Iranian Futurist 
Iranian Futurist
Ayandeh-Negar
Welcome To Future

Tomorow is built today
در باره ما
تماس با ما
خبرهای علمی
احزاب مدرن
هنر و ادبیات
ستون آزاد
محیط زیست
حقوق بشر
اخبار روز
صفحه‌ی نخست
آرشیو
اندیشمندان آینده‌نگر
تاریخ از دیدگاه نو
انسان گلوبال
دموکراسی دیجیتال
دانش نو
اقتصاد فراصنعتی
آینده‌نگری و سیاست
تکنولوژی
از سایت‌های دیگر


تکنیسین های قدرت

اگر عضو یکی از شبکه‌های زیر هستید می‌توانید این مطلب را به شبکه‌ی خود ارسال کنید:
Twitter Google Yahoo Delicious بالاترین دنباله

[09 Nov 2005]   [ آلوين تافلر]

بخش پنجم این سوال که «چه کسی امور را اداره می کند؟» یک پرسش خاص موج دوم است . زیرا تا قبل از انقلاب صنعتی دلیل چندانی برای طرح آن وجود نداشت. مردم خواه بر آنان پادشاهی حکومت می کرد یا کاهنان ، خدایان جنگ، خدایان خورشید یا قدیسین ، به ندرت نسبت به کسی که بر آنان اعمال قدرت می نمود تردید داشتند. دهقان ژنده پوش درمزرعه اش سربلند می کرد و برج رفیع قصر یا صومعه ای را می دید که غرق در شکوه و جلال در افق جلوه گری می کند. وی نیازی نداشت تا دانشمند علوم سیاسی یا مفسرین رونزامه ها معمای قدرت را برایش حل کنند. هر کسی می دانست که چه کسی در راس امور قرار دارد. ولی در هر کجا که موج دوم جریان یافت نوعی جدید از قدرت ، پراکنده و بی چهره پدیدار گردید. قدرتمندان مشهورشناخته شده جای خود را به « آنان» گمنام دادند. این « آنان» چه کسانی بودند؟ انسجام دهندگان صنعت ، همانطور که دیدیم ، جامعه را به هزاران بخش به هم پیوسته نظیر کارخانه ها ، کلیساها، مدارس ، اتحادیه های اصناف ، زندان ها، بیمارستان ها و امثال آن تقسیم کرد. خط فرماندهی بین کلیسا، دولت و فرد را ازهم گسست. دانش عمومی را به رشته های تخصصی تقسیم کرد. و با این کار زندگی اجتماعی در جامعه ی رو در رو و فرهنگ را ازهم پاشید. لازم بود که کسی همه چیز را به شکلی متفاوت به یکدیگر ربط دهد. این نیاز باعث شد تا انواع جدیدی از تخصص ها پدیدار شود که وظیفه ی اصلی شان انسجام دادن بود. به آنها عناوین هیات های اجرایی یا مدیران اداری ، کمیسرها ، مسئولان هم آهنگی ، روسا ، معاونین ، بوروکرات ها، یا سرپرستان اطلاق می شد و در هر رشته ای ، در هر دولتی ، ودر هر سطحی از جامعه ظاهر شدند. ونشان دادند که وجودشان ضروری است . آنان در واقع همان انسجام دهندگان بودند. کار آن ها این بود که نقش هار ا تعریف کنند وهرکسی را به شغلی بگمارند و مشخص سازند که چه کسی ، چه نوع پاداشی باید بیگرد. آنان برنامه ریختند، ضوابط را معین کردند و به تنبیه و تشویق پرداختند. تولید، توزیع ، حمل و نقل و ارتباطات را به یکدیگر ربط دادند. از این ها گذشته ، قوانینی برای ارتباط متقابل بین سازمان ها وضع کردند. به طور خلاصه این اشخاص قطعات جامعه را روی هم سوار کردند. بدون وجود آنان نظام موج دوم هرگز نمی توانست دوام یابد. مارکس در اواسط قرن نوزدهم تصور می کرد کسانی که ابزار و تکنولوژی یا به گفته او«ابزار تولید» در اختیارشان است ، جامعه را تحت اختیار دارند. وی چنین استدلال می کرد که چون کار از وابستگی متقابل زیادی برخوردار است کارگران قادر خواهند بود رشته یتولید را زهم بگسلند و ابزار تلوید را از چنگ کارفرمایانشان خارج سازند. ولی علی رغم این پیش بینی آنچه درواقعیت اتفاق افتاد این بود کهنه مالکین ونه کارگران هیچکدام به قدرت دست نیافتند بلکه این انسجام دهندگان بودند که چه در کشورهای سرمایه داری و چه در کشورهای سوسیالیست در راس امور قرار گرفتند. این