نزاع ایران و دولتهای غربی در واقع باید نزاع ایران و آمریکا به شمار رود. درست است که چند موضوع (پرونده هستهای، اسرائیل و فلسطین، تروریسم و حقوق بشر) مسائل اصلی نزاع را تشکیل میدهند، اما بدون توافق ایران و آمریکا این نزاع حل نخواهد شد. یک معادله معکوس اساس کار است: «بدون توافق آمریکا، طرفهای ۵+۱ به هیچ توافقی با ایران دست نخواهندافت. هرگونه توافقی میان ایران و آمریکا، توافق ۵+۱ خواهد بود.»
مسئله هستهای اینک به مهمترین مسئله تبدیل شده است. اما این مسئله از طریق مذاکره مستقیم با آمریکا قابل حل است، نه راهی دیگر. واقعیتهای امیدوارکننده بسیار است.
یکم- از سوی ایران: ایران عضو آژانس بینالمللی انرژی هستهای است. ایران تحت نظارت و بازرسی آژانس قرار دارد. ایران چارچوب ان پی تی را پذیرفته است.
دوم- از سوی آمریکا: فضا آن چنان به تصویر کشیده میشود که گویی دولت آمریکا در پرونده هستهای کاملاً علیه ایران عمل کرده است. اما این فضاسازی کاذب است. به شواهد و قرائن مهم زیر بنگرید:
۱-۱) ۱۶ نهاد اطلاعاتی آمریکا در سال ۲۰۰۷ (دوران ریاست جمهوری جرج بوش) اعلام کردند که ایران پس از سال ۲۰۰۳ هیچ گونه فعالیت نظامی در زمینه هستهای نداشته است.
۲-۱) در سال ۲۰۱۱ (دوران ریاست جمهوری باراک اوباما) گزارش سال ۲۰۰۷ مجدداً مورد تأیید دولت آمریکا قرار گرفت.
۳-۱) در ۱۹ مرداد ۱۳۹۱ اهود باراک، وزیر دفاع اسرائیل، به رادیوی آن کشور گفت که ارزيابی نهادهای اطلاعاتی آمريکا که در روزهای گذشته به اوباما ارائه شده است، وجود ماهيت نظامی در برنامه هستهای ايران را تأييد میکند. باراک در ادامه افزود: «تا آنجایی که ما میدانیم گزارش جدید دیدگاههای آمریکا را به ما نزدیکتر کرده است...این گزارش مسئله ایران را حتی اضطراریتر کرده است.»
سخنگوی شورای امنیت ملی کاخ سفید به سرعت واکنش نشان داد و در همان روز به رویترز گفت جمهوری اسلامی نه در آستانه دستيابی به سلاح هستهای است و نه تاکنون تصمیمی در این باره گرفته است. وی افزود که ارزيابی اطلاعاتی آمريکا از برنامه هستهای جمهوری اسلامی تغييری نکرده و «ما بر اين باوريم که به پشتوانه فشار بینالمللی فزاینده بر تهران، هنوز زمان و فضا برای ادامه رويکرد ديپلماتيک وجود دارد.»[۱]
۴-۱) ۱۰ روز بعد در ۲۹ مرداد ۱۳۹۱، ژنرال دمپسی، رئیس ستاد ارتش آمریکا، که با رئیس ستاد ارتش اسرائیل دیدار کرده بود گفت که آمریکا و اسرائیل برداشتهای متفاوتی از گزارشهای امنیتی در مورد ایران دارند. این امری محتمل است که دو کشور با تحلیل و بررسی گزارشهای یکسان به دو نتیجهگیری متفاوت برسند. او اضافه کرد که حمله به تأسیسات هستهای جمهوری اسلامی فعالیتهای این تأسیسات را به تعویق میاندازد اما آنها را متوقف نخواهد کرد.[۲]
۵-۱) ۱۲ روز بعد (دهم شهریور ۱۳۹۱) خبر مهمتری انتشارافت. ژنرال دمپسی در مصاحبهای با گاردین ضمن مخالفت با حمله نظامی اسرائیل به ایران اعلام کرد: «در صورتی که آنها [اسرائيل] به چنين اقدامی دست بزنند، مايل نيستم همدست [اين تهاجم] به شمار بيايم.»[۳]
