Iranian Futurist 
Iranian Futurist
Ayandeh-Negar
Welcome To Future

Tomorow is built today
در باره ما
تماس با ما
خبرهای علمی
احزاب مدرن
هنر و ادبیات
ستون آزاد
محیط زیست
حقوق بشر
اخبار روز
صفحه‌ی نخست
آرشیو
اندیشمندان آینده‌نگر
تاریخ از دیدگاه نو
انسان گلوبال
دموکراسی دیجیتال
دانش نو
اقتصاد فراصنعتی
آینده‌نگری و سیاست
تکنولوژی
از سایت‌های دیگر


تجدد و تشخص

اگر عضو یکی از شبکه‌های زیر هستید می‌توانید این مطلب را به شبکه‌ی خود ارسال کنید:
Twitter Google Yahoo Delicious بالاترین دنباله

[31 Mar 2016]   [ آنتونی گیدنز]


کتاب حاضر عبارت است از تحلیلهای ماهوی این تاثیرات متقابل و فراهم آوردن واژگان مفهومی معینی برای اندیشیدن درباره آنها .

در فصل آغازین چارچوب کلی بررسی را ترسیم و با عرضه بخش ویژه ای از یک پروهش اجتماعی ، نوعی ارزیابی از جنبه های کلیدی توسعه تجدد بعمل می آورد ." گیدنز ": دنیای کنونی ما که من آن را «تجدد علیا»  یا «تجدد متاخر» می نامم ، باید مفهوم «خود» به طرزی بازتابی در میان تنوع حیرت آور گزینه ها و امکانات، ساخت و پرداخت کرد. در حضور عدم قطعیت و انتخابهای متعدد ، مفاهیمی چون اعتماد، خطر کردن، کاربرد خاص می یابند. به اعتقاد من، اعتماد نوعی پدید عام و حیاتی در توسعه شخصیت است و درجلوه های عمومی مرتبط با دستیابی به نوعی احساس امنیت وجودی است.اعتماد ضرورتی اساسی برای «پیله محافظ ای» که «خود» در رویارویی با واقعیت های روزانه بدان احتیاج دارد . در مفهوم خاص تر خود ، اعتماد وسیله ای است برای تعادل با نظام های مجردی که در عین حال زندگی روزمره را از محتوای سنتی خود تهی می کنند وهم تاثیرات جهانی را فعال تر می سازند . اعتماد مولد همان « جهش به عمق ایمان اطمینان » است که تعهدات عملی بدان نیاز دارد .

تجدد ، فرهنگ خطر کردن است . مفهوم خطر کردن یعنی شالوده و اعمال افراد ساده و متخصصانی که سازماندهی دنیای اجتماعی را بر عهده دارند . اندیشیدن با روحیه خطر پذیری ، برآورد میزان انحراف طرح های مورد نظر از نتایج پیش بینی شده اهمیتی حیاتی دارد. تجدد احتمال خطررا در بعضی از حوزه ها وشیوه های زندگی کاهش می دهد  . خطرهایی که نسل های پیشین با آنها سر و کار نداشتند. طبیعت به عنوان پدیده ای خارج اززندگی اجتماعی به دلیل تسلط فزاینده موجودات انسانی برآن تاحد زیادی به پایان رسیده . خطرهای بد فرجام دیگری مانند ظهور ابر دولت های خود کامه و مطلق گرای بخش اجتناب ناپذیر از تجربه معاصر ما در آمده است . رسانه های ارتباط جمعی نوشتاری یا الکترونیکی نقش موثری در این زمینه بر عهده دارند . با توسعه ارتباط های جمعی ، ارتباط های الکترونیکی تداخل توسعه هویت شخصی و نظام های اجتماعی تاحد موازین ومعیارهای جهانی وعام بیش از پیش محسوس شده است. در عصر جدید که دوران پس از نظام های سنتی است ، هویت شخصی به طور بازتابی به وجود می آیند . در زندگی اجتماعی امروزین ، مفهوم شیوه زندگی معنای خاصی به خود می گیرد . هر چه نفوذ و کشش سنت کمتر می شود ، هر  چه زندگی روزمره بیشتر بر حسب تاثیرات متقابل عوامل محلی و جهانی بازسازی می شود ، افراد بیشتر ناچار می شوند شیوه زندگی خود را از میان گزینه های مختلف انتخاب کنند .

« ارتباط ناب » ارتباط ناب ارتباطی است که معیارهای برونی آن تحلیل رفته باشد . در چارچوب ارتباط ناب اعتماد را فقط به وسیله نوعی خلوص و بی ریایی متقابل می توان بسیج کرد

«تعهد» :تعهد باید به نوبه خود به عنوان پدیده ای درون مرجع مورد تفاهم قرار گیرد .

