جنبش هنري
Futurism در اوايل قرن بيستم براساس مولفه هايي چون تكنولوژي، جواني، اتومبيل ،خشونت و غلبه تكنولوژيك بشر بر طبيعت درايتاليا پايه گذاري شد...
دراين ديدگاه سعي بر آن بود كه آنچه مربوط به گذشته است كاملاً كنار گذاشته شود و خلق آثاري كاملاً متفاوت درهمه عرصه هاي هنري موردتوجه قرارگرفت. ديناميك در فرم و محتوا، خشونت و ساختارشكني ازوجوه قابل تميزدراين گونه آثار بوده است. اگرچه اين حركت بنياني ايتاليايي داشت ولي درمرزهاي آن محسور نماند و در
روسيه و انگليس نيز پيرواني يافت.اين ديدگاه تا به امروزمخاطبان خود را حفظ كرده و انواع و مليتهاي متفاوتي را نيز با خود همراه كرده است كه از جمله تاثيرشگرف آن بر حوزه پويانمايي ژاپني وخلق تمثالهايي مانند Manga و Animeدر دوران پس از جنگ جهاني را مي توان نام برد .
درپويانمايي ژاپني دو عنصرفيوچريسم و
هنر نگارگري ژاپني با ملغمه اي از نمادگرايي، عناصر ا-ر-و-ت-ي-ك، رمانتيسم و خشونت ميخكوب كننده اي كه ريشه دربعضي انگاره هاي باستاني ژاپن و تجارب تلخ جنگ جهاني دوم دارد تصاويري را مي سازد كه گويي از كابوسهاي بي پايان يك بيمار برخاسته است و بعضي از اين آثار به جهت طبقه بندي پخش مجال رونمايي عمومي و براي همه سنين را ندارد. كوئنتين تارانتينو بسياري ازالهامات بصري را براي ساخت فيلمهايش از همين آثار خاص ژاپني گرفته است!.
ازطرف ديگر به موازات نهضت هنري فيوچريسم، نهضت فكري در دو دهه بعد پا گرفت كه با وامداري از مضمون آينده به شناخت عناصرشكل دهنده آينده و سعي بر فهم عدم قطعيت رويدادهاي آينده همت گمارد. اين
نهضت فكري-فلسفي جديد تلاش كرده است كه بر خلاف هنرمندان فيوچريست از دهشت و ترس كابوس مانند بشر از آينده بكاهد و روشي را براي ساخت آينده بر فراز انگاره هاي مثبت بشري فراهم آورد. با توجه به تلاشهاي بي وقفه اي كه در قالب فعاليتهاي آينده پژوهي خصوصاً پس از دهه 70ميلادي بعمل آمد اين توانايي بوجود آمده است كه ساخت آينده از هم اكنون معنا و روشهاي عملي بيابد. البته در بين آينده پژوهان (ديسيپلين محيط زيست) نيز طرز فكرهايي مبني بر پيشبيني روندهاي نگران كننده شكل گرفته است ولي هيچگاه عموميت نيافته و از آنجا كه آينده پژوهي مي رود كه به ابزار تثبيت قدرت و كسب حداكثرمنافع از كسب و كار تبديل شود، تفكر مثبت انگاري غلبه بيشتري دارد!!.
پ.ن:هدف ازطرح دو ديدگاه هنري و عملگرايانه مبتني بر فيوچريسم، تفاوتهاي بيشماري است كه درآنها وجود دارد و گويا هنرمندان درپيوستن به آينده راه خود را ازعملگرايان جدا كرده اند و سعي بر القاي اين مفهوم دارند كه آينده دست ساخته بشري نميتواند به اهداف پيشبيني شده فيوچريستهاي عملگرا دست يابد!!.
پ.ن: فضاي سرد، تاريك، آلوده و پر ازخشونت تصويرشده درپويانماييهاي ژاپني چنان موجي ازبدبيني نسبت به تكنولوژي ايجاد مي كند كه گاه ما بزرگترها را نيز بدبين مي سازد!، شايد هم عدم تببين جايگاه پويانمايي در يكي دو دهه اخيرباعث شده كه ما اين هنر-رسانه را فقط محصولي بچگانه فرض مي كنيم و ارائه طرزفكرهايي غيرقابل هضم براي كودكان را در آنها برنمي تابيم!!.
پ.ن:شايد سالها بعد روشهاي خلق آثار هنري فيوچريستي به نوعي خرافه در مورد آينده تعبير شود!.