( بخش اول )
آلوين تافلر- مشهورترين آيندهپژوه جهان- 36 سال پس از انتشار كتاب "شوك آينده"، اقتصاد غيرپولي را اساس سيستم دارايي جديد ميداند. آنچه در ادامه آمده است، بخشي از مصاحبهاي است كه نشرية "استراتژي و تجارت" با آلوين تافلر در مورد جديدترين كتابش (ثروت تحولبنيان) انجام داده است. مطالعة نظرات وي در اين زمينه و نيز مباحثي كه در اين گفتگو به آن اشاره شده است، خالي از لطف نيست.ترجمه: مريم پرستش
مقدمه
زمانيكه كتاب آلوين تافلر با نام "شوك آينده" براي اولين بار در سال 1970 منتشر شد، هنوز تا عرضه رايانههاي شخصي به بازار سالها مانده بود؛ با وجود اين، تافلر در كتابش پيشبيني كرده بود كه سالهاي آتي، عصر انفجار اطلاعات، تحول سريع فناوري و در نتيجه، عصر آشوب اجتماعي است؛ تافلر در عين حال، اين وضعيت را به يك بيماري رواني تشبيه كرده بود: "براي شهروندان كشورهاي ثروتمند و توسعهيافته، بسيار دشوار خواهد بود كه همپاي تحولات روزافزون كه مشخصة عصر حاضر است، پيش روند. آينده براي آنها بسيار نزديك خواهد بود.
آلوين تافلر بيشتر از اينكه يك پيشگوي قابل اعتماد باشد، يك تلفيقگر باهوش است، علت موفقيت كتابهاي او (شوك آينده، موج سوم ، انتقال قدرت: دانش، ثروت و خشونت در اوايل قرن 21 )، پيشگويي حوادث آينده نيست؛ بلكه اين است كه در اين كتابها از تلفيقي از رشتههاي مختلف- علم، فناوري، جامعهشناسي و مذهب- براي توضيح شرايط جامعة جهاني استفاده شده است.
جديدترين كتاب تافلر كه با همكاري همسرش- هيدي - نوشته شده است، "ثروت تحولبنيان" نام دارد. تافلرها در اين كتاب در مورد فرايندهايي اقتصادي سخن ميگويند كه مبتني بر تبادلات پولي نيستند. گسترش اين نظام اقتصادي غيرپولي، تأثير بسزايي بر اقتصاد جهاني و در مجموع، بر علوم انساني دارد؛ تأثيراتي كه تا به حال، ارزيابي نشدهاند و ناچيز انگاشته شدهاند.
همچنين، تافلرها پيشبيني كردهاند كه ناهماهنگي ميان نهادهاي اجتماعي به طور روزافزون افزايش خواهد يافت. براي مثال، سرعت سرمايهگذاري در زمينة خدمات و فناوريهاي جديد، سريعتر از سرعت حركت دولتها در ابداع قوانين جديد است؛ تدريس معلمان مبتني بر كتابهاي درسي قديمي است؛ در حاليكه، دانشآموزان با تلفنهاي همراهشان به اينترنت دسترسي دارند. البته وقوع برخي از اين ناهماهنگيها اجتنابناپذير و حتي مثبت است؛ زيرا نوآوري را در پي خواهند داشت. اما در اكثر مواقع، ناهماهنگي باعث متلاشي شدن نظامهاي اقتصادي، دولتها و حتي تمدنها مي شود.
عليرغم اينكه لحن تافلرها در برخي از آثارشان تاحدي نااميدكننده است، آنها در پيشبينيهايشان هرگز حوادث آينده را ناگوار تلقي نميكنند. به نظر ميرسد كه آگاهي از ديدگاه تافلرها در مورد سالهاي آتي، در شرايط مشوش اقتصادي، بومشناختي و جغرافيايي فعلي بسيار ثمربخش باشد. ممكن است سالهاي آغازين قرن 21 چالشبرانگيز باشد، اما آنچنان كه آلوين تافلر 77ساله در ابتداي اين مصاحبه به آن اشاره كرده است، قرن 21 دوراني كاملاً جديد و مسحوركننده است.
• مفهوم ثروت در كتاب شما تعريف بسيار گستردهاي دارد. دليل شما براي تأكيد بر چنين موضوعي چيست؟
من به اين نتيجه رسيدم كه تعاملي بسيار مستحكم و ناشناخته ميان اقتصاد غيرپولي (اقتصاد مبتني بر مصرف كنندة مولد) و اقتصاد پولي وجود دارد. ما به جاي ناديده گرفتن اين تعامل، بايد بدانيم اين دو اقتصاد، بخشي از يك سيستم دارايي واحد هستند كه با يكديگر ارتباط دارند.
