Iranian Futurist 
Iranian Futurist
Ayandeh-Negar
Welcome To Future

Tomorow is built today
در باره ما
تماس با ما
خبرهای علمی
احزاب مدرن
هنر و ادبیات
ستون آزاد
محیط زیست
حقوق بشر
اخبار روز
صفحه‌ی نخست
آرشیو
اندیشمندان آینده‌نگر
تاریخ از دیدگاه نو
انسان گلوبال
دموکراسی دیجیتال
دانش نو
اقتصاد فراصنعتی
آینده‌نگری و سیاست
تکنولوژی
از سایت‌های دیگر


قدرت تکنیک؛ آینده هم منم

اگر عضو یکی از شبکه‌های زیر هستید می‌توانید این مطلب را به شبکه‌ی خود ارسال کنید:
Twitter Google Yahoo Delicious بالاترین دنباله

[30 May 2017]   [ رضا داوری اردکانی]

گفتاری از رضا داوری اردکانی در آینده‌نگری - آینده‌نگاری و برنامه‌ریزی(۲)؛

آیندهقدرت تکنیک به گروندگانش که بیشتر خلق جهانند می‌گوید هستی منم و اگر امید و نجات می‌خواهید من آن را به شما می‌دهم زیرا من خود امید و نجاتم. گذشته را رها کنید. آینده هم منم. روح تکنیک وقتی احساس می‌کند که در قدرتش تردیدی حاصل شده است شاید برای جلوگیری از سرایت و گسترش این تردید واماندگان از قدرت خود را که با جهل و غفلت از راهش بازمانده‌اند به میدان بیاورد تا نشان دهد که هر چه زشتی و تباهی است از گذشته است

فرهنگ امروز/ رضا داوری اردکانی:

۶- تا اینجا هر چه گفته شد مربوط به زمان تجدد و تعلق یا میل ذاتی تجدد به زمان آینده بود. اصل اساسی تجدد پیشرفت است. پیشرفت تاریخی را با استکمال و کمالی که مثلاً از آموزش و تربیت حاصل می‌شود اشتباه نباید کرد. هر کس هر وقت در کسب مهارتی کوشیده در پایان آموزش و تربیت، مهارتی پیدا کرده است. این پیشرفت با پیشرفتی که اصل تجدد است یکی نیست. پیشرفت تاریخی اگر ربطی به اشخاص و کوشش‌های خاص آنان داشته باشد حاصل قصد و خواست شخص آنان نیست بلکه یک نظم دگرگون‌شونده است که در زمان حاصل می‌شود و مشعر بر اینست که فردا چیزی بیش از امروز دارد و بالاخره کمال چیزی است که در تاریخ و آینده حاصل می‌شود. دوران‌های گذشته و وجود تاریخی پیش از تجدد تابع این اصل نبودند و حتی از آن خبر هم نداشتند یعنی نه کسی معتقد به پیشرفت بود و نه پیشرفتی (جز ارتقاء و پیشرفتی که بر اثر مواظبت‌ها و کوشش‌های اشخاص و جماعت‌های انسانی برای خودشان حاصل می‌شد و شاید در جهانشان هم اندکی اثر می‌گذاشت) حاصل می‌شد ولی وقتی پیشرفت اصل تاریخ تجدد شد طبیعی است که همه آن را حقیقتی مسلم بینگارند و کسانی آن را اصل کل تاریخ بدانند. بهرحال تاریخی که بر اصل پیشرفت بنا شده است کمالش هم در آینده متحقق می‌شود. اکنون که حدود سیصد سال از آغاز تاریخ تجدد می‌گذرد، پیشرفت در بعضی شئون مثل علم و تکنولوژی پیدا و نمایان است و در بعضی شئون مثل هنر و فلسفه از پیشرفت و کمال نمی‌توان گفت. در این دوران نه فقط اخلاق و هنر پیشرفت نداشته بلکه از ابتدای تاریخ تجدد کسانی مثل روسو متذکر شدند که اخلاق در مسیر تنزل و انحطاط قرار دارد و هگل گفت هنر بزرگ مرده است. مع‌هذا کسانی پیشرفت تکنولوژی را نه فقط کافی بلکه عین کمال و تمام آن می‌دانند و بعضی هم این پیشرفت را محکوم می‌کنند اما این مطلب کمتر در نظر می‌آید که پیشرفت علم و تکنولوژی در تاریخ جدید به پیروی از یک اصل ثابت و دائم صورت نگرفته و یک امر طبیعی و عادی و دائمی نبوده و بر اثر اتفاق هم آغاز نشده است. همچنین پیشرفت به معنی افزایش و بسط قدرت است و اگر آن را کمال بدانیم، کمال در قدرت و تملک و تصرف محدود می‌شود. بشر جدید هم ضرورتاً بشر کامل نیست. هر چند که وجودش به پیشرفت پیوسته است. به عبارت دیگر پیشرفت طرحی است که در نسبت میان جان بشر و کار و بار و نظم جهان جدید تحقق یافته است و همچنان هم تحقق می‌یابد. به عبارت دیگر پیشرفت شأنی از تاریخ جدید بوده که در خودآگاهی قرن هجدهم اروپا ظهور کرده است. از قرن هجدهم تا اوایل قرن بیستم اروپای غربی و امریکای شمالی (که ژاپن هم به آنها پیوست) راه پیشرفت علم و تکنولوژی و اقتصاد را در ظاهر بدون دخالت سیاست می‌پیمودند. هر چند که سیاست در آن راه با آنها همراه بود. از دهه‌های آغازین قرن بیستم کم و بیش همه جهان مایل به تجدد شدند و وقتی به اروپای غربی و امریکای شمالی نگاه کردند میان خود و جهان غربی فاصله دیدند. بحران‌های اروپا هم کم کم آشکار می‌شد. قرن نوزدهم قرن آرامش و پیشرفت اروپا و امریکا بود و با اینکه مارکس در اواسط این قرن ناقوس انقلاب را به صدا درآورده بود جنگ مهمی روی نداد. اینکه در طی قرن نوزدهم اروپاییان و امریکاییان میلیون‌ها انسان را در سراسر جهان کشتند و به بردگی گرفتند و خبرش چنانکه باید منتشر نشد مطلبی است که در جای دیگر باید از آن بحث شود. گویی در این قرن تعارض‌های تاریخی انباشته می‌شد تا در وقت دیگر سر باز کند. آسیا و افریقا و آمریکای لاتین هنوز در بازی جهان جدید وارد نشده بودند اما افکار و آراء قرن هجدهم و منورالفکری اروپا کم و بیش به این مناطق راه یافته و جنبش‌هایی به وجود آمده بود. گروه‌هایی از مردم این مناطق می‌خواستند به کاروان پیشرفت بپیوندند و بسیاری از آنان چندان ساده بودند (و هنوز هم این ساده لوحان وجود دارند) که گمان کردند با ستایش از پیشرفت، مقصود حاصل می‌شود. مگر نه اینکه کسانی با ایراد خطابه در مدح سوسیالیسم و لیبرال دموکراسی منتظر فرا رسیدن سوسیالیسم و دموکراسی‌اند و وقتی مسلم باشد که پیشرفت خواهی نخواهی می‌آید دیگر چه کوششی برای آن لازم است. تقریباً تمامی جهان توسعه‌نیافته کنونی در یکصد و پنجاه سال اخیر منتظر توسعه نشسته و نه فقط نیندیشیده است که راه توسعه چگونه باید طی شود بلکه از این اندیشیدن روگردان بوده و کسانی را که از مشکلات راه می‌گفته‌اند کج‌اندیش و بدبین و فلسفه‌باف و مخالف پیشرفت خوانده‌ است. هنوز هم این معنی که سوسیالیسم و لیبرال دموکراسی و فاشیسم آثار و جلوه‌هایی از زمان و دوران تجدد است به خودآگاهی مردم جهان و بخصوص ساکنان مناطق توسعه‌نیافته راه نیافته است. دشمنی عجیب بعضی گروه‌های جاهل مخالف با تجدد هم مبتنی بر شناخت غرب متجدد و باطن آن نیست و به این جهت تنها می‌تواند آشوب و توحش را گسترش دهد. اگر غرب متجاوز است و به نام آزادی مرتکب ظلم‌ها شده است با رسم خیانت و تبهکاری آن هم در سایه نام قدس و دین نمی‌توان در مقابل ظلمش ایستاد. ظلم و قهر استعمار شاید بزرگترین ظلم تاریخ باشد که از آغاز استعمار در سرزمین‌های مستعمره مبارزانی در برابر آن ایستاده‌اند. تاریخ این مبارزه تاریخ غم و درد و فداکاری و امید و نومیدی و به هیچ جا نرسیدن است. عنصر مهم این پیش‌آمد این بود که جهان استعمار زده آینده خود را در غربی شدن دید زیرا غرب را عین کمال یافته بود و می‌پنداشت که سیاست غربیان انحرافش از علم و فرهنگ غربی است و آنها خلاف آنچه می‌گویند عمل می‌کنند و اگر بر وفق اصول عمل کنند جهان آزادی و صلح و سلامت و رفاه تحقق می‌یابد. اتفاقاً غرب هم به تاریخ خود چنین نظری داشت. با این تفاوت که قدم در راه گذاشت و کار تصرف و غلبه بر جهان را پیش گرفت و به تدریج در علم و تکنیک و سیاست به قدرت استعماری و در دهه‌های اخیر به نیروی نظارت بر رفتار دیجیتالی مردم جهان مبدل شد. اکنون این نظارت چندان نیاز به خرد ندارد و عجیب نیست که سیاست زمان جدید پشت به خرد و خردمندی کرده است. غرب دیگر به استعمار هم نیاز ندارد زیرا از دور رفتار و کردار و گفتار و خور و خواب همه مردم جهان را زیر نظر دارد. مردمان هم در اصل و اگر زندگیشان را پرآشوب نکنند سر به راه و سرگرم کارند اما چون این سر به راه بودن امر طبیعی و متناسب با آزادی مقتضای ذاتش نیست و از سوی دیگر بهره‌ای از تفکر ندارد و راه به جایی نمی‌یابد شاید گاهی راه به کین‌توزی ببرد و به کشتار و آشوبی بینجامد که آرامش نظم زندگی دیجیتالی جهان را بر هم ‌زند و البته بنیاد زندگی در فضای مجازی محکم و استوار نمی‌تواند باشد.

