متغیرهای سیاسی مهمترین نقش را در پیدایش وضعیت کنونی ایران بازی کرده و می کنند. از نظر داخلی، سیاست همه حوزه ها را قفل کرده و بدون گشودن قفل سیاسی، قفل اقتصاد و فرهنگ و اجتماع باز نخواهد شد.
همه قلمروها در چنگال سیاست های نادرست اسیر شده اند.
انتخابات مهندسی شده ۹۲ نیز نتوانست مانع شنیدن صدای اعتراض مردم و مطالبه تغییر خواهانه آنان شود.
حسن روحانی نیز وعده های بسیار داد.
اینک همه در انتظارند که با شروع به کار دولت جدید- پس از رأی اعتماد مجلس به کابینه- مسائل و مشکلات رفته رفته حل و رفع شوند.
برخلاف دورانی که محمد خاتمی کار خود را آغاز کرد، ایران اینک تحت «شدیدترین تحریم های اقتصادی تاریخ»- به گفته اوباما و وزیر خزانه داری آمریکا- قرار دارد.
بدون حل مسائل مورد نزاع ایران و دولت های غربی به رهبری دولت آمریکا، قفل های اساسی جامعه ایران گشوده نخواهند شد. برای این که تحریم های فعلی نیز جامعه ایران را از درون نابود خواهند ساخت، چه رسد به این که تحریم ها دائما افزایش یابند.
یکی از وعده های حسن روحانی مذاکره با دولت های غربی و آمریکا جهت حل مسائل- خصوصاً لغو تحریم های اقتصادی- بود. پیروزی روحانی تقریباً با استقبال دولت های غربی مواجه شده است. یک نوع خوش بینی در جهان غرب نسبت به حل مسائل با ایران به چشم می خورد.
حسن روحانی در مراسم تنفیذ در برابر آیت الله خامنه ای نیز مجدداً از تعامل به دولت های غربی، تنش زدایی در سیاست خارجی و تحریم های اقتصادی سخن گفت.
آیت الله خامنه ای با اشاره به سخنان روحانی گفت: رئيس جمهور محترم اشاره كردند به تحریم ها و فشارهائى كه دشمنان ملت ايران - كه البته در رأس آنها آمريكا است - بر كشور وارد می كنند. من می خواهم بگويم درست است كه فشارهاى دشمنان براى مردم مشكلاتى را بهوجود مىآورد، اما تجربههاى باارزشى هم در اختيار مسئولان و در اختيار مردم می گذارد. درس بزرگى كه ما از اين فشارهاى اقتصادى دريافت كرديم، اين است كه هرچه می توانيم، بايد به استحكام ساخت داخلى قدرت بپردازيم؛ هرچه می توانيم، در درون، خودمان را مقتدر كنيم؛ دل به بيرون نبنديم. آنهائى كه دل به بيرون ظرفيت ملت ايران مي بندند، وقتى با يك چنين مشكلاتى مواجه شوند، خلع سلاح خواهند شد. ظرفيتهاى ملت ايران خيلى زياد است.
«استحکام ساخت داخلی قدرت» و «مقتدر کردن درونی»، سخنانی بسیار سنجیده اند. اما محل نزاع، معنای این مفاهیم است که در پایان به آن خواهیم پرداخت.
خامنه ای، سپس نکته مهمی را گوشزد کرد و گفت: مسائل سياسى هم مسائل مهمى است. من تأييد می كنم نظرى را كه رئيس جمهور محترم ابراز كردند در زمينهى برخورد حكمتآميز با مسائل گوناگون بينالمللى و مسائل سياسى و مسائل ارتباطات بينالمللى و اينها. حتماً بايد برخوردِ حكمتآميز و عاقلانه باشد.
