Iranian Futurist 
Iranian Futurist
Ayandeh-Negar
Welcome To Future

Tomorow is built today
در باره ما
تماس با ما
خبرهای علمی
احزاب مدرن
هنر و ادبیات
ستون آزاد
محیط زیست
حقوق بشر
اخبار روز
صفحه‌ی نخست
آرشیو
اندیشمندان آینده‌نگر
تاریخ از دیدگاه نو
انسان گلوبال
دموکراسی دیجیتال
دانش نو
اقتصاد فراصنعتی
آینده‌نگری و سیاست
تکنولوژی
از سایت‌های دیگر


ما آینده خودمانیم

اگر عضو یکی از شبکه‌های زیر هستید می‌توانید این مطلب را به شبکه‌ی خود ارسال کنید:
Twitter Google Yahoo Delicious بالاترین دنباله

[07 May 2016]   [ رضا داوری اردکانی]

 


آینده‌­نگری شرایط و لوازم خاص دارد و آینده ­نگران علاوه بر تخصصی که دارند معمولاً از اطلاعات و معلومات تاریخی و علمی و فرهنگی و اجتماعی و اقتصادی برخوردارند ولی آینده ­نگری نه یک تخصص است و نه داشتن علم و اطلاعات برای رسیدن به آن کافی است. این معلومات و اطلاعات باید با خودآگاهی به امکان­‌های کشور و توانایی‌­های مردمی که باید آینده را بسازند توأم شود. اینجاست که آینده‌نگری نسبتی با فلسفه پیدا می­کند. این نسبت همیشه پیدا نیست زیرا بسیاری از آینده­ نگران در ظاهر سروکاری با فلسفه ندارند اما اگر دقت کنیم همه آنان درک و خردآینده‌نگری شرایط و لوازم خاص دارد و آینده ­نگران علاوه بر تخصصی که دارند معمولاً از اطلاعات و معلومات تاریخی و علمی‌ و فرهنگی و اجتماعی و اقتصادی برخوردارند ولی آینده‌نگری نه یک تخصص است و نه داشتن علم و اطلاعات برای رسیدن به آن کافی است. این معلومات و اطلاعات باید با خودآگاهی به امکان­‌های کشور و توانایی­‌های مردمی‌ که باید آینده را بسازند توأم شود. اینجاست که آینده‌نگری نسبتی با فلسفه پیدا می‌­کند. این نسبت همیشه پیدا نیست زیرا بسیاری از آینده­ نگران در ظاهر سروکاری با فلسفه ندارند اما اگر دقت کنیم همه آنان درک و خردشان به درک فیلسوفان شباهت دارد. آینده‌­نگران باید بگویند که چه چیز‌ها در آینده ممکن است روی دهد و برای روی دادن آن‌ها چه کسانی چه کوشش ­‌هایی باید بکنند. تأمل در اینکه کار‌ها و چیز‌ها چگونه ممکن می‌­شوند، کار فلسفه است و در فلسفه از شرایط امکان چیز‌ها و کار‌ها و امکان­‌های گذشت از وضع کنونی بحث می‌­شود. من هم سعی می‌­کنم در این مجلس با بضاعت اندکی که دارم بگویم که شرایط امکان آینده ­نگری چیست و در یک کشور چگونه می‌­توان آینده­ نگری و برنامه توسعه داشت؟ در قدیم غیب­گویی و پیش­گویی بوده و گاهی بعضی از اهل علم در اموری مثل وقوع طوفان و خسوف و کسوف و جزر و مد دریا و ... پیش ­بینی­‌هایی می‌­کرد‌ه‌اند. آن پیش­بینی­‌ها شبیه به پیش­بینی علم زمان جدید و از سنخ آن‌ها بوده است. پیداست که در زمان ما پیش­بینی علمی‌­ آسان­تر و دقیق­تر است و دامنه وسیع­تری دارد. با قدری مسامحه می‌­توان گفت که پیش­بینی علمی‌ کنونی صورت تمامیت یافته پیش­بینی­‌های علمی‌ گذشتگان است. اما یک تفاوت اساسی می‌ان این دو پیش­بینی وجود دارد. گذشتگان معمولاً برای ساختن آینده پیش­بینی نمی‌­کردند و بر پیش­بینی­ گذشتگان،  آینده‌نگری ‌‌ و آینده‌­سازی بنا نمی‌­شد. گذشتگان به جای  آینده‌نگری ‌‌ عاقبت­ اندیشی داشتند. آن‌ها به عاقبت زمان و زمان آخرت می‌­اندیشیدند و انتظارشان انتظار گشایش زمان دیگر بود اما  آینده‌نگری ‌‌ کنونی علم به چیز‌هایی است که آن‌ها را در طی زمان می‌­سازیم یعنی علم به اراده و توانایی خودمان است و با امتداد زمان در خط مستقیم پیشرفت مناسبت دارد. این  آینده‌نگری ‌‌ در زمان­‌های قدیم وجود نداشته است و اختصاص به جامعه جدید دارد. توجه کنیم و در نظر آوریم که مثلاً از زمان ساسانیان تا ابتدای دوره قاجار در ایران زندگی اقوام تقریباً ثابت بوده است و اگر اختلافی بوده، اختلاف میان شیوه زندگی اقوام و محل­‌ها و مناطق با یکدیگر بوده که آن هم کم و بیش ثابت مانده است. اگر تغییری هم در نحوه زندگی و مناسبات مردم رخ می‌­داده بسیار کند و اندک بوده و به هر حال با طراحی و برنامه‌ریزی  صورت نمی‌­گرفته است. اما زمان تجدد زمان پیشرفت است. اندیشه پیشرفت هم اختصاص به جامعه جدید دارد. به عبارت دیگر پیشرفت مختص تکنولوژی است ولی ما چون با مسلمات جهان جدید خو کرد‌ه‌ایم می‌­پنداریم و مسلم می‌­انگاریم که اصل پیشرفت در تمام دوران­‌های تاریخی جاری بوده و جهان و کار جهان همواره بر طبق آن سیر می‌­کرده است. از اینجا و آنجا بسیار می‌­شنویم که مثلاً از فرهنگ پیشرفته یونان و ایران قدیم می‌­گویند. فرهنگ نمی‌­تواند پیشرفته یا عقب­افتاده باشد بلکه یا زنده و شاداب است یا راکد و پژمرده. فرهنگ یونان پیشرفته نبوده اما در نظر اروپاییان و بخصوص قرن نوزدهمی‌­‌ها مثال فرهنگ بوده و نویسندگان و شاعران بزرگ آن قرن به هنر و تفکر عهد یونانی (هلنیک) غبطه می‌­خورده ­اند اما تجدد که عمود بنایش علم تکتولوژیک است صفت پیشرفت دارد. اینکه به آسانی نمی‌­توان اختصاص پیشرفت به دوران تجدد را درک کرد وجهش اینست که هیچ تاریخی و از جمله تاریخ تجدد نمی‌­گذارد باطنش به آسانی آشکار شود. ذات تاریخی تجدد هم می‌ل به پوشیدگی دارد یعنی تجدد نمی‌­خواهد که باطنش را همگان بشناسند و به این جهت چنین وانمود می‌­شود که اوصاف و صفات و لوازم تجدد همواره و همیشه در همه تاریخ­‌ها وجود داشته و آدمی‌ان از ابتدای وجود از قاعده و قانون تجدد و از اصل پیشرفت پیروی می‌­کرد‌هاند. درست است که تاریخ ظاهرکننده چیز‌هاست اما در عین حال پوشاننده هم هست. برای درک تجدد و لوازم آن باید این پوشش برداشته شود. برای درک ماهیت  آینده‌نگری ‌‌ (و نه ضرورتاً برای احراز شرایط وجود آن) باید جایگاه آن را در زمان کنونی و در توسعه علمی‌- تکنیکی و در تمدن جدید دریافت. تا زمانی که مدرنیته پوشیده است، شناخت و درک حقیقت  آینده‌نگری ‌‌ ممکن نیست (هر چند که شاید این شناخت لازمه و شرط لازم  آینده‌نگری ‌‌ نباشد). بشر پیش از مدرن در فکر طراحی آینده نبوده و از زمانی به این فکر رو کرده است که علم را قدرت یافته است. علم زمان ما عین قدرت است. در اینجا باید اندکی به معنی قدرت بیندیشیم. آیا مراد از یکی دانستن علم و قدرت این است که علم چیزی مثل سیاست و حکومت است؟ و آیا علم قهر دارد؟ می‌­دانیم که علم کسی را به کاری الزام و اجبار نمی‌­کند و تکلیفی بر عهده مردمان نمی‌­گذارد و به نحو بی­واسطه در تدبیر امور وارد نمی‌­شود به این جهت معنی قدرت را باید دریافت. لفظ قدرت معمولاً اعمال قهر را در نظر می‌­آورد. اما وقتی می‌­گوییم علم قدرت است مراد این است که علم با قدرت کارسازی یکی است. علم جدید نمی‌­تواند به صورت نظری صرف باقی بماند و اگر بماند نمی‌­دانیم اعتبار آن را چگونه باید تصدیق کنیم و یکی از تفاوت­‌های این علم با علم قدیم پیوستگی آن با تکنیک است. بشر قبل از مدرنیته علم داشت اما علمش علم تصرف نبود. اگر گفته می‌­شود که علم جدید صورت کامل­شده علم قرون وسطی و علم یونانی و ... نیست بیانش اینست که علم قدیم نظری بوده و شرفش به همی‌ن نظری بودن و بی­سود بودن باز می‌­گشته است ولی علم جدید یعنی علم تکنولوژیک، عین ساختن است. این علم با اراده ساختن به وجود آمده است. می‌­دانم که می‌­گویند پس تکلیف علم و پژوهش نظری چه می‌­شود و مگر معلومات فیزیکدانان درباره جهان و زمان و فضا‌های کی‌هانی ربطی به تکنولوژی دارد و چگونه بگوییم که علوم ریاضی و فیزیک و زیست­شناسی و ... علم قدرتند؟ فیزیک به یک معنی علم نظری است اما فیزیک می‌راث گالیله، فیزیک مهندسی جهان و شرط پدید آمدن و تحقق تکنولوژی جدید است. یعنی اگر فیزیک ریاضی نبود تکنولوژی پدید نمی‌­آمد. تکنولوژی بر خلاف قول مشهور مبتنی بر فیزیک و شیمی‌ و ...  نیست بلکه در نسبت با این علوم پدید می‌­آید. علوم شرط لازم وجود تکنولوژی جدیدند نه مبنای آن؛ فیزیک دنیای قدیم چنین شأنی نمی‌­توانست داشته باشد. تکنولوژی امروز با پشتوانه فیزیک ریاضی طرح­‌های تصرف در طبیعت را محقق می‌­کند. نکته مهمی‌ که باید به آن توجه کرد اینکه تحول جهان جدید در قلمرو علم محدود نمانده و با تغییر در وجود آدمی‌ ملازم و توأم بوده است یعنی بشر در دوره جدید شأن دیگری در خود دیده و جایگاه دیگری در جهان برای خود قائل شده و وظیفه تغییر جهان و تدبیر زندگی خود را به عهده گرفته است. او جهان را امر تصرف­کردنی و قابل تسخیر دانسته و با سودای تسخیر طبیعت و بهره­برداری از آن نظام زندگی خویش را سامان دیگر بخشیده است. بشر جدید وجود خود را در زمان متحقق می‌­کند. به این جهت آینده ­نگری کشف یک آینده معین و محتوم نیست بلکه وصف راهی است که می‌­پیماییم و کاری که برای فردا انجام می‌­دهیم. در حقیقت آینده ما هستیم یا بهتر بگویم ما آینده خودمانیم. آینده با ما متحقق می‌­شود. آینده تحقق طرح­‌های ماست و پیداست که طرح­‌ها با توجه به امکان­‌ها و توانایی­‌ها در انداخته می‌­شود. با توجه به این نکات  آینده‌نگری ‌‌ نمی‌­تواند یک تخصص باشد و بتوان آن را آموخت و آموخته­‌ها را در هر جا یکسان به کار برد.  آینده‌نگری ‌‌ درک امکان­‌ها و توانایی­‌هاست. اگر هم علم باشد علمی‌ است که با آن امکان­‌های عمل در بیرون و درون شناخته می‌­شود یا بهتر بگویم درک و دریافت شرایط زندگی و علم و عمل به آزمایش جان است. اگر در جایی در زمان ما و بیشتر در جهان توسعه­نیافته جامعه­‌هایی هستند که آینده ندارند و نمی‌­توانند داشته باشند، عجب نیست که گاهی آرزو‌ها و سودا‌ها را به جای آینده بگذارند.  آینده‌نگری ‌‌ مطالعه توانایی در عمل است و آغازش وقتی است که یک کشور قدم در راه بگذارد و راه پیش روی خود را بیابد و بپیماید. شنید‌هاید که کسی در راهی می‌­رفت و به شخصی که در ظاهر از حکمت بی­بهره نبود گفت مقصد من فلان شهر است کی به آنجا می‌­رسم. پاسخ مخاطب این بود که راه برو؛ مرد رهرو مکدر شد و گفت من می‌­پرسم کی به مقصد می‌­رسم به من می‌­گوید راه برو و راهش را گرفت و رفت. هنوز چند قدم نرفته بود که مرد مقیم، مسافر را صدا کرد و به او گفت فلان وقت می‌­رسی. مسافر تعجب کرد و اندیشید که باید با یک دیوانه طرف باشد (این امر نادری نیست که داناترین و خردمندترین مردمان دیوانه خوانده می‌­شوند و در مقابل گاهی ظاهربینی و بر وفق فهم عام سخن گفتن را عقل و فهم می‌­انگارند) به هر حال تا معلوم نباشد که ما چگونه و با چه توانایی و سرعتی راه می‌­رویم نمی‌­توانیم بدانیم که کی به مقصد می‌­رسیم. در مورد  آینده‌نگری ‌‌ نیز مهم این است که داشته­‌های خود را بشناسیم و مخصوصاً از توانایی­‌های خود باخبر باشیم. فی­المثل کشور ما امکان­‌های فراوان داشته است و با اینکه بسیاری از آن‌ها هدر رفته است هنوز هم امکان­‌های بسیار دارد و با این امکان­‌ها کار توسعه را می‌­توان با برنامه‌ریزی  پیش برد به شرط اینکه بدانیم از آنچه داریم در کجا و تا چه اندازه و برای چه مقصود بهره­برداری کنیم و همه این‌ها موقوف و موکول به این است که به امکان­‌ها و توانایی­‌ها و ناتوانایی­­‌های خود و سازمان­‌های اداری و فرهنگی و علمی‌- پژوهشیمان واقف باشیم و بتوانیم می‌ان شئون گوناگون زندگی هماهنگی­‌های لازم پدید آوریم. درست بگویم  آینده‌نگری ‌‌ و برنامه‌ریزی  مستلزم توأم شدن عزم و همت با علم و اطلاع از امکان­‌های مادی و انسانی است. اکنون جامعه­‌های بشری همه بدون استثنا به  آینده‌نگری ‌‌ و برنامه‌ریزی  نیاز دارند. از آغاز رنسانس تا قرن بیستم پیشرفت در تغییر و تسخیر جهان کم و بیش خود به خودی و به نحوی هماهنگ صورت می‌­گرفت. به این جهت تا حوالی آغاز دهه بیست قرن بیستم هیچ وقت برنامه اجتماعی اقتصادی و به عبارت دیگر برنامه توسعه طراحی نشده بود. پیروان مارکس در روسیه اولین برنامه توسعه را تدوین کردند (روی پیروان مارکس از آن جهت تأکید کردم که مارکس می‌­­خواست با انقلاب و نه با برنامه‌ریزی  توسعه، بشر را از بیگانه­گشتگی بر‌هاند و به خانه وجود حقیقی و طبیعت اصلی خود بازگرداند). روسیه کشوری توسعه نیافته بود و تجدد در آنجا نه فقط سیر عادی نداشت بلکه با بزرگترین مانع مواجه شده بود. شاعران و نویسندگان روس پرسیده بودند این تجدد که در غرب پدید آمده است، چیست و چه در باطن دارد؟ در کشوری که تجدد در مسیر عادی قرار نگرفته بود و نویسندگانش در باطن تجدد نیست­انگاری دیده بودند حکومت چه می‌­توانست بکند. حکومت در دوران بسط تجدد در همه جا حتی اگر سرکوبگر و مستبّد باشد به قانون نیاز دارد و قانون باید با توجه به نیاز‌ها و امکان­‌ها و با رعایت صلاح عملی وضع شود به این جهت شاید بتوان گفت که آغاز  آینده‌نگری ‌‌ و برنامه‌ریزی  در طرح قوانین مضمر بوده و در قرن بیستم سیاستگذاری برنامه‌ریزی  صورت مدوّن پیدا کرده است. وقتی برنامه‌ریزی  برای رفع مشکل فرهنگی و اجتماعی صورت قانونی و رسمی‌ پیدا کرد در جا‌های دیگر جهان هم که بحران­‌هایی پدید آمد یا پیمودن راه توسعه دشوار شد به سراغ برنامه‌ریزی  رفتند. یعنی مطالعه کردند که از چه طریقی باید بروند تا بر مشکل فائق آیند. جامعه جدید بیش از همه نظام­‌های زندگی در تاریخ گفتار تعارض و کشمکش­‌های درون است و به این جهت مدام به وضع قوانین و برنامه­‌های تازه نیاز دارد. این جامعه بر دو اصل قدرت و آزادی بنا شده است. چنین جامع‌های چگونه دچار تعارض­ نباشد. تعارض­‌ها را باید پوشاند یا رفع کرد. تاریخ جامعه جدید، تاریخ غلبه بر تعارض­‌ها و ایستادگی در برابر بحران­‌هاست. بحران غربی را به کلی نمی‌­توان از می‌ان برداشت اما راه پیشرفت و توسعه تا مراحلی می‌­تواند بی­خطر تعارض طی شود. در این مورد از تأمل در شرایط روحی و اخلاقی نیز نباید چشم پوشید. مقصود از شرایط اخلاقی صرف موافقت رفتار و کردار مردمان با مبادی و اصول اخلاقی نیست بلکه توجه به اصل وحدتی است که هر جامع‌های با آن تعادل و توازن پیدا می‌­کند زیرا اگر آن اصل وحدت نباشد و هرکس و هر گروه ساز خود بنوازد و در راه خود برود، جامعه و زندگی دچار پریشانی می‌­شود. جامع‌های که رشته پیوند می‌ان اجزاء و شئونش محکم باشد امکان برنامه‌ریزی  بیشتر و آسان­تر برایش فراهم می‌­شود. توجه کنیم جامعه جمع جبری افراد نیست و همه جامعه­‌ها امکان­‌ها و توانایی­‌های یکسان ندارند. در جامعه­‌هایی که عقل­‌ها و فهم­‌ها و درک­‌ها گسیخته است و رشته پیوندی می‌ان شئون آن وجود ندارد کار‌ها نیز پراکنده و آشفته است برنامه‌ریزی  و  آینده‌نگری ‌‌ نیز قهراً دشوار و شاید غیرممکن یا بی‌­حاصل شود. در جهان جدید قدرت و آزادی (قدرت و آزادی به یک اعتبار لازم و ملزوم یکدیگرند و به اعتبار دیگر در برابر هم قرار می‌­گیرند) در اصل پیشرفت جمع شده و به تعبیر مناسب­تر اصل پیشرفت تعارض می‌ان قدرت و آزادی را پوشانده است. جهان توسعه­نیافته که می‌­خواهد راه طی­شده توسعه در غرب را بپیماید، نه با تکیه بر اصل قدرت و آزادی و پیشرفت راه می‌­پوید و نه پیوندی استوار با عهد گذشته دارد هر چند که گاهی می‌­پندارند این هر دو یکی هستند. این پندار چندان بی‌­وجه هم نیست زیرا ظاهری از هر دو را برای خود نگاه داشته است و معمولاً امور ظاهری با هم تعارضی ندارند و در کنار هم قرار می‌­گیرند بی‌­آنکه منشاء اثر مهمی‌ باشند. وقتی اصول با جان نسبت نداشته باشد پای رفتن هم قوت ندارد و سختی­‌های راه نیز چنانکه باید در نظر نمی‌­آید. آغاز  آینده‌نگری ‌‌ در جهان در راه توسعه، مشروط به خودآگاهی به وضع موجود و درک مشکل­‌ها و پذیرفتن ضعف­‌ها و به عهده گرفتن رفع و حل مشکل­‌هاست. دانشمندان معمولاً بسیار چیز‌ها از وضع موجود و امکان­‌های آینده می‌­دانند اما این دانستن­‌ها باید با درک و خودآگاهی گردانندگان چرخ علم و عمل و سیاست و توسعه کشور درآمی‌زد. جای  آینده‌نگری ‌‌ در بایگانی مراکز علمی‌ نیست.  