مالکیت «ابزار تولید» نبود که منشا قدرت بود بلکه نظارت بر «ابزار انسجام دهی» بود که به فرد قدرت می داد. اجازه دهید به بینیم که این چه معنایی در بردارد. در اقتصاد انسجام دهندگان اولیه، صاحبان کارخانه های کوچک ، صاحبان آسیاب ها و کارآفرینان اقتصادی و استادکاران فلزکار بودند. مالک اصلی و چند دستیار معمولا قادر بودند کار عده ی زیادی کارگر « غیر حرفه ای» را هماهنگ کنند و کارخانه ی خود را به نظام وسیع تر اقتصادی پیوند دهند. از آنجایی که در آن دوران مالکین وانسجام دهندگان هر دو شخصی واحد بودند تعجبی ندارد که مارکس این دو را با یکدیگر اشتباه گرفته است و برمالکیت این چنین تاکید می ورزد. به هر حال با پیچیده تر شدن تولید و تخصصی شدن تقسیم کار، نظام اقتصادی شاهد افزایش باور نکردنی عده ی مدیران اجرایی و کارشناسانی شد که بین کارفرما وکارگرانش حایل شدند. کاغذ بازی مثل قارچ از زمین رویید. به زودی در واحدهای صنعتی بزرگتر هیچ فردی، حتا مالک یا سهامدار اصلی ، قادر به درک همه ی عملیات نبود. تصمیمات مالک بوسیله ی متخصصینی که برای هماهنگ کردن نظام استخدام شده بودند شکل می گرفت وحتا در نهایت کنترل می شد. بدین ترتیب بود که گروه سرآمدان اجرایی جدید پدیدار شدند که دیگر قدرتشان نه از مالکیت بلکه از فراگرد انسجام دهی سرچشمه می گرفت. با قدرت یافتن مدیراجرایی ، سهامدار از اهمیت کمتری برخوردار شد. با بزرگتر شدن شرکت ها ، واحدهایی که در مالکیت خانواده ها بود به گروه های بزرگترسهامداران پراکنده که به ندرت از اقتصاد سررشته داشتند فروخته شد. سهامداران، اجبارا به طور ورزافزونی به مدیران اجرایی متکی شدند که نه تنها جهت اداره ی امور روزانه ی شرکت ، بلکه برای تدوین هدف ها وخط مشی های دراز مدت به استخدام در آمده بودند، هیات مدیره ها که درتئوری نماینده ی مالکیت بودند خودشان به طور روزافزونی نسبت به عملیاتی که رهبری آن را برعهده داشتند، بی اطلاع گردیدند. با رو به تزاید گذاشتن سرمایه گذاری خصوصی نه بوسیله ی افراد بلکه به طور غیر مستقیم توسط نهادها نظیر صندوق بازنشستگی ، شرکت هایی که به کار خرید سهام شرکت های دیگر مبادرت می کنند، وسپرده ی سرمایه گذاری بانک ها، دست «مالکین» اصلی صنایع از نظارت بر امور روز به روز کوتاهتر گردید. قدرت جدید انسجام دهندگان شاید به طور واضح تری توسط مایکل بلومنتال 1 خزانه دار کل سابق آمریکا بیان شده باشد2؛ بلومنتال قبل از ورود به دستگاه دولتی رئیس شرکت بندیکس بود3 در پاسخ به این سوال که آیا دوست دارد روزی مالک شرکت بندیکس شود چنین گفت : « آنچه اهمیت دارد مالکیت نیست بلکه کنترل است و این رامن با کسب عنوان مدیرکل اجرایی بدست آورده ام. هفته ی آینده جلسه ی سهامداران را تشیکل خواهیم داد و من 97 در صد آرا را در اختیار دارم درحالی که مالک فقط 8 هزار سهم می باشم . آنچه برای من اهمیت دارد، کنترل است . آنچه من خواهانم این است که این حیوان غول پیکر را تحت اختیار بگیرم و از ان به نحوی سازنده استفاده کنم ونه اینکه صرفا کارهای احمقانه ای را که دیگران ازمن می خواهند انجام دهم.» بنابراین سیاست های بازرگانی به طور روزافزونی توسط مدیران اجرایی که به استخدام شرکت ها در آمده بودند یا به وسیله ی مدیران مالی که پول سایرین را به کار نداخته بودند تعیین می شد. ودرهیچکدام ار این موارد مالکین اصلی یا حتا کارگران نقشی نداشتند . این انسجام دهندگان بودند که امور را در دست گرفتند. در کشورهای سوسیالیستی هم افراد مشابهی بودند که قدرت را در دست داشتند.4 هنوز چیزی نگذشته ، در سال 1921 لنین مجبور شد از گسترش دیوانسالاری در شوروی انتقاد کند. تروتسکی در سال 1930 در تبعید اعرتاض کرد که در شوروی حدود پنج تا شش میلیون مدیر اجرایی وجود دارد که طبقه ای را تشکیل می دهند « که به طور مستقیم درکارتولید دخالت ندارند اما برتمامی امورنظارت دارند، دستور می دهند، رمان صادر می کنند و به تشویق وتنبیه مبادرت می وزند.» او می گوید درحالیکه ابزار تولید باید متعلق به دولت باشد، « ولی این دولت است ... که به دیوانسالاری تعلق دارد.» در دهه ی 1950 میلووان جیلاس درکتابش بنام « طبقه ی جدید» 5 قدرت رو به رشد مدیران برجسته را در یوگسلاوی مورد حمله قرار داد . تیتو که جیلاس را به زندان انداخت خود از « فن سالاری و دیوانسالاری به مثابه دشمن طبقاتی » شکایت می کرد. وهمین طور ترس از «مدیریت گرایی » مساله ای اساسی در چین مائو بود.6 بنابراین ، تحت لوای سوسیالیسم به همان اندازه ی سرمایه داری انسجام دهندگان از قدرتی بالا برخوردار گردیدند . زیرا که بدون آنان بخش های مختلف نظام نمی توانست با یکدیگر کارکنند و «ماشین » هرگز به راه نمی افتاد. موتور انسجام دهی انسجام بخشیدن به یک شاخه در صنعت یا حتا کل صنعت ، فقط بخش کوچکی بود از همه ی آنچه می بایستی انجام گیرد. جامعه ی صنعتی نوین، همانطور که دیدم ، تعداد زیادی سازمان ، از اتحادیه های کارگری و انجمن های بازرگانی گرفته تا کلیساها و مدارس و کلینیک های بهداشتی و گروه های تفریحی که همگی می بایست در چهارچوب قوانینی پیش بینی شده عمل کنند، بوجود آورد. قوانین یک ضرورت محسوب شد و بالاتر از همه سپهر اطلاعاتی ، سپهر اجتماعی و سپهر فنی می بایست با یکدیگر هماهنگ کردند. حاصل این اشتیاق سوزان تمدن موج دوم به نظم وانسجام ، پیدایش عظیم ترین دستگاه انسجام دهی تاریخ است ، یعنی دولت بزرگ ، که موتور تنظیم کننده ی نظام تلقی می شد. این عطش نظام به انسجام است که رشد بی وقفه ی دولت بزرگ را در تمام جوامع موج دوم توجیه می کند. عوام فریبان سیاسی ( مثلا نامزدهای ریاست جمهوری در آمریکا ) تا به حال بارها و بارها ادعا کرده اند که دستگاه دولت باید کوچکتر شود، اما همان ها وقتی انتخاب شدند به جای محدود کردن تشکیلات دولت آن را گسترش دادند. این تناقض بین وعده و وعیدهای تبلیغاتی و زندگی واقعی ، موقعی قابل فهم است که بدانیم هدف غایی همه ی دولت های جوامع موج دوم ساختن تمدن صنعتی وحفظ ان است . در مقایسه با این تعهد همه ی تفاوت های کم اهمیت تر قابل چشم پوشی می شوند. احزاب و سیاستمداران ممکن بود که بر سر موضوعات دیگر با یکدیگر مجادله کنند. اما در این موردخاص آنان همیشه با یکدیگر توافق ضمین داشته اند. وعلا رغم ادعایشان ، دولت بزرگ بخشی از برنامه ی اعلام نشده ی انها محسوب می شد زیرا جوامع صنعتی برای انسجام بخشیدن به او همیشه به دولت احتیاج دارند. به قول مقاله نویس سیاسی کلیتون فریتشی 7 حکومت فدرال متحد آمریکا هزگز حتا در طول دوره ی اخیر حکومت جمهوریخواهان از رشد و توسعه باز نایستاد « صرفا به این عل ساده که حتا «هودینی» 8 ( بزرگترین شعبده باز آمریکا) هم نمی توانست بدون مواجه باعواقب بسیار خطرناک و جدی، دولت را غیب کند.» طرفداران بازار آزاد نیز به دخالت دولت درامور اقتصادی اعتراض داشته اند. اما اگر روند صنعتی کردن جامعه فقط به بخش خصوصی واگذار می شد- و اگر اصلا چنین کاری می توانست بدون وجود دولت انجام شود- حداقل آهنگ آن به شدت کند می شد. دولت ها بودند که توسعه ی راه آهن را تسریع کردند. دولت ها بودند که به ساختن بندرگاه ها وجاده ها، کانال