ما اولين كساني نيستيم كه به اين مسائل پرداختهايم. در سال 1965، گري بكر نيز چنين ديدگاهي را بازگو كرد. گري بكر معتقد بود: "در حال حاضر، احتمالاً اوقات بيكاري [وقتهايي كه افراد به كار خاص و رسمي مشغول نيستند] بيش از زمانهاي كار در شكوفايي اقتصاد تأثيرگذار هستند. اما توجه بيش از حد اقتصاددانان به مسائل مربوط به زمانهاي كار، بررسيهاي مربوط به اوقات بيكاري را تحتالشعاع قرار داده است."
ما، در كتاب "ثروت تحولبنيان" به ارتباطات بسياري اشاره كردهايم كه طي آنها، فعاليتهاي مصرفكنندة مولد مانند طراحي وبلاگها و نرمافزارهاي متنباز ، خدماترسانيهاي داوطلبانه در بيمارستانها يا اجراي پروژههاي خودگردان ، باعث ارتقاي ارزش اقتصاد پولي ميشود.
همچنين، در اين كتاب به موضوع شگفتانگيزي اشاره شده است: افزايش عرضة رايگان كالاها و خدمات در اقتصاد پولي.
• بسياري از اقتصاددانان با چنين مفهومي مخالف هستند و معتقدند كه خدمات يا كالاها به صورت رايگان عرضه نميشوند و در واقع، هزينههاي آن به طريقي ديگر تأمين ميشود.
دقيقاً. حتي بسياري معتقدند كه اقتصاد پولي يك سيستم بسته است؛ اما سيستم دارايي جديد، با توجه به افزايش روزافزون اهميت دانش و فعاليتهاي مصرفي - توليدي ، چنين محدوديتي ندارد.
كارهايي كه افراد به صورت رايگان انجام ميدهند و فرايندهاي اقتصاد پولي، به هم مربوط هستند؛ با توجه به افزايش ابداع فناوريهايي كه مردم را قادر ميسازد نيازهايشان را خودشان برطرف كنند، اين ارتباط نيز روزبهروز بيشتر ميشود. براي مثال، پيش از اين، اگر ميخواستيد عكسهايتان را چاپ كنيد، مجبور بوديد كه نگاتيوها را به مسؤول يك داروخانه تحويل دهيد. آنها نيز نگاتيوها را مثلاً به شركت كداك ميفرستادند. سپس عكسهاي چاپشده به داروخانه برميگشت و شما پس از پرداخت هزينهاي به مسؤول داروخانه، آنها را تحويل ميگرفتيد.
اما در حال حاضر، با استفاده از فناوري دوربينهاي ديجيتالي، شما ميتوانيد تمام اين مراحل را خودتان انجام دهيد. در نتيجه، بازار چاپ و ظهور فيلم و نگاتيو با ركود مواجه شده است. بدين ترتيب، اين بازار در حال گذر از اقتصاد پولي به اقتصاد غيرپولي است.
پديدة جديد ديگري كه اين روزها ظاهر شده است، ساختار شبكة ارتباطي الكترونيكي (به ويژه اينترنت) است كه اين امكان را براي مصرفكنندة مولد فراهم ميكند كه پس از توليد ارزشهاي جديد، آنها را به سرعت در سرتاسر جهان منتشر كند و در نقاط ديگر جهان، ساير افراد روشهايي را براي استفادة تجاري از اين ارزشها ابداع كنند.
اين تحول كه ما آن را به عنوان اقتصاد نوين ميشناسيم، در واقع، فرايندي است كه از دهة 1950 آغاز شده و از آنچه اكثر مردم فكر ميكنند، بسيار عميقتر و پيچيدهتر است. پيشزمينة اصلي اين فرايند، فروپاشي تمدن عصر صنعتي است كه از جايگزيني فناوريهاي عصر صنعتي و تحولات گستردة فرهنگ نشأت ميگيرد.
ويژگيهاي اين سيستم دارايي جديد، باعث تحول تمدن عصر حاضر شده است. البته تحولات تمدن جديد نيز بر اين اقتصاد تأثير گذاشته است.
ارزيابي فرايندهاي غير قابل اندازهگيري
• شما از اصطلاح "مصرفكنندة مولد" براي تعريف فعاليتهايي استفاده كردهايد كه به نظر ميرسد با يكديگر بسيار تفاوت دارند؛ براي مثال، چاپ كردن عكس، استفاده از عابر بانك به جاي مراجعه به تحويلدار و عرضة خدمات به صورت داوطلبانه. آيا ميتوان تمامي اين فعاليتها را به يك مفهوم واحد همانند "مصرفكننده مولد" نسبت داد؟
شما چطور ميتوانيد مفاهيمي همچون سرمايه، توليد و عرضة خدمات را تحت عنوان "اقتصاد" به كار ببريد؛ اقتصاد پولي، نقطة اشتراك اين مفاهيم است. "مصرفكنندة مولد" نيز با مفاهيمي در ارتباط است كه بر "اقتصاد غيرپولي" دلالت ميكنند.