آینده‌نگری ‌‌ با نظر به زندگی و وضع کوچه و بازار و مدرسه و کار و اشتغال و اخلاق عمومی‌ صورت می‌­گیرد و درستی و نادرستی آن با تحولی که در این اوضاع صورت می‌­گیرد اثبات می‌­شود. شان به درک فیلسوفان شباهت دارد. آینده ­نگران باید بگویند که چه چیزها در آینده ممکن است روی دهد و برای روی دادن آنها چه کسانی چه کوشش ­هایی باید بکنند. تأمل در اینکه کارها و چیزها چگونه ممکن می­شوند، کار فلسفه است و در فلسفه از شرایط امکان چیزها و کارها و امکان­های گذشت از وضع کنونی بحث می­شود. من هم سعی می­کنم در این مجلس با بضاعت اندکی که دارم بگویم که شرایط امکان آینده ­نگری چیست و در یک کشور چگونه می­توان آینده­ نگری و برنامه توسعه داشت؟ در قدیم غیب­گویی و پیش­گویی بوده و گاهی بعضی از اهل علم در اموری مثل وقوع طوفان و خسوف و کسوف و جزر و مد دریا و ... پیش­بینی­هایی می­کرده­اند. آن پیش­بینی­ها شبیه به پیش­بینی علم زمان جدید و از سنخ آنها بوده است. پیداست که در زمان ما پیش­بینی علمی­ آسان­تر و دقیق­تر است و دامنه وسیع­تری دارد. با قدری مسامحه می­توان گفت که پیش­بینی علمی کنونی صورت تمامیت یافته پیش­بینی­های علمی گذشتگان است. اما یک تفاوت اساسی میان این دو پیش­بینی وجود دارد. گذشتگان معمولاً برای ساختن آینده پیش­بینی نمی­کردند و بر پیش­بینی­ گذشتگان، آینده­نگری و آینده­سازی بنا نمی­شد. گذشتگان به جای آینده­نگری عاقبت­اندیشی داشتند. آنها به عاقبت زمان و زمان آخرت می­اندیشیدند و انتظارشان انتظار گشایش زمان دیگر بود اما آینده­نگری کنونی علم به چیزهایی است که آنها را در طی زمان می­سازیم یعنی علم به اراده و توانایی خودمان است و با امتداد زمان در خط مستقیم پیشرفت مناسبت دارد. این آینده­نگری در زمان­های قدیم وجود نداشته است و اختصاص به جامعه جدید دارد. توجه کنیم و در نظر آوریم که مثلاً از زمان ساسانیان تا ابتدای دوره قاجار در ایران زندگی اقوام تقریباً ثابت بوده است و اگر اختلافی بوده، اختلاف میان شیوه زندگی اقوام و محل­ها و مناطق با یکدیگر بوده که آن هم کم و بیش ثابت مانده است. اگر تغییری هم در نحوه زندگی و مناسبات مردم رخ می­داده بسیار کند و اندک بوده و به هر حال با طراحی و برنامه‌ریزی  صورت نمی­گرفته است. اما زمان تجدد زمان پیشرفت است. اندیشه پیشرفت هم اختصاص به جامعه جدید دارد. به عبارت دیگر پیشرفت مختص تکنولوژی است ولی ما چون با مسلمات جهان جدید خو کرده­ایم می­پنداریم و مسلم می­انگاریم که اصل پیشرفت در تمام دوران­های تاریخی جاری بوده و جهان و کار جهان همواره بر طبق آن سیر می­کرده است. از اینجا و آنجا بسیار می­شنویم که مثلاً از فرهنگ پیشرفته یونان و ایران قدیم می­گویند. فرهنگ نمی­تواند پیشرفته یا عقب­افتاده باشد بلکه یا زنده و شاداب است یا راکد و پژمرده. فرهنگ یونان پیشرفته نبوده اما در نظر اروپاییان و بخصوص قرن نوزدهمی­ها مثال فرهنگ بوده و نویسندگان و شاعران بزرگ آن قرن به هنر و تفکر عهد یونانی (هلنیک) غبطه می­خورده ­اند اما تجدد که عمود بنایش علم تکتولوژیک است صفت پیشرفت دارد. اینکه به آسانی نمی­توان اختصاص پیشرفت به دوران تجدد را درک کرد وجهش اینست که هیچ تاریخی و از جمله تاریخ تجدد نمی­گذارد باطنش به آسانی آشکار شود. ذات تاریخی تجدد هم میل به پوشیدگی دارد یعنی تجدد نمی­خواهد که باطنش را همگان بشناسند و به این جهت چنین وانمود می­شود که اوصاف و صفات و لوازم تجدد همواره و همیشه در همه تاریخ­ها وجود داشته و آدمیان از ابتدای وجود از قاعده و قانون تجدد و از اصل پیشرفت پیروی می­کرده­اند. درست است که تاریخ ظاهرکننده چیزهاست اما در عین حال پوشاننده هم هست. برای درک تجدد و لوازم آن باید این پوشش برداشته شود. برای درک ماهیت آینده­نگری (و نه ضرورتاً برای احراز شرایط وجود آن) باید جایگاه آن را در زمان کنونی و در توسعه علمی- تکنیکی و در تمدن جدید دریافت. تا زمانی که مدرنیته پوشیده است، شناخت و درک حقیقت آینده­نگری ممکن نیست (هر چند که شاید این شناخت لازمه و شرط لازم آینده­نگری نباشد). بشر پیش از مدرن در فکر طراحی آینده نبوده و از زمانی به این فکر رو کرده است که علم را قدرت یافته است. علم زمان ما عین قدرت است. در اینجا باید اندکی به معنی قدرت بیندیشیم. آیا مراد از یکی دانستن علم و قدرت این است که علم چیزی مثل سیاست و حکومت است؟ و آیا علم قهر دارد؟ می­دانیم که علم کسی را به کاری الزام و اجبار نمی­کند و تکلیفی بر عهده مردمان نمی­گذارد و به نحو بی‌­واسطه در تدبیر امور وارد نمی­شود به این جهت معنی قدرت را باید دریافت. لفظ قدرت معمولاً اعمال قهر را در نظر می­آورد. اما وقتی می­گوییم علم قدرت است مراد این است که علم با قدرت کارسازی یکی است. علم جدید نمی­تواند به صورت نظری صرف باقی بماند و اگر بماند نمی­دانیم اعتبار آن را چگونه باید تصدیق کنیم و یکی از تفاوت­های این علم با علم قدیم پیوستگی آن با تکنیک است. بشر قبل از مدرنیته علم داشت اما علمش علم تصرف نبود. اگر گفته می­شود که علم جدید صورت کامل­شده علم قرون وسطی و علم یونانی و ... نیست بیانش اینست که علم قدیم نظری بوده و شرفش به همین نظری بودن و بی‌­سود بودن باز می­گشته است ولی علم جدید یعنی علم تکنولوژیک، عین ساختن است. این علم با اراده ساختن به وجود آمده است. می­دانم که می­گویند پس تکلیف علم و پژوهش نظری چه می­شود و مگر معلومات فیزیکدانان درباره جهان و زمان و فضاهای کیهانی ربطی به تکنولوژی دارد و چگونه بگوییم که علوم ریاضی و فیزیک و زیست­شناسی و ... علم قدرتند؟ فیزیک به یک معنی علم نظری است اما فیزیک میراث گالیله، فیزیک مهندسی جهان و شرط پدید آمدن و تحقق تکنولوژی جدید است. یعنی اگر فیزیک ریاضی نبود تکنولوژی پدید نمی­آمد. تکنولوژی بر خلاف قول مشهور مبتنی بر فیزیک و شیمی و ...  