۷- از ابتدای تاریخ استعمار جهان غیر غربی مفتون غرب شد بی آنکه آن را دوست بدارد و بشناسد. بعضی رسوم و شیوه‌های زندگی غربی را فرا گرفت و خریدار کالاهای مصرفی غرب شد اما ندانست که زندگی غربی را خردی خاص راه می‌برد که نه خرد مجردی است که متقدماتشان می‌گفتند و نه صرف شأن دراکه و مدبره نفس ناطقه است. این خرد طراح جهانی خاص و کارساز زندگی مناسب در آن جهان است و از جهان خود جدا نمی‌شود و در بیرون از جهان خود به کار نمی‌آید. اکنون دیگر کار این خرد و بشر و جهانی که با آن قوام یافته به پایان رسیده است و اگر زمانی امکان داشت که آن را فرا گیرند یا بپذیرند. اکنون نه آن امکان هست و نه کسی نیاز به اصل خردی دارد که به صورت تکنولوژی اطلاعات در سراسر روی زمین انتشار یافته است ولی عادت فکری اینست که غرب را عین علم و عقل و آزادی بدانند هر چند که کسانی هم آن را جهان ظلم و فساد و زشتی می‌دانند. هیچیک از این دو گروه به تأمل در باب غرب و نظم و قوام و قدرت آن کاری ندارند و حرف خود را تکرار می‌کنند. نه آن راهی به غرب پیدا می‌کند و نه این به غربی که در مسیر افول افتاده است آسیبی می‌رساند. ما هنوز نمی‌دانیم این غرب متجدد چیست؟ آیا یکسره شرّ است یا همه خوبی است؟ به حرف سطحی و عوامانه فضل فروشانی که تجدد را مجمع خوبی‌ها و بدی‌ها و درستکاری‌ها و ناروایی‌ها و آزادی‌ها و قهرها می‌دانند، توجه نباید کرد زیرا این قبیل گفته‌ها تنها اثرش اینست که مسئله را لوث می‌کند و از نظر بپوشاند. شاید مخالفان غرب حق داشته باشند که با عنصری از غرب که آن را از دور به نحو شهودی حس کرده‌اند مخالفت کنند ولی کار دنیا به صرف مخالفت به صلاح نمی‌آید. آنها که ضد عنصری از عناصر زشت و ناروای تجددند، در صورتی ضدیتشان اثر دارد که ضد زشتی یعنی زیبایی را تحقق بخشند و اگر نمی‌توانند باید بیندیشند که مبادا خود گرفتار آن زشتی باشند و چون از تجدد همین زشتی را دریافته‌اند، آن را زشت و کثیف و ننگین می‌خوانند.

