چكيده
از سياست در سازمان، تعابير مختلفي برداشت مي شود اما آنچه که مورد توجه بسياري از انديشمندان در حوزه رفتار سازماني قرار دارد، اين است که رفتار سياسي نه تنها به گونه اي ذاتي منفي نيست بلکه مي تواند براي اعضاي يک سازمان يا خود سازمان مفيد نيز باشد . در اين مقاله پيش زمينه هاي وقوع رفتار سياسي در سازمان، ماهيت رفتار سياسي ، مهارت هاي سياسي و تاکتيک هاي رفتار سياسي در سازمان مورد بررسي قرار مي گيرد . مهمترين درس مديريتي آن است که رفتار سياسي را در سازمان نمي توان از بين برد ولي مي توان و بايد کنترل و مديريت کرد تا در محدوده اي منطقي و سازنده قرار گيرد .
مقدمه
تعاريف بسيار زيادي از سياست در سازمان وجود دارد. برخي از ديدگاه ها سياست سازماني را به عنوان استفاده از قدرت، براي نفوذ در فرايندهاي تصميم گيري و يا اطمينان حاصل کردن از آن که رهاوردهاي يک وضعيت براي يک شخص قدرتمند مطلوب مي باشند، تعبير مي کنند. همچنين سياست در سازمان به عنوان فرايند ساخت ائتلاف براي دستيابي به کنترل بر روي يک موقعيت ، و تضمين يک رهاورد مثبت براي ائتلاف، تعريف شده است (KACMAR & FERRIS, 1993)
تعريف و حوزه رفتار سياسي در سازمان
پفر سياست سازماني را اين گونه تعريف مي کند: به فعاليت هاي درون سازمانها براي اکتساب، گسترش و به کارگيري قدرت و ساير منابع، براي به دست آوردن رهاوردهايي ترجيح داده شده در يک وضعيتي که در آن عدم اطمينان يا عدم توافق در ارتباط با انتخابها (گزينه ها) وجود دارد، اطلاق مي گردد. واژه سياست به طور تلويحي تا اندازهاي منفي است. بنابراين پفر بر اين باور است که افراد مي کوشند تا ابزارهايي را به کار گيرند تا هدفهايي را به دست آورند که توسط سازمان مجاز نمي باشد. در واقع، رفتار سياسي آن گونه که ما آن را تعريف مي کنيم کاملاً طبيعي است ؛ زيرا قدرت به گونه ذاتي منفي نيست. با وجود اين بيشتر مديران براي اجازه دادن به محيط کاري با ويژگي سياسي، مردد هستند. سياست سازماني، اقدامات آگاهانه نفوذ، براي ارتقا يا حفاظت از نفع شخصي افراد يا گروه ها را در بر مي گيرد. به سياست سازماني براي سازمان، اغلب به صورت غير کار کردي نگريسته مي شود. بايد توجه شود که اين تعريف از سياست سازماني بيان مي کند که سياست سازماني ميتواند براي اعضاي يک سازمان و يا خود سازمان مفيد باشد. رفتارهاي سياسي در سازمان شامل اعمال آگاهانه اي است که براي نفوذ توسط افراد يا گروهها به منظور دستيابي يا حفاظت از منافع خود به هنگام وجود راه حلهاي متضاد صورت ميگيرد(رضائيان،1383).