نیست بلکه در نسبت با این علوم پدید می­آید. علوم شرط لازم وجود تکنولوژی جدیدند نه مبنای آن؛ فیزیک دنیای قدیم چنین شأنی نمی­توانست داشته باشد. تکنولوژی امروز با پشتوانه فیزیک ریاضی طرح­های تصرف در طبیعت را محقق می­کند. نکته مهمی که باید به آن توجه کرد اینکه تحول جهان جدید در قلمرو علم محدود نمانده و با تغییر در وجود آدمی ملازم و توأم بوده است یعنی بشر در دوره جدید شأن دیگری در خود دیده و جایگاه دیگری در جهان برای خود قائل شده و وظیفه تغییر جهان و تدبیر زندگی خود را به عهده گرفته است. او جهان را امر تصرف­کردنی و قابل تسخیر دانسته و با سودای تسخیر طبیعت و بهره­برداری از آن نظام زندگی خویش را سامان دیگر بخشیده است. بشر جدید وجود خود را در زمان متحقق می­کند. به این جهت آینده ­نگری کشف یک آینده معین و محتوم نیست بلکه وصف راهی است که می­پیماییم و کاری که برای فردا انجام می­دهیم. در حقیقت آینده ما هستیم یا بهتر بگویم ما آینده خودمانیم. آینده با ما متحقق می­شود. آینده تحقق طرح­های ماست و پیداست که طرح­ها با توجه به امکان­ها و توانایی­ها در انداخته می­شود. با توجه به این نکات آینده­نگری نمی­تواند یک تخصص باشد و بتوان آن را آموخت و آموخته­ها را در هر جا یکسان به کار برد. آینده­نگری درک امکان­ها و توانایی­هاست. اگر هم علم باشد علمی است که با آن امکان­های عمل در بیرون و درون شناخته می­شود یا بهتر بگویم درک و دریافت شرایط زندگی و علم و عمل به آزمایش جان است. اگر در جایی در زمان ما و بیشتر در جهان توسعه­نیافته جامعه­هایی هستند که آینده ندارند و نمی­توانند داشته باشند، عجب نیست که گاهی آرزوها و سوداها را به جای آینده بگذارند. آینده­نگری مطالعه توانایی در عمل است و آغازش وقتی است که یک کشور قدم در راه بگذارد و راه پیش روی خود را بیابد و بپیماید. شنیده­اید که کسی در راهی می­رفت و به شخصی که در ظاهر از حکمت بی‌­بهره نبود گفت مقصد من فلان شهر است کی به آنجا می­رسم. پاسخ مخاطب این بود که راه برو؛ مرد رهرو مکدر شد و گفت من می­پرسم کی به مقصد می­رسم به من می­گوید راه برو و راهش را گرفت و رفت. هنوز چند قدم نرفته بود که مرد مقیم، مسافر را صدا کرد و به او گفت فلان وقت می­رسی. مسافر تعجب کرد و اندیشید که باید با یک دیوانه طرف باشد (این امر نادری نیست که داناترین و خردمندترین مردمان دیوانه خوانده می­شوند و در مقابل گاهی ظاهربینی و بر وفق فهم عام سخن گفتن را عقل و فهم می­انگارند) به هر حال تا معلوم نباشد که ما چگونه و با چه توانایی و سرعتی راه می­رویم نمی­توانیم بدانیم که کی به مقصد می­رسیم. در مورد آینده­نگری نیز مهم این است که داشته­های خود را بشناسیم و مخصوصاً از توانایی­های خود باخبر باشیم. فی­المثل کشور ما امکان­های فراوان داشته است و با اینکه بسیاری از آنها هدر رفته است هنوز هم امکان­های بسیار دارد و با این امکان­ها کار توسعه را می­توان با برنامه‌ریزی  پیش برد به شرط اینکه بدانیم از آنچه داریم در کجا و تا چه اندازه و برای چه مقصود بهره­برداری کنیم و همه اینها موقوف و موکول به این است که به امکان­ها و توانایی­ها و ناتوانایی­­های خود و سازمان­های اداری و فرهنگی و علمی- پژوهشیمان واقف باشیم و بتوانیم میان شئون گوناگون زندگی هماهنگی­های لازم پدید آوریم. درست بگویم آینده­نگری و برنامه‌ریزی  مستلزم توأم شدن عزم و همت با علم و اطلاع از امکان­های مادی و انسانی است. اکنون جامعه­های بشری همه بدون استثنا به آینده­نگری و برنامه‌ریزی  نیاز دارند. از آغاز رنسانس تا قرن بیستم پیشرفت در تغییر و تسخیر جهان کم و بیش خود به خودی و به نحوی هماهنگ صورت می­گرفت. به این جهت تا حوالی آغاز دهه بیست قرن بیستم هیچ وقت برنامه اجتماعی اقتصادی و به عبارت دیگر برنامه توسعه طراحی نشده بود. پیروان مارکس در روسیه اولین برنامه توسعه را تدوین کردند (روی پیروان مارکس از آن جهت تأکید کردم که مارکس می­­خواست با انقلاب و نه با برنامه‌ریزی  توسعه، بشر را از بیگانه­گشتگی برهاند و به خانه وجود حقیقی و طبیعت اصلی خود بازگرداند). روسیه کشوری توسعه نیافته بود و تجدد در آنجا نه فقط سیر عادی نداشت بلکه با بزرگترین مانع مواجه شده بود. شاعران و نویسندگان روس پرسیده بودند این تجدد که در غرب پدید آمده است، چیست و چه در باطن دارد؟ در کشوری که تجدد در مسیر عادی قرار نگرفته بود و نویسندگانش در باطن تجدد نیست­انگاری دیده بودند حکومت چه می­توانست بکند. حکومت در دوران بسط تجدد در همه جا حتی اگر سرکوبگر و مستبّد باشد به قانون نیاز دارد و قانون باید با توجه به نیازها و امکان­ها و با رعایت صلاح عملی وضع شود به این جهت شاید بتوان گفت که آغاز آینده­نگری و برنامه‌ریزی  در طرح قوانین مضمر بوده و در قرن بیستم سیاستگذاری برنامه‌ریزی  صورت مدوّن پیدا کرده است. وقتی برنامه‌ریزی  برای رفع مشکل فرهنگی و اجتماعی صورت قانونی و رسمی پیدا کرد در جاهای دیگر جهان هم که بحران­هایی پدید آمد یا پیمودن راه توسعه دشوار شد به سراغ برنامه‌ریزی  رفتند. یعنی مطالعه کردند که از چه طریقی باید بروند تا بر مشکل فائق آیند. جامعه جدید بیش از همه نظام­های زندگی در تاریخ گفتار تعارض و کشمکش­های درون است و به این جهت مدام به وضع قوانین و برنامه­های تازه نیاز دارد. این جامعه بر دو اصل قدرت و آزادی بنا شده است. چنین جامعه­ای چگونه دچار تعارض­ نباشد. تعارض­ها را باید پوشاند یا رفع کرد. تاریخ جامعه جدید، تاریخ غلبه بر تعارض­ها و ایستادگی در برابر بحران­هاست. بحران غربی را به کلی نمی­توان از میان برداشت اما راه پیشرفت و توسعه تا مراحلی می­تواند بی­خطر تعارض طی شود. در این مورد از تأمل در شرایط روحی و اخلاقی نیز نباید چشم پوشید. مقصود از شرایط اخلاقی صرف موافقت رفتار و کردار مردمان با مبادی و اصول اخلاقی نیست بلکه توجه به اصل وحدتی است که هر جامعه ­ای با آن تعادل و توازن پیدا می­کند زیرا اگر آن اصل وحدت نباشد و هرکس و هر گروه ساز خود بنوازد و در راه خود برود، جامعه و زندگی دچار پریشانی می­شود. جامعه­ای که رشته پیوند میان اجزاء و شئونش محکم باشد امکان برنامه‌ریزی  بیشتر و آسان­تر برایش فراهم می­شود. توجه کنیم جامعه جمع جبری افراد نیست و همه جامعه­ها امکان­ها و توانایی­های یکسان ندارند. در جامعه­هایی که عقل­ها و فهم­ها و درک­ها گسیخته است و رشته پیوندی میان شئون آن وجود ندارد کارها نیز پراکنده و آشفته است برنامه‌ریزی  و آینده­نگری نیز قهراً دشوار و شاید غیرممکن یا بی­حاصل شود. در جهان جدید قدرت و آزادی (قدرت و آزادی به یک اعتبار لازم و ملزوم یکدیگرند و به اعتبار دیگر در برابر هم قرار می­گیرند) در اصل پیشرفت جمع شده و به تعبیر مناسب­تر اصل پیشرفت تعارض میان قدرت و آزادی را پوشانده است. جهان توسعه­نیافته که می­خواهد راه طی­شده توسعه در غرب را بپیماید، نه با تکیه بر اصل قدرت و آزادی و پیشرفت راه می­پوید و نه پیوندی استوار با عهد گذشته دارد هر چند که گاهی می­پندارند این هر دو یکی هستند. این پندار چندان بی­وجه هم نیست زیرا ظاهری از هر دو را برای خود نگاه داشته است و معمولاً امور ظاهری با هم تعارضی ندارند و در کنار هم قرار می­گیرند بی­آنکه منشاء اثر مهمی باشند. وقتی اصول با جان نسبت نداشته باشد پای رفتن هم قوت ندارد و سختی­های راه نیز چنانکه باید در نظر نمی­آید. آغاز آینده ­نگری در جهان در راه توسعه، مشروط به خودآگاهی به وضع موجود و درک مشکل­ها و پذیرفتن ضعف­ها و به عهده گرفتن رفع و حل مشکل­هاست. دانشمندان معمولاً بسیار چیزها از وضع موجود و امکان­های آینده می­دانند اما این دانستن­ها باید با درک و خودآگاهی گردانندگان چرخ علم و عمل و سیاست و توسعه کشور درآمیزد. جای آینده­نگری در بایگانی مراکز علمی نیست. آینده­نگری با نظر به زندگی و وضع کوچه و بازار و مدرسه و کار و اشتغال و اخلاق عمومی صورت می­گیرد و درستی و نادرستی آن با تحولی که در این اوضاع صورت می­گیرد اثبات می­شود. 


