Iranian Futurist 
Iranian Futurist
Ayandeh-Negar
Welcome To Future

Tomorow is built today
در باره ما
تماس با ما
خبرهای علمی
احزاب مدرن
هنر و ادبیات
ستون آزاد
محیط زیست
حقوق بشر
اخبار روز
صفحه‌ی نخست
آرشیو
اندیشمندان آینده‌نگر
تاریخ از دیدگاه نو
انسان گلوبال
دموکراسی دیجیتال
دانش نو
اقتصاد فراصنعتی
آینده‌نگری و سیاست
تکنولوژی
از سایت‌های دیگر


پشت پا زدن به قواعد

اگر عضو یکی از شبکه‌های زیر هستید می‌توانید این مطلب را به شبکه‌ی خود ارسال کنید:
Twitter Google Yahoo Delicious بالاترین دنباله

[19 Oct 2005]   [ آلوين تافلر]

بخش چهارم هر تمدنی قواعدی پنهانی یعنی مجموعه ای از قوانین یا اصول دارد که در سراسر فعالیت هایش همچون طرحی مکرر جریان می یابد. با هجوم صنعت به سراسر کره ی زمین این طرح منحصر به فرد پنهانی ، آشاکار شد. این تمدن از مجموعه ی شش اصل وابسته به یکدیگر تشکیل یافته بود که رفتار میلیون ها افراد را برنامه ریزی می کرد. این اصول که به طور طبیعی از تفکیک تولید و مصرف منتج می شد بر همه ی جنبه های زندگی از روابط جنسی گرفته تا ورزش و کار وجنگ اثر گذاشت. بسیاری از تعارضات خشونت بار در حوزه ی مدارس ، کار و کسب و روابط دولت ها امروزه در اطراف این شش اصل که مردمان « موج دوم» آنها را به طو رغریزی به کار می بندند و از آن ها دفاع می کنند ، و مردمان موج سوم با آنها به مبارزه برخاسته اند و آنها را مورد حمله قرار می دهند، جریان دارد. اما ذکر این مطالب جلو افتادن از داستان است. استاندارد کردن ( همسان سازی ) یکی از آشناترین اصول موج دوم استاندارد کردن است، هر کسی می داند که جوامع صنعتی میلیون ها محصولات مشابه به بازار عرضه داشتند. تعداد قلیلی از مرد به این امر توجه کردند که با اهمیت یافتن بازار تنها به استاندارد کردن بطری های کوکا کولا ، لامپ های چراغ و جعبه ی دنده ی اتومبیل اکتفا نشد. یک اصل واحد در بسیاری امور به کار رفت . اولین شخصی که به اهمیت این نکته پی برد تودور ویل 1 بود که در آغاز قرن اخیر شرکت عظیم تلفن و تلگراف آمریکا (ای تی و تی 2) را تاسیس کرد. ویل در اواخر دهه ی 1860 با کارکردن به عنوان کارمند دفتری پست راه آهن متوجه شدکه هیچگاه دو نامه الزاما از مسیری شما به به مقصد ارسال نمی شوند. کیسه های پستی در مسیرهای گوناگونی در حرکت بودند وهفته ها حتا ماه ها طول می کشید تا به مقصد برسند. ولی ایده ی استاندارد کردن مسیر را ارائه داد، یعنی اینکه تمام نامه هایی که به یک مقصد نوشته شده اند از مسیری واحد فرستاده شوند. این امر در اداره ی پست انقلابی ایجاد کرد. بعدها که وی شرکت تلفن و تلگراف آمریکا ( ای تی و تی ) را تاسیس کرد مقرر داشت که تلفن های مشابه درهر منزل آمریکایی کار گذارده شود. ویل نه تنها دستگاه تلفن و تمام اجزای آن را ، بلکه تولید کنندگان تجاری شرکت « ای تی و تی) و نظام اداری آن را به صورت استاندارد در آورد. در آگهی ی که در سال 1908 برای توجیه ادغام شرکت های کوچک تلفن در یک شرکت بزرگ منتشر ساخت از ایجاد « موسسه ی استاندارد» سخن به میان آورد تا بتواند هزینه ی « ساختن تجهیزات ، سیم و کابل ها و در عین حال روش های اجرایی و امور حقوقی » را تقلیل دهد. و البته ضرورت وجودی « یک نظام متحدالشکل اداری و حسابداری » آنقدر بدیهی است که لازم به تذکر نیست . ویل متوجه شده بود که برای موفقیت در فضای موج دوم ، « نرم افزار» - یعنی رفتار و عادات روزمره ی اجرایی و اداری هم باید همگام با « سخت افزار» استاندارد گردد. ویل تنها یکی از استاندارد کنندگان بزرگ بود که جامعه ی صنعتی شکل داد. دیگری فردریک وینزلو تیلور3 است که در ابتدا مکانیک بود و بعدها به صورت پایه گذار نهضت ( تیلوریسیم ) در آمد. وی اعتقاد داشت می توان با استاندارد کردن هر قدمی که کارگر بر می دارد به کار جنبه ی علمی بخشید. در دهه های اول قرن اخیر تیلور به این نتیجه رسید که از میان راه های گوناگون فقط یک راه بهتر ( استاندارد) برای انجام کاری ، یک ابزار بهتر ( استاندارد ) برای اجر ای آن و یک زمان تعیین شده ( استاندارد) برای به اتمام رساندن آن وجود دارد. تیلور با تاکید بر این فلسفه، استاد برجسته ی مدیریت در جهان گردید. در زمان حیاتش و سپس بعد از مرگش او را با فروید و مارکس و فرانگلین مقایسه کردند.4 تنها صاحبان سرمایه ها که سعی می کردند تا آخرین رمق از کارگران خود کار بکشند نبودند که تیلوریسم را با آن کارشناسان افزای شکارآیی ، و اصول پرداخت مزد بر مبنای مقدار تولید ( کار کنتراتی ) ، و افزایش حیرت آور تولید ، تحسین می کردند. کمونیست ها نیز د راین هواخواهی با آن ها شریک بودند. در واقع لنین اقتباس روش های تیلور را برای استفاده در تولید سوسیالیستی تشویق می کرد. و نیز لنین نخست به عنوان یک مروج صنعت و سپس یک کمونیست ، از معتقدین پر شور استاندارد کردن گردید. در جوامع موج دوم ، هم روش های انجام و هم خودکار به مقدار زیاد استاندارد شد. از آزمون های استاندارد برای شناسایی و پاکسازی افراد به اصطلاح نامناسب به ویژه درخدمات اداری استفاده گردید. ضوابط پرداخت در سراسر صنایع همراه با مزایای شغلی و ساعات غذا ، تعطیلات و رسیدگی به مشکلات، استاندارد شد. برای آماده ساختن نسل جوان جهت ورود به بازار کار، مربیان تربیتی برنامه های استاندارد طرح ریزی کردند. مردانی نظیر بینه 5 و ترمن 6 آزمون های هوشی استاندارد ساختند. روش های ارزش یابی و نمرده دادن در مدارس ، روش های پذیرش دانش آموز و دانشجو ، و قوانین مربوط به اعتباره نامه های تحصیلی به طریق مشابه استاندارد شد. تست های چند جوابی نیز از این تحول بهره مند گردید.7 هم زمان با آن ، رسانه های همگانی تصاویر ذهنی استاندارد ارائه دادند، به نحوی که میلیون ها نفر آگهی های تجارتی مشابه، اخبار مشابه و داستان های کوتاه مشابه را می خواندند. سرکوبی زبان های اقلیت بوسیله ی دولت های مرکزی از یک طرف و تاثیر ارتباطات همگانی از طرف دیگر تقریبا باعث ناپدید شدن گویش های محلی و منطقه ای یا حتا برخی زبان ها به طور کامل نظیر ولش8 و آلزاسیس 9 شد. زبان های « استاندارد» را به کلی ریشه کن کرد10 با روییدن پمپ بنزین ها ، تابلوهای اعلانات و خانه های استاندارد ، نواحی مختلف کشور بیش از پیش شبیه به یکدیگر شدند. اصل استاندارد کردن همه ی جنبه ی زندگی را در برگرفت. حتا در سطحی عمیق تر ، تمدن صنعتی به وزن ها واندازه های استاندارد احتیاج داشت . این تصادفی نیست که یکی از اولین اقدامات انقلاب فرانسه که طلیعه ی عصر صنعتی در فرانسه به شمار می آید، تلاشی بود برای جایگزین ساختن مقیاسات متریکی و تقویمی جدید به جای آش شله قلمکار واحدهای اندازه گیری که در اروپای قبل از انقلاب صنعتی به کار می رفت. اندازه های استاندارد به وسیله ی موج دوم در اکثر نقاط جهان گسترش یافت .11 از ان گذشته ، اگر تولید انبوه مستلزم استاندارد کردن ماشین آلات ، محصولات و فراگردها بود، بازار در حال گسترش به طور مشابه به استاندارد کردن پول و حتا قیمت -- ها نیاز داشت. از نظر تاریخ پول به وسیله ی بانک ها و افراد عاد ی و همچنین به وسیله ی پادشاهان رایج شد. حتا تا اواخر قرن نوزدهم پولی که به طور خصوصی ضرب می شد هنوز در قسمت هایی از ایالات متحد رایج بود و این امر در کانادا تا سال 1935 ادامه یافت .12 به تدریج کشورهای در حال صنعتی شدن همه ی پول های رایج غیر دولتی را از صحنه بیرون راندند و به جای آن تنها یک پول استاندارد را تحمیل کردند. تا قرن نوزدهم برای خریداران و فروشندگان در ممالک صنعتی چانه زدن در همه ی موارد به سبک بازار قاهره که عادت