ها و شاهراه ها مبادرت ورزیدند ، خدمات پستی را به راه انداختند و شکبه تلگراف و تلفن و سایر نظام های ارتباطی را ایجادکردند یا به نظم در آوردند . دولت ها بودند که مقررات بازرگاین را تدوین کردند وبازارها را استاندارد ساختند. وهم انها بودند که با اعمال فشار از طریق سیاست خارجی و وضع تعرفه های گمرکی به توسعه ی صنایع کمک کردند. دولت ها بودند که کشاورزان را ازمزارع خارج کردند وبه بازار کار صنایع گسیل داشتند. و باز دولت ها بودند که در زمینه های مربوط به انرژی به مصرف کنندگان کمک ها ی مالی کردند وغالبا از طریق صنایع نظامی به پیشرفت تکنولوژی یاری دادند. و بالاخره دولت ها بودند که در هزاران حوزه ی دیگر به امور نظم وانسجام بخشیدند و این کارها از عهده ی دیگران خارج بود و یا نمی خواستند بدان اقدام کنند. از این روست که دولت تسریع کننده ی بزرگ توسعه ی صنعتی به شمار می رفت و به علت قدرت قهری و در آمدهای مالیاتی اش قادر به انجام اموری بود که ازعهده ی بخش خصوصی برنمی آمد. دولت ها با پر کردن خلاهایی که درنظام پدید می امد روند صنعتی شدن را تسریع کردند- قبل از اینکه این نوع فعالیت ها برای شرکت های خصوصی ممکن یا سود بخش باشد. این تنها دولت ها بودند که می توانستند برای انسجام دهی آینده برنامه ریزی کنند. این دولت ها بودند که از طریق ایجاد نظام های آموزش و پرورش نه تنها به جوانان درانتخاب نقش های آینده شان در نیروی کار صنعتی کمک کردند( که خود نوعی کمک مالی پنهانی به صنایع محسوب می شد) بلکه به طور همزمان خانواده را در شکل هسته ای آن تشویق کردند. با گرفتن وظایف آموزش وپرورش و دیگر وظایف سنتی از خانواده ، دولت ها انطباق ساختار خانواده را بانیازهای نظام کارخانه ای تسریع کردند. بنابراین دولت ها در بسیاری سطوح ، تمدن پیچیده ی موج دوم را هم آهنگ و موزون نمودند. تعجبی ندارد وقتی مشاهده می کنیم با اهمیت یافتن نظم وانسجام دولت چه از نظر شکل و چه از نظرماهیت تغییر پیدا کرده است . به عنوان مثال ، روسا ی جمهور و نخست وزیران ( در کشورهای غربی ) در سال های اخیر به تدریج خود را بیشتر مدیر می دیدند تا رهبر مبتکر سیاسی و اجتماعی . از نظر شخصیت وشیوه ی کار تقریبا درسطح مردانی بودند که شرکت های بزرگ و صنایع تولیدی را اداره می کردند. نیکسون و کارتر ، تاچر و برژنف ، ژیسکاردستن و اوهیرا ، رهبران جهان صنعتی ، درحالی اجبارا در باره ی دموکراسی وعدالت اجتماعی داد سخن دادند ولی در عمل جز مدیریت کارآ چیزی ارائه نکردند. بنابراین در سرتاسر جهان ، در جوامع صنعتی سوسیالیستی و سرمایه داری الگویی مشابه پدیدار گردید: در کشورهای سرمایه داری شرکت های عظیم و در کشورهای سوسیالیستی سازمان های تولیدی و همراه با آن ماشین غول آسای دولت. و به جای اینکه کارگران طبق پیش بینی مارکس ابزار تولید رادر اختیار گیرند و یا سرمایه داران، آن طور که پیروان آدام اسمیت ترجیح می دادند ، قدرت را حفظ نمایند، نیرویی جدید در صحنه ظاهر شد که هر دو آنها راکنار زد. تکنیسین های قدرت « ابزار انسجام دهی» را تصاحب کردند و بوسیله ی آن کنترل اجتماعی ، فرهنگی، سیاسی و اقتصادی را در دست گرفتند. جومع موج دوم تحت فرمانروایی انسجام دهندگان قرار گرفت. هرم های قدرت این تکنیسین های قدرت خود در سلسله مراتب نخبگان و خرده نخبگان سازمان یافتند. هر شاخه ای از صنایع و هر بخشی از دولت به زودی موسسات خاص خود و « افراد» قدرتمند خود را به وجود آورد. ورزش ... مذهب... آموزش و پرورش ... هر کدام هرم قدرت خود را دارا شدند. به تدریج تشکیلات علمی ، تشکیلات دفاعی و تشکیلات فرهنگی به وجود آمد. قدرت در تمدن موج دوم در اختیار ده ها و صدها و حتا هزاران نخبه ی متخصصص قرار گرفت . این سرآمدان متخصص به نوبه ی خود به وسیله ی نخبگان جامع نگر که از افرادی با تخصص های گوناگون تشکیل یافته بود انسجام یافتند. به عنوان مثال دراتحاد جماهیر شوروی و اروپای شرقی حزب کمونیست درهر حوزه ای از هواپیمایی تا موسیقی و فولادسازی اعضایی داشت. جز از این اعضا برای مبادله ی پیام هاو اخبار مهم محرمانه بین خرده نخبگان استفاده می کرد. درنتیجه این افراد به خاطر دسترسی به همه ی اطلاعات از قدرت زیادی برای تحت کنترل در آوردن متخصصین و خرده نخبگان برخوردار بودند. در کشورهای سرمایه داری نیز بازرگانان وحقوق دانان برجسته که در کمیسیون ها با هیات های امنا و گروه های مشابه عضویت داشتند که همان وظایف را اما با رسمیت کم تری عهده دار شدند. بنابراین در همه ی کشورهای موج دوم، می بینیم که گروه های مدیران و انسجام دهندگان متخصص ، بوروکرات ها یا مدیران اجرایی خود به وسیله ی مدیران و انسجام دهندگان جامع نگر انسجام یافتند. ابرنخبگان 9 وبالاخره با هم در سطحی بالاتر اسنجام دهی به وسیله ی ابر نخبگانی که عهده دار تخصیص منابع و سرمایه ها در کل جامعه بودند، انجام می گرفت. این افراد خواه در امورمالی یا صنعتی ، در پنتاگون یا در اداره ی برنامه ریزی اتحاد جماهیر شوروی ، به نوبه ی خود حدود وظایف انسجام دهندگان سطح متوسط را تعیین می کردند. به محض اینکه تصمیمی در زمینه ی سرمایه گذاری در مقیاس عظیم اتخاذ می شد چه در مینا پولیس 10 یا درمسکو، انتخاب راه حل های دیگر را در آینده محدود می ساخت. با توجه به کمپانی منابع و ذخایر، نمی توان به سادگی دست به ترکیب کوره های بسمر زد یا پالایشگاه های نفت یا خط های تولید را منهدم ساخت بدون اینکه هزنیه هایشان مستهلک شده باشد. بنابراین ، این سرمایه ی موجود به محض اینکه به کار افتاد پارامترهایی را که انسجام دهندگان و کارفرمایان آینده باید در محدوده ی آنها عمل کنند، تعیین می کند. این تصمیم گیرندگان بی چهره که اهرم های سرمایه گذاری را تحت کنترل خود دارند ابرنخبگان همه ی جوامع صنعتی را تشکیل می دهند. درنتیجه در تمام جوامع موج دوم یک سلسه مراتب قدرت نخبگان به طور مشابه پدیدار شد. این سلسله مراتب قدرت نخبگان به طور مشابه پدیدار شد. این سلسه مراتب نهانی قدرت ، علارقم برخی تفاوت ها ، به دنبال هر بحران و یا عصیان سیاسی از نو درجامعه شکل می گیرد. اسامی ، شعارها و احزاب و نامزدها ممکن است تغییر کنند، انقلاب ها می آیند ومی روند . چهره های جدید در پشت میزهای بزرگ چوب ماهون 11 ظاهر می شوند، اما ساختمان قدرت همچنان پا برجا باقی می ماند. طی 300 سال گذشته ، در کشورها یکی بعد از دیگری عصیان گران و اصلاح طلبان سعی داشته اند دیوارهای قدرت را درهم بشکنند وجامعه ای نوین مبتنی بر عدالت اجتماعی و مساوات در حقوق سیاسی به وجود آورند. جنبش ها و نهضت های انقلاب احساسات وعواطف میلیون ها افراد رابرای مدتی با وعده ی آزادی به خود جلب کرده اند. حتا انقلابیون در مواردی موفق شده اند رژیمی را سرنگون سازند. اما درهمه ی موارد بازده نهایی یکسان بوده است. هر بار عصیان گران تحت لوای پرچم خود ساختار مشابهی از خرده نخبگان ، نخبگان ، نخبگان و ابرنخبگان ایجاد کرده اند. زیرا این ساختار انسجام دهی و تکنیسین های قدرت که این ساختار را تحت سلطه ی خود دارند برای تمدن موج دوم به همان اندازه ی کارخانه ها، سوخت های فسیلی یا خانواده ی هسته ای ضرورت حیاتی