«صمیمیمت»: جزء لاینفک  ارتباط ناب است . هر چند که بعضی از دانشمندان طلب صمیمیمت در دنیای معاصر را واکنشی منفی در برابر دنیای اجتماعی وسیع تر و غیر شخصی تر کنونی در نظر گرفته اند . هر چند که تردیدی نیست که جذب شدن در ارتباط ناب نوعی روش دفاعی در برابر محیطی باشد که ما را در خود گرفته است .

«مهارت یابی مجدد»: بازآموزی دانش ها و مهارت ها ، خواه در خلوت زندگی شخصی ، خواه در عرصه گسترده تر وظایف اجتماعی واکنش فراگیری در برابر فشارهای تسلیم طلبانه نظام های مجرد است . این واکنش ها بر حسب موقعیت تغییر می یابند . هر کجا که جابجایی هایی مساله زا در زندگی پیش می آید یا تصمیم گیری هایی سرنوشت ساز ضرورت پیدا کنند ،افراداز نو به کسب مهارت هایی ژروف تر می پردازند .

بازتابندگی « خود »همراه با نفود نظام های مجرد به طرز فراگیری جسم آدمی و فرآیند های روانی او را تحت تاثیر قرار می دهد . در عصر تجدد جسم مادی را کمتر از گدشته به عنوان موجودیتی برونی در نظر می گیرند که باید خارج از هرگونه کنترل درونی به انجام وظیفه مشغول باشد . واقعیت آن است که خود جسم مادی نیز به طرز بازتابی بسیج می شود مانند رژیم گرفتن های مرسوم که در حقیقت بازتاب اجتماعی شدن فرآیند زیست شناختی هستند مانند تولید مثل ، مهندسی ژنتیک که می توان آن را « تبدیل طبیعت به آزمایشگاه کاربردی آدمیان » نامید .

«مصادره تجریه»: زندگی روزمره به طور کلی در جهتی تحول می یابد که به تدریج از طبیعت « خام » و همچنبن از برخی تجربیات ناشی از پرسش ها و سردرگمی های وجودی فاصله می گیرد . دیوانه ، بزهکار و بیمار درمان ناپذیر را از نظر جسمانی جدای مردم عادی نگه می دارند . مصادره تجربه بر این معنا است که برای بسیاری از مردمان تماس مستقیم با رویدادها و موفقیت هایی که زندگی انفرادی آن ها را با مباحث گسترده اخلاق مرتبط می سازد ، بیش از پیش نادر و زودگذر می شود .

«بیهودگی شخصی» این احساس که زندگی چیزارزشمندی برای ارائه ندارد،درتجدد متاخربه صورت مساله ای اساسی درمی آید. این پدیده رابایددرسرکوب برخی پرسش های اخلاقی که درزندگی روزمره مطرح می شودوپاسخی نمی یابند موردتامل و تفهیم قرار داد .

«انزوی  وجودی» معلول جدایی از منابع و سرچشمه های اخلاقی است که برای نوعی هستی رضایت بخش و پر و پیمان لازم است .

مرزهای تجدد کنونی در ابتدای فصل « یک » به بررسی یک پژوهش اثر جودیت والرشتاین و ساندرا بلیکزلی درباره طلاق و از

ازدواج  مجدد به نام " دومین سانس " انتخاب کرده است . حاصل پژوهش خود را در فصل زیر عنوان « خطر و فرصت » خلاصه کرده اند . این عنوان نه فقط در مورد ازواج و اختلاف های بعدی آن بلکه در مورد کل دنیای تجدد نیز مصداق می یابد . در عرصه زندگی شخصی و روابط گسترده اجتماعی تغییرات و تحولات ناشی از رویدادها به هیچ وجه بیرون از موجودیت فرد نیست و برای فرد درگیر مسائل فرصت های بکری برای ایجاد روابط اجتماعی تازه و وجود دارد . دومین شانس بیانگر بخشی از « بازتابندگی » تجدد کنونی است  زیرا بخش هایی از زندگی روزمره را به طور معمول گزارش می دهدیا به تحلیلی می کشند ، آن ها را دگرگون می سازند یا به طرز جدیدی سامان می دهند .

در دنیای متجدد، پرسش « چگونه باید زندگی کنیم » را باید با تصمیم گیری های روزمره درباره چگونه رفتار کنم ، چه بپوشم و چه بخورم وبسیاری چیزهای دیگر پاسخ گفت ودست آخراین پاسخ هاراازصافی هویت شخصی خود گذرانده و درملا عام عرضه داشت.

تجدد : پاره ای ملاحضات کلی

در این کتاب اصطلاح « تجدد » اشاره به نهادها و شیوه های رفتاری خاصی است که نخست در اروپای پس از دوران ملوک الطوایفی استقرار یافتند و در قرن بیستم آثار آن ها با سرعتی روز افزون و تاریخی شده است . « تجدد » را به طور خام باید معادل « دنیای صنعتی » دانست . توسعه صنعتی مناسبات ویژه ای است که مستلزم کاربرد وسیع قدرت مادی و ماشین آلات گوناگون در فرآیند تولیدی است . صنعت گرایی یکی از محورهای نهادین تجدد است .