مرسوم آن زمان بود، هنوز رواج داشت . در سال 1825 یک مهاجر جوان ازاهالی ایرلند شمالی به نام استوارت 13 به نیویورک وارد شد و یک مغازه ی خشکبار باز کرد وهمه ی رقبا و مشتریانش را با قیمت گذاری ثابت برای هر کالا متحیر کرد.14 این سیاست قیمت ثابت که همان استاندارد کردن قیمت هاست استوارت را یکی از تجار برجسته ی دوران خود ساخت. بدین ترتیب یکی از موانع مهم یکه بر سر راه گسترش توزیع انبوه و جودداشت، از میان برداشته شد. متفکران پیشرفته ی موج دوم علی رغم عدم توافق هایشان، همگی به این امر معتقد بودند که استاندارد کردن کارآیی را افزایش می دهد. بنابراین موج دوم در بسیاری سطوح از طریق به کار گرفتن سرسختانه ی اصل استانداردکردن، بسیاری از تفاوت ها را از بین برد. تخصصی کردن دومین اصل مهمی که بر جوامع موج دوم حکمفرما گردید تخصصی کردن بود. زیرا که هر قدر موج دوم تفاوت های زبان ، اوقات فراغت و شیوه ی زندگی را بیشتر از بین می برد به تنوع بیشتری در حوزه ی کار نیاز داشت و با تسریع جریان تقسیم کار ، موج دوم متخصص و کارگر تنگ نظر و پولکی را که به سبک تیلوری فقط در یک کار مهارت داشت و دایما همان را تکرا رمی کرد، جایگزین روستایی همه فن حریقی ساخت که به طور نامستمر کار می کرد. اوایل 1720 یک گزارش بریتانیایی در باره ی « مزایای تجارت هند شرقی » به این نکته اشاره کرد که از طریق تخصصی کردن می توان کارها را با « اتلاف وقت ونیروی کم تری » به انجام رساند. 15 در سا ل1776 آدام اسمیت کتاب « ثروت ملل» 16 را با این ارزیابی پر سر وصدا آغاز کرد که « چنین به نظر می رسد که بزرگترین پیشرفت در زمینه ی نیروی مولده ی کار ، نشای از تقسیم کار باشد.» اسمیت، در عباراتی مشهور، ساختن یک سنجاق را توصیف کرد. وی نوشت یک کارگر قدیمی که همه ی کارهای لازم را خودش به تنهایی انجام می داد می توانست فقط یک مشت سنجاق در روز بسازد که احتمالا از بیست عدد تجاوز نمی کرد. سپس اسمیت به توصیف « کارگاهی » که شخصا بازدید کرده بود می پردازد و می نویسد که بالعکس در این کارگاه برای ساختن یک سنجاق هیجده عمل مختلف به وسیله ی ده کارگر متخصص انجام می شود که هرکدام عهده دار تنها یک یا چند عمل هستند. این کارگران به اتفاق می توانند بیش از 48 هزار سنجاق در روز بسازند ، یعنی به طور متوسط هر کارگر 800، 4 سنجاق. درقرن نوزدهم با انتقال هر چه بیشتر کار به کارخانه ، داستان سنجاق در مقیاسی وسیع تر بارها و بارها تکرار شد. و به همان نسبت هزینه های انسانی تخصصی کردن بالا رفت . انتقادهایی که از صنعت می شد براین نکته اشاره داشت که کار تکراری خیلی تخصصی بیش از پیش کارگرها را از خصایص انسانی تهی می کند. از زمانی که هنری فورد در سال 1908 به ساختن مدل های پرداخت نه هیجده عمل بکله 7882 عمل مختلف لازم بود تا یک اتومبیل ساخته شود. فورد در شرح حالش اشاره می کند که از این 7882 کار تخصصی 949 کار آن می بایست توسط «مردان قوی با بدنی پر قدرت واز نظر جسمانی در سلامت کامل » انجام گیرد. و 3338 کار آن محتاج مردانی با قدرت بدنی « معمولی » بود و بقیه ی کارها را اکثرا « زنان یا کودکان سنین بالاتر » می توانستند انجام دهند. وی با لحنی عاری از عاطفه ای دامه می دهد: « ما پی بردیم که 670 کار را مردان بدون پا و 2637 کار را مردان با یک پا و دو کار را مردان بدون دست و 715 کار رامردان یک دست و ده کار را مردان کور می توانند انجام دهند.» به اختصار، برای کار تخصصی ، کل یک شخص مورد نیاز نبود بلکه فقط به قسمتی از بدن وی احتیاج بود و تا کنون شواهدی این جنین زنده دال بر اینکه تخصصی شدن افراطی تا این حد می توان شقاوت انگیز باشد ارائه نشده است.18 اما آنچه منتقدین به سرمایه داری نسبت می دادند یکی از خصوصیات ذاتی سوسیالیسم نیز شد. زیرا تخصصی کردن افراطی کار که در همه ی جوامع موج دوم معمول بود ریشه هایی در جدایی تولید و مصرف داشت. اتحاد جماهیر شوروی، لهستان ، آلمان شرقی و مجارستان امروزه نمی توانند کارخانه هایشان را بدون تخصصی کردن ماهرانه اداره کنند. به همان ترتیب ژاپن یا ایالات متحد که وزارت کار آن در سال 1977 لیستی از بیست هزار مشاغل گوناگون انتشار داد ، قادر به این کارنمی باشد. در کشورهای صنعتی سوسیالیست یا سرمایه داری تخصص گرایی با موج رو به افزایش حرفه گرایی همگام بود. آنگاه که برای برخی گروه های متخصص فرصتی پیش آمد تا دانش پر رمز و راز را به انحصار خود در آورند و تازه واردین رااز میدان بدر کنند حرفه های تخصص پدیدار شد. با پیشرفت موج دوم بازار میان صاحب دانش و مشتری حایل شد و آنها را به دو گروه مشخص تولید کننده و مصرف کننده تقسیم کرد. بدین ترتیب است که در جوامع موج دوم ، بهداشت کالایی محسوب می شد که بوسیله ی پزشک و بوروکراسی تامین بهداشت به مریض ارائه می شد نه اینکه سلامت ناشی از مراقبت های هوشمندانه ی خود مریض ( تولید برای مصرف شخصی ) باشد. همچنین تصور می شد که آموزش و پرورش به وسیله ی معلم در مدرسه « تولید» می شود و « به مصرف » دانش آموز می رسد. در این زمان بود که همه ی گروه های شغلی مختلف از کتابدار تا فروشنده مصرانه خواستار شدند تا آنها هم به عنوان مشاغل حرفه ای تخصصی شناخته شوند و ضوابط شغلی ، ارزش مادی و شرایط ورود به تخصص خود را شخصا تعیین کنند. اکنون، ارزش مادی و شرایط ورود به تخصص خودر ا شخصا تعییین کنند. اکنون ، طبق نظر مایکل پرتشوک 19 رئیس کمیسیون تجارت فدرال آمریکا ، 20 « فرهنگ ما در تسلط حرفه ای های متخصصی است که ما را « مشتری » می دانند و سعی دارند تا بگویند ما چه نیازهایی داریم .» در جوامع موج دوم حتا آشوبگری سیاسی خود حرفه ای به شمار می رفت . زیرا استدلال لنین همیشه این بود که توده ها بدون کمک انقلابی حرفه ای قادر نخواهند بود انقلابی برپا کنند. او تاکید می کند، که آنچه برای انقلاب مورد نیاز است « سازمان انقلابیون ( حزب ) که عضویت در آن تنها برای « افرادی مجاز باشد که حرفه شان انقلاب است .» 21 موج دوم در میان کمونیست ها ، سرمایه داران ،مدیران ، مربیان ، کشیش ها و سیاستمداران ، روحیه وانگیزش مشابهی نسبت به تقسیم دقیق تر کار به وجود آورد. همان گونه که پرنس آلبرت 22 در نمایشگاه عظیم قصر کریستال در سال 1851 اظهار داشت ، همگی بر این اعتقاد بودند که تخصصی کردن « نیروی محرک تمدن » به شمار می رود. استاندارد کنندگان بزرگ و تصخصی کنندگان بزرگ دست در دست هم رژه رفتند. هم زمان سازی جدایی رو به گسترش تولید از مصرف شیوه ی برخورد مردم موج دوم را با زمانی تغییر داد. در نظام وابسته به بازار ، اعم از اینکه بازار آزاد باشد یا برنامه ریزی شده ، زمان مساوی است با پول . نمی توان ماشین آلات گران قیمت را به حال خود رها کرد و انتظار داشت که با ریتم خوش ان کارکنند. این امر سومین اصل تمدن صنعتی ، یعنی همزمان سازی ، را به وجود آورد. حتا در جوامع اولیه لازم بود که کار به طور دقیق زمان بندی شود. جنگجویان غالبا به اتفاق و به طور هماهنگ کار می کردند تا دشمن را به دام اندازند. ماهیگیران می بایستی اعمالشان را در پارو زدن و کشیدن تورها هماهنگ سازند. جورج تامسون 23 سال ها پیش نشان داد که چگونه آواز های گوناگونی که هنگام کار خوانده می شد بازتابی است از شرایط آن کار. برای پارو زدن زمان با یک صدای دو سیلابی ساده نظیر ا- اپ 24 مشخص می شد. سیلاب دوم لحظه ی حداکثر زور ورزیدن رانشان می داد. درحالیکه سیلاب اول زمان آماده شدن بود. وی اشاره می کند ه کشیدن یک قایق به مراتب کاری سنگین تر از پارو زدن بود. « بنابراین زمان زور ورزیدن از فواصل طولانی تری تشکیل می شد.» وما می بینیم