نکته کلیدی، «من تأیید می کنم» بود، یعنی تأیید رویکرد حسن روحانی در رابطه با سیاست خارجی. اگر این مدعا صادق باشد، چشم اندازهای جدیدی گشوده خواهد شد. آیت الله خامنه ای البته بر خودی بودن حسن روحانی و حرکت او در چارچوب نظام تأکید کرد که امر درستی است، اما هاشمی رفسنجانی و خاتمی و احمدی نژاد هم خودی بوده و سه مشی متفاوت را به نمایش گذاردند. حالا باید دید که حسن روحانی چه خواهد کرد.
خامنه ای حداقل روی پنج وزیر خارجه، کشور، اطلاعات، فرهنگ و ارشاد اسلامی و فرهنگ و آموزش عالی حساس بوده و بدون موافقت او وزیری برای این پست ها انتخاب نمی شود. در این دوره هم افرادی چون علی یونسی، احمد مسجد جامعی، توفیقی، معصومه ابتکار و...را به عنوان وزیر نپذیرفت.
اما پذیرش محمد جواد ظریف به عنوان وزیر امورخارجه بسیار مهم است. ظریف هم هیچ گاه از اصلاح طلبان نبوده است. اما دیپلماتی کارآزموده و دارای روابط گسترده در جامعه آمریکا است. او نیز همچون حسن روحانی دارای روابط خوبی با آیت الله خامنه ای است.
اخیراً کتاب خاطرات ظریف تحت عنوان «آقای سفیر» در تهران منتشر شده است. در بخشی از آن درباره ی روابط اش با آیت الله خامنه ای نوشته است: فکر میکنم در بهمن ماه سال ۱۳۸۰ بین من و آقای دکتر خرازی برای رفتن به نیویورک توافق صورت گرفت. ظاهرا آقای دکتر خرازی نیز همان موقع موضوع اعزام من را به رهبری هم گفته بودند. بعدها رهبری به من فرمودند که همان روز من به آقای حجازی گفتم که بهترین گزینه برای نیویورک شما هستید؛ اما بگذارید روند معمول وزارت خارجه طی شود. وقتی که رسما به ما معرفی شدید، شما هم رسما موافقت کنید... همچنین نکاتی را که برای مأموریت لازم بود یادآوری کردند. از جمله نکتهای را فرمودند که من در همه کلاسهایم برای دانشجویان گفتهام. به من فرمودند، حتی اگر در موردی یقین داری که دیدگاهت ۱۸۰ درجه با من مخالف است، وظیفه داری دیدگاهت را بگویی. حتی ایشان مطرح کردند که این یک وظیفه شرعی است. بحمدلله من نیز همیشه این کار را انجام دادم.
دیپلمات های آمریکایی او را از نزدیک می شناسند و دیدارهای زیادی با او داشته اند. از جمله جو بایدن- معاون اوباما- در زمانی که سناتور بود، با ظریف دیدار کرده است. انتخاب ظریف به عنوان وزیر امور خارجه، با استقبال دولت های غربی و آمریکائیان روبرو خواهد شد.
لیسانس و فوق لیسانس و دکترای ظریف متعلق به آمریکا است. شاید تأیید ظریف را هم بتوان بخشی از «من تأیید می کنم» خامنه ای به شمار آورد. البته انتخاب ظریف با مخالفت اصول گرایان افراطی ، کیهان، رجانیور که آنها را «محفل نیویورکی ها» می نامد، مواجه شده است. کیهان خبر ویژه «واسطههای ملاقات با سوروس چه خوابی برای وزارت خارجه دیدهاند؟!» را علیه ظریف انتشار داد و نوشت که ظریف ملاقات خاتمی و جورج سوروس را ترتیب داده بود.
رجانیوز در یکی از مقاله هایش ده مشکل اساسی ظریف را برشمرده بود.
ظریف در ۱۴ مرداد در کمیسیون امنیت ملی و سیاست خارجی مجلس حاضر گردید و به پرسش های نمایندگان پاسخ گفت.