۸- جهان در حال توسعه و توسعه‌نیافته از ابتدا نخواسته است در تاریخ پیشرفت وارد شود و رو به آینده نکرده است. این جهان آینده‌نگری ندارد. در حدود پنجاه سال پیش دکتر فردید گفته بود: صدر تاریخ تجدد ما، ذیل تاریخ غربی است. این سخن را بخصوص در دهه‌های اخیر به صورت‌های نادرست نقل کرده‌اند. از جمله این نقل‌ها یکی این بود که صدر تاریخ ما ذیل تاریخ غرب است. صدر تاریخ ما به چندین هزار سال پیش بازمی‌گردد و آن زمان حرفی از غرب نبود. غرب را آیسخولوس شاعر و درام‌نویس بزرگ یونانی در معنی اصطلاحی نزدیک به معنی کنونی به زبان آورد و آن را در برابر شرق قرار داد. در نمایشنامه پارسیان آیسخولوس، ایران شرق است و یونان غرب. تاریخ غربی از آن زمان آغاز شده است. بعد از پایان کار یونان، ما قدرتی در برابر روم بودیم. ما هرگز حتی در قرون وسطی ذیل تاریخ غربی نبوده‌ایم. بسیاری از مطالب فلسفه یونانی را آنها از طریق کتاب‌های ما فرا گرفتند و ما فلسفه یونانی را احیا کردیم و چندین قرن آن را زنده نگه داشتیم. پس اینکه صدر تاریخ ما ذیل تاریخ غربی باشد سخن بی‌ربط و خلاف بدیهیات تاریخ است و کسی که اهل فلسفه است، سخن به این بیهودگی نمی‌تواند بگوید. سخن دکتر فردید این بود که ما وقتی به تجدد رو کردیم که تجدد کار اصلیش را کرده و راهش را به پایان برده بود و می‌خواست در سایه درختی که نشانده و پرورده بود بنشیند و از ثمرش برخوردار شود. اتفاقاً مردم جهان توسعه‌نیافته هم از غرب و تجدد، ثمر آن را می‌خواستند و کاری نداشتند که درخت از کجا آمده و چگونه و با چه مواظبتی رشد کرده و مآل و مصیرش چیست و کجاست؟

گفته مزبور به بیان بالنسبه ساده این می‌شود که با وجود اختلاف شدید و فاصله زیاد میان علم و تکنولوژی در کشورهای اروپای غربی و جهان بیرون از آن کشورهای اخیر ناگزیر باید راه رفته اروپا را طی کنند و برای خود جهانی بسازند که اروپای غربی پیش از آن، آن را ساخته است. شاید این پیروی مذموم نباشد و حتی ممکن است آن را به تنافس تعبیر کنند و بگویند خوبست که ما به علم و تکنولوژی اروپا رو کنیم و آن را فراگیریم و خود را به آن برسانیم ولی آنچه روی داد (شاید جز در ژاپن) تنافس نبود بلکه پیروی بدون تأمل و تفکر بود یعنی اقوام توسعه‌نیافته آینده خود را در گذشته غرب متجدد دیدند. آنها وارد زمان و تاریخ تجدد نشدند و فقط در سایه آن قرار گرفتند و از میوه‌هایش خوردند و در عوض خاطرشان را به وسوسه غربی سپردند تا دستخوش تشویش و پریشانی شود. اگر می‌اندیشیدند که این راه چگونه طی شده است و چه امکان‌هایی برای آن لازم است شاید از تجربه رفتگان می‌توانستند بهره بگیرند اما کمتر به راه و سختی‌ها و شرایط پیمودن آن فکر کردند و به این جهت در راه ماندند و به جای اینکه فاصله‌شان با مقصد کم شود پیوسته بیشتر می‌شد. اگر تاریخ، تاریخِ تکامل و پیشرفت بود و اقوام و ملل پیشرو مقتدا بودند و دیگران به دنبال آنان راه می‌پیمودند. پیروان به هیچ وجه قابل ملامت نبودند و به صرف اینکه آینده آنان گذشته پیشروان است، نمی‌شد آنان را فاقد آینده‌ دانست. ولی اولاً این پندار که پیشرفت امر قهری است، ساخته و پرداخته وهم از راه‌ماندگان است ثانیاً حتی اگر راه تجدد تنها راه پیمودنی در نظم کنونی جهان باشد آن را با درک و دانایی و خودآگاهی باید پیمود. مشکلاتی که جهان توسعه‌نیافته و در حال توسعه با آن دست به گریبان است نه ناشی از پیمودن راه رفته بلکه بر آمده از خواست پیشرفت بدون فراهم ساختن اسباب و شرایط است. این هنری نیست که همه خوب‌ها و مشهورها و خواستنی‌ها را بخواهند. بلکه اگر می‌توانند باید خود را آماده خواستن و داشتن چیزهایی کنند که آنها را می‌خواهند. آینده در جایی در دسترس ما قرار ندارد که ما هر کس باشیم و هر استعداد و توانایی که داشته یا نداشته باشیم بتوانیم به آن برسیم. ما از جهان خویش جدا نیستیم بلکه با جهانیم و در جهان من و ما می‌شویم. ما وقتی علم و فضیلت داریم که با علم و فضیلت یگانه شده باشیم و گرنه علم و فضیلتی که به قول مولانا جلال‌الدین حمالشان هستیم حرف و لفظ و عادتند.