که فریادی که ماهیگیران ایرلندی هنگام کشیدن قایق سر می دهند عبارتست از هو- لی – هو – هاپ 25 یعنی اینکه آماده شدن برای آخرین تلاش بیشتر طول می کشد.26 قبل از اینکه موج دوم با آوردن ماشین آلات به صحنه ، آوازهای کارگرا را فرونشاند معمولا همزمان سازیز کارهایی از این قبیل به طور ارگانیک و طبیعی انجام می گرفت . این همزمانی از آهنگ موزون فصول، از فراگردهای بیولوژیک، از چرخش زمین و از ضربات قلب کارگران نشات می گرفت و جریان می یافت. جوامع موج دوم بالعکس ، همگام شدن با ضربات ماشین را آغاز کردند. گسترش تولید کارخانه ای، قیمت گزاف ماشین آلات و وابستگی متقابل کار ضرورت همزمان سازی دقیق تری را مطرح ساخت. اگر گروهی از کارگران در کارخانه ای در انجام کار ی تاخیر می کردند کار سایر کارگران که در رده های پایین خط تولید بودند به تعویق می افتاد. بنابراین وقت شناسی که در جوامع کشاورزی از چندان اهمیتی برخوردار نبود به صورت یک ضرورت اجتماعی در آمد. بر تعداد ساعت های دیواری و مچی روز به روز افزوده گردید. در سال 1790 تقریبا در هرجایی در بریتانیا این ساعت ها مشاهده می شد. پخش این ساعت ها به گفته ی مورخ بریتانیایی تامپسون ، « درست در لحظه ای وقوع یافت که تمدن صنعتی همزمان سازی بیشتری را در کار لازم می داشت .»27 تصادفی نبود که در فرهنگ های صنعتی زمان را در سنین پایین به کودکان آموختند. شاگردان که با شنیدن صدای زنگ به مدرسه وارد می شدند به تدریج به این صدا « شرطی » شدند. به نحوی که بعدها هم همیشه با شنیدن صدای سوت به کارخانه یا اداره وارد می شدند. وظایف شغلی زمان بندی شده و به بخش های متوالی که حتا تا محاسبه ی ثانیه ها به دقت اندازه گیری می شد تقسیم گردید. « 9 صبح تا 5 بعد از ظهر » چارچوب زمانی کار میلیون ها کارگر و کارمند را تشکیل داد. این تنها زندگی شغلی نبود که همزمان سازی در آن رخنه کرد. در همه ی جوامع موج دوم بدون توجه به ملاحضات سودآوری و ملاحظات سیاسی ، زندگی اجتماعی نیز دستخوش « ساعت گرایی » گردید و خود را با شرایط ماشین تطبیق داد. ساعات معینی برای تفریح و اوقات فراغت کنارگذارده شد. تعطیلات ، مرخصی ها یا ساعات تنفس استاندارد در زمان بندی کار با فواصل معینی پیش بینی شد. کودکان سال تحصیلی را به طو رهمزمان آغاز می کردند و به پایان می رساندند. بیمارستان ها بیماران خود را همزمان برای صبحانه بیدار می کردند. وسایل نقلیه در ساعاتی از روز که شلوغ و پر رفت و آمد بود درهم می لولیدند. کانال های رادیو و تلویزیون برنامه های سرگرم کننده ی خود را در ساعات خاصی مثل ساعت پر بیننده و شنونده پخش می کردند. هرکسبی برای خود ساعات و فصولی داشت که کار در آن به اوج می رسید. و آن را با تولید کنندگان و توزیع کنندگانش از نظر زمانی تطبیق می کرد. و بدین سان بود که گروه تازه ای به نام کارشناسان هم زمان سازی، از کارپردازی و مسئولین زمان بندی کارخانه ها گرفته تا پلیس راهنمایی و رانندگی و متخصصین بررسی زمان وارد صحنه گردید. بالعکس ، برخی از مردم در مقابل نظام جدید زمان صنعتی به مقاومت برخاستند، در اینجا نیز بین زن و مرد تفاوت هایی بروز کرد. آنان که در کار موج دوم مشارکت داشتند، یعنی اساسا تعداد بیشتری از مردان ، زمان ساعتی را پذیرفتند. شوهران موج دوم به کرات شکایت دارند از این که همسرانشان انان را منتظر می گذارند و هیچ توجهی به وقت ندارند و ساعت ها طول می کشد تا آماده شوند و همیشه سروعده ها با تاخیر حضور می یابند. زنان که اساسا عهده دار کارهای خانه هستند که از وابستگی متقابل کمی برخوردار است ، کمتر با ریتم مکانیکی کارکرده اند. به همان دلیل ، شهرنشینان روستاییان را دست می اندازند که کند و وقت نشناس اند و هر گز به موقع سرو کله شان پیدا نمی شود یا هرگز نمی دانی که آیا به موقع سر قرار حاضر خواهند شد یا نه . شکایاتی از این قبیل را می توان مستقیما ناشی از تفاوت بین کار موج دوم که بر وابستگی متقابل خیلی زیاد مبتنی است و کار « موج او ل» که درخانه یا مزرعه تمرکز داشت دانست. با سلطه ی موج دوم حتا عادات روزمره ی زندگی خصوصی نیز تابع نظام هم آهنگ وهم زمان صنعتی گردید. با به کار گماردن اصل هم زمان سازی علاوه بر اصل استاندارد کردن و تخصص گرایی ، در ایالات متحد آمریکا و اتحاد جماهیر شوروی ، در سنگاپور و سوئد ، در فرانسه و دانمارک ، در آلمان و ژاپن خانواده ها راس یک ساعت معین از خواب بیدار می شوند، صبحانه ی خود را می خوردند ، سرکار می رفتند ، کار می کردند، به رختخواب می رفتند، می خوابیدند و حتا در ساعتی معین عشق بازی می کردند، و همه ی اینها کم و بیش با آهنگی مشابه در همه ی مناطق تحت سلطه ی تمدن موج دوم انجام می گرفت. تراکم پدیدار شدن بازار، اصل دیگری از تمدن موج دوم یعنی اصل تراکم را به وجود آورد. جوامع موج اول از منابع پراکنده ی انرژی استفاده می کردند. جوامع موج دوم تقریبا به طور کامل به ذخایر سوخت فسیلی ( نفت و گاز و غیره ) وابسته شدند. اما موج دوم تنها انرژی را متراکم نکرد بلکه جمعیت را نیز متراکم ساخت. افراد را از روستاها جمع آوری کرد و آنها را در شهرهای بزرگ سکنا داد. حتا کار رامتراکم کرد. در صورتی که کار در جوامع موج اول در همه جا اعم از خانه ، دهکده و مزارع انجام می شد، در جوامع موج دوم کا رغالبا در کارخانه ها یعنی جایی که هزاران کارگر را با هم در زیر یک سقف جمع کرده بود انجام می گرفت. تراکم تنها به انرژی و کار اختصاص نیافت . استن کهن 28 درمقاله ای که در نشریه ی بریتانیایی علوم اجتماعی به نام « جامعه جدید» 28 به چا پ رسید به این واقعیت اشاره کرده است که قبل از انقلاب صنعتی جز در موارد استثنا بسیارنادری « معمولا بینوایان یا در کلبه ی محقر خود می ماندند و یا خویشاوندان از آنها نگهداری می کردند، تبهکاران را جریمه می کردند یا تازیانه می زدند یا از جایی به جایی دیگر تبعید می کردند؛ دیوانگان نزد خانواده هایشان نگهداری می شدند یا در صورت عدم استطاعت مالی، افراد محل از آن ها نگهداری می کردند.» به طور خلاصه ، همه ی این گروه ها در سر تا سر جامعه پراکنده بود. نظام صنعتی این وضعیت را دگرگون ساخت. اوایل قرن نوزدهم در واقع دوران « زندان های بزرگ » نامیده شده است . زیرا تبهکاران از اطراف جمع آوری و در زندان ها متمرکز شدند، بیماران روانی را هم از اطراف جمع آوری و در« دیوانه خانه ها» محبوس ساختند ، و کودکان راهم از اطراف جمع آوردند و در مدارس متراکم کردند، درست به همان گونه که کارگران را در کارخانه ها جمع آورده بودند. همچنین سرمایه نیز متراکم گردید، به نحوی که تمدن موج دوم شرکت های سهامی غول پیکر را خلق کرد واز ان مهم تر شرکت های انحصاری و تراست ها را به وجود آورد. در اواسط دهه ی 1960 سه شرکت بزگ اتومبیل سازی آمریکا 94 در صد کل اتومبیل های آمریکا یی را می ساختند. در آلمان فولکس واگن ودیلمر بنز 30 ، اپل (GM) و فورد – ورکه 31 به اتفاق ، 91 درصد تولید را در انحصار خود داشتند. در فرانسه رنو، سیتروئن ، سیمکا 32 و پژو صد در صد اتومبیل های ایتالیایی را به بازار عرضه می داشت . 