 


در طرح قوانین مضمر بوده و در قرن بیستم سیاستگذاری برنامه­ریزی صورت مدوّن پیدا کرده است. وقتی برنامه­ریزی برای رفع مشکل فرهنگی و اجتماعی صورت قانونی و رسمی‌ پیدا کرد در جا‌های دیگر جهان هم که بحران­‌هایی پدید آمد یا پیمودن راه توسعه دشوار شد به سراغ برنامه­ریزی رفتند. یعنی مطالعه کردند که از چه طریقی باید بروند تا بر مشکل فائق آیند. جامعه جدید بیش از همه نظام­‌های زندگی در تاریخ گفتار تعارض و کشمکش­‌های درون است و به این جهت مدام به وضع قوانین و برنامه­‌های تازه نیاز دارد. این جامعه بر دو اصل قدرت و آزادی بنا شده است. چنین جامع‌های چگونه دچار تعارض­ نباشد. تعارض­‌ها را باید پوشاند یا رفع کرد. تاریخ جامعه جدید، تاریخ غلبه بر تعارض­‌ها و ایستادگی در برابر بحران­‌هاست. بحران غربی را به کلی نمی‌­توان از می‌ان برداشت اما راه پیشرفت و توسعه تا مراحلی می‌­تواند بی­خطر تعارض طی شود. در این مورد از تأمل در شرایط روحی و اخلاقی نیز نباید چشم پوشید. مقصود از شرایط اخلاقی صرف موافقت رفتار و کردار مردمان با مبادی و اصول اخلاقی نیست بلکه توجه به اصل وحدتی است که هر جامع‌های با آن تعادل و توازن پیدا می‌­کند زیرا اگر آن اصل وحدت نباشد و هرکس و هر گروه ساز خود بنوازد و در راه خود برود، جامعه و زندگی دچار پریشانی می‌­شود. جامع‌های که رشته پیوند می‌ان اجزاء و شئونش محکم باشد امکان برنامه­ریزی بیشتر و آسان­تر برایش فراهم می‌­شود. توجه کنیم جامعه جمع جبری افراد نیست و همه جامعه­‌ها امکان­‌ها و توانایی­‌های یکسان ندارند. در جامعه­‌هایی که عقل­‌ها و فهم­‌ها و درک­‌ها گسیخته است و رشته پیوندی می‌ان شئون آن وجود ندارد کار‌ها نیز پراکنده و آشفته است برنامه­ریزی و  آینده‌نگری ‌‌ نیز قهراً دشوار و شاید غیرممکن یا بی‌­حاصل شود. در جهان جدید قدرت و آزادی (قدرت و آزادی به یک اعتبار لازم و ملزوم یکدیگرند و به اعتبار دیگر در برابر هم قرار می‌­گیرند) در اصل پیشرفت جمع شده و به تعبیر مناسب­تر اصل پیشرفت تعارض می‌ان قدرت و آزادی را پوشانده است. جهان توسعه­نیافته که می‌­خواهد راه طی­شده توسعه در غرب را بپیماید، نه با تکیه بر اصل قدرت و آزادی و پیشرفت راه می‌­پوید و نه پیوندی استوار با عهد گذشته دارد هر چند که گاهی می‌­پندارند این هر دو یکی هستند. این پندار چندان بی‌­وجه هم نیست زیرا ظاهری از هر دو را برای خود نگاه داشته است و معمولاً امور ظاهری با هم تعارضی ندارند و در کنار هم قرار می‌­گیرند بی‌­آنکه منشاء اثر مهمی‌ باشند. وقتی اصول با جان نسبت نداشته باشد پای رفتن هم قوت ندارد و سختی­‌های راه نیز چنانکه باید در نظر نمی‌­آید. آغاز  آینده‌نگری ‌‌ در جهان در راه توسعه، مشروط به خودآگاهی به وضع موجود و درک مشکل­‌ها و پذیرفتن ضعف­‌ها و به عهده گرفتن رفع و حل مشکل­‌هاست. دانشمندان معمولاً بسیار چیز‌ها از وضع موجود و امکان­‌های آینده می‌­دانند اما این دانستن­‌ها باید با درک و خودآگاهی گردانندگان چرخ علم و عمل و سیاست و توسعه کشور درآمی‌زد. جای  آینده‌نگری ‌‌ در بایگانی مراکز علمی‌ نیست.  آینده‌نگری ‌‌ با نظر به زندگی و وضع کوچه و بازار و مدرسه و کار و اشتغال و اخلاق عمومی‌ صورت می‌­گیرد و درستی و نادرستی آن با تحولی که در این اوضاع صورت می‌­گیرد اثبات می‌­شود. شان به درک فیلسوفان شباهت دارد. آینده ­نگران باید بگویند که چه چیزها در آینده ممکن است روی دهد و برای روی دادن آنها چه کسانی چه کوشش ­هایی باید بکنند. تأمل در اینکه کارها و چیزها چگونه ممکن می­شوند، کار فلسفه است و در فلسفه از شرایط امکان چیزها و کارها و امکان­های گذشت از وضع کنونی بحث می­شود. من هم سعی می­کنم در این مجلس با بضاعت اندکی که دارم بگویم که شرایط امکان آینده ­نگری چیست و در یک کشور چگونه می­توان آینده­ نگری و برنامه توسعه داشت؟ در قدیم غیب­گویی و پیش­گویی بوده و گاهی بعضی از اهل علم در اموری مثل وقوع طوفان و خسوف و کسوف و جزر و مد دریا و ... پیش­بینی­هایی می­کرده­اند. آن پیش­بینی­ها شبیه به پیش­بینی علم زمان جدید و از سنخ آنها بوده است. پیداست که در زمان ما پیش­بینی علمی­ آسان­تر و دقیق­تر است و دامنه وسیع­تری دارد. با قدری مسامحه می­توان گفت که پیش­بینی علمی کنونی صورت تمامیت یافته پیش­بینی­های علمی گذشتگان است. اما یک تفاوت اساسی میان این دو پیش­بینی وجود دارد. گذشتگان معمولاً برای ساختن آینده پیش­بینی نمی­کردند و بر پیش­بینی­ گذشتگان، آینده­نگری و آینده­سازی بنا نمی­شد. گذشتگان به جای آینده­نگری عاقبت­اندیشی داشتند. آنها به عاقبت زمان و زمان آخرت می­اندیشیدند و انتظارشان انتظار گشایش زمان دیگر بود اما آینده­نگری کنونی علم به چیزهایی است که آنها را در طی زمان می­سازیم یعنی علم به اراده و توانایی خودمان است و با امتداد زمان در خط مستقیم پیشرفت مناسبت دارد. این آینده­نگری در زمان­های قدیم وجود نداشته است و اختصاص به جامعه جدید دارد. توجه کنیم و در نظر آوریم که مثلاً از زمان ساسانیان تا ابتدای دوره قاجار در ایران زندگی اقوام تقریباً ثابت بوده است و اگر اختلافی بوده، اختلاف میان شیوه زندگی اقوام و محل­ها و مناطق با یکدیگر بوده که آن هم کم و بیش ثابت مانده است. اگر تغییری هم در نحوه زندگی و مناسبات مردم رخ می­داده بسیار کند و اندک بوده و به هر حال با طراحی و برنامه­ریزی صورت نمی­گرفته است. اما زمان تجدد زمان پیشرفت است. اندیشه پیشرفت هم اختصاص به جامعه جدید دارد. به عبارت دیگر پیشرفت مختص تکنولوژی است ولی ما چون با مسلمات جهان جدید خو کرده­ایم می­پنداریم و مسلم می­انگاریم که اصل پیشرفت در تمام دوران­های تاریخی جاری بوده و جهان و کار جهان همواره بر طبق آن سیر می­کرده است. از اینجا و آنجا بسیار می­شنویم که مثلاً از فرهنگ پیشرفته یونان و ایران قدیم می­گویند. فرهنگ نمی­تواند پیشرفته یا عقب­افتاده باشد بلکه یا زنده و شاداب است یا راکد و پژمرده. فرهنگ یونان پیشرفته نبوده اما در نظر اروپاییان و بخصوص قرن نوزدهمی­ها مثال فرهنگ بوده و نویسندگان و شاعران بزرگ آن قرن به هنر و تفکر عهد یونانی (هلنیک) غبطه می­خورده ­اند اما تجدد که عمود بنایش علم تکتولوژیک است صفت پیشرفت دارد. اینکه به آسانی نمی­توان اختصاص پیشرفت به دوران تجدد را درک کرد وجهش اینست که هیچ تاریخی و از جمله تاریخ تجدد نمی­گذارد باطنش به آسانی آشکار شود. ذات تاریخی تجدد هم میل به پوشیدگی دارد یعنی تجدد نمی­خواهد که باطنش را همگان بشناسند و به این جهت چنین وانمود می­شود که اوصاف و صفات و لوازم تجدد همواره و همیشه در همه تاریخ­ها وجود داشته و آدمیان از ابتدای وجود از قاعده و قانون تجدد و از اصل پیشرفت پیروی می­کرده­اند. درست است که تاریخ ظاهرکننده چیزهاست اما در عین حال پوشاننده هم هست. برای درک تجدد و لوازم آن باید این پوشش برداشته شود. برای درک ماهیت آینده­نگری (و نه ضرورتاً برای احراز شرایط وجود آن) باید جایگاه آن را در زمان کنونی و در توسعه علمی- تکنیکی و در تمدن جدید دریافت. تا زمانی که مدرنیته پوشیده است، شناخت و درک حقیقت آینده­نگری ممکن نیست (هر چند که شاید این شناخت لازمه و شرط لازم آینده­نگری نباشد). بشر پیش از مدرن در فکر طراحی آینده نبوده و از زمانی به این فکر رو کرده است که علم را قدرت یافته است. علم زمان ما عین قدرت است. در اینجا باید اندکی به معنی قدرت بیندیشیم. آیا مراد از یکی دانستن علم و قدرت این است که علم چیزی مثل سیاست و حکومت است؟ و آیا علم قهر دارد؟ می­دانیم که علم کسی را به کاری الزام و اجبار نمی­کند و تکلیفی بر عهده مردمان نمی­گذارد و به نحو بی‌­واسطه در تدبیر امور وارد نمی­شود به این جهت معنی قدرت را باید دریافت. لفظ قدرت معمولاً اعمال قهر را در نظر می­آورد. اما وقتی می­گوییم علم قدرت است مراد این است که علم با قدرت کارسازی یکی است. علم جدید نمی­تواند به صورت نظری صرف باقی بماند و اگر بماند نمی­دانیم اعتبار آن را چگونه باید تصدیق کنیم و یکی از تفاوت­های این علم با علم قدیم پیوستگی آن با تکنیک است. بشر قبل از مدرنیته علم داشت اما علمش علم تصرف نبود. اگر گفته می­شود که علم جدید صورت کامل­شده علم قرون وسطی و علم یونانی و ... نیست بیانش اینست که علم قدیم نظری بوده و شرفش به همین نظری بودن و بی‌­سود بودن باز می­گشته است ولی علم جدید یعنی علم تکنولوژیک، عین ساختن است. این علم با اراده ساختن به وجود آمده است. می­دانم که می­گویند پس تکلیف علم و پژوهش نظری چه می­شود و مگر معلومات فیزیکدانان درباره جهان و زمان و فضاهای کیهانی ربطی به تکنولوژی دارد و چگونه بگوییم که علوم ریاضی و فیزیک و زیست­شناسی و ... علم قدرتند؟ فیزیک به یک معنی علم نظری است اما فیزیک میراث گالیله، فیزیک مهندسی جهان و شرط پدید آمدن و تحقق تکنولوژی جدید است. یعنی اگر فیزیک ریاضی نبود تکنولوژی پدید نمی­آمد. تکنولوژی بر خلاف قول مشهور مبتنی بر فیزیک و شیمی و ...  نیست بلکه در نسبت با این علوم پدید می­آید. علوم شرط لازم وجود تکنولوژی جدیدند نه مبنای آن؛ فیزیک دنیای قدیم چنین شأنی نمی­توانست داشته باشد. تکنولوژی امروز با پشتوانه فیزیک ریاضی طرح­های تصرف در طبیعت را محقق می­کند. نکته مهمی که باید به آن توجه کرد اینکه تحول جهان جدید در قلمرو علم محدود نمانده و با تغییر در وجود آدمی ملازم و توأم بوده است یعنی بشر در دوره جدید شأن دیگری در خود دیده و جایگاه دیگری در جهان برای خود قائل شده و وظیفه تغییر جهان و تدبیر زندگی خود را به عهده گرفته است. او جهان را امر تصرف­کردنی و قابل تسخیر دانسته و با سودای تسخیر طبیعت و بهره­برداری از آن نظام زندگی خویش را سامان دیگر بخشیده است. بشر جدید وجود خود را در زمان متحقق می­کند. به این جهت آینده ­نگری کشف یک آینده معین و محتوم نیست بلکه وصف راهی است که می­پیماییم و کاری که برای فردا انجام می­دهیم. در حقیقت آینده ما هستیم یا بهتر بگویم ما آینده خودمانیم. آینده با ما متحقق می­شود. آینده تحقق طرح­های ماست و پیداست که طرح­ها با توجه به امکان­ها و توانایی­ها در انداخته می­شود. با توجه به این نکات آینده­نگری نمی­تواند یک تخصص باشد و بتوان آن را آموخت و آموخته­ها را در هر جا یکسان به کار برد. آینده­نگری درک امکان­ها و توانایی­هاست. اگر هم علم باشد علمی است که با آن امکان­های عمل در بیرون و درون شناخته می­شود یا بهتر بگویم درک و دریافت شرایط زندگی و علم و عمل به آزمایش جان است. اگر در جایی در زمان ما و بیشتر در جهان توسعه­نیافته جامعه­هایی هستند که آینده ندارند و نمی­توانند داشته باشند، عجب نیست که گاهی آرزوها و سوداها را به جای آینده بگذارند. آینده­نگری مطالعه توانایی در عمل است و آغازش وقتی است که یک کشور قدم در راه بگذارد و راه پیش روی خود را بیابد و بپیماید. شنیده­اید که کسی در راهی می­رفت و به شخصی که در ظاهر از حکمت بی‌­بهره نبود گفت مقصد من فلان شهر است کی به آنجا می­رسم. پاسخ مخاطب این بود که راه برو؛ مرد رهرو مکدر شد و گفت من می­پرسم کی به مقصد می­رسم به من می­گوید راه برو و راهش را گرفت و رفت. هنوز چند قدم نرفته بود که مرد مقیم، مسافر را صدا کرد و به او گفت فلان وقت می­رسی. مسافر تعجب کرد و اندیشید که باید با یک دیوانه طرف باشد (این امر نادری نیست که داناترین و خردمندترین مردمان دیوانه خوانده می­شوند و در مقابل گاهی ظاهربینی و بر وفق فهم عام سخن گفتن را عقل و فهم می­انگارند) به هر حال تا معلوم نباشد که ما چگونه و با چه توانایی و سرعتی راه می­رویم نمی­توانیم بدانیم که کی به مقصد می­رسیم. در مورد آینده­نگری نیز مهم این است که داشته­های خود را بشناسیم و مخصوصاً از توانایی­های خود باخبر باشیم. فی­المثل کشور ما امکان­های فراوان داشته است و با اینکه بسیاری از آنها هدر رفته است هنوز هم امکان­های بسیار دارد و با این امکان­ها کار توسعه را می­توان با برنامه­ریزی پیش برد به شرط اینکه بدانیم از آنچه داریم در کجا و تا چه اندازه و برای چه مقصود بهره­برداری کنیم و همه اینها موقوف و موکول به این است که به امکان­ها و توانایی­ها و ناتوانایی­­های خود و سازمان­های اداری و فرهنگی و علمی- پژوهشیمان واقف باشیم و بتوانیم میان شئون گوناگون زندگی هماهنگی­های لازم پدید آوریم. درست بگویم آینده­نگری و برنامه­ریزی مستلزم توأم شدن عزم و همت با علم و اطلاع از امکان­های مادی و انسانی است. اکنون جامعه­های بشری همه بدون استثنا به آینده­نگری و برنامه­ریزی نیاز دارند. از آغاز رنسانس تا قرن بیستم پیشرفت در تغییر و تسخیر جهان کم و بیش خود به خودی و به نحوی هماهنگ صورت می­گرفت. به این جهت تا حوالی آغاز دهه بیست قرن بیستم هیچ وقت برنامه اجتماعی اقتصادی و به عبارت دیگر برنامه توسعه طراحی نشده بود. پیروان مارکس در روسیه اولین برنامه توسعه را تدوین کردند (روی پیروان مارکس از آن جهت تأکید کردم که مارکس می­­خواست با انقلاب و نه با برنامه ­ریزی توسعه، بشر را از بیگانه­گشتگی برهاند و به خانه وجود حقیقی و طبیعت اصلی خود بازگرداند). روسیه کشوری توسعه نیافته بود و تجدد در آنجا نه فقط سیر عادی نداشت بلکه با بزرگترین مانع مواجه شده بود. شاعران و نویسندگان روس پرسیده بودند این تجدد که در غرب پدید آمده است، چیست و چه در باطن دارد؟ در کشوری که تجدد در مسیر عادی قرار نگرفته بود و نویسندگانش در باطن تجدد نیست­انگاری دیده بودند حکومت چه می­توانست بکند. حکومت در دوران بسط تجدد در همه جا حتی اگر سرکوبگر و مستبّد باشد به قانون نیاز دارد و قانون باید با توجه به نیازها و امکان­ها و با رعایت صلاح عملی وضع شود به این جهت شاید بتوان گفت که آغاز آینده­نگری و برنامه­ریزی در طرح قوانین مضمر بوده و در قرن بیستم سیاستگذاری برنامه­ریزی صورت مدوّن پیدا کرده است. وقتی برنامه­ریزی برای رفع مشکل فرهنگی و اجتماعی صورت قانونی و رسمی پیدا کرد در جاهای دیگر جهان هم که بحران­هایی پدید آمد یا پیمودن راه توسعه دشوار شد به سراغ برنامه­ریزی رفتند. یعنی مطالعه کردند که از چه طریقی باید بروند تا بر مشکل فائق آیند. جامعه جدید بیش از همه نظام­های زندگی در تاریخ گفتار تعارض و کشمکش­های درون است و به این جهت مدام به وضع قوانین و برنامه­های تازه نیاز دارد. این جامعه بر دو اصل قدرت و آزادی بنا شده است. چنین جامعه­ای چگونه دچار تعارض­ نباشد. تعارض­ها را باید پوشاند یا رفع کرد. تاریخ جامعه جدید، تاریخ غلبه بر تعارض­ها و ایستادگی در برابر بحران­هاست. بحران غربی را به کلی نمی­توان از میان برداشت اما راه پیشرفت و توسعه تا مراحلی می­تواند بی­خطر تعارض طی شود. در این مورد از تأمل در شرایط روحی و اخلاقی نیز نباید چشم پوشید. مقصود از شرایط اخلاقی صرف موافقت رفتار و کردار مردمان با مبادی و اصول اخلاقی نیست بلکه توجه به اصل وحدتی است که هر جامعه ­ای با آن تعادل و توازن پیدا می­کند زیرا اگر آن اصل وحدت نباشد و هرکس و هر گروه ساز خود بنوازد و در راه خود برود، جامعه و زندگی دچار پریشانی می­شود. جامعه­ای که رشته پیوند میان اجزاء و شئونش محکم باشد امکان برنامه­ریزی بیشتر و آسان­تر برایش فراهم می­شود. توجه کنیم جامعه جمع جبری افراد نیست و همه جامعه­ها امکان­ها و توانایی­های یکسان ندارند. در جامعه­هایی که عقل­ها و فهم­ها و درک­ها گسیخته است و رشته پیوندی میان شئون آن وجود ندارد کارها نیز پراکنده و آشفته است برنامه­ریزی و آینده­نگری نیز قهراً دشوار و شاید غیرممکن یا بی­حاصل شود. در جهان جدید قدرت و آزادی (قدرت و آزادی به یک اعتبار لازم و ملزوم یکدیگرند و به اعتبار دیگر در برابر هم قرار می­گیرند) در اصل پیشرفت جمع شده و به تعبیر مناسب­تر اصل پیشرفت تعارض میان قدرت و آزادی را پوشانده است. جهان توسعه­نیافته که می­خواهد راه طی­شده توسعه در غرب را بپیماید، نه با تکیه بر اصل قدرت و آزادی و پیشرفت راه می­پوید و نه پیوندی استوار با عهد گذشته دارد هر چند که گاهی می­پندارند این هر دو یکی هستند. این پندار چندان بی­وجه هم نیست زیرا ظاهری از هر دو را برای خود نگاه داشته است و معمولاً امور ظاهری با هم تعارضی ندارند و در کنار هم قرار می­گیرند بی­آنکه منشاء اثر مهمی باشند. وقتی اصول با جان نسبت نداشته باشد پای رفتن هم قوت ندارد و سختی­های راه نیز چنانکه باید در نظر نمی­آید. آغاز آینده ­نگری در جهان در راه توسعه، مشروط به خودآگاهی به وضع موجود و درک مشکل­ها و پذیرفتن ضعف­ها و به عهده گرفتن رفع و حل مشکل­هاست. دانشمندان معمولاً بسیار چیزها از وضع موجود و امکان­های آینده می­دانند اما این دانستن­ها باید با درک و خودآگاهی گردانندگان چرخ علم و عمل و سیاست و توسعه کشور درآمیزد. جای آینده­نگری در بایگانی مراکز علمی نیست. آینده­نگری با نظر به زندگی و وضع کوچه و بازار و مدرسه و کار و اشتغال و اخلاق عمومی صورت می­گیرد و درستی و نادرستی آن با تحولی که در این اوضاع صورت می­گیرد اثبات می­شود. 


