اکنون در خیابانهای ایران و در قلبها و دستهای به هم پیوسته مردم ما یک جبهه فراگیر برای مبارزه با استبداد ولایت مطلقه فقیه، به اجرا گذاشتن منشور حقوق بشر و استقرار دموکراسی شکل گرفته است. اما این جبهه مردمی هنوز فاقد یک تشکیلات کارآمد برای سازماندهی و رهبری موثر مبارزات غرورآفرین مردم ایران است. مبارزه با استبداد دینی، که با یاری درآمد سرشار نفت خود را تا دندان مسلح کرده و با تمام نیرو در برابر خواست مردم ایستاده، دشوار و پر هزینه است. نبود تشکیلات موثر برای سازماندهی و رهبری جنبش این هزینه را سد چندان خواهد کرد و نهایتا میتواند به شکست مردم بیانجامد. اکنون رفع این کاستی بیش از هر زمان دیگر ضروری و عاجل است.
مردم ایران از استبداد دینی، گسترش فساد و نابسامانی های اقتصادی و اجتماعی به ستوه آمده، عزم خود را برای تغییر شرایط جزم ساخته اند. نارضایتی از حکومت در اقصی نقاط کشور و در بین کلیه طبقات و اقشار جامعه گسترده است. مبارزه مردم اکنون چنان گسترش یافته و به چنان کمیت و کیفیتی فرا روئیده که سرکوب آن دیگر برای رژیم تمامیت خواه آسان نیست. در درون حاکمیت شکافهای عمیقی پدیدار گشته و نیروهای سیاسی و انتظامی آن در حال ریزش اند. تقلب شگفت آور حکومت در انتخاباتی که در چارچوبهای تنگ آن برگزار شد، اقدام آن به کودتا برای تحمیل کاندیدای مورد نظر خود و سرکوب وحشیانه و خونین مقاومت واعتراض مسالمت جویانه مردم، نقاب هرگونه مشروعیت را از چهره نظام دریده است. افزون بر این، مبارزه مردم ایران علیه استبداد دینی از حمایت گسترده جهانیان برخوردار است.
کلیه شرایط برای عقب نشاندن وشکست استبداد دینی و پیروزی مردم فراهم است، به جز وجود یک تشکیلات کارآمد که بتواند مبارزه مردم را به نحوی موثر سازماندهی و رهبری کند. رفع این کاستی اکنون بیش از همیشه حیاتی و عاجل است.
با پافشاری بر خواست ابطال انتخابات و ایستادن در برابر کودتای ولایت فقیه – سپاه، آقای میر حسین موسوی اکنون در شرایطی قرار دارد که میتواند نقشی تاریخی در رفع این کاستی و ایجاد یک جبهه ملی فراگیر ایفا نماید – جبهه ای کارآمد و متشکل از کلیه نیروها و سازمانهای ضد استبداد و دموکراسی خواه که بتواند جنبش مردم را در این برهه حیاتی سازماندهی و رهبری کند. این مسئولیتی است سرنوشت ساز که سیر تحولات در این برهه تاریخی در برابر آقای میر حسین موسوی قرار داده است.
اقدام و موفقیت در این امر موسوی را به رهبری بزرگ تبدیل خواهد کرد. آیا وی در این راه گام خواهد گذاشت و سازمانهای سیاسی ما وی را در این راستا ترغیب و یاری خواهند کرد و یا اینکه بار دیگر ملاحظات گروهی این فرصت تاریخی را به فرصتی از دست رفته تبدیل خواهد کرد؟