33 به طور مشابه ، در آمریکا هشتاد درصد یا بیشتر آلومینیوم ، آبجو، سیگار و مواد غذایی مربوط به صبحانه توسط چهار پنج شرکت مخصوص هر کدام از کالاهای فوق تولید می شد. در آلمان 92 در صد ماشین های خیاطی مورد استفاده در صنایع ، توسط چهار شرکت یا کم تر در هر یک از این رشته ها تولید می شد. فهرست صنایع بسیار متراکم ، به همین ترتیب روز به روز طولانی تر می شد.34 مدیران سوسیالیست نیز متقاعد شده بودند که تراکم شرط «لازم » افزایش تولید است . در واقع بسیار یاز ایدئولو گ های مارکسیست در کشورهای سرمایه داری از تراکم رو به رشد صنایع کشورهای سرمایه داری به عنوان یک گام ضروری درجهت تراکم کامل صنایع تحت حمایت دولت استقبال کردند. لنین از « تبدیل تمامی شهروندان به کارگران و کارمندان یک سندیکای بزرگ یعنی کل دولت» سخن می گوید. نیم قرن بعد اقتصاد دان روسی للیوخینا 35 در مقاله اش تحت عنوان « مسایل اقتصادی» 36 چنین گزارش می دهد: « اتحاد جماهیر شوروی متراکم ترین صنایع جهان را در اختیار دارد.» 37 اصل تراکم تمدن موج دوم خواه در زمینه ی انرژی یا جمعیت یا کار یا آموزش و پرورش ، یا موسسه ی اقتصادی ، بیشتر از هر تفاوت ایدئولوژیکی بین مسکو وغر ب در این دو جامعه به طور عمیق آثاری به جا گذاشته است. بیشینه سازی جدایی تولید و مصرف در همه ی جوامع موج دوم « وسواس بزرگ طلبی » یعنی نوعی شیفتگی تگزاسی به بزرگی و رشد به وجود آورد. اگر این درست باشد که هرچه خط تولید کارخانه طولانی تر باشد هزینه های تمام شده ی کالا کمتر است ، با همین قیاس بزرگ کردن مقیاس ها در سایر فعالیت های دیگر نیز از نظر اقتصادی بیشتر مقرون به صرفه خواهد بود. « بزرگ » در نتیجه مترادف با« کارآ» شد. و بیشینه سازی نیز به عنوان اصل مهم موج دوم تلقی گردید. شهرها و کشورها با یکدیگر بر سر داشتن رفیع ترین آسمان خراش ها ، عظیم ترین سدها یا بزرگترین زمین بازی گلف جهان به رقابت برخاستند. از اینها گذشته ، از آنجایی که بزرگی حاصل رشد تلقی می شد بسیاری از دولت های صنعتی ، شرکت های سهامی و سازمان های دیگر آرمان رشد را دیوانه وار دنبال کردند. کارگران و مدیران ژاپنی در شرکت برق ماتسوشینتا 38 هر روز دسته جمعی سرود زیر را می خواندند: ...تا آخرین نقس در راه ترقی تولید می کوشیم کالاهایمان را به مردم دنیا عرضه می داریم بی وقفه و دایم همچون آبی که از فواره روان است رشدکن، صنعت ، رشدکن ، رشدکن ، رشدکن! هم آهنگی و خلوص ! این است شعار ما در برق ماتسوشیتا در سال 1960 در امریکا با به پایان رسیدن مرحله ی صنعتی شدن مرسوم و آغاز موج سوم تحول، پنجاه شرکت از جمله بزرگ ترین شرکت های سهامی صنعتی هرکدام هشتاد هزار کارگر را در استخدام داشتند. جنرال موتورز به تنهایی 595 هزار کارمند و یک شرکت به تنهایی، یعنی شرکت « ای تی و تی » که متعلق به ویل است ، 736 هزار زن و مرد را در استخدام داشت. این بدان معنا بود که با احتساب میانگین حجم خانوار در حد 3/3 نفر در ان سال زندگی حدود دو میلیون نفر به دستمزدهای تنها یک شرکت وابسته بود. این تعداد مساوی نصف جمعیتی بود که زمانی هامیلتون 39 و واشینگتن 40 آن را به صورت یک کشور واحد در آوردند. ( از سال 1960 تا کنون شرکت « ای تی و تی » وسعت بیشتری پیدا کرده است. در سال 1970 این شرکت 956 هزار کارمند و کارگر را در استخدام داشت – تنها در طول فقط دوازده ماه توانست 136هزار نفر به نیروی کار خود بیفزاید.) شرک « ای تی و تی » البته یک مورد خاص به شمار می رود. با این وجود آمریکاییان به طرز خاصی به بزرگی و عظمت معتاد شده بودند. اما بزرگ طلبی فقط منحصر به آمریکایی ها نبود. در فرانسه در سال 1963 تعداد 1400 شرکت که تقریبا 0025% درصد تمام شرکت های سهامی را شامل می شد 38 درصد کل نیروی کار را در اختیار داشت .41 دولت های آلمان، بریتانیا و کشورهای دیگر به طور فعال ادغام کارخانه های کوچک را به منظور ایجاد شرکت های بزرگتر تشویق می کردند تا به خیال خودشان بتوانند با شرکت های غول آسای آمریکایی به رقابت بپردازند. در واقع این بزرگ کردن مقیاس ها بازتاب ساده ای از بیشینه سازی نبود. مارکس « افزایش مقیاس تاسیسات صنعتی » را با « توسعه ی وسیع تر قدرت مادی» آنان همبسته می دانست. لنین به نوبه ی خود چنین استدلال کرده است که : « موسسات عظیم بازرگانی ، تراست ها و سندیکاهای بزرگ ، روش تولید انبوه را تا آخرین حد توسعه داده اند.» اولین فرمانی که وی بعد از انقلاب روسیه در زمینه ی بازرگاین صادرکرد عبارت بود ازتثبیت وضع اقتصادی زندگی مردم از طریق ادغام واحدها ی کوچک صنعتی د رکمترین تعداد ممکن واحدهای عظیم . استالین باز بیشتر فشار می آرود تا ابعاد را وسیع تر کند و پروژه های جدید وسیع تری از قبیل مجتمع ذوب آهن در ماگنیتو گورسک و مجتمع دیگری در زاپور وشتال 42 و کارخانه ی ذوب مس در بلخاش 43 وکارخانه های تراکتور سازی در خارکف 44 و استالینگراد به اجرا در اورد. وی ابتدا سوال می کرد که وسعت تاسیسات امریکایی مشابه چقدر است و سپس دستور ساختن واحد بزرگتری را صادر می کرد. دکتر لئون هرمن در کتابش به نام « کیش بزرگ گرایی در برنامه ریزی اقتصادی شوروی » 45 می نویسد:« در بسیاری نقاط اتحاد جماهیر شوروی درواقع سیاستمدراان محلی برای نمایش عظیم ترین پروژه های دنیا مسابقه گذاشته اند.» در سال 1938 حزب کمونیست در مقابل « جنون عظمت طلبی » هشدار داد، ولی چندان موثر واقع نشد. حتا امروزه رهبران روسیه ی شوروی و اروپای شرقی قربانیان پدیده ای هستند که هرمن آن را « اعتیاد به بزرگی » می نامد. 46 این ایمان به اندازه ی صرف ، از فرضیات محدود موج دوم در باره ی طبیعت « کارآیی » منتج شده است. اما این بزرگی طلبی نظام صنعتی به محدوده ای وسیع تر از کارخانه ها گسترش یافت . این پدیده درتجمع انواع مختلف داده ها د رآماره ای به نام تولید ناخالص منعکس گردیده است که بزرگی « مقیاس » یک اقتصاد را با مجموع ارزش کالاها وخدمات تولید شده در آن می سنجد. این ابزار دست اقتصادانان موج دوم نقاط ضعف بسیاری در بردارد.47 در رابطه با تولید ناخالص ملی مهم نیست که بازده به شکل مواد غذایی ، آموزش و پرورش وخدمات بهداشتی باشد یا مهمات جنگی . استخدام تعدادی افراد برای ساختن یک خانه یا خراب کردن یک خانه هر دو به تولید ناخالص ملی می افزاید ، هر چند یک فعالیت تعداد مسکن موجود را بالا می برد و دیگری آن را کاهش می دهد، تولید ناخلص ملی همچنین به این علت که فقط فعالیت بازار یا معاملات را مورد سنجش قرار می دهد بخش زنده ای از اقتصاد را که مبتنی بر تولید بدون دست مزد است نظیر پرورش اطفال و کار در خانه به حساب نمی آورد. علی رغم این نواقص ، دولت های موج دوم در سراسر جهان کورکورانه وارد مسابقه ی افزایش تولید ناخالص ملی آنهم به هر قیمت شدند- مسابقه ای که هدفش افزایش حداکثر رشد» حتا تا حد پذیرفتن مخاطراتی چون به ویرانی کشاندن محیط زیست و فجایع اجتماعی بود. اصل بزرگ طلبی آن چنان در اعماق اندیشه ی صنعتی رسوخ کرد که هیچ چیز به اندازه ی آن منطقی و معقول به نظر نمی رسید. بیشینه سازی با استاندارد کردن و تخصصی کردن و دیگر اصول بنیادی نظام صنعتی در آمیخت. تمرکز و بالاخره ، تمام کشورهای صنعتی تمرکز را به صورت هنر ظریفه یا به کار گرفتند. کلیسا و بسیاری از فرمانروایان موج اول با اینکه به خوبی م یدانستند چگونه قدرت رامترکز سازند، اما با توجه به جوامع بسیط تری که با آنها سروکار داشتند، و در مقایسه با مردان و زنانی که جوامع صنعتی را ز بنیاد مترکز ساختند آماتورهای تازه کاری بیش نبودند. همه ی جومع پیچیده به آمیخته ای از عملیات متمرکز و نامتمرکز نیاز داشتندو انتقال از اقتصادی از بنیاد نامتمرکز موج اول که در ا« هر منطقه به مقدار وسیع مسئول تولید احتیاجات خود بود به اقتصاد ملی یکپارچه ی موج دوم، به ابداع روش های کاملا جدیدی جهت تمرکز قدرت منجر شد. راه آهن یک نمونه ی مشهور تاریخی در این زمینه ارائه می دهد. در مقایسه با سرمایه گذاری های دیگر ، راه آهن عظیم ترین طرح زمان خود محسوب می شد. در ایالات متحد آمریکا در سال 1850 چهل و یک کارخانه ، سرمایه ای فقط درحد 250 هزار