۹- قدرت علم و تکنیک به صرف فراگیری علوم حاصل نمی‌شود. علمی که قدرت است علم وابسته به وجود اشخاص دانشمند نیست بلکه نظم و قراری است که دانشمندان به آن تعلق دارند. علم در جهان کنونی شایع و منتشر در سراسر زندگی و جامعه بشری است. البته علم در تاریخ جدید معنی و مقام دیگر پیدا کرده است. همیشه و همه وقت در گذشته نیز دانشمندان و فقیهان و ادیبان مظاهر و نمایندگان دانش و قانون و شیوه زندگی مردم بودند. تفاوتی که علم قدیم با علم کنونی دارد اینست که علم جدید به آنچه وجود دارد اکتفا نمی‌کند و آن را به حال خود نمی‌گذارد بلکه با طرح‌هایش جهان موجود را دگرکون می‌کند. بشر جدید باید جهان را تغییر دهد و مدام جهان نو بسازد (اینکه این راه به کجا می‌رسد مطلب دیگری است) به عبارت دیگر علم جدید بالذات در راه آینده است و آینده تجدد (و نه مطلق آینده) را می‌سازد. نکته دقیق و دشواریاب اینست که علم اگر با اراده به سوی آینده یگانه نشود، علم قدرت نیست اشاره شد که در جهان جدید اراده مقدم بر علم است یعنی علم جدید با قصد غلبه بر موجودات و تصرّف در جهان پدید آمده است البته این قصد هر قصدی نمی‌تواند باشد و آن را با اهواء و آرزوهای اشخاص اشتباه نباید کرد زیرا قصدی است که با علم جدید و با تحول در وجود بشر و روح جهان جدید در تناسب است. با ورود در این نسبت و تناسب است که آینده شناخته و ساخته می‌شود. اینجا دانایی و توانایی و دانستن و ساختن یکی می‌شوند. اگر کشورهایی آینده‌نگری دارند و کشورهای دیگر از این توانایی محرومند. این محرومیت را به صرف و صدور دستورالعمل نمی‌توان تدارک کرد بلکه باید نسبت و ارتباط مناسب با علم و تکنولوژی برقرار کرد. در کشورهایی که علم در مدرسه محصور است و صرف علم فراگرفتنی و آموختنی است، کار اصلی اهل دانش آموختن خواهد بود و علم کمتر در کار ساختن وارد می‌شود (و معمولاً شرایط برای ورود به ساختن فراهم نیست) در این شرایط علم آینده ندارد و درک آینده هم میسر نیست اما کشورهایی که با علم در راه توسعه می‌کوشند در عین اینکه می‌سازند، می‌شناسند و با شناسایی، کار ساختن را بهبود می‌بخشند. آینده‌نگاری و تدوین برنامه پیشرفت هم موکول و موقوف به برخورداری از دانایی و توانایی و علم ساختن است. آینده‌نگاری در صورتی می‌تواند دستور عمل توسعه و پیشرفت باشد که وقت و جای هر عمل و اقدامی معین باشد و آثار و عوارض هر چیز و هر کار و نسبت امور با یکدیگر و تناسب و تفاوتشان حتی‌المقدور رعایت شود. می‌دانیم که در زمان تجدد حتی در قرن نوزدهم که در اروپا و امریکای شمالی (و نه در آسیا و افریقا و امریکای لاتین که در آن میلیون‌ها انسان قربانی پیشرفت اروپا شدند) دوران آرامش آن بود، نظم و هماهنگی و وحدت به نحو تام و تمام حاصل نشده است و اکنون دیگر حتی امید این وحدت هم در افق آینده تجدد جایی ندارد. مع‌هذا نمی‌توان گفت که اجزاء و شئون جامعه بی‌خبر از هم و بی‌رابطه با یکدیگر هر یک ساز خود می‌زنند و به راه خود می‌روند. مسلماً در لایه‌های عمیق زندگی و جامعه و در باطن آن تعارض‌های رفع‌نشدنی وجود دارد و این تعارض‌ها بالاخره کار خود را خواهد کرد اما آنچه در ظاهر دیده می‌شود هنوز در قیاس با جهان توسعه‌نیافته و در حال توسعه کم و بیش از تناسب بهره‌ای دارد البته این تناسب و تعادل که تا این اواخر طبیعی یا لااقل شبه‌طبیعی بوده است، حالا دیگر عادی و در نتیجه سست شده است. جهان توسعه‌نیافته که می‌خواهد توسعه را از روی مدل جهان متجدد سامان دهد اگر تجدد را در وحدتش دریابد، شاید در کار خود موفق ‌شود اما اگر صرفاً چشم به اجزاء داشته باشد و هر یک را جدا و بی‌ارتباط با اجزاء و شئون دیگر در نظر آورد ، نسبت‌ها و تناسب‌ها از نظرش دور می‌ماند. آینده‌نگری موقوف به شناخت امکان‌ها و درک نظمی است که می‌تواند در آینده محقق شود. توجه بیشتر به یک شأن و غفلت بی‌وجه از شئون دیگر بی‌تناسبی پدید می‌آورد و هیچ شأنی از شئون جامعه در بی‌تناسبی کار خود را به درستی انجام نمی‌دهند و اگر در کشورهایی فساد را همه‌جایی و غالب و در همه جا حاضر و ظاهر می‌بینیم از آنست که از تعادل به کلی دور شده‌اند بی‌سامانی و در جای خود قرار نگرفتن چیزها و کارها زمینه بروز فساد است.

۱۰- از آنجا که آینده‌نگری معمولاً به آینده اخلاق و معرفت و آزادی و آزادگی مردمان کاری ندارد و بیشتر به علم تکنولوژیک و توسعه اقتصاد و جامعه و تکنولوژی و بهداشت و آموزش و امکان‌های زندگی هرروزی نظر دارد، مبنای آن هم باید فلسفه دنیابین باشد. وقتی آینده، آینده اخلاق و معرفت نیست، نباید توقع داشت که حکمت قرآنی و نبوی و فلسفه سینایی و صدرایی مبنای آینده‌نگری باشد. پرسشی که ممکن است پیش آید اینست که آیا سابقه تفکر و علم و ادب و معارف هزاران ساله در کشوری مثل ایران در رویکرد به آینده و آینده‌نگری نمی‌تواند مددکار باشد؟ اگر منظور این است که فلسفه و عرفان اسلامی را راهنمای آینده‌نگری قرار دهند تا ببینند وضع کار و مدیریت و بهداشت و تغذیه و آب و آبیاری و مسکن و بیمه و آلودگی هوا و درس و مدرسه و ... چگونه ممکن است باشد می‌توانند به سراغ آثار فلسفی و عرفانی و معارف الهی بروند ببینند آیا می‌توانند از مطاوی آنها در این کار بهره ببرند ولی به نظر نمی‌رسد که این آثار مستقیماً به کار برنامه‌ریزی اجتماعی- اقتصادی بیاید. اما اگر مآثر و معارف گذشته تکیه‌گاه تفکر و مایه تذکر تاریخی و آشنایی با افق‌های زندگی گذشته باشند بی‌تردید ما را در درک زمان کنونی و مسائل آن و یافتن راه و حتی در اصلاح عملی و اخلاقی یاری خواهند کرد. مخصوصاً به ما امکان و توانایی می‌دهند که از تقلید و پیروی از شهرت آزاد شویم و خود و خواست خود را بشناسیم و در پی خواستی برویم که هم رسیدنی است و هم بجا و مناسب و متناسب با اوضاع و شرایط روحی و اخلاقی و مادی زندگی کنونی.