دومین بعد سرمایه داری (capitalism ) ، نوعی نظام تولید کالا است که از دو ویژگی عمده برخوردار است :

1- وجود بازارهای رقابتی برای عرضه کالا ها

 2- تبدیل نیروی کار به کالای قابل عرضه در ازای کار . این نهادها اخیرا ً شالوده افزایش گسترده نوعی قدرت سازماندهی را تشکیل می دهند که با ظهور زندگی اجتماعی عصر جدید اهمیتی روزافزون می یابند .

نظارت ؛ به معنای سرپرستی و کنترل جمعیت های مورد نظر است . بنا بر اصطلاح فوکو خواه « مرئی » باشد خواه از طریق کاربرد اطلاعات برای تنظیم فعالیت های اجتماعی .سخن گفتن از تجدد به معنای سخن گفتن از سازمان ها نیست بلکه سخن از سازماندهی است . در پویایی و تحرک خارق العاده زندگی اجتماعی امروزین سه دسته عنصر دخیل هستند :

1-جدایی زمان و فضا :جامعه ای را سراغ نداریم که اعضای آن استنباطی از آینده وحال وگذشته نداشته باشند هر نوع فرهنگ دارای فضای معینی است که آگاهی آن فرهنگ نسبت به مکان را می سازد .با این حال در جوامع ماقبل مدرن زمان وفضا از خلال موقعیت پذیری مکان بایکدیگر ارتباط می یافتند.جدایی زمان وفضا: امکان جاانداختن روابط اجتماعی محلی یاموضعی درگسترههای پهناوری از زمان­_فضا،تا حد ایچاد نظام یکپارچه جهانی ممکن ساخت.رواج گسترده دستگاه زمان بندی به تسهیل تغییرات ساختاری عمیق در بافت زندگی روزمره کمک کرد .تغییراتی که دیگرنمی توانستند صرفا"محلی باقی بمانند بلکه به طرزی اجتناب ناپذیر خصلت عام و جهانی یافتند.

2-تکه برداری از نهادهای اجتماعی: منظور « بیرون کشیدن » روابط اجتماعی از بافت های محلی و جا انداختن مجدد آن ها در تکه های نامعینی از زمان –فضا است.تکه برداری دونوع است :

«نشانه های نمادین » و« نظام های کارشناسی» واصطلاح « نظام های مجرد»  برای آن ها به کار برده می شود . نشانه های نمادین همان وسایل تغییر و تبدیل هستند که دارای ارزش های استاندارد شده هستند مانند پول که در میان بافت های اجتماعی گوناگون قابل تبدیل و تعویض هستند .

دوم ، نشانه های کارشناسی ، نیززمان و مکان رادر پرانتز می گذاردو ازطریق گستردن روش های اطلاعات فنی که اعتبار آن مستقل از مشتریانی است که آن را به کار می بندند . البته نظام های کارشناسی تنها به حوزه کارشناسی فنی محدود نمی شوند و به حوزه روابط اجتماعی و خصوصی ترین گوشه ذهن و فکر ما نیزراه می یابند.هر دونظام کارشناسی به طور اصولی وابسته به اعتماد هستند . اعتماد به صورت های گوناگون در سطوح مختلف شالوده های بسیاری از تصمیم گیری های روزمره ما را تشکیل می دهند . اعتماد حاصل تصمیم گیری های آگاهانه نیست و در بسیاری موارد به منزله گرایش ذهنی تعمیم یافته ای است که پایه های واقعی تصمیم گیری ما را تشکیل می دهد .

سومین عامل موثر بر پویایی نهادهای عصر تجدد ، بازتابندگی است . تاثیر پذیری بیشتر حوزه های فعالیت اجتماعی و تجدید نظر مداوم در روش های و نگرش ها بر اساس اطلاعات یا دانش نوین . کاربرد منظم اطلاعات و دانش های مربوط به شرایط زندگی اجتماعی به عنوان عصر ساختاری در سازماندهی و تغییر و تبدیل های همان شرایط .

احساس تعلق محلی، احساس تعلق جهانی و تغییر شکل زندگیروزمره:جهانی شدن فعالیت های اجتماعی ارمغان عصرتجدد است . جهانی شدن در واقع به معنای درهم گره خوردن رویدادهای اجتماعی و روابط اجتماعی سرزمین های « دوردست » با تار و پود موضعی یا محلی جوامع دیگر است .

میانجی گری تجربه :

هرنوع تجربه بشری با واسطه است،ازطریق اجتماعی شدن به خصوص ازطریق