نگاهی به فضای مجازی، حضور چشمگیر تشکلها و سازمانهای مدنی که در زمینه حقوق بشر و حفظ حرمت انسانی فعالیت دارند، این واقعیت را آشکار میسازد که مرحله سوم جهانی شدن به تعبیر توماس فریدمن آغاز شده است.
فریدمن، سه دوره متمایز برای جهانی شدن بر میشمارد. در دوره اول، کشور عامل جهانی شدن بوده است. کشورها از طریق استعمار و استثمار منابع طبیعی و یا به شکلهای دیگر، خواستهاند جهانی شوند.
در دوره دوم، بازیگر دیگری وارد صحنه شده است و آن شرکت چند ملیتی است که با حضور گسترده خود در بازارهای پراکنده و با انگیزه بیشینه سازی سود از طریق استفاده از مزیتهای نسبی کشورهای هر گوشه از جهان، فرایند جهانی شدن را شکل داده است. با مجازی شدن فضاها و دسترسی مردم به تکنولوژی های نوین ارتباطات و اطلاعات، دوره سوم جهانی شدن آغاز شده که بازیگر اصلی آن افراد و گروه های کوچک هستند. (فریدمن. 2005)
در عرصه مدیریت نیز جوانههای تحول آشکار شده است که حکایت از پارادیم شیفت دارد. نگاه انسانی به پدیدههای اقتصادی و به سازمان، و قرار دادن عامل انسانی در صدر فهرست عوامل اثرگذار بر موفقیت سازمان، و توجه به مدیریت خردمندانه توسعه انسانی و تأکید بر پیشگیری از ایجاد ضایعات انسانی و اندیشههایی چون مدیریت یادگیری و مدیریت دانایی و مباحث نوین رهبری سازمانی، از جمله نشانههای این پارادیم شیفت به شمار میآیند.
ظهور مفاهیم دیگری چون مسؤلیت اجتماعی[1] و مسؤلیت زیست محیطی و مسؤلیت اخلاقی و مسؤلیت فرهنگی در مباحث مدیریت و قرار دادن این مسؤلیتها در کنار مسؤلیت اقتصادی برای سنجش و ارزیابی عملکرد بنگاهها، نشان از حرکت به سمت انسانیتر کردن فضای فعالیت بنگاه و ارتقای شؤن انسان در سازمانها دارد.
از سوی دیگر، اندیشههای جدیدی مطرح شده که مفهوم رقابت و ارزش آن را به شکل کنونی مورد تردید قرار میدهد و سعی دارد با خلق مفاهیمی چون cooption، که از ترکیب دو واژه competition به معنای رقابت و cooperation به معنای همکاری شکل گرفته است، قاعده بازی رقابت را تغییر داده و آن را به قاعده بازی همکاری نزدیک سازد.
معنای آن در عمل، تبدیل رقیب به شریک و همکار در فضای کنونی رقابت بیرحمانه کسب و کار است. فراتر از آن، خود اندیشه رقابت به عنوان ارزش مورد تردید واقع شده و راهبردهایی برای بقا و توسعه بنگاه اقتصادی توصیه می شود که رقابت از آن حذف شده است.[2]
موج دیگری در عرصه ورود بحث معنویت به مباحث مدیریت به راه افتاده که آن نیز سوار بر بال و پر مفاهیمی چون سرمایه معنوی[3] و هوش معنوی[4] به جریان انسانیتر شدن فضاهای سازمانی کمک می کند.[5]
این نوع معنویت فارغ از مباحث دینی، سعی دارد اصول و ارزشها و قابلیتهایی را بر رفتار افراد و خود سازمان حاکم سازد، که نشان از وضعیتی متعالی و بسیار انسانی تر از وضعیت کنونی دارد.
در یک جمع بندی کوتاه، پارادیم مدیریت، درحال گذر از پارادیم متعارفی است که تا کنون بر مدیریت خرد و کلان عرصه اقتصاد و سایر عرصه ها حاکم بوده و عامل پیدایش وضعیتی است در جامعه بشری که در بخش نخست این مقاله ترسیم شد.
اکنون نظریه پردازانی انسان دوست و مدیرانی دارای مسؤلیت اخلاقی و انسانی، سعی دارند این پارادیم را با پارادیمی جایگزین سازند، که امیدهای تازهای آفریده است. این فرایند گذر، آسان و سریع نخواهد بود. اکنون مراحل نوزادی خود را طی میکند و پراکنده و نامنسجم است. و به صورت یک مکتب فکری یکپارچه ای تدوین نشده که در دانشگاهها و مراکز توسعه مدیریت تدریس شود.