۱۱- نکته‌ای که مخصوصاً به آن باید توجه کرد اینست که اگر آینده‌نگری مبنای آینده‌نگاری و طراحی برنامه‌های توسعه است و آینده‌نگری نیز مبنایی دارد گمان نکنیم که با یک طرح مهندسی سر و کار داریم و کسانی باید بروند و طرحی را بر مبنای فلسفه و تفکری خاص در نظر آورند و کسان دیگر هم این طرح را متحقق کنند. اروپا که کانون تجدد و پیشرو در سازندگی جهان است هرگز تا این اندازه کار جهان را سهل و شوخی تلقی نکرده است. مراد از اینکه در جهان متجدد آدمی دائرمدار است و جهان خود را می‌سازد این نیست که دوران سازی کاری بلهوسانه است و هر کس هر راهی که می‌خواهد می‌رود و هر کاری که می‌خواهد می‌کند بلکه این بیان اشاره اجمالی به یک پیش‌آمد بزرگ یعنی ظهور بشری است که خردش خرد دگرکون‌کننده و کارساز دنیاست و با این خرد و علم متناسب با آنست که جهان مادی دگرگون شده است و می‌شود. تاریخ تجدد هم بنایی دارد و از اصولی برآمده است. این اصول را ما نمی‌توانیم به میل خود معین کنیم و تغییر دهیم. (مگر اینکه اصولی را متناسب با طرح جهان آینده در تفکر یافته و پیش آورده باشیم) شریعت اسلام اصول دین و احکام مبتنی بر آن اصول است و کسی نمی‌تواند آن را بر مبنای دیگر استوار کند. اگر شرح اصول کافی ملاصدرا راهنمای سیر و سفر در مراتب وجود است و مسافر در این سفری در هر منزلش قدری از تعلقات آزاد می‌شود مستقیماً به کار برنامه تغییر جهان نمی‌آید. برنامه توسعه که آینده‌نگری مقدمه و شرط لازم آنست بر اصل تعلق به دنیا و علم کارساز تغییر و تصرف در آن قرار دارد. توسعه اجتماعی- اقتصادی- تکنیکی سیر در زمین و مجال و کوشش حساب‌شده برای مهیا کردن شرایط زندگی است. این سیر و کوشش از ابتدا برای بهبود بخشیدن به زندگی دنیوی بوده است. این کوشش گرچه غایت اخلاقی ندارد اما نمی‌توان گفت که به هیچ وجه اخلاقی نیست زیرا قبول اینکه بگذاریم بشر با سختی و عسرت به سر برد و گرسنه و بیمار باشد و با درد و گرسنگی بمیرد با اخلاق و معنویت نسبتی ندارد. به این جهت ممکن است برنامه‌ریزی را قدمی در راه اصلاح حال مردم و بهتر کردن زندگی دانست و به آن صفت اخلاقی داد و حتی دین را هم پشتوانه خدمت به مردم قرار داد. این مطالب منافاتی با آنچه در باب مبنای آینده‌نگری گفته شد، ندارد. در زمان ما که از توسعه گریزی نیست و همه مردم جهان باید در طریق توسعه بکوشند برنامه‌ریزی هم لازم است و به این جهت کسانی باید در فکر آن باشند و خود را برای آن مهیا سازند. چون ممکن است بگویند که علم و تکنولوژی و توسعه سکولارند و با اخلاق و دین سر و کار ندارند. باید تأکید کرد که توسعه از آن جهت که توسعه است در تعارض با دین و اخلاق قرار ندارد و شاید کوشیدن در راه آن از جهاتی اخلاقی باشد اما این بدان معنی نیست که مهار توسعه در دست حکومت‌ها و مؤسسات اقتصادی- اجتماعی و تکنولوژیک است. توسعه قانون خاص دارد و موقوف به شرایط خاص است و تانع رأی اشخاص نمی‌شود. اگر می‌شد که توسعه را به هر سو که می‌خواهند ببرند و آن را چنان تحت نظارت قرار دهند که جز در خدمت مصالح بشر نباشد وضع محیط زیست می‌بایست از آنچه هست بهتر باشد و زرّادخانه‌ها سایه سنگین بر زندگی و خانمان آدمیان نیفکنده باشد و تکنولوژی خور و خواب و خشم و شهوت و میل و آرزو و کار و زندگی مردمان را به تسخیر و تحت فرمان خود درنیاورده باشد. توسعه نظم خاص دارد. گفتیم که برنامه‌ریزی توسعه تابع خرد دنیادار و دنیاسازی است که با علم و تکنولوژی جدید هماوا و همراه بوده است. زمانی می‌پنداشته‌اند که این خرد راه به جهان صلح و سلامت و ازادی و بی‌نیازی بشر می‌برد اما تاریخ سیصد چهارصد ساله تجدد اکنون به جهان زشت و آلوده‌ای رسیده است که ضد رؤیای بهشت زمینی قرن هجدهمی‌هاست. آیا اشتباهی روی داده و تاریخ از راه درست منحرف شده و به بیراهه رفته است؟ هیچیک از مدافعان تجدد و معتقدترین آنان هم از انحراف نگفته‌اند بلکه تصادف و اتفاق و گاهی آراء و حتی اشخاص را مقصر دانسته و همچنان به پیروی از خرد توصیه می‌کنند بی‌آنکه بگویند این خرد چیست و کجاست و چگونه باید از آن پیروی کرد؟ امروز به جای اینکه از خود بپرسیم به کجا می‌رویم و سرانجام کار این جهان چه می‌شود همگان را به «خردورزی» سفارش می‌کنیم. ورزش خرد کار بدی نیست به شرط آنکه خانه خرد را بشناسیم. اگر همه جا خانه خرد است و همه به قول سعدی خرد خویش را به کمال می‌بینند سفارش خردورزی هم بیهوده می‌شود. در این وضع است که دیگر راهی دیده نمی‌شود و هر کس رأیی می‌زند و ناگزیر میل و آرزو و طبع در کار می‌آید و در برنامه‌ریزی هم وارد می‌شود. تعبیر توسعه پایدار را هم که تحلیل کنیم به همین نتیجه می‌رسیم. رشد تجدد در ابتدا هماهنگ بود. اکنون باید این هماهنگی به هم خورده باشد که می‌گویند مواظب باشیم. توسعه، پایدار یعنی متناسب و جامع و ناظر به همه شئون باشد. این نظارت و مواظبت از کجا می‌تواند باشد؟ اگر توسعه پایدار نیست لابد در خرد توسعه خللی روی داده است و در این صورت چگونه می‌توان آن را پایدار کرد؟ از ابتدای تاریخ بسط تجدد در سراسر جهان برنامه‌ریزی کوششی برای راه بردن به بهترین صورت توسعه یعنی توسعه پایدار بود. توسعه پایدار چنانکه اشاره شد رویای خوبی است و چون ما همه رویا را دوست می‌داریم با اینکه هیچ جا نشانی از توسعه پایدار نمی‌بینیم باز هم تحقق آن را سهل می‌انگاریم. ولی راه توسعه مدام دشوار و دشوارتر می‌شود زیرا دیگر اقتصاد و سیاست و سرمایه و نیروی انسانی لازم نیست هماهنگ شوند زیرا تکنولوژی اطلاعات تکلیف همه چیز را معین می‌کند و به برنامه‌ریزان بخصوص در بیرون از جهان توسعه‌یافته حتی یک لحظه مجال سنجیدن و دخالت نمی‌دهد. تکنیک تا این اواخر تا حدودی جانب سیاست و اقتصاد و اشتغال و احیاناً فرهنگ را رعایت می‌کرد اما اکنون مستبدی شده است که حکم و فرمان خود را به همه این قلمروها دیکته می‌کند. اگر این تحمیل آشکار نیست یا همه در حکومت تکنیک، تحمیل و استبداد نمی‌بینند از آن روست که تکنیک و تکنولوژی جدید از ابتدا در تشبه به الوهیت صفات رحمانی و رحیمی به خود می‌بسته و اکنون هنوز هم کم و بیش به آن صفات متصف می‌شود و اگر آن را پناه بشر و نجات‌بخش او و حلال مسائلش ندانند لااقل آن را غایت کمال انسان می‌انگارند. قدرت تکنیک به گروندگانش که بیشتر خلق جهانند می‌گوید هستی منم و اگر امید و نجات می‌خواهید من آن را به شما می‌دهم زیرا من خود امید و نجاتم. گذشته را رها کنید. آینده هم منم. روح تکنیک وقتی احساس می‌کند که در قدرتش تردیدی حاصل شده است شاید برای جلوگیری از سرایت و گسترش این تردید واماندگان از قدرت خود را که با جهل و غفلت از راهش بازمانده‌اند به میدان بیاورد تا نشان دهد که هر چه زشتی و تباهی است از گذشته است و حتی دین و معنویت و معرفت را هم سیاه و زشت جلوه می‌دهد.