پيش زمينه هاي وقوع رفتار سياسي در سازمان
حضور ويژگيهاي شخصي معيني، نظير: جنسيت و ماکياولي گري (انجام هر کاري براي موفقيت) ممکن است که توان بالقوه براي درگيري در رفتار سياسي را افزايش دهد. اما محيطي که در آن افراد تعامل دارند نيز يک عامل اثر گذاري قوي است. براي مثال: اگر افراد احساس کنند که قادر خواهند بود تا رهاورد ارزشمندي را از راه درگيري در رفتار سياسي فراهم کنند، ممکن است که آنها بيشتر تمايل داشته باشند تا از خود رفتار سياسي بروز دهند. فعاليت سياسي در سازمانهايي که به افرادي که درگير رفتار سياسي مي شوند، پاداش داده مي شود، بالا خواهد بود. سازمانها ميتوانند رفتار سياسي در راههاي مختلف را پاداش دهند، براي مثال: زماني که پاداشهاي فردي تنها نوع پاداش ارائه شده توسط سازمان باشد، رفتارهاي فردي نيز افزايش خواهد يافت. بنابراين براي دستيابي به بخشي از اين پاداشها، برخي از افراد ممکن است که اقدامات سياسي را بر گزينند. اگر اقدامات سياسي افراد پاداشهاي مورد نظر آنها را درپي داشته باشد به احتمال زياد آنها در آينده به ميزان بيشتري از اقدامات سياسي استفاده خواهند کرد؛ به گونه اي که سازمانها مي توانند محيطي را بنيان نهند که از راه آن، نه تنها فعاليت سياسي را تقويت مي كنند بلکه پاداش نيز داده ميشود. سازمانها از راه ارائه قوانين کم و خط مشي هايي براي راهنمايي، درگيري در رفتار سياسي را براي کار کنان ساده تر مي سازند. در نبود قوانين ويژه براي تشريح چگونگي اقدام، فعاليت سياسي احتمالاً بيشتر رخ خواهد داد.
ماهيت رفتار سياسي
يکي از جالبترين واقعيتهاي سياست در سازمان، ماهيت دو جانبه بودن آن است. اين قرارداد کلامي يا غير کلامي، که: اگر به من کمک کني به تو کمک خواهم کرد، شالوده پايگاه قدرت سياسي را تا زماني شکل مي دهد که طرفين به طور مستقيم با هم دشمني نکنند. صاحبنظران بر اين باورند که رفتارهاي سياسي اکتسابي است و در آغاز ممکن است مغاير با توجيحات رفتاري فرد باشد. ولي هنگامي که وي را از اين تاکتيکها بر حذر مي دارند، آنها رابه کار خواهد برد.
ظرفيت سياسي
توان و علاقه به نشان دادن رفتار سياسي از خود،اعمال قدرت و نفوذ را، ظــرفيت سياسي نامند. برخي بيان ميدارند کــه مجموع قدرت و نفوذ فرد، بيانگر ظرفيت سياسي وي براي اقدام سيــاسي است، هر چند که سبک قدرت و نفوذ متفاوت اند ولي استفاده از رفتار ديگران در قلب رفتار سياسي قرار دارد. استفاده سياسي از ديگران، مي تواند بر اساس قدرت يا نفوذ باشد و در نتيجه منفي يا مثبت خواهد بود. چهار شكل استفاده سياسي از ديگران، عبارتند از: ايجاد انگيزه، تشويق، ايجاد الزام اخلاقي و سرکوب. در اين ميان تشويق ملايمترين و سرکوب خشنترين شکل آنهاست (رضائيان، 1383).
در ارتباط با ظرفيت سياسي، بحث مهارتهاي سياسي مطرح مي شود كه هم ذاتي است و هم اكتسابي . بنابراين افراد مي توانند از راه ارتقاي مهارت هاي سياسي خود ، قدرت و نفوذ خود را نيز در سازمان افزايش داده، به هدفهاي مورد نظر خود دست يابند. در ادامه اين مقاله، مختصري نيز در ارتباط با مهارت هاي سياسي و ويژگيهاي آن بحث مي شود.
مهارتهاي سياسي
رفتار سياسي اغلب به عنوان توانايي براي نفوذ مؤثر بر ديگران تعريف مي شود. به هر حال عبارت سياسي درهر سازماني وجود دارد و افرادي که در به کار گيري اين مهارت موفق هستند اغلب بهترين اعتبار(شهرت) را در ميان همکارانشان دارند.