دارند. نظام صنعتی و دموکراسی تمام و کمال که وعده داده بود در واقع با یکدیگر ناسازگارند. کشورهای صنعتی را می توان با عمل انقلاب ییا به طریقی دیگر مجبور ساخت که در طیفی از بازار آزاد تا برنامه ریزی متمرکز، از سرمایه داری تا سوسیالیسم و بالعکس تغییر وضعیت دهند. اما همچون پلنگی برافروخته و خشمگین نمی توانند موضع خودر ا تغییر دهند. آنان بدون وجود یک سلسه مراتب پرقدرت انسجام دهندگان قادر به ادامه ی حیات نخواهند بود. امروزه با آغاز یورش ویرانگر تحول موج سوم به دژمستحکم قدرت اجرایی نخبگان ، اولین شکاف ها در نظام قدرت پدیدار شده است. درخواست برای مشارکت در مدیریت ، و در امر تصمیم گیری در سطح محلی و برای نظارت برکارگران ، مصرف کنندگان و شهروندان و نیز برای دموکراسی جدید چون چشمه ای جوشان در کشورها یکی بعد از دیگری فوران کرده است. طرق جدید سازمان دهی با سلسله مراتب کم تر و وطایف تخصصی بیشتر، در بسیاری از کشورهای پیشرفته ی صنعتی پدیدار شده است. فشار در جهت عدم تمرکز قدرت رو به تزاید گذاشته است و مدیران به طور روز افزون به اطلاعات از سطوح پایین تر متکی شده اند. از این جهت نخبگان هم به هوبه خود ثبات وایمنی خود راا ز دست داده اند. این ها همه هشدارند و نشانه هایی هستند از انقلابی که در نظام سیاسی در پیش است. موج سوم هم اکنون ساختارهای صنعتی را در مورد یورش ویرانگر خود قرار داده است وفرصت های شگفت انگیز برای نوسازی سیاسی واجتماعی فراهم آورده است. در سال هایی که در پیش داریم نهادهای نوینی جهش آسا جایگزین ساختارهای ازکار افتاده وبی دادگر و کهنه ی انسجام دهی فعلی خواهد شد. قبل از آنکه به این فرصت های تازه بپردازیم ، لازم است که این نظام رو به مرگ را بیشتر تجزیه و تحلیل کنیم . باید از نظام کهنه ی سیاسی فعلی پرتو نگاری کنیم تا به بینیم چگونه درچهارچوب تمدن موج دوم جا افتاده بود. و چگونه برای نظام و نخبگان ان خدمت می کرد. تنها از این راه می فهمیم که چرا این نظام دیگر با وضع موجود تناسبی ندارد و قابل تحمل نیست. 1-W.Michael Blumenthal 2- نگاه کنید به [22] ص 46 3-Bendix Corporation 4- پدیدار شدن نخبگان انسجام دهی در ممالک سوسیالیستی موضوع مورد بحث مقالات و کتاب های بسیاری است . جهت آگاهی از نظریات لنین به [480] صفح های 105-102 ونظریات تروتسکی [475] صفحه 30 و [478] صفحات 138 و 249 نگاه کنید. جیلاس به خاطر کتاب مشهورش ، طبقه ی جدید[332] به زندان افتاد. شکایت خود تیتو از تکنوکراسی در مقاله ی زیر آمده است: Martin Lipset and Richard B.Dobson, Social Stratifcation and Sociology in the Soviet union, Survey *London(,Summer 1973. با انتشار کتاب جنجال برانگیز جیمز برنهام ، [330] در سال 1941، تعداد زیادی کتاب و مقاله در باره ی به قدرت رسیدن این نخبگان جدید انسجام دهی تالیف شد. در این باره نگاه کنید به : A.A.Berle,Jr.Power Without Property. جان کنت گالبریث بعدا با به کار بردن اصطلاح « ساختار فنی » برای توصیف این نخبگان جدید، این ایده را با ظرافت تمام در کتاب خود بسط داد. 5- Milovan Djilas,The New Class 6- مائو که رهبر بزرگترین کشور « موج اول » جهان بود به کرات در باره ی پدیدار شدن سرآمدان اداری هشدار داده واین امر را خطری معادل با با صنعت گرایی سنتی می دید. 7-Clayton Fritchey 8- Houdini 9-Super elites 10- Minneapolis 11- Mahagony: درختی است که در نواحی استوایی می روید و متعلق به تیره ی ملیاسی (Meliaceae) است ( م – وبستر اینتر نشنال ) برگردان : شهیندخت خوارزمی