۱۲- در چنین جهانی آینده‌نگری و برنامه‌ریزی با درک و شناخت باطن آنچه روی داده است و روی می‌دهد باید آغاز شود و صورت گیرد. آینده این جهان صورتی نیست که ما دوست می‌داریم و می‌پسندیم. اگر در جایی حل مسائل ساده هرروزی دشوار شده است و فساد همه جا را گرفته است شاید وجهش این باشد که ریشه الفت‌ها و پیوندها و وحدت‌ها سست و از هم گسیخته است. برای آینده‌نگری وضع موجود و «اکنون» را نباید از نظر انداخت و مگر می‌توان با چشم برداشتن از این اکنون پر خطر و معلق در فضای خالی به آینده نگاه کرد؟ آینده بسته و پیوسته به این اکنون است و از این اکنون آغاز می‌شود. آسان است که خیرات و خوبی‌ها و .... را که دوست می‌داریم در نظر آوریم و انها را مقصد اجرای برنامه قرار دهیم. چنانکه تا کنون هم اگر برنامه‌ای داشته‌ایم چیزی جز این نبوده است. ولی برنامه هرگز در هیچ جا برنامه تحقق بهشت زمینی یا مدینه الهی سنت اوگوستن نبوده است و نیست. حتی اروپا که در قرن هجدهم (و البته درست اینست که بگوییم از قرن شانزدهم و شاید هم از زمان افلاطون) طرح بهشت زمینی را در انداخت به صرف سودای آن دل خوش نکرد. بلکه قدم در راه گذاشت. برنامه مقصد نیست بلکه راه است. راه و مقصد هم به هم پیوسته‌اند زیرا مقصد منزلی در راه است. وقتی راه و رهروی نباشد معلوم نیست که چه می‌توان کرد و چه نمی‌توان کرد. گشایش هر راهی موقوف به یافت قبلی و صرف همت و اعتماد به نفس است. اینکه گفتن «نمی‌توانیم» را نهی می‌کنند حق دارند زیرا ما با توانایی‌هایی به دنیا آمده‌ایم و اگر نمی‌توانستیم این جهان تاریخی وجود نمی‌داشت. چیزی که به آن فکر نمی‌کنیم اینست که گفتن «نمی‌توانیم» و اهمال‌کاری در نظر و عمل وقتی مصیبت می‌شود که ندانیم چه می‌توانیم و چه نمی‌توانیم. با این ندانستن فرق میان ممکن و ممتنع و سهل و دشوار و حتی درست و نادرست و بجا و نابجا از میان می‌رود و شاید این توهم به وجود آید که همیشه در همه جا هر کاری می‌توان کرد اما همه کارها جایی و وقتی دارند. هر کاری در هر وقت و هر جا شدنی نیست و همه کس از عهده همه کار برنمی‌آیند. در هر زمانی فضایی از امکان‌ها وجود دارد. گاهی دایره امکان‌ها برای مردمی وسیع است و زمانی می‌رسد که این دایره بسیار کوچک می‌شود. این زمان، زمان ناتوانی و عسرت است. اگر زمان ناتوانی با زمانی که دایره امکانات در آن گسترده است اشتباه شود، هیچ کار مهم و مؤثری صورت نمی‌گیرد. اگر مردمان با تاریخ خود انس داشته باشند امکان‌های زمان خود را می‌شناسند و حتی شاید بتوانند ترتیب عملی برای تحقق آن امکان‌ها در نظر آورند. آینده‌نگری و برنامه‌ریزی هم درک ترتیب عملی کارها است. توجه کنیم که آدمی مثل اشیاء در زمان قرار ندارد بلکه با زمان است و به عبارتی زمان شرط وجود اوست. این زمان، زمانِ آینده است که می‌تواند محقق شود اما اوهام و تعصب‌ها و خیالبافی‌های اهل سیاست حرف دیگری است و نکته آخر اینکه برنامه، برنامه سیاست نیست بلکه سیاست در زمان ما جزئی از برنامه و آینده و در خدمت آینده می‌تواند باشد و در این صورت است که می‌توان آن را حقیقتاً سیاست دانست.