يک ويژگي مشترک رهبران موفق چيرگي (کارداني) سياسي شان است. آنها قادرند تا ديگران را درک کنند و دانشي را به کار گيرند تا در تفکرات و اقدامات ديگران نفوذ کنند. پژوهشها نشان داده است که رهبري که کارگران به او اطمينان داشته، او را دوست دارند، پيروان بيشتري خواهد داشت. رهبران نياز دارند تا به تيم براي کار در راستاي يک هدف مشترک الهام ببخشند. يک رهبر، با مهارت هاي سياسي بالا مي تواند کارکنان را بر انگيزند تا فراتر از معمول کار کنند، زيرا متقاعد شده اند که کار آنها به سازمان کمک خواهد کرد. در واقع مهارت سياسي براي هر فردي در سازمان مفيد است؛ نه فقط براي رهبران. بنابراين داشتن چنين تواناييهايي، اغلب يک عنصر کليدي براي پيشرفت در سازمان محسوب مي شود. افراد داراي مهارت سياسي، با مردم خوب هستند و ميتوانند آنها را وادارند تا عقايد و هدفشان را بپذيرند. چنين افرادي معمولاً تا پستهاي بالاي رهبري در سازمانها ارتقاء مي يابند.
آيا هر فردي مي تواند مهارت هاي سياسي خود را بهبود بخشد؟
مهارت سياسي درحقيقت هم ذاتي و هم اکتسابي است. مهارت سياسي براي افراد با شخصيتهاي برون گرا، ساده تر است اما هر شخصي مي تواند مهارتهاي سياسي را از راه تجربههايش بياموزد. همچنين اين مهارتها قابل آموختن به افراد مي باشند. جلسه هاي کارورزي، مربيگري اجرايي و کتابهاي رهبري مي تواند براي افرادي که در صدد كسب مهارتهاي سياسي هستند، مفيد باشد. پژوهش پريو چهار ويژگي را شناسايي کرده است که چيرگي سياسي فرد را تعريف مي کند.
_ زيرکي (تيز فهمي) اجتماعي: به توانايي درک آنچه که در اطراف شما جريان دارد و به درستي قدرت مشاهده ديگران را داشتن، اطلاق مي شود.
_ نفوذ بين شخصي: به داشتن يک شخصيت متقاعد کننده و بهبود سبکي که براي ديگران خوشايند است، گفته ميشود.
_ توانايي شبکه سازي: افرادي که مهارتهاي سياسي قوي دارند در گسترش ارتباطهايي که مي تواند به آنها کمک کند، کار آزموده هستند.
_ داشتن توانايي انتقال (ابلاغ) برداشت صادقانه ( صميمانه).
مهارت سياسي، مي تواند يک شمشير دو لبه باشد: توان بالقوه اي دارد تا براي سازمان مفيد يا زيانآور باشد و اين بستگي به آن دارد که چگونه فرد آن را به کار مي گيرد. به هر حال از آن جا که رفتار سياسي يک حقيقت زندگي در بيشتر سازمانهاست؛ کارکنان، زماني که آغاز گر آن را يک شخص معتبر و مشهور درمييابند، رفتار سياسي برايشان قابل قبولتر خواهد بود.
تاکتيکهاي سياسي
گفتني است كه براي همه اعضاي يک سازمان، غيرعادي نيست كه رفتار سياسي را ابراز کنند. در عرصه سياست، هر شخصي يک بازيگر است. زيردستان و به همين گونه مديران مي توانند در داد و ستد سياست سازماني، درگير شوند. با وجود اين به طور گسترده اي اين باور وجود دارد که رفتار سياسي در ميان کارکنان پستهاي پايين تر، نسبت به کارکنان پست هاي بالاتر کمتر متداول است. تاکتيک هاي سياسي متنوعي وجود دارد که به گونه عملي توسط کارکنان در هر سطح سازماني به کار گرفته مي شود که عبارتند از:
1. حمله به ديگران يا سرزنش آنها: دوري از به حداقل رساندن سهم خود در يک شکست. هنگامي که ديگران سپر بلا قرار داده شوند رفتاري انفعالي محسوب مي شود ولي هنگامي که هدف کاهش رقابت براي منابع محدود باشد، رفتار بيش فعال به شمار مي آيد.