مطلب‌های دیگر از همین نویسنده در سایت آینده‌نگری:


منبع: سايت آينده نگر


بنیاد آینده‌نگری ایران



يكشنبه ۹ ارديبهشت ۱۴۰۳ - ۲۸ آوریل ۲۰۲۴

اندیشمندان آینده‌نگر

+ جعبه ابزاری برای پیشبینی تام استندیج

+ ملافات با اَبر فن آوری  دانیل فراکلین

+ مشاغل آینده تا افق ۲۰۳۰ --

+ دغدغه زندگي خوب دکتر شهیندخت خوارزمی

+ نگاهی به جنبش روسری­ سوزان یکی از همکارن سایت آینده نگر از ایران

+ فکر کردن به آینده، آینده نگری نیست! رضاش

+ آن سوی سرمایه‌داری و سوسیالیسم الوین تافلر

+ هندبوک آینده پژوهی و جمع آوری کمک مالی برای موسسه آینده پژوهی در واشنگتن دی سی وحید وحیدی مطلق

+ آیا دموکراسی آینده ای دارد؟ ترجمه ویکتور وحیدی

+ بیانیه ماموریت و هواداری اندیشکده آینده های سیاره ای https://www.apfi.us

+ نقد کتاب فراسوی دانش: چگونه فنآوری، عصر آگاهی را به پیش می برد  وحید وحیدی مطلق

+ آینده ممکن و مطلوب سال 2050 وحید وحیدی مطلق

+ عقب ماندگی اجتماعی ایرانیان، دلایل و مسائل فرنود حسنی

+ جنگ اوکراین و آینده مشترک ما وحید وحیدی مطلق

+ مدل سازی ریاضی آینده تمدنی به طور کلی و بویژه انسان شناسی پیش نگر‎‎ وحید وحیدی مطلق

+ مهارت‎ های آینده و ضروری که باید داشته باشیم 

+ مقدمه ای بر آینده نگری مهندسین مشاور

+ شناسایی و درک نیروهای کلیدی تعیین کننده در مسیر رویدادهای آینده وحید وحیدی مطلق

+ نقد کتاب هلال، ویلیام،2021 ، فراسوی دانش چگونه فنآوری، عصر آگاهی را پیش می برد. وحید وحیدی مطلق

+ حکایت گربه‌ و سوسیس و سازمان‌های نوآور فرنود حسنی

+ برای مراسم روز جهانی آینده رضا داوری اردکانی؛

+ انسان خردمندتر می‌شود، پوپولیست‌ها بازندۀ اصلی بحران کرونا خواهند بود ماتیاس هورکس

+ سیاست در هیچ جای جهان مبتنی بر علم نیست  رضا داوری اردکانی

+ جامعه شناس دنیای جدید 

+ تکنولوژی‌های نوین و سرنوشت بشر دکتر شهیندخت خوارزمی

+ آینده پژوهی چیست و آینده های متفاوت کدام اند؟ وحید وحیدی مطلق

+ تحلیل محتوا و آینده نگری 

+ نگاهی به سوداگری با تاریخ محمد امینی دکتر شیرزاد کلهری

+ غربت علوم انسانی شاه کلید توسعه نیافتگی. دکتر شهیندخت خوارزمی

+ ماهیت و میراث فکری «آلوین تافلر» در گفت‌وگو با دکتر شهیندخت خوارزمی دکتر شهیندخت خوارزمی

+ دانایی به مثابه قدرت .خرد آینده‌نگری 

+ زیرفشارهای تمدن جدید له نمی‌شویم: گفتگو با شهیندخت خوارزمی  شهیندخت خوارزمی

+ انقلاب چهارم و کار ما هرمز پوررستمی

+ خوارزمی: تافلر کمک می‌کند در دنیای پرخشونت مأیوس نشویم دکتر شهیندخت خوارزمی

+ فناوری راهی برای رهایی از جنسیت؟ مریم یوسفیان

+ آشتی دادن جامعه با آینده، رسالت اصلی آینده پژوهی دکتر محسن طاهري

+ چهارمین موج تغییر  علی اکبر جلالی

+ در جست‌وجوی یحیی-- پیشگفتاری از دکتر شهیندخت خوارزمی 

+ برنامه حزب مدرن و آینده نگر – بخش دوم احمد تقوائی

+ ⁠⁠⁠به بهانه ی قاعدگی دکتر محسن طاهری

+ مهم ترین مولفه های برنامه یک حزب سیاسی مدرن کدامند ؟  احمد تقوائی

+ علت‌های اجتماعیِ استبداد و فساد نازنین صالحی

+ سخنراني پروفسور شهرياري و دكتر شهين دخت خوارزمي 

+ ظهور جامعه پساصنعتی دانیل بل

+ زیرفشارهای تمدن جدید له نمی‌شویم 

+ خردِ پیشرفت و توسعه رضا داوری اردکانی

+ آینده پژوهی و دغدغه هایش دکتر طاهری دمنه

+ تافلر:نگاه تازه به آينده 

+ سرمایه‌گذاری 80 میلیون دلاری بیل گیتس برای ساخت شهر هوشمند حمید نیک‌روش

+ آینده پژوهی و انواع آینده محسن گرامی طیبی

+ کتاب آینده پژوهی، پارادایمی نوین در برنامه ریزی، با تاکید بر برنامه ریزی شهری و منطقه ای علی زارع میرک آباد