خلاصه مطلب در چند جمله اینست که برنامه‌ریزی و آینده‌نگاری ترتیب فهرستی از نیازها و تکلیف کردن دولت و سازمان‌ها به برآورددن آنها نیست بلکه فهم و درک نیازها و اهمیت و اولویت آنها و شرایط برآوردنشان است. به عبارت دیگر برنامه‌ریزی درست وقتی صورت می‌گیرد که بدانیم در بیرون و درون خودمان چه داریم و از میان مطلوب‌ها کدام اولویت دارند و توانایی رسیدن به آنها را داریم و در یک کلمه برنامه‌ریزی اینست که بدانیم چه می‌خواهیم و برای رسیدن به خواسته‌ها چه امکان‌ها و توانایی‌هایی داریم. آینده هر مردمی متعلق به جهان خاص آن مردم است و هر مردمی هر آینده‌ای نمی‌توانند داشته باشند زیرا آینده چیزی جز تحقق وجود آنها و توانایی‌ها و استعدادهایشان نیست.

مطلب‌های دیگر از همین نویسنده در سایت آینده‌نگری:


منبع: 128


بنیاد آینده‌نگری ایران



دوشنبه ۲۸ اسفند ۱۴۰۲ - ۱۸ مارس ۲۰۲۴

اندیشمندان آینده‌نگر

+ جعبه ابزاری برای پیشبینی تام استندیج

+ ملافات با اَبر فن آوری  دانیل فراکلین

+ مشاغل آینده تا افق ۲۰۳۰ --

+ دغدغه زندگي خوب دکتر شهیندخت خوارزمی

+ نگاهی به جنبش روسری­ سوزان یکی از همکارن سایت آینده نگر از ایران

+ فکر کردن به آینده، آینده نگری نیست! رضاش

+ آن سوی سرمایه‌داری و سوسیالیسم الوین تافلر

+ هندبوک آینده پژوهی و جمع آوری کمک مالی برای موسسه آینده پژوهی در واشنگتن دی سی وحید وحیدی مطلق

+ آیا دموکراسی آینده ای دارد؟ ترجمه ویکتور وحیدی

+ بیانیه ماموریت و هواداری اندیشکده آینده های سیاره ای https://www.apfi.us

+ نقد کتاب فراسوی دانش: چگونه فنآوری، عصر آگاهی را به پیش می برد  وحید وحیدی مطلق

+ آینده ممکن و مطلوب سال 2050 وحید وحیدی مطلق

+ عقب ماندگی اجتماعی ایرانیان، دلایل و مسائل فرنود حسنی

+ جنگ اوکراین و آینده مشترک ما وحید وحیدی مطلق

+ مدل سازی ریاضی آینده تمدنی به طور کلی و بویژه انسان شناسی پیش نگر‎‎ وحید وحیدی مطلق

+ مهارت‎ های آینده و ضروری که باید داشته باشیم 

+ مقدمه ای بر آینده نگری مهندسین مشاور

+ شناسایی و درک نیروهای کلیدی تعیین کننده در مسیر رویدادهای آینده وحید وحیدی مطلق

+ نقد کتاب هلال، ویلیام،2021 ، فراسوی دانش چگونه فنآوری، عصر آگاهی را پیش می برد. وحید وحیدی مطلق

+ حکایت گربه‌ و سوسیس و سازمان‌های نوآور فرنود حسنی

+ برای مراسم روز جهانی آینده رضا داوری اردکانی؛

+ انسان خردمندتر می‌شود، پوپولیست‌ها بازندۀ اصلی بحران کرونا خواهند بود ماتیاس هورکس

+ سیاست در هیچ جای جهان مبتنی بر علم نیست  رضا داوری اردکانی

+ جامعه شناس دنیای جدید 

+ تکنولوژی‌های نوین و سرنوشت بشر دکتر شهیندخت خوارزمی

+ آینده پژوهی چیست و آینده های متفاوت کدام اند؟ وحید وحیدی مطلق

+ تحلیل محتوا و آینده نگری 

+ نگاهی به سوداگری با تاریخ محمد امینی دکتر شیرزاد کلهری

+ غربت علوم انسانی شاه کلید توسعه نیافتگی. دکتر شهیندخت خوارزمی

+ ماهیت و میراث فکری «آلوین تافلر» در گفت‌وگو با دکتر شهیندخت خوارزمی دکتر شهیندخت خوارزمی