2. استفاده از اطلاعات به عنوان يک ابزار سياسي: نگاهداشتن يا تحريف عمدي اطلاعات، از آن جمله است؛ پنهان کردن يک وضعيت نامطلوب، از راه بمباران اطلاعاتي بالادستها.
3. ايجاد تصويري مطلوب از خود (مديريت تصوير پردازي ديگران از ما): انتخاب نوع لباس و آرايش خود، مطابق ذوق و سليقه ديگران . رعايت هنجار هاي سازماني، توجه ديگران را به موفقيتها و نفوذ خود جلب کردن و از موفقيتهاي ديگران اعتبار كسب کردن.
4. ايجاد پايگاه حمايتي (مردمي):کسب حمايت پيشين براي يک تصميم ، متعهد ساختن ديگران به يک تصميم از راه مشارکت دادن آنان در تصميم گيري.
5. ستايش ديگران (مورد توجه و تفقد قرار دادن ديگران) : پرداختن به کارهايي که افراد با نفوذ خوششان مي آيد (چاپلوسي).
6. ائتلاف قدرت با هم پيمانهاي قوي: تشکيل تيمي با افراد قوي که مي توانند کارها را به نتيجه برسانند.
7. معاشرت با افراد با نفوذ (خود را به افراد با نفوذ مرتبط جلوه دادن): ايجاد شبکه اي حمايتي در داخل و خارج سازمان.
8. ايجاد الزامهاي اخلاقي(مقابله به مثل): بدهکار کردن ديگران از نظر اخلاقي: (من لطفي در حق تو کردم، بنا بر اين شما نيز بايد لطفي در حق من بکني) (رضائيان،1383).
تشکيل ائتلاف و شبکه ها، مديريت تصوير پردازي ديگران، مديريت اطلاعات و ارتقاي مخالفان، تاکتيک هايي هستند که اپلبوم و هيوجز (APPELBAUM & HUGHES, 1998) به آنها اشاره مي کنند که به طور مختصر نظريات آنها بدين گونه است:
_ تشکيل ائتلاف و شبکه ها. اين تاکتيک سياسي شامل همراهي کردن با افراد مهم است. اين افراد ممکن است در پستهايي با ارزش سياسي روشن نباشند، در حالي که شغل آنها ممکن است اطلاعاتي را برايشان فراهم سازد که داشتن آن مي تواند مفيد باشد. برخي از افرادي که امکان ايجاد دوستي با افراد در مديريت سطح بالاتر را مي يايند، اين امر به آنها کمک مي کند، تا به اطلاعات مهم دسترسي داشته باشند.
_ مديريت تصوير پردازي ديگران . تاکتيک ساده اي که به گونه اي عملي هر فردي در هر زماني به کار مي برد و شامل مديريت ظاهر و سبک بيروني خود اوست. عموماً بيشتر سازمانها تصاوير ويژهاي را ترجيح مي دهند که شامل: وفادار بودن، جذاب بودن ، صداقت ، آراستگي و غيره است. با ظاهري تعمدي براي نشان دادن اين تصاوير ذهني ترجيح داده شده، فرد مي تواند تصوير پردازي مثبتي بر روي اعضاي با نفوذ سازمان ايجاد کند.
_ مديريت اطلاعات . تاکتيک ديگر شامل مديريت اطلاعاتي است که بين اعضاي سازمان مشترک است. ماهيت و همين طور به موقع بودن اطلاعات مي تواند اثراتي قوي بر روي رفتار ديگران بگذارد. افرادي که در بازي مديريت اطلاعات شركت مي كنند احتمالاً دروغ نمي گويند و اطلاعات غلط منتشر نمي کنند. به اين دليل که اعتبار آينده شان به خطر خواهد افتاد. به جاي آن، آنها بر انتشار به دقت برنامه ريزي شده اطلاعات معتبر، براي دستيابي به هدفهاشان اتکا دارند.