مطلب‌های دیگر از همین نویسنده در سایت آینده‌نگری:


منبع: 88


بنیاد آینده‌نگری ایران



سه شنبه ۲۹ اسفند ۱۴۰۲ - ۱۹ مارس ۲۰۲۴

اندیشمندان آینده‌نگر

+ جعبه ابزاری برای پیشبینی تام استندیج

+ ملافات با اَبر فن آوری  دانیل فراکلین

+ مشاغل آینده تا افق ۲۰۳۰ --

+ دغدغه زندگي خوب دکتر شهیندخت خوارزمی

+ نگاهی به جنبش روسری­ سوزان یکی از همکارن سایت آینده نگر از ایران

+ فکر کردن به آینده، آینده نگری نیست! رضاش

+ آن سوی سرمایه‌داری و سوسیالیسم الوین تافلر

+ هندبوک آینده پژوهی و جمع آوری کمک مالی برای موسسه آینده پژوهی در واشنگتن دی سی وحید وحیدی مطلق

+ آیا دموکراسی آینده ای دارد؟ ترجمه ویکتور وحیدی

+ بیانیه ماموریت و هواداری اندیشکده آینده های سیاره ای https://www.apfi.us

+ نقد کتاب فراسوی دانش: چگونه فنآوری، عصر آگاهی را به پیش می برد  وحید وحیدی مطلق