اگر چه اين فعاليتها ظاهراً هيچگونه شباهتي با يكديگر ندارند، در مجموع بر اقتصاد پولي تأثيرگذار هستند. در واقع، تفاوت آنها نشاندهندة اين واقعيت است كه مفهوم فعاليتهاي "مصرفي- توليدي" بسيار گسترده و مهم است.
در مباحثي كه با اقتصاددانان- كساني كه در تلاش براي اندازهگيري اين فرايند جديد هستند - انجام دادهايم، همواره به اين نكته اشاره كردهايم: اهميت اين فرايند جديد را ناچيز نپنداريد؛ اين فرايند را شناسايي كنيد؛ وجود آن را در عصر حاضر و فعاليت آن را خارج از بازار تشخيص دهيد؛ همانند فرايندي كه سايت Napster طي كرد و باعث شد كه صنعت موسيقي، از اقتصاد پولي به اقتصاد غيرپولي وارد شود. سپس، iTunes روش تجاري قابل قبول و كاملاً جديدي را ابداع كرد: استفاده از شبكة جهاني اينترنت براي دانلود كردن موسيقي در اقتصاد پولي.
شما چطور ميتوانيد مفاهيمي همچون سرمايه، توليد و عرضة خدمات را تحت عنوان "اقتصاد" به كار ببريد؛ اقتصاد پولي، نقطة اشتراك اين مفاهيم است. "مصرفكنندة مولد" نيز با مفاهيمي در ارتباط است كه بر "اقتصاد غيرپولي" دلالت ميكنند.
اگر چه اين فعاليتها ظاهراً هيچگونه شباهتي با يكديگر ندارند، در مجموع بر اقتصاد پولي تأثيرگذار هستند. در واقع، تفاوت آنها نشاندهندة اين واقعيت است كه مفهوم فعاليتهاي "مصرفي- توليدي" بسيار گسترده و مهم است.
در مباحثي كه با اقتصاددانان- كساني كه در تلاش براي اندازهگيري اين فرايند جديد هستند - انجام دادهايم، همواره به اين نكته اشاره كردهايم: اهميت اين فرايند جديد را ناچيز نپنداريد؛ اين فرايند را شناسايي كنيد؛ وجود آن را در عصر حاضر و فعاليت آن را خارج از بازار تشخيص دهيد؛ همانند فرايندي كه سايت Napster طي كرد و باعث شد كه صنعت موسيقي، از اقتصاد پولي به اقتصاد غيرپولي وارد شود. سپس، iTunes روش تجاري قابل قبول و كاملاً جديدي را ابداع كرد: استفاده از شبكة جهاني اينترنت براي دانلود كردن موسيقي در اقتصاد پولي.
• در سيستم جديدي كه تعريف كردهايد، ارزشها توليد ميشوند؛ اما هيچ هزينهاي ردوبدل نميشود؛ با وجود اين، چطور ميتوان اين فعاليتها را ارزيابي كرد؟
قابل ارزيابي بودن يك فعاليت يا پديده، لزوماً نشاندهندة اهميت آن نيست و غير قابل ارزيابي بودن يك پديده نيز دليلي بر بياهميتي آن نيست. از طرف ديگر، هر پديدهاي را حداقل با ارزيابي پديدهاي كه با آن پديده قابل مقايسه است، ميتوان اندازه گرفت.
در سال 1967، مقالهاي با عنوان "هنر اندازهگيري مهارتها" براي سالنامة آكادمي آمريكايي علوم سياسي و اجتماعي نوشتم. هدف من از نوشتن آن مقاله، اشاره به اين واقعيت بود كه ميتوان پديدههايي را كه ظاهراً غير قابل اندازهگيري هستند، ارزيابي و تأثير آنها را بر اقتصاد مشخص كرد. براي مثال، ميزان توليدات صنعتي يك كشور تا چه حد متنوع است؟ تا چه حد از استانداردهاي فني جديد برخوردار هستند؟ ارزيابي منتقدان و محققان از اين صنعت چگونه است؟ برخلاف آنچة تصور ميشود، اين مقولات قابل تعريف و ارزيابي هستند.
براي اين منظور، انتخاب مقياس مناسب بسيار اهميت دارد. براي مثال، اندازهگيري مجموع گيگابايتهاي دادههاي ذخيرهشده در حافظههاي كامپيوترهاي يك شركت ميتواند مقياس مناسبي براي اندازهگيري ميزان دانش در آن شركت باشد؛ اين تخمين، بسيار نزديك به واقعيت است. البته اندازه بيتها و بايتها به عنوان مقياس اندازهگيري دانش كافي نيست؛ زيرا محتواي دانش را مشخص نميكند.