_ ارتقاي مخالفان . اين امر ممکن است عجيب باشد اما راهي است براي حذف مخالف؛ کمک به رقيبان سياسي او است.
_ صف بودن. به گونه عملي درون هر سازماني، برخي از پستها به شكلي دقيق، مرتبط با مأموريت اوليه سازمان يا پستهاي صفي مي باشند، که در قلب سازمان هستند. در حالي که کارکنان ستادي ممکن است قدرت زيادي درون حيطه و قلمرو خودشان داشته باشند اما معمولاً کارکنان صفي هستند که در مباحث عمده، فرمان حمله را مي دهند. کارکنان صفي نه تنها تصميمهاي مهمتر را درون سازمان اتخاذ مي کنند، بلکه احتمال بيشتري وجود دارد تا به پستهاي سطح عالي ارتقا داده شوند. بنا براين يک راه براي كسب نفوذ درون يک سازمان، منصوب شدن يا منتقل شدن به يک پست صفي است. اين امر، اغلب بصيرت، نفوذ و حرکت رو به بالاي بيشتري را طلب مي كند.
نتيجه گيري
رفتارهاي سياسي در سازمان را نميتوان از ميان برد. مديري که انتظار داشته باشد کسي دست به اين گونه رفتارها نزند، با اين نگرش نشانه اي از ساده لوحي خود را به معرض نمايش گذاشته است. ولي مانورهاي سياسي را مي توان و بايد کنترل کرد تا در محدوديتي منطقي و سازنده قرار گيرند. آبراهام سالزنيک استاد دانشگاه هاروارد چنين بيان ميدارد: «انسانها ميتوانند توجه خود را روي تعداد معيني از مسائل متمرکز سازند، بنابراين هر چه بيشتر بر رفتارهاي سياسي متمرکز شوند انرژي احساسي و فکري کمتري از آنان براي پراخت به مسائل واقعي کار باقي ميماند». گفته مي شود که ميزان سياسي بودن هر فرد به ارزشهاي فردي، روش اخلاقي و خلق و خوي او بستگي دارد. اولي ممکن است که به کندي ارتقا يابد و احساس کند که کنار گذاشته شده است، در حالي که دومي ممکن است به خوش خدمتي متهم شود و حيثيت و اعتبار خويش را از دست بدهد. افرادي که در دو نهايت طيف سياسي قرار مي گيرند به عنوان افراد ضعيف در تلاش گروهي به شمار مي آيند. به طور معمول ميزان متوسطي از رفتارهاي سياسي حساب شده به عنوان ابزار ادامه حيات، در سازمانهاي پيچيده محسوب مي شود.
منابع:
- رضائيان، علي: (1383). مديريت رفتار هاي سياسي در سازمان ، انتشارات سمت، تهران .
- Appelbaum H.Steven , Hughes Brent (1998)."Ingratiation as a Political Tactic: effects within the organization "Management Decision , 36/2 ,
85-95.
- Ferris , Gerald.R ,Dvidson ,Sherry L. , Perrewe , Pamela (2005). “ Political Skill at Work
- Dubrin, Andrew (2003) . “The Interactive Effects of Pro-political behavior and politics perception on job satisfaction and affective commitment” , Journal of applied social psychology , vol 33, issue 7.
- Kacmar K . Michele , Ferris Gerald (1993) . “ Politics at Work : Sharpening the focus of political behavior in organization “, Business Horizon , July- August.
- Wickenberg Jan , Kylen Sven(2004).”How Frequent is Organizational
Political Behavior? Fenix WP , 27.
_ رويا اسدي فرد: دانشجوي كارشناسي ارشد رشته مديريت دولتي در دانشگاه تربيت مدرس