او در این جلسه گفته است: در تمام مراحل کاریام نظرات مقام معظم رهبری را عملیاتی کردم، حتی اگر نظرم مخالف با نظر آقا بوده است، همچنین با هرکسی در خارج از کشور در سطح سیاست خارجی ارتباط داشتم، اجازه داشتم... خود را ملزم میدانم تا با نظرات مقام معظم رهبری هماهنگی داشته باشم و اگر حتی نظرات کارشناسیام با نظرات حضرت آقا مغایرت داشته باشد، تبعیت از نظرات ایشان را لازم میدانم.
نزدیکی ظریف به خامنه ای شرط لازم انجام کار از سوی اوست. بدون تأیید خامنه ای، حسن روحانی و تیم سیاست خارجی اش کاری از پیش نخواهند برد. مذاکره با آمریکا قطعاً نیازمند تأیید اوست. خیال خامنه ای باید کاملاً آسوده باشد که خیانتی صورت نخواهد گرفت و مسئولان در مذاکرات کاملاً به او وفادار هستند.
دو سمت دیگر نیز در سیاست خارجی او نقش کلیدی دارند. اولی، دبیر شورای عالی امنیت ملی است و دومی، نماینده ایران در سازمان ملل. هر دوی اینها هم نیازمند تأیید خامنه ای است. اگر این دو سمت نیز صاحب افراد شایسته ای شوند، حداقل امیدواری ایجاد خواهد شد. اما چرا حداقل امیدواری؟
یکم- مجرب بودن دیپلمات شرط لازم مذاکره و دفاع از منافع ملی کشور است. اما گفت و گو نیازمند سازش و عقب نشینی طرفین از مواضع حداکثری به منظور رسیدن به توافق است. طرف غربی خط قرمزهایی برای خود وضع کرده است، طرف ایرانی هم دارای خطوط قرمزی است. اگر طرفین بر خطوط قرمز خود اصرار ورزند، سازشی در کار نخواهد بود. باید دید خامنه ای تا چه اندازه دست روحانی/ظریف را باز خواهد گذاشت.
دوم- بدون تردید سیاست دولت های غربی در پرونده هسته ای ایران یک بام و دو هوایی است. در حالی که کشورهای همسایه ایران- پاکستان، هند، اسرائیل، و...- دارای صدها بمب اتمی هستند، استفاده صلح آمیز در چارچوب NPT نیز از ایران پذیرفته نمی شود. یعنی، غنی سازی اورانیوم، حق کلیه اعضای آژانس است. حسن روحانی گفته است که شفاف سازی را به حداکثر خواهد رساند تا صلح آمیز بودن برنامه هسته ای ایران اثبات شود، اما طرف اصلی نزاع- یعنی دولت اسرائیل- مخالف غنی سازی اورانیوم ۲۰ درصدی توسط ایران است. نتانیاهو بحث حقوقی در چارچوب NPT نمی کند، بلکه خود به تنهایی «خط قرمز» در این زمینه برای دنیا تعیین کرده است. این مسأله را چگونه می توان حل کرد؟
سوم- سیاست خارجی ادامه سیاست داخلی است. خامنه ای هم بر «استحکام ساخت داخلی قدرت» و «مقتدر کردن درونی»، تأکید نهاده است. اما کدام استحکام ساخت داخلی قدرت به مدد کشور در سطح بین المللی می انجامد؟
دولتی که ریشه در رضایت مردم داشته باشد، بهتر از هر دولتی قادر به دفاع از منافع ملی کشور در سطح بین المللی خواهد بود. اگر چه دولت دموکراتیک محصول صندوق های آرای آزاد مردم است، اما این نوع دولت را نمی توان به صندوق های رأی فروکاست. رعایت حقوق بشر در عمل، شرط لازم دموکراتیک بودن دولت است.