+ دانایی به مثابه قدرت .خرد آینده‌نگری 

+ زیرفشارهای تمدن جدید له نمی‌شویم: گفتگو با شهیندخت خوارزمی  شهیندخت خوارزمی

+ انقلاب چهارم و کار ما هرمز پوررستمی

+ خوارزمی: تافلر کمک می‌کند در دنیای پرخشونت مأیوس نشویم دکتر شهیندخت خوارزمی

+ فناوری راهی برای رهایی از جنسیت؟ مریم یوسفیان

+ آشتی دادن جامعه با آینده، رسالت اصلی آینده پژوهی دکتر محسن طاهري

+ چهارمین موج تغییر  علی اکبر جلالی

+ در جست‌وجوی یحیی-- پیشگفتاری از دکتر شهیندخت خوارزمی 

+ برنامه حزب مدرن و آینده نگر – بخش دوم احمد تقوائی

+ ⁠⁠⁠به بهانه ی قاعدگی دکتر محسن طاهری

+ مهم ترین مولفه های برنامه یک حزب سیاسی مدرن کدامند ؟  احمد تقوائی

+ علت‌های اجتماعیِ استبداد و فساد نازنین صالحی

+ سخنراني پروفسور شهرياري و دكتر شهين دخت خوارزمي 

+ ظهور جامعه پساصنعتی دانیل بل

+ زیرفشارهای تمدن جدید له نمی‌شویم 

+ خردِ پیشرفت و توسعه رضا داوری اردکانی

+ آینده پژوهی و دغدغه هایش دکتر طاهری دمنه

+ تافلر:نگاه تازه به آينده 

+ سرمایه‌گذاری 80 میلیون دلاری بیل گیتس برای ساخت شهر هوشمند حمید نیک‌روش

+ آینده پژوهی و انواع آینده محسن گرامی طیبی

+ کتاب آینده پژوهی، پارادایمی نوین در برنامه ریزی، با تاکید بر برنامه ریزی شهری و منطقه ای علی زارع میرک آباد

+ اجتماع علمی قدرتمند مهمترین نیاز آینده پزوهی در ایران است احد رضایان قیه باشی

+ ایرانی‌ها و فقدان وجدان آینده‌نگر اجتماعی احد رضایان قیه‌باشی

+ ديدگاه‌های سه گانه درباره محركهای آينده نگاری. حسن کریمی فرد

+ استانداردهاي سواد اطلاعاتي. دكتر عشرت زماني

+ آینده نگری استر اتژی فناوری اطلاعات. دکتر امین گلستانی

+ خرد آینده نگری 

+ آینده نگری, برترین مزیت انسانی عباس سید کریمی

+ روش پس نگری در آینده پژوهی دکتر محسن طاهری دمنه

+ جان نقّاد و چشم باز مردم رضا داوری اردکانی

+ واقعیت مجازی و آینده آموزش دکتر محسن طاهری دمنه

+ اقتصاد به مثابه قلب تپنده مریم یوسفیان

+ قدرت تکنیک؛ آینده هم منم رضا داوری اردکانی

+ میل ذاتی تجدد به زمان آینده رضا داوری اردکانی

+ درگاه تخصصی آینده 

+ نسل جدید با بی وزنی مواجه است/ پیاده راه شهر رشت با نگاه آینده پژوهی ساخته شده است 

+ اساتيد ارتباطات:دكتر علي اسدي /بنيادگذاري سنجش افكار در رسانه ملي  

+ در عید نوروز، آینده را هدیه دهید  Vahid Think Tank

+ بسترهای فراگیر شدن طراحی صنعتی در ایران بر پایه الگوهای الوین تافلر 

+ روش‌های پیش‌بینی فناوری.  اندیشکده وحید

+ تاریخ تکرار نمی شود. الوین تافلر

+ آینده کسب و کار در سال 2030 - کتاب صوتی فارسی وحید وحیدی مطلق

+ سندروم یخچال فرنود حسني

+ هفت سازمان آینده پژوه ایرانی در سال 2016 

+ آينده‌پژوهي برآيند پيش‌بيني‌ناپذيري محيط است گفت‌وگو با دکتر سعید خزایی آینده‌پژوه و مدرس دانشگاه

+ آينده پژوهي: از قابليت فردي تا اجتماعي ياورزاده محمدرضا,رضايي كلج فاطمه

+ مبانی نظری و مورد کاوی های مختلف و متنوع  

+ اخذ مدرک حرفه ای آینده پژوهی به صورت حضوری و غیر حضوری از معتبرترین سازمان بین المللی  

+ آزمون های اندیشه ورزی در جهان حسین کاشفی امیری

+ دمینگ و ما صلاح الدین همایون

+ روش آﯾﻨﺪه ﭘﮋوه ﺷﺪن  ﺳﻌﯿﺪ رﻫﻨﻤﺎ

+ نقش هنر در آینده پژوهی الهام سهامی

+ الوین تافلر را بهتر بشناسیم دکتر شهیندخت خوارزمی

+ آیند هنگاری ملی جانشین برنامه های توسعه پنج ساله در علم، فناوری و نوآوری امیر ناظمی

+ پیشگفتار شوک آینده دکتر شهیندخت خوارزمی

+ آینده پژوهی کلید تحول درنقش های توسعه محور و راهبردی مدیریت منابع انسانی دکتر سید اکبر نیلی پور

+ نشست اندیشه 

+ آیا فناوری‌های همگرا آینده را تضمین می‌کنند؟ دکترمحسن رنانی

+ جامعه ای می‌تواند بحران‌هارا پشت سر بگذارد که دو وزیر آینده نگر «آموزش و پرورش» و «ارتباطات» آنرا اداره می‌کنند/ امروز «دانایی» است که قدرت می‌آفریند. جامعه شناسی هنر

+ گزارش برگزاری نشست «تاملی در ایده‌های آینده‌نگرانه تافلر» در گروه افواج 

+ دانایی به مثابه قدرت عاطفه شمس

+ فهم جامعه به کمک ژورنالیسم/ آثار تافلر نوعی جامعه‌شناسی مترویی‌ست 

+ خانیکی: نگاه تافلر نگرانی از آینده را کم کرد 

+ ‍ خلاصه سخنرانی جدید وحیدی مطلق درباره آینده قدرت ایران مدرس بین المللی فدراسیون جهانی آینده‌پژوهی  وحیدی مطلق

+ «آینده نگری» مهارتی سودمند برای مدیران 

+ پیش‌بینی‌های درست و نادرست آلوین تافلر کدام‌ بودند؟ BBC

+ الوین تافلر،آینده‌پژوه و نویسنده سرشناس آمریکایی در سن ۸۸ «‌۸۷»سالگی در گذشت. BBC

+ آینده جهان ، آینده زنان « مجله زنان امروز » مریم یوسفیان

+ آن سوی سرمایه داری و سوسیالیسم الوین تاقلر

+ سیر تحول مطالعات و تحقیقات ارتباطات و توسعه درایران دکتر کاظم معتمد نژاد



info.ayandeh@gmail.com
©ayandeh.com 1995