۶-۱) در همین روز تایم خبر داد که پنتاگون در مانور مشترک با اسرائیل در ماه اکتبر نیروهای خود را از پنج هزار به یک هزار و ۵۰۰ تن کاهش میدهد تا مخالفت خود را با حمله نظامی به ایران اعلام دارد.[۴]
بدین ترتیب اقدامات گسترده و همهجانبه دولت اسرائیل برای بمباران تأسیسات هستهای ایران از سوی آمریکا تاکنون شکست خورده است. میان تیم نتانیاهو- باراک و دولت اوباما درباره پرونده هستهای ایران اختلاف نظر جدی وجود دارد. نتانیاهو بیش از یکسال است که در شیپور جنگ میدمد و تحریمهای اقتصادی فلجکننده را کافی به شمار نمیآورد، اما اوباما تحریمها را بسیار مؤثر دانسته و همچنان به راه حل دیپلماتیک میاندیشد. نتانیاهو نگران انتخاب مجدد اوباما است، چرا که او را فردی به شمار نمیآورد که فرمان حمله نظامی به ایران را صادر کند. اوباما برای ایران یک «فرصت» است که نباید آن را از دست دهد.
سوم- دیدار نویدبخش: اخیراً دو واقعه مهم در تهران روی داد. جفری فلتمن، معاون سیاسی دبیرکل سازمان ملل، در سفر بان کیمون به تهران همراه وی بود و در کلیه دیدارهای او، از جمله دیدار با آیتالله خامنهای حضور داشت. او در کشورهای لبنان، اسرائیل، تونس، مجارستان و هائیتی به عنوان دیپلمات آمریکا خدمت کرده است. مدتی نیز معاون وزارت امور خارجه آمریکا بود. بان کیمون گفته است پیامهایی را که باید به ایران منتقل میشد، منتقل کرده است. ملاقات این دیپلمات بلندپایه پیشین آمریکا با آیتالله خامنهای نشان داد که دیدار و گفتوگو با مقامات آمریکا جیز نیست و آنان لولوخورخوره هم نیستند. رسانههای اصولگرایان گفتهاند که بان کیمون قصد سفر به ایران را نداشته، ولی به اصرار جفری فلتمن، تن به این سفر داده است. نمیدانیم در جلسه آنها با خامنهای چه گذشته، اما نفس ملاقاتی در این سطح گامی به پیش است که باید از آن استقبال کرد.
واقعه دوم سخنرانی آیتالله خامنهای در اجلاس افتتاحیه غیر متعهدها در نهم شهریور ۱۳۹۱، بود که گفت: «من تأكيد میكنم كه جمهورى اسلامى هرگز در پى تسليحات هستهاى نيست، و نيز هرگز از حق ملت خود در استفاده صلحآميز از انرژى هستهاى چشمپوشى نخواهد كرد. شعار ما "انرژى هستهاى براى همه، و سلاح هستهاى براى هيچكس" است... ما شعار "خاورميانه عارى از سلاح هستهاى" را مطرح كردهايم و به آن پايبنديم. اين به معنى چشمپوشى از حق بهرهبردارى صلحآميز از انرژى هستهاى و توليد سوخت هستهاى نيست.»[۵]
اگر این مدعیات صادق باشد، میتوان با دولت آمریکا به مذاکره نشست و بر سر فرمولی جهت شفافسازی که نگرانیهای آنان را بر طرف سازد، توافق نمود. مطابق ان پی تی، غنیسازی اورانیوم و استفاده صلحآمیز از انرژی هستهای حق کلیه اعضاست. پذیرش نظارت و بازرسیهای سختتر در شرایطی که ایران گرفتار تحریمهای فلجکننده و احتمال حمله نظامی است، کاملاً عقلایی و به مصلحت ایران و ایرانیان است.