دلار یا بیشتر داشتند. در مقابل راه آهن مرکزی نیویورک در سال 1860 که هنوز خبری نبود، سرمایه ی سی میلیون دلاری خود را به رخ سایرین می کشید. اداره ی چنین سرمایه عظیمی به روش های نوینی در مدیریت نیاز داشت .48 بنابراین مدیران اولیه ی راه آهن نظیر مدیران پروژه های فضایی زمان ما ، می بایست روش های جدید ابداع کنند. آنان تکنولوژی ها ، قیمت بلیت و برنامه ی حکومت قطارها را استاندارد کردند. عملیات رادر طول صدها کیلومتر هم زمان ساختند. هم چنین مشاغل جدید تخصصی و بخش های جدید تخصصی ایجاد کردندو سرمایه ، انرژی و افراد را متراکم کردند. برای پیشینه ساختن تعداد شبکه های خود تلاش کردند. و جهت حصول همه ی این ها اشکال تازه ی تشکیلاتی و سازمانی مبتنی بر تمرکز اطلاعات و فرماندهی ابداع کردند. کارمندان به دوقسمت « خط» و « ستاد» تقسیم شدند. روزانه گزارش هایی برای ارائه اطلاعات در زمینه ی حرکت قطارها ، بارگیری ها ، خسارات ، محموله های گم شده ، تعمیرات ، مسافت طی شده وغیره تهیه می شد. تمام این اطلاعات به سرتاسر یک زنجیره ی متمرکز زا فرماندهی جریان یم یافت تا اینکه در نهایت به سرپرست کل که همه ی تصمیمات توسط او اتخاذ می شد و دستورات از وی به رده های پایین تر صادر می گردید، می رسید. همان طور که مورخ بازرگانی آلفرد چاندلر پسر 49 می نویسد راه آهن بزودی به عنوان الگویی توسط سازمان های عظیم دیگر به کار گرفته شد و در تمام کشورهای موج دوم مدیریت متمرکز به عنوان ابزاری پیچیده و پیشرفته تلقی گردید. در سیاست نیز « موج دوم» تمرکز را تشویق کرد. در ایالات متحد ، در اواخر دهه ی 1780 این امر در منازعه برای جایگزین کردن قانون اساسی تمرکز گرا به جای « بیانیه های کنفدراسیون » که طرفدار عدم تمرکز بود به روشنی منعکس شده است. به طور کلی طرفداران اقتصاد روستایی موج اول در مقابل تمرکز قدرت در دست دولت ملی به مقاومت برخاستند، در حالی که طرفداران اقتصاد سوداگری موج دوم به رهبری هامیلتون، آن طور که در « فدرالیست » 50 و جاهای دیگر آمده است ، چنین استدلال می کردند که وجود یک دولت قوی نه تنها به دلایل سیاست خارجی و نظامی ضروری است بلکه برای رشد اقتصادی نیز لازم است. 51 قانون اساسی 1787 که حاصل این منازعه بود، یک مصالحه ی زیرکانه به شمار می آمد. زیرا در حالی که نیروهای موج اول هنوز دارای قدرت بودند. قانون اساسی قدرت های مهمی نه به دولت مرکزی بلکه به ایالات تفویض کرد. همچنین جهت جلوگیری از فوق العاده قوی شدن حکومت مرکزی ، تفکیک بی نظیر قوای سه گانه، مقننه، مجریه و قضاییه راخواهان شداما قانون اساسی از زبانی منعطف برخوردار بود که مآلا به دولت فدرال اجازه می داد به طور جدی پا را از حد خود فراتر نهد. همان طور که رواج صنعت ، نظام سیاسی را به سوی تمرکز بیشتر سوق می داد، دولت هم در واشنگتن بیش از پیش قدرت و مسئولیت گرفت و تصمیم گریری به انحصار دولت مرکزی در آمد. همزمان با آن ، در داخل دولت فدرال قدرت از کنگره ودادگاه ها به متمرکزترین قوه ، یعنی قوه ی اجرایی منتقل شد. در دوران ریاست جمهوری نیکسون تاریخ دان معروف آرتور شلزینگر 52( که خود در زمره ی هواخواهان پر شور تمرکز به شمار می آمد) « ریاست جمهوری سلطنتی » رامورد حمله قرار داد. فشار برای تمرکز سیاسی در خارج از ایالات متحد آمریکا حتا قوی تر بود. با نظری سریع به سوئد ، ژاپن ، بریتانیا یا فرانسه در می یابیم که نظام ایالات متحد در مقایسه باآنها غیر متمرکز جلوه می کند. ژان فرانسوار ول نویسنده کتاب مشهور «نه مارکس نه مسیح» 53 به این نکته با توصیف چگونگی مقابله دولت با مخالفین سیاسی اشاره می کند و می گوید:« وقتی در فرانسه به تظاهراتی ممنوع می شود، در اینکه مقام ممانعت کننده چه کسی است تردیدی نیست . اگر تظاهرات سیاسی عظیمی مطرح باشد این مقام بدون شک دولت ( مرکزی) است .» وی چنین ادامه می دهد : « در ایالات متحد آمریکا وقتی تظاهراتی ممنوع اعلام می شود، اولین سوالی که به ذهن هرکسی خطور می کند این است که به وسیله ی چه کسی ؟ » روال اشاره می کند که معمولا بعضی از مقامات محلی به طور خود مختار عمل می کنند.54 البته موارد افراطی تمرکز سیاسی در کشورهای صنعتی مارکسیست نیز به چشم می خورد. در سال 1850 مارکس خواهان « تمرکزکامل قدرت در دست دولت » گردید. انگلس نظیر هامیلتون که قبل از وی می زیست کنفدراسیون های نامتمرکز رابه عنوان «گامی عظیم به عقب » مورد حمله قرار داد.55 بعدها روس ها که علاقه مند به تسریع جریان صنعتی شدن بودند به ایجاد متمرکزترین ساختار سیاسی و اقتصادی دنیا که در آن حتا جزیی ترین تصمیمات تولیدی در نظارت برنامه ریزان مرکز قرار داشت ، اقدام نمودند. تمرکز تدریجی اقتصاد نامتمرکز بیشتر به کمک اختراعی مهم که نام ان به تنهایی گویای اهدافش می باشد، یعنی بانک مرکزی ، صورت گرفت. در سال 1694 در طلیعه ی عصر صنعتی که نیوکامن به سرهم بندی ماشین بخار مشغول بود ویلیام پاترسون 56 « بانک آوانگلند» 57 راتاسیس کرد که قبله گاه نهادهای تمرکز گرای مشابه در همه ی کشورهای موج دوم شد.58 هیچ کشوری مرحله ی دوم را بدون ایجاد همتای این دستگاه اقتصادی جهت نظارت مرکزی برپول و اعتبار به پایان نرساند. بانک پاترسون اوراق قرضه ی دولترا به فروش گذارد، پول با پشتوانه ی دولتی انتشار داد و بعدها عملیات وام سایر بانک ها را به نظم در اورد. سرانجام وظیفه ی اولیه ی همه ی بانک های مرکزی امروز ، یعنی نظارت مرکزی بر عرضه پول را برعهده گرفت. در سال 1800 « بانک دوفرانس» 59 برای اهدافی مشابه در فرانسه و به دنبال آن در سال 1875 رایش بانک 60 در آلمان تاسیس گردید. در ایالات متحد، کمی بعد از تدوین قانون اساسی ، برخورد بین نیروهای موج اول و دوم به جنگ عظیمی بر سر تاسیس بانک مرکزی منجر گردید. هامیلتون برجسته ترین هواخواه سیاست های موج دوم از ایده ی تاسیس یک بانک ملی مبتنی بر الگوی انگلیس دفاع کرد. جنوب و غرب پیشگام که هنوز طرفدار کشاروزی بودند به مخالفت با وی برخاستند. با این وجود با حمایت ایالات شمال شرقی که درحال صنعتی شدن بودند هامیلتون موفق شد با فشار آوردن برهیات های قانوگزاری، « بانک ایالات متحد» 61 را که پیشرو نظام خزانه دار ی فدرال 62 امروزی است تاسیس بانک های مرکزی که برای تنظیم سطح و حجم فعالیت بازار از طرف دولت ها به کار گرفته شده بودند، به طریقی نیمه پنهانی برنامه ریزی کوتاه مدت تا حدی غیر رسمی را بر اقتصاد سرمایه داری تحمیل کردند. پول در همه ی شریان های جوامع موج دوم اعم از سرمایه داری و سوسیالیست جریان یافت . هر دونظام به پول احتیاج داشتند. بنابراین یک ایستگاه متمرکز تزریق پول ایجاد کردند. بانک مرکزی وحکومت متمرکز دست در دست یکدیگر گام برداشتند. تمرکز اصل مسلط دیگری از اصول تمدن « موج دوم » به شمار آمد. بنابراین آنچه مشاهده می کنیم مجموعه ای از شش اصل که « برنامه ای » را تشکیل می دهند که کم وبیش درهمه ی کشورهای موج دوم پیاده شد. این اصول شش گانه – یعنی همسان سازی، تخصصی کردن ، همزمان سازی ، تراکم ، بیشینه سازی ، وتمرکز – در جناح های سرمایه داری و سوسیالیست جوامع صنعتی به طو ریکسان بکار گرفته شدند. زیرا به ناگزیر از شکاف بنیادی بین تولید کننده و مصرف کننده ونقش رو به توسعه ی بازار منتج شده اند. این اصول به نوبه ی خود هرکدام دیگری را تقویت کردند و نهایتا به پدیدار شدن دیوانسالاری منجر شدند و برخی از عظیم ترین ، انعطاف ناپذیرترین و قدرتمندترین تشکیلات اداری را که تاکنون جهان به خود دیده است، به وجود آوردند که در آن فرد را در جهان کافکایی مملو از سازمان های غول پیکر سرگردان رها کرده