اما، بخشی از مباحث آن در بسیاری از دانشگاهها و مؤسسات معتبر آموزش مدیریت جهان جذب شده است. دو نکته را نمیتوان از نظر دور داشت: جامعه بشری به سمتی در حرکت است که روند رشد آگاهی اجتناب ناپذیر است.
نگاه انسانی و دغدغه رعایت شؤن انسانی با رشد آگاهی رابطه ای مستقیم دارد. افراد آگاه و دانا از عدم رعایت شؤن انسانی بیشتر رنج میبرند و خواهان تغییر واقعیتهایی هستند که شؤن انسانی را پایمال میکند.
با رشد آگاهی در بخش مهمی از مردم جهان میتوان امید داشت که این آگاهیها به شعلههای سوزانی تبدیل شود که ریشههای درختهای تنومند بیحرمتی به انسان را در هر جایی که هست بسوزاند. از آن مهم تر، در فضای مجازی امکان شگفتی انگیزی نهفته است: امواج پراکنده تحول یک دیگر را خواهند یافت؛ با هم ترکیب میشوند و امواج پرخروش بنیان کنی به راه می اندازند که ساختارها و نظام های و هنجارهای غیرانسانی کنونی در برابرش تاب مقاومت نخواهند داشت.
با این حال، جهان بد اداره میشود. در بخش مهمی از جهان، منابع و سرمایههای موجود صرف بهبود زندگی مردم نشده است. در پایان دهه نخستین قرن 21 ، میلیونها نفر از مردم جهان در شرایطی زندگی میکنند که در شأن انسان این قرن نیست. فضای مجازی وعدههای بسیار برای بهبود این وضع دارد. ولی انسان موجودی است پیچیده که وجودش تحت نفوذ نیروهای معارض خیر و شر است.
در فضای مجازی نیز انسان با همه رذیلتهای وجودیش حضور یافته است. نیروهای شر با بهره گیری از فرصت های خاص این فضا، فعالیت دارند. فساد، جرم و جنایتهای سایبر، فحشا، کودک آزاری، سرقت، تجاوز به حریمهای اطلاعاتی و سرقت اطلاعات و داده و هویت و فجایع دیگری که در فضای مجازی رخ میدهد، واقعیتی است انکارناپذیر.
همین واقعیتها ضرورت حضور فعال و مؤثر دلسوزان را در عرصههایی که شئون انسانی را در فضای مجازی ارتقا دهد، دو چندان کرده است. از آن مهم تر، وظیفه اخلاقی خطیری را بر عهده دولتها قرار داده است.
در عصر حاضر، وظیفه دولتها این نیست که در گیر کارهایی شوند که بخش خصوصی و مردم بهتر میتوانند آن را انجام دهند. و یا به خاطر حفظ قدرت، مقابله با تهدیدهای فضای مجازی را هدف راهبردی خود قرار دهد و از وظیفه مهمتر توسعه زیر ساخت مناسب برای دسترسی آسان و ارزان مردم به فضای مجازی پیشرفته غافل بماند.
بلکه مهمترین و اخلاقیترین وظیفه دولت آن است که چالش های اخلاقی قرن حاضر را درست بفهمد و به موقع برای آن چارهای مناسب بیابد.
مهمترین چالش اخلاقی دولتها این است که در چارچوب موازین پذیرفته شده موجود، با بهره گیری از فرصتهای فضای مجازی و با همکاری با سازمانهای بین المللی و جامعه مدنی و مردم، شئون انسانی را محقق سازند و هر گونه بی حرمتی به انسان را ریشه کن سازند.
[1]Corporate social responsibility
[2]W.Chan Kim & Renee Mauborgne.(2005). Blue Ocean Strategy. How to Create uncontested Market Space and make the Competition Irrelevant. Boston: Harvard Business School Publishing Corporation.
[3]Spiritual capital
[4]Spiritual intelligence
[5]مراجعه کنید به آثار Dana Zoharاز جمله کتاب زیر:Danah Zohar & Ian. Marshall..(2004). Spiritual Capital. San Francisco: Berrett Koehler Publishers.