تحریمهای اقتصادی و پیامدهای ناگوار آنک واقعیت کتمان ناکردنی است. اما جنگ یک احتمال است. جهان اجتماعی، جهان ضروریات و ممکنات (احتمالات) است. زندگی فردی و جمعی، گشوده و انباشته از احتمالات است. احتمالات انواع گوناگونی دارند. سودآور و زیانآور. زیانآورها طیف وسیعی را تشکیل میدهند که از کمهزینهها شروع شده و به سوی پرخطرها و فاجعههای بشری سوق مییابند. هر فردی با این احتمال سرما خوردن مواجه است. فرد کمی احتیاط میکند تا سرما نخورد. احتمال آلوده شدن به ایدز خطری است که فرد را به احتیاط بیشتری وادار میکند.
جنگ بدترین نوع خشونت است. جنگ محدود ایران و عراق چند صدهزار کشته، صدها هزار زخمی وک هزار میلیارد دلار خسارات برای کشور پدید آورد. اما اینک اگر ایران مورد تجاوز نظامی قرار گیرد، با جنگی محدود چون تجاوز عراق مواجه نخواهیم بود. پیامدهای این جنگ، کشته و زخمی و آواره شدن میلیونها تن، نابودی زیرساختهای کشور و تجزیه ایران خواهد بود. «احتمال حمله نظامی به ایران» هر اندازه هم که باشد، با توجه به پیامدهای فاجعهبار آن، احتیاط عظیم و اقدامات پیشگیرانه بسیار میطلبد. در این شرایط، گفتوگوی مستقیم با دولت آمریکا و شفافسازی و راستآزمایی تا بدان حد ضروری است که از وجوب آن باید سخن گفت.
اگر تنها هدف زمامداران جمهوری اسلامی استفاده صلحآمیز از انرژی هستهای است، آنان نباید از نظارت و بازرسیهای «ویژه» هراس داشته باشند. «ویژه» یعنی بیش از آنچه در عرف آژانس ساری و جاری است. برای اینکه خطر عظیم است.
آری آیتالله خامنهای به دولت آمریکا اعتماد ندارد و از آنها میترسد. او بارها و بارها گفته است که مسئله هستهای، حقوق بشر و تروریسم «بهانه» است، آمریکا و دیگر دول غربی به دنبال سرنگونی جمهوری اسلامی هستند. شاید چنین باشد. شواهد و قرائنی دال بر این سودا میتوان ارائه کرد. اما ایران میتواند گفتوگوی با آمریکا را آغاز کند و ضمن آن به طور شفاف به جهانیان بگوید که ما این گونه کنترلها و نظارتهای سفت و سخت را پذیرفتهایم و در مقابل نه تنها تحریمهای اقتصادی باید لغو شود، بلکه نتیجه کنترل و نظارت سفت و سخت (ویژه) که عدم هرگونه شاهد و قرینهای دال بر استفاده تسلیحاتی از برنامه هستهای است، نیز باید اعلام شود.
توجه داشته باشیم که این هدفی دستیافتنی است. برای اینکه هیچ کس مدعی نیست که ایران دارای بمب اتمی است. نتانیاهو در آخرین اظهار نظر خود در ۱۲ شهریور ۹۱، میگوید: «به ایران نباید اجازه دستیابی به سلاح هستهای داده شود.»[۶] پس محل نزاع پیشگیرانه است، نه آنکه ایران دارای تسلیحات هستهای باشد. اما نهادهای اطلاعلاتی آمریکا اساساً منکر فعالیتهای نظامی پس از سال ۲۰۰۳ هستند.
گزارشهای آژانس فقط از چند مورد «مشکوک» و دارای «کاربرد دوگانه» سخن میگویند. همان گونه که راه بهشت از جهنم نمیگذرد، راه مصالحه نیز از ۵+۱ نمیگذرد. توافق نتیجه مذاکره مستقیم ایران و آمریکا است. گفتوگوی مستقیم در بالاترین سطح، برقراری ارتباط رسمی و گشایش سفارتخانهها چاره کار است. پیامبر اسلام با مشرکان مذاکره میکرد. اما نه زمامداران آمریکا مشرکند، نه زمامداران ایران پیامبر. هراس از مذاکره بلادلیل است، مگر آنکه آیتالله خامنهای به خود و زیردستانش اعتماد نداشته باشد.