برای قدرتمند کردن دولت در مذاکرات خارجی، باید گام های اساسی در سیاست داخلی برداشته شود. آزاد کردن کلیه زندانیان سیاسی حداقل کاری است که باید صورت بگیرد تا جامعه جهانی شاهد تغییر رویکرد عملی شود. روشن است که زندانیان در اختیار قوه مجریه قرار ندارند، اما حسن روحانی چاره ای ندارد جز آن که خامنه ای و مسئولان قضایی را برای این عمل آماده سازد.
مطابق قانون، وزیردادگستری توسط رئیس قوه قضائیه معرفی شده و وظایف بسیار محدودی دارد. صادق لاریجانی، مصطفی پورمحمدی را به عنوان وزیر دادگستری معرفی کرده است. نام پورمحمدی اصول گرا با سرکوب های دهه شصت و قتل عام تابستان 67 گره خورده و این برای دولت عقلانیت و اعتدال بسیار بد است. پورمحمدی با ایستادن در برابر احمدی نژاد و کاندیداتوری ریاست جمهوری کوشید تا چهره جدیدی از خود به نمایش بگذارد. در عین حال او می تواند در مذاکره برای آزادی زندانیان سیاسی نقش مهمی ایفا کند. چون نه تنها به قوه قضائیه تعلق دارد، بلکه مورد وثوق آیت الله خامنه ای است. چهره جدیدی که پورمحمدی از خود به نمایش می گذارد، مطلوب حسین شریعتمداری نیست (رجوع شود به خبر ویژه کودتای حاشیه علیه متن کیهان ۱۵.۵.۱۳۹۲).
وزیر کشور هم به علی لاریجانی تعلق گرفت. این هم نوعی معامله بود تا جناح او به کابینه رأی دهند. لاریجانی وزیر کشور را برای انتخابات بعدی نیاز دارد. اما برکناری استانداران احمدی نژاد توسط وزیر کشور اصلاح طلب کار دشواری بود. وزیر کشور جدید که یکی از اصول گرایان نزدیک به لاریجانی است، بهتر می تواند از پس استانداران احمدی نژاد بر آید. اما در اینجا نیز نیازمند حل مشکل احزاب تعطیل شده و تأسیس نهادهای مستقل مدنی هستیم. بدون نهادهای صنفی و مدنی- که یکی از وعده های روحانی در انتخابات بود- نه دموکراسی ای در کار خواهد بود و نه دولت به واقع دولت قدرتمند قابل احترام در سطح جهانی خواهد شد.
وزیر ارشاد نیز نصیب فرزند آیت الله جنتی شد. او از نظر فکری به هاشمی رفسنجانی نزدیک است. مطبوعات، سینما، کتاب و بسیاری دیگر از مسائل فرهنگی در حوزه ی ارشاد قرار دارد. باز شدن روزنامه ها و هفته نامه های جدید، سپردن کار نشر به ناشران، و...حداقل کارهایی است که باید صورت بگیرد تا چهره ایران در سطح جهانی بهبود یابد.
حسن روحانی باید قفل سیاست داخلی را بگشاید تا قفل سیاست خارجی گشوده شده و قفل های دیگر هم متأثر از آنها گشوده شوند. تغییر سیاست در داخل، مهمترین نقش را در تقویت موضع جهانی دولت ایران خواهد داشت. دولت قدرتمند، دولت مخلوق جامعه مدنی و رضایت شهروندان است. تنها از راه قدرتمند کردن مردم در نهادهای متنوع و متکثر می توان ساخت داخلی قدرت را استحکام بخشید. روحانی از واگذاری همه امور در همه قلمروها به مردم و گروه های صنفی سخن گفت، اگر این وعده، با اجماع ملی، محقق شود، دموکراسی شکل خواهد گرفت. اتحادیه های گارگری مستقل، یکی از لوازم ضروری این فرایند اند."من تأیید می کنم" باید خود را در واگذاری امور به مردم بروز دهد.