ديگر اينكه، تاريخ اعتبار دانش و علوم مختلف بسيار كوتاه است؛ به بياني ديگر، امروزه، دانشها به سرعت قديمي و منسوخ ميشوند؛ اين دانشهاي منسوخ، نظريهها و فرضياتي هستند كه به دليل تحولات و مقياسهاي جديد، اعتبار خود را از دست دادهاند. در واقع، با توجه به سرعت روزافزون تحولات، اكثر تصميمات روزانة اشخاص، شركتها و دولتها مبتني بر دانشهاي منسوخ است.
در اقتصادهاي توسعهيافته، سطح پيچيدگي در نظام دارايي اجتماع به سرعت افزايش مييابد. باروچ ليو - نويسندة كتاب "پيچيدگيها" و استاد مالية دانشگاه نيويورك- ميگويد كه در حال حاضر، پابرجايي يا سقوط شركتها به ميزان نوآوري آنها بستگي دارد و نوآوري نيز باعث افزايش سريع پيچيدگيها مي شود.
سرعت تحولات
• شما در كتابتان (ثروت تحولبنيان) از عدم موفقيت سيستم آموزشي هنگام گذر از عصر صنعتي به اقتصاد مبتني بر دانش صحبت كردهايد. آيا استفاده از روش "آموزش در خانه" ميتواند اين بحران را برطرف كند؟
بله، روش "آموزش در خانه" يكي از نمونههاي مهم و پيشرفتة فعاليتهاي مصرفي- توليدي است. والدين خودشان اين روش را اجرا ميكنند. زيرا بازار، نيازها يا خواستههاي آنها را برآورده نميكند و در بعضي مواقع، آنها براي برطرف كردن نيازهاي بازار از اين روش استفاده ميكنند.
يك نمونة بارز، چگونگي يادگيري استفاده از رايانههاي شخصي است. در حال حاضر، صدها ميليون نفر طرز استفاده از اين فناوري را آموختهاند و در فعاليتهاي روزانة خود از آن استفاده ميكنند؛ در عين حال كه هيچيك از اين افراد براي يادگيري روش استفاده از رايانههاي شخصي به آموزشگاه نرفتهاند. البته اين افراد، احتمالاً با يك راهنما در ارتباط بودهاند؛ شخصي كه تجربة بيشتري در استفاده از اين وسيله داشته و توانسته است آنها را در استفاده از رايانه راهنمايي كند. همچنين، گروهي از كاربران نيز به صورت داوطلبانه، اطلاعات لازم را در اختيار ديگران قرار دادهاند. اگر قبول كنيم كه رايانة شخصي، تأثير بسزايي بر بهرهوري اقتصاد پولي دارد، بنابراين آموزش استفاده از اين فناوري جديد بدون پرداخت هزينه، نمونة ديگري است كه ميزان تأثير مصرفكنندگان مولد را بر اقتصاد پولي نشان ميدهد.
شما با در نظر گرفتن تمام اين موارد - آموزش در خانه، آموزش استفاده از رايانههاي شخصي، ماجراي لينوكس و غيره- به اهميت اين عامل اقتصادي نامرئي پي ميبريد. اگر چه مقالههاي بسياري در مورد هر يك از اين موارد نوشته شده است، در هيچيك از اين مقالهها به اين نكته توجه نشده است كه تمام اين موارد، بخشي از يك اقتصاد غيرپولي گسترده و در تعامل با اقتصاد پولي هستند.
• شما از چنين تحولي با عنوان تحول همه جانبه و بنيادين ياد كردهايد. آيا انقلاب صنعتي نيز چنين تحولي را در پي نداشت؟ آيا تأثير ابداعات جديدي همانند موتور بخار، الكتريسيته، تلفن، راهآهن و اتومبيل، بر جامعه بيشتر و بنياديتر نبود؟
چنين تأثيري وجود داشت؛ اما جامعة آن زمان بسيار كوچكتر و سطح تجربيات بسيار كمتر بود و به همين دليل، آن روند در حدود 300 سال طول كشيد. ديگر اينكه، آن تحولات، فراگير و جهاني نبودند؛ ابتدا در انگلستان، سپس در اروپا و آمريكا و پس از آن در برخي ديگر از كشورها نمايان شدند. اما تحولاتِ امروزي بسيار گسترده و فراگير هستند و با چنان سرعتي در جهان توسعه مييابند كه حتي تصور آن نيز براي پيشينيان ما غيرممكن بود. بنابراين به نظر من، تحولات امروزي بسيار گستردهتر، پيچيدهتر و درك آن، بسيار مشكلتر از تحولات عصر انقلاب صنعتي است.