+ اجتماع علمی قدرتمند مهمترین نیاز آینده پزوهی در ایران است احد رضایان قیه باشی

+ ایرانی‌ها و فقدان وجدان آینده‌نگر اجتماعی احد رضایان قیه‌باشی

+ ديدگاه‌های سه گانه درباره محركهای آينده نگاری. حسن کریمی فرد

+ استانداردهاي سواد اطلاعاتي. دكتر عشرت زماني

+ آینده نگری استر اتژی فناوری اطلاعات. دکتر امین گلستانی

+ خرد آینده نگری 

+ آینده نگری, برترین مزیت انسانی عباس سید کریمی

+ روش پس نگری در آینده پژوهی دکتر محسن طاهری دمنه

+ جان نقّاد و چشم باز مردم رضا داوری اردکانی

+ واقعیت مجازی و آینده آموزش دکتر محسن طاهری دمنه

+ اقتصاد به مثابه قلب تپنده مریم یوسفیان

+ قدرت تکنیک؛ آینده هم منم رضا داوری اردکانی

+ میل ذاتی تجدد به زمان آینده رضا داوری اردکانی

+ درگاه تخصصی آینده 

+ نسل جدید با بی وزنی مواجه است/ پیاده راه شهر رشت با نگاه آینده پژوهی ساخته شده است 

+ اساتيد ارتباطات:دكتر علي اسدي /بنيادگذاري سنجش افكار در رسانه ملي  

+ در عید نوروز، آینده را هدیه دهید  Vahid Think Tank

+ بسترهای فراگیر شدن طراحی صنعتی در ایران بر پایه الگوهای الوین تافلر 

+ روش‌های پیش‌بینی فناوری.  اندیشکده وحید

+ تاریخ تکرار نمی شود. الوین تافلر

+ آینده کسب و کار در سال 2030 - کتاب صوتی فارسی وحید وحیدی مطلق

+ سندروم یخچال فرنود حسني

+ هفت سازمان آینده پژوه ایرانی در سال 2016 

+ آينده‌پژوهي برآيند پيش‌بيني‌ناپذيري محيط است گفت‌وگو با دکتر سعید خزایی آینده‌پژوه و مدرس دانشگاه

+ آينده پژوهي: از قابليت فردي تا اجتماعي ياورزاده محمدرضا,رضايي كلج فاطمه

+ مبانی نظری و مورد کاوی های مختلف و متنوع  

+ اخذ مدرک حرفه ای آینده پژوهی به صورت حضوری و غیر حضوری از معتبرترین سازمان بین المللی  

+ آزمون های اندیشه ورزی در جهان حسین کاشفی امیری

+ دمینگ و ما صلاح الدین همایون

+ روش آﯾﻨﺪه ﭘﮋوه ﺷﺪن  ﺳﻌﯿﺪ رﻫﻨﻤﺎ

+ نقش هنر در آینده پژوهی الهام سهامی

+ الوین تافلر را بهتر بشناسیم دکتر شهیندخت خوارزمی

+ آیند هنگاری ملی جانشین برنامه های توسعه پنج ساله در علم، فناوری و نوآوری امیر ناظمی

+ پیشگفتار شوک آینده دکتر شهیندخت خوارزمی

+ آینده پژوهی کلید تحول درنقش های توسعه محور و راهبردی مدیریت منابع انسانی دکتر سید اکبر نیلی پور

+ نشست اندیشه 

+ آیا فناوری‌های همگرا آینده را تضمین می‌کنند؟ دکترمحسن رنانی

+ جامعه ای می‌تواند بحران‌هارا پشت سر بگذارد که دو وزیر آینده نگر «آموزش و پرورش» و «ارتباطات» آنرا اداره می‌کنند/ امروز «دانایی» است که قدرت می‌آفریند. جامعه شناسی هنر

+ گزارش برگزاری نشست «تاملی در ایده‌های آینده‌نگرانه تافلر» در گروه افواج 

+ دانایی به مثابه قدرت عاطفه شمس

+ فهم جامعه به کمک ژورنالیسم/ آثار تافلر نوعی جامعه‌شناسی مترویی‌ست 

+ خانیکی: نگاه تافلر نگرانی از آینده را کم کرد 

+ ‍ خلاصه سخنرانی جدید وحیدی مطلق درباره آینده قدرت ایران مدرس بین المللی فدراسیون جهانی آینده‌پژوهی  وحیدی مطلق

+ «آینده نگری» مهارتی سودمند برای مدیران 

+ پیش‌بینی‌های درست و نادرست آلوین تافلر کدام‌ بودند؟ BBC

+ الوین تافلر،آینده‌پژوه و نویسنده سرشناس آمریکایی در سن ۸۸ «‌۸۷»سالگی در گذشت. BBC

+ آینده جهان ، آینده زنان « مجله زنان امروز » مریم یوسفیان

+ آن سوی سرمایه داری و سوسیالیسم الوین تاقلر

+ سیر تحول مطالعات و تحقیقات ارتباطات و توسعه درایران دکتر کاظم معتمد نژاد



info.ayandeh@gmail.com
©ayandeh.com 1995