+ آینده ممکن و مطلوب سال 2050 وحید وحیدی مطلق

+ عقب ماندگی اجتماعی ایرانیان، دلایل و مسائل فرنود حسنی

+ جنگ اوکراین و آینده مشترک ما وحید وحیدی مطلق

+ مدل سازی ریاضی آینده تمدنی به طور کلی و بویژه انسان شناسی پیش نگر‎‎ وحید وحیدی مطلق

+ مهارت‎ های آینده و ضروری که باید داشته باشیم 

+ مقدمه ای بر آینده نگری مهندسین مشاور

+ شناسایی و درک نیروهای کلیدی تعیین کننده در مسیر رویدادهای آینده وحید وحیدی مطلق

+ نقد کتاب هلال، ویلیام،2021 ، فراسوی دانش چگونه فنآوری، عصر آگاهی را پیش می برد. وحید وحیدی مطلق

+ حکایت گربه‌ و سوسیس و سازمان‌های نوآور فرنود حسنی

+ برای مراسم روز جهانی آینده رضا داوری اردکانی؛

+ انسان خردمندتر می‌شود، پوپولیست‌ها بازندۀ اصلی بحران کرونا خواهند بود ماتیاس هورکس

+ سیاست در هیچ جای جهان مبتنی بر علم نیست  رضا داوری اردکانی

+ جامعه شناس دنیای جدید 

+ تکنولوژی‌های نوین و سرنوشت بشر دکتر شهیندخت خوارزمی

+ آینده پژوهی چیست و آینده های متفاوت کدام اند؟ وحید وحیدی مطلق

+ تحلیل محتوا و آینده نگری 

+ نگاهی به سوداگری با تاریخ محمد امینی دکتر شیرزاد کلهری

+ غربت علوم انسانی شاه کلید توسعه نیافتگی. دکتر شهیندخت خوارزمی

+ ماهیت و میراث فکری «آلوین تافلر» در گفت‌وگو با دکتر شهیندخت خوارزمی دکتر شهیندخت خوارزمی

+ دانایی به مثابه قدرت .خرد آینده‌نگری 

+ زیرفشارهای تمدن جدید له نمی‌شویم: گفتگو با شهیندخت خوارزمی  شهیندخت خوارزمی

+ انقلاب چهارم و کار ما هرمز پوررستمی

+ خوارزمی: تافلر کمک می‌کند در دنیای پرخشونت مأیوس نشویم دکتر شهیندخت خوارزمی

+ فناوری راهی برای رهایی از جنسیت؟ مریم یوسفیان

+ آشتی دادن جامعه با آینده، رسالت اصلی آینده پژوهی دکتر محسن طاهري

+ چهارمین موج تغییر  علی اکبر جلالی

+ در جست‌وجوی یحیی-- پیشگفتاری از دکتر شهیندخت خوارزمی 

+ برنامه حزب مدرن و آینده نگر – بخش دوم احمد تقوائی

+ ⁠⁠⁠به بهانه ی قاعدگی دکتر محسن طاهری

+ مهم ترین مولفه های برنامه یک حزب سیاسی مدرن کدامند ؟  احمد تقوائی

+ علت‌های اجتماعیِ استبداد و فساد نازنین صالحی

+ سخنراني پروفسور شهرياري و دكتر شهين دخت خوارزمي 

+ ظهور جامعه پساصنعتی دانیل بل

+ زیرفشارهای تمدن جدید له نمی‌شویم 

+ خردِ پیشرفت و توسعه رضا داوری اردکانی

+ آینده پژوهی و دغدغه هایش دکتر طاهری دمنه

+ تافلر:نگاه تازه به آينده 

+ سرمایه‌گذاری 80 میلیون دلاری بیل گیتس برای ساخت شهر هوشمند حمید نیک‌روش

+ آینده پژوهی و انواع آینده محسن گرامی طیبی

+ کتاب آینده پژوهی، پارادایمی نوین در برنامه ریزی، با تاکید بر برنامه ریزی شهری و منطقه ای علی زارع میرک آباد

+ اجتماع علمی قدرتمند مهمترین نیاز آینده پزوهی در ایران است احد رضایان قیه باشی

+ ایرانی‌ها و فقدان وجدان آینده‌نگر اجتماعی احد رضایان قیه‌باشی

+ ديدگاه‌های سه گانه درباره محركهای آينده نگاری. حسن کریمی فرد

+ استانداردهاي سواد اطلاعاتي. دكتر عشرت زماني

+ آینده نگری استر اتژی فناوری اطلاعات. دکتر امین گلستانی

+ خرد آینده نگری 

+ آینده نگری, برترین مزیت انسانی عباس سید کریمی

+ روش پس نگری در آینده پژوهی دکتر محسن طاهری دمنه

+ جان نقّاد و چشم باز مردم رضا داوری اردکانی

+ واقعیت مجازی و آینده آموزش دکتر محسن طاهری دمنه

+ اقتصاد به مثابه قلب تپنده مریم یوسفیان

+ قدرت تکنیک؛ آینده هم منم رضا داوری اردکانی

+ میل ذاتی تجدد به زمان آینده رضا داوری اردکانی

+ درگاه تخصصی آینده 

+ نسل جدید با بی وزنی مواجه است/ پیاده راه شهر رشت با نگاه آینده پژوهی ساخته شده است 

+ اساتيد ارتباطات:دكتر علي اسدي /بنيادگذاري سنجش افكار در رسانه ملي  

+ در عید نوروز، آینده را هدیه دهید  Vahid Think Tank

+ بسترهای فراگیر شدن طراحی صنعتی در ایران بر پایه الگوهای الوین تافلر 

+ روش‌های پیش‌بینی فناوری.  اندیشکده وحید

+ تاریخ تکرار نمی شود. الوین تافلر

+ آینده کسب و کار در سال 2030 - کتاب صوتی فارسی وحید وحیدی مطلق

+ سندروم یخچال فرنود حسني

+ هفت سازمان آینده پژوه ایرانی در سال 2016 

+ آينده‌پژوهي برآيند پيش‌بيني‌ناپذيري محيط است گفت‌وگو با دکتر سعید خزایی آینده‌پژوه و مدرس دانشگاه

+ آينده پژوهي: از قابليت فردي تا اجتماعي ياورزاده محمدرضا,رضايي كلج فاطمه

+ مبانی نظری و مورد کاوی های مختلف و متنوع  

+ اخذ مدرک حرفه ای آینده پژوهی به صورت حضوری و غیر حضوری از معتبرترین سازمان بین المللی  

+ آزمون های اندیشه ورزی در جهان حسین کاشفی امیری

+ دمینگ و ما صلاح الدین همایون

+ روش آﯾﻨﺪه ﭘﮋوه ﺷﺪن  ﺳﻌﯿﺪ رﻫﻨﻤﺎ

+ نقش هنر در آینده پژوهی الهام سهامی

+ الوین تافلر را بهتر بشناسیم دکتر شهیندخت خوارزمی

+ آیند هنگاری ملی جانشین برنامه های توسعه پنج ساله در علم، فناوری و نوآوری امیر ناظمی

+ پیشگفتار شوک آینده دکتر شهیندخت خوارزمی

+ آینده پژوهی کلید تحول درنقش های توسعه محور و راهبردی مدیریت منابع انسانی دکتر سید اکبر نیلی پور

+ نشست اندیشه 

+ آیا فناوری‌های همگرا آینده را تضمین می‌کنند؟ دکترمحسن رنانی

+ جامعه ای می‌تواند بحران‌هارا پشت سر بگذارد که دو وزیر آینده نگر «آموزش و پرورش» و «ارتباطات» آنرا اداره می‌کنند/ امروز «دانایی» است که قدرت می‌آفریند. جامعه شناسی هنر

+ گزارش برگزاری نشست «تاملی در ایده‌های آینده‌نگرانه تافلر» در گروه افواج 

+ دانایی به مثابه قدرت عاطفه شمس

+ فهم جامعه به کمک ژورنالیسم/ آثار تافلر نوعی جامعه‌شناسی مترویی‌ست 

+ خانیکی: نگاه تافلر نگرانی از آینده را کم کرد 

+ ‍ خلاصه سخنرانی جدید وحیدی مطلق درباره آینده قدرت ایران مدرس بین المللی فدراسیون جهانی آینده‌پژوهی  وحیدی مطلق

+ «آینده نگری» مهارتی سودمند برای مدیران 

+ پیش‌بینی‌های درست و نادرست آلوین تافلر کدام‌ بودند؟ BBC

+ الوین تافلر،آینده‌پژوه و نویسنده سرشناس آمریکایی در سن ۸۸ «‌۸۷»سالگی در گذشت. BBC

+ آینده جهان ، آینده زنان « مجله زنان امروز » مریم یوسفیان

+ آن سوی سرمایه داری و سوسیالیسم الوین تاقلر

+ سیر تحول مطالعات و تحقیقات ارتباطات و توسعه درایران دکتر کاظم معتمد نژاد



info.ayandeh@gmail.com
©ayandeh.com 1995