است. اگر امروزه احساس می کنیم که توسط آنها در فشار قرار گرفته ایم و یا آنان بر ما استیلا یافته اند باید ریشه ی مشکلات را در قواعد و دستور العمل های پنهانی که پایه و اساس برنامه ریزی تمدن موج دوم راتشکیل می دهند جستجو کنیم . شش اصل که این دستورالعمل را تشکیل داده اند برتمدن موج دوم مهر خاص خود را زده اند. امروزه همانطور که به زودی خواهیم دید، هر یک از این اصول بنیادی مورد حمله ی نیروهای موج سوم قرار گرفته است. و به همین ترتیب نخبگان موج دوم نیز که هنوز این دستور العمل ها را در تجارت ، بانکداری ، روابط شغلی ، سیاست ، آموزش و پرورش و در ارتباطات به کار می برند زیر فشار موج سوم قرار گرفته اند. زیرا رواج تمدنی نوین همه ی منافع مستقر تمدن کهنه را به خطر می ندازد. با خیزش هایی که درپیش داریم بر نخبگان همه ی جوامع صنعتی – که تا این اندازه به تدوین قوانین و نظم موجود خو گرفته اند- همان خواهد آمد که بر فئودال ها و اربابان دوران گذشته امد. برخی از کنار آن خواهند گذشت. گروهی دیگراز مسند قدرت سرنگون خواهند شد وعده ای به نجبای ناتوان و ژنده ای تبدیل خواهند شد و برخی – با هوش ترین و سازگارترین آنان – رهبران تمدن موج سوم خواهند گردید. برای فهم اینکه چه کسی با تسلط موج سوم، اداره ی امور فردا را بر عهده خواهد داشت ابتدا باید به درستی بدانیم چه کسی اداره ی امور امروز را در دست دارد. 1- Theodor Vell نگاه کنید به [50[ ، زندگی ویل نمایانگر اوایل توسعه ی صنعتی است. 2- AT&-T را نباید با شرکت چند ملیتی ITT( شرکت سهامی بین المللی تلفن و تلگراف ) اشتباه گرفت. 3- Frederick Winslow Taylor 4- در باره ی نفوذ تیلور نگاه کنید به [79] وبرای نظر لنین در باره ی تیلوریسم نگاه کنید به [79] صفحه ی 271. 5-Binet 6- Terman 7- نگاه کنید به [527] صفحات 27-226 8- Welsh 9- Alsatian 10- در باره ی سرکوبی گویش های اقلیت نگاه کنید به [290] صفحه ی 31. 11- نگاه کنید به [260] صفحات 98-97 و [449] صفحه ی 117. 12- نگاه کنید به [144] صفحات 10 و 33. 13- A.T.Stewart 14- در باره ی قیمت گذاری ثابت نگاه کنید به [20]. 15- نگاه کنید به [138] جلد اول ، صفحه ی 330. 16- Adam Smith, The Wealth of Nations 17- مشاهدات آدام اسمیت در باره ی ساختن سنجاق در [149] صفحات 7-3 توصیف شده است. اسمیت افزایش حیرت انگیز بهره وری را به افزایش زبردستی کارگر متخصص ، صرفه جویی در وقت به علت عدم پرداختن از کاری به کار دیگر و بهسازی ابزار کار توسط کارگر متخصص نسبت می دهد. اما وی به وضوح آنچه راکه در قلب همه ی امور جای دارد، یعنی بازار ، را تشخیص داده بود. بدون وجود بازار برای برقراری رابطه میان تولیدکننده و مصرف کننده، اصلا چه کسی به 48000 سنجاق در روز احتیاج داشت و چنین مقداری را سفارش می داد؟ اسمیت چنین ادامه می دهد: « هرقدر بازار وسیع تر و بزرگ تر شود انتظار می رود که کارها تخصصی تر شود.» حق با اسمیت بود. 18- نگاه کنید به [ 442] صفحات 109- 108 19- Michael Pertschuk 20- US Federal Trade Commission 21-نگاه کنید به [474] صفحه ی 137 22- Prince Albert 23- George Thomson 24- O-OP! 25-HO-LI-HO-HUP 26- نگاه کنید به [8] صفحه ی 18. 27- E.P.Thompson, |Time,Work-Discipline, and Industrial Capitalism, Past and Present (London),No.38. 28- Sten Cohen 29- New Society 30- Daimler Benz 31- Ford-Werke 32- Simca 33- در باره ی ارقام اتومبیل های اروپایی نگاه کنید به [126] صفحه ی 3917. 34- فرایند تراکم صنایع در جنبش کارگری بازتاب یافته است. در اغلب کشورهای هر قدر اتحادیه های کارگری خودر ا با شرکت های انحصاری و تراست های بیشتر ی مواجه می بینند بیشتر با یکدیگر متحد می شوند. در اوایل قرن حاضر اتحادیه ی کارگران صنعتی جهان- یا به اصطلاح متحد می شوند. در اوایل قرن حاضر اتحادیه ی کارگران صنعتی جهان- یا به اصطلاح Wobblies - اشتیاق خود را به تراکم در تظاهراتی که خود آن را O.B.U یعنی یک اتحادیه ی بزرگ (One Big Union) نامیدند ، ابراز داشتند. 35- N.Leyukina نگاه کنید به [126[ صفحه + 4362 36- Voprosi Ekonomiki 37- درزمینه ی تراکم از دیدگاه مارکسیست ها ، نگاه کنید به مقاله لئون هرمن در [126] صفحه + 4349 . این مقاله حاوی نقل قول بسیار مشهوری است از سوسیالیست آمریکایی ، دانیل دولئون ، که دراواخر قرن گذشته چنین استدلال کرد:« نردبانی که بشریت از آن به سوی تمدن بالا رفته است، همانا پیشرفت روش های تولید و قدرت رو به رشد ابزار تولید است . تراست در آخرین پله ی این نردبان قرار دارد و طبقه ی سرمایه دار هم می کوشد آن را به انحصار خود در آورد. طبقه ی متوسط نیز می کوشد آن را درهم شکند و به دین ترتیب درجریان تمدن وقفه ایجاد کند.اما پرولتاریا باید حفاظت و بهسازی آن راهدف خود قرار دهد و بکوشد آن را در دسترس عموم بگذارد.» 38- Matsushita Electric 39- Hamilton 40- Washington 41- نگاه کنید به [126] صفحه ی 3958 42- Zaporozhstal 43-Balkhash 44- Kharkov 45-, The cult of Bigness in Soviet Economic Plantning. Leon M. Herman 46- درباره ی تراکم به سبک روسی و جنون عظمت طلبی استالین ، نگاه کنید به [126] صفحات 52- 4346 درحال حاضر ( در زمان نگارش این کتاب) روس ها برای اتمام نصب بزرگترین کارخانه کامیون سازی دنیا مسابقه گذاشته اند. این کار به یک شهر کامل با 160 هزار سکنه و مجتمعی از کارخانه ها و نقاله ها نیاز دارد که مساحتی حدود 40 مایل مربع، یعنی دوبرابر جزیره ی منهاتن را خواهد پوشاند. این مجتمع در گزارش زنده ای از هدریک اسمیت [484] صفحات 58، 59، 106، و 220 توصیف شده است . اسمیت می گوید که روس ها نوعی « شیفتگی تگزاسی به بزرگی مبالغه آمیز دارند که علاقه ی آمریکایی را به بزرگی تحت الشعاع قرار می دهد، آن چنانکه فضیلت رشد اقتصاد ملی روسیه بر ایمان متزلزل کنونی آمریکایی به مواهب خود به خودی رشد اقتصادی پیش گرفته است.» 47- در ارتباط با تولید ناخالص ملی ، یک فانتزی سرگرم کننده پیشنهاد می کند که زنان هر یک از کارهای خانه ی دیگری را انجام دهند و به خاطر آن از یکدیگر دستمزد بگیرند. اگر هرخانمی به خانم دیگر در مقابل انجام همه ی امور خانه و نگهداری بچه هایش هفته ای یک صددلار پرداخت نماید و در مقابل به همان میزان برای انجام همان امور در خانه ی دیگر دستمزد دریافت دارد، تاثیر آن بر تولید ناخالص ملی حیرت انگیز خواهد بود. اگر پنجاه میلیون زن خانه دار آمریکایی در این داد و ستد به ظاهر بی اهمیت شرکت جویند، یک شبه ده درصد به ارقام تولید ناخالص ملی آمریکا افزوده خواهد شد. 48- نگاه کنید به[454] صفحات 130 و 141-138 49- Alfred Chandler Jr. 50- Frderalist: مجموعه ی مقالاتی است در باره ی قانون اساسی آمریکا. 51- نگاه کنید به [389] صفحه ی 20 52- Arthur Schiesinger نگاه کنید به کتاب وی [398] . وی می گوید : « باید اذعان داشت که مورخین و علمای سیاسی ، که نویسنده در زمره ی آنان است به پدیدار شدن ریاست جمهوری پر راز و رمز کمک کردند.» 53- Jean Francios Ravel,Without Marx or Jeus. 54- نگاه کنید به [482] صفحات 90- 189 55- در باره ی مارکس نگاه کنید به [474] صفحه ی 359 و در باره ی انگلس نگاه کنید به صفحه ی 324 همان کتاب . 56- William Paterson 57-Bank of England 58-در باره ی ایجاد بانک مرکزی درانگلستان و فرانسه و آلمان نگاه کنید به [127] صفحات 35-31 و 39-41 59- Banque de France 60-Reichs Bank 61-Bank of the United States 62-federal reserv 63- نگاه کنید به [254] صفحه ی 187 برگردان : شهیندخت خوارزمی

مطلب‌های دیگر از همین نویسنده در سایت آینده‌نگری:


منبع: سايت آينده نگر


بنیاد آینده‌نگری ایران



يكشنبه ۹ ارديبهشت ۱۴۰۳ - ۲۸ آوریل ۲۰۲۴

اندیشمندان آینده‌نگر

+ جعبه ابزاری برای پیشبینی تام استندیج

+ ملافات با اَبر فن آوری  دانیل فراکلین

+ مشاغل آینده تا افق ۲۰۳۰ --

+ دغدغه زندگي خوب دکتر شهیندخت خوارزمی

+ نگاهی به جنبش روسری­ سوزان یکی از همکارن سایت آینده نگر از ایران

+ فکر کردن به آینده، آینده نگری نیست! رضاش

+ آن سوی سرمایه‌داری و سوسیالیسم الوین تافلر

+ هندبوک آینده پژوهی و جمع آوری کمک مالی برای موسسه آینده پژوهی در واشنگتن دی سی وحید وحیدی مطلق

+ آیا دموکراسی آینده ای دارد؟ ترجمه ویکتور وحیدی

+ بیانیه ماموریت و هواداری اندیشکده آینده های سیاره ای https://www.apfi.us

+ نقد کتاب فراسوی دانش: چگونه فنآوری، عصر آگاهی را به پیش می برد  وحید وحیدی مطلق

+ آینده ممکن و مطلوب سال 2050 وحید وحیدی مطلق

+ عقب ماندگی اجتماعی ایرانیان، دلایل و مسائل فرنود حسنی

+ جنگ اوکراین و آینده مشترک ما وحید وحیدی مطلق

+ مدل سازی ریاضی آینده تمدنی به طور کلی و بویژه انسان شناسی پیش نگر‎‎ وحید وحیدی مطلق

+ مهارت‎ های آینده و ضروری که باید داشته باشیم 

+ مقدمه ای بر آینده نگری مهندسین مشاور

+ شناسایی و درک نیروهای کلیدی تعیین کننده در مسیر رویدادهای آینده وحید وحیدی مطلق

+ نقد کتاب هلال، ویلیام،2021 ، فراسوی دانش چگونه فنآوری، عصر آگاهی را پیش می برد. وحید وحیدی مطلق

+ حکایت گربه‌ و سوسیس و سازمان‌های نوآور فرنود حسنی

+ برای مراسم روز جهانی آینده رضا داوری اردکانی؛

+ انسان خردمندتر می‌شود، پوپولیست‌ها بازندۀ اصلی بحران کرونا خواهند بود ماتیاس هورکس

+ سیاست در هیچ جای جهان مبتنی بر علم نیست  رضا داوری اردکانی

+ جامعه شناس دنیای جدید 

+ تکنولوژی‌های نوین و سرنوشت بشر دکتر شهیندخت خوارزمی

+ آینده پژوهی چیست و آینده های متفاوت کدام اند؟ وحید وحیدی مطلق

+ تحلیل محتوا و آینده نگری 

+ نگاهی به سوداگری با تاریخ محمد امینی دکتر شیرزاد کلهری

+ غربت علوم انسانی شاه کلید توسعه نیافتگی. دکتر شهیندخت خوارزمی

+ ماهیت و میراث فکری «آلوین تافلر» در گفت‌وگو با دکتر شهیندخت خوارزمی دکتر شهیندخت خوارزمی

+ دانایی به مثابه قدرت .خرد آینده‌نگری 

+ زیرفشارهای تمدن جدید له نمی‌شویم: گفتگو با شهیندخت خوارزمی  شهیندخت خوارزمی

+ انقلاب چهارم و کار ما هرمز پوررستمی

+ خوارزمی: تافلر کمک می‌کند در دنیای پرخشونت مأیوس نشویم دکتر شهیندخت خوارزمی

+ فناوری راهی برای رهایی از جنسیت؟ مریم یوسفیان

+ آشتی دادن جامعه با آینده، رسالت اصلی آینده پژوهی دکتر محسن طاهري

+ چهارمین موج تغییر  علی اکبر جلالی

+ در جست‌وجوی یحیی-- پیشگفتاری از دکتر شهیندخت خوارزمی 

+ برنامه حزب مدرن و آینده نگر – بخش دوم احمد تقوائی

+ ⁠⁠⁠به بهانه ی قاعدگی دکتر محسن طاهری

+ مهم ترین مولفه های برنامه یک حزب سیاسی مدرن کدامند ؟  احمد تقوائی

+ علت‌های اجتماعیِ استبداد و فساد نازنین صالحی

+ سخنراني پروفسور شهرياري و دكتر شهين دخت خوارزمي 

+ ظهور جامعه پساصنعتی دانیل بل

+ زیرفشارهای تمدن جدید له نمی‌شویم 

+ خردِ پیشرفت و توسعه رضا داوری اردکانی

+ آینده پژوهی و دغدغه هایش دکتر طاهری دمنه

+ تافلر:نگاه تازه به آينده 

+ سرمایه‌گذاری 80 میلیون دلاری بیل گیتس برای ساخت شهر هوشمند حمید نیک‌روش

+ آینده پژوهی و انواع آینده محسن گرامی طیبی

+ کتاب آینده پژوهی، پارادایمی نوین در برنامه ریزی، با تاکید بر برنامه ریزی شهری و منطقه ای علی زارع میرک آباد

+ اجتماع علمی قدرتمند مهمترین نیاز آینده پزوهی در ایران است احد رضایان قیه باشی

+ ایرانی‌ها و فقدان وجدان آینده‌نگر اجتماعی احد رضایان قیه‌باشی

+ ديدگاه‌های سه گانه درباره محركهای آينده نگاری. حسن کریمی فرد

+ استانداردهاي سواد اطلاعاتي. دكتر عشرت زماني

+ آینده نگری استر اتژی فناوری اطلاعات. دکتر امین گلستانی

+ خرد آینده نگری 

+ آینده نگری, برترین مزیت انسانی عباس سید کریمی

+ روش پس نگری در آینده پژوهی دکتر محسن طاهری دمنه

+ جان نقّاد و چشم باز مردم رضا داوری اردکانی

+ واقعیت مجازی و آینده آموزش دکتر محسن طاهری دمنه

+ اقتصاد به مثابه قلب تپنده مریم یوسفیان

+ قدرت تکنیک؛ آینده هم منم رضا داوری اردکانی

+ میل ذاتی تجدد به زمان آینده رضا داوری اردکانی

+ درگاه تخصصی آینده 

+ نسل جدید با بی وزنی مواجه است/ پیاده راه شهر رشت با نگاه آینده پژوهی ساخته شده است 

+ اساتيد ارتباطات:دكتر علي اسدي /بنيادگذاري سنجش افكار در رسانه ملي  

+ در عید نوروز، آینده را هدیه دهید  Vahid Think Tank

+ بسترهای فراگیر شدن طراحی صنعتی در ایران بر پایه الگوهای الوین تافلر 

+ روش‌های پیش‌بینی فناوری.  اندیشکده وحید

+ تاریخ تکرار نمی شود. الوین تافلر

+ آینده کسب و کار در سال 2030 - کتاب صوتی فارسی وحید وحیدی مطلق

+ سندروم یخچال فرنود حسني

+ هفت سازمان آینده پژوه ایرانی در سال 2016 

+ آينده‌پژوهي برآيند پيش‌بيني‌ناپذيري محيط است گفت‌وگو با دکتر سعید خزایی آینده‌پژوه و مدرس دانشگاه

+ آينده پژوهي: از قابليت فردي تا اجتماعي ياورزاده محمدرضا,رضايي كلج فاطمه

+ مبانی نظری و مورد کاوی های مختلف و متنوع  

+ اخذ مدرک حرفه ای آینده پژوهی به صورت حضوری و غیر حضوری از معتبرترین سازمان بین المللی  

+ آزمون های اندیشه ورزی در جهان حسین کاشفی امیری

+ دمینگ و ما صلاح الدین همایون

+ روش آﯾﻨﺪه ﭘﮋوه ﺷﺪن  ﺳﻌﯿﺪ رﻫﻨﻤﺎ

+ نقش هنر در آینده پژوهی الهام سهامی

+ الوین تافلر را بهتر بشناسیم دکتر شهیندخت خوارزمی

+ آیند هنگاری ملی جانشین برنامه های توسعه پنج ساله در علم، فناوری و نوآوری امیر ناظمی

+ پیشگفتار شوک آینده دکتر شهیندخت خوارزمی

+ آینده پژوهی کلید تحول درنقش های توسعه محور و راهبردی مدیریت منابع انسانی دکتر سید اکبر نیلی پور

+ نشست اندیشه 

+ آیا فناوری‌های همگرا آینده را تضمین می‌کنند؟ دکترمحسن رنانی

+ جامعه ای می‌تواند بحران‌هارا پشت سر بگذارد که دو وزیر آینده نگر «آموزش و پرورش» و «ارتباطات» آنرا اداره می‌کنند/ امروز «دانایی» است که قدرت می‌آفریند. جامعه شناسی هنر

+ گزارش برگزاری نشست «تاملی در ایده‌های آینده‌نگرانه تافلر» در گروه افواج 

+ دانایی به مثابه قدرت عاطفه شمس

+ فهم جامعه به کمک ژورنالیسم/ آثار تافلر نوعی جامعه‌شناسی مترویی‌ست 

+ خانیکی: نگاه تافلر نگرانی از آینده را کم کرد 

+ ‍ خلاصه سخنرانی جدید وحیدی مطلق درباره آینده قدرت ایران مدرس بین المللی فدراسیون جهانی آینده‌پژوهی  وحیدی مطلق

+ «آینده نگری» مهارتی سودمند برای مدیران 

+ پیش‌بینی‌های درست و نادرست آلوین تافلر کدام‌ بودند؟ BBC

+ الوین تافلر،آینده‌پژوه و نویسنده سرشناس آمریکایی در سن ۸۸ «‌۸۷»سالگی در گذشت. BBC

+ آینده جهان ، آینده زنان « مجله زنان امروز » مریم یوسفیان

+ آن سوی سرمایه داری و سوسیالیسم الوین تاقلر

+ سیر تحول مطالعات و تحقیقات ارتباطات و توسعه درایران دکتر کاظم معتمد نژاد



info.ayandeh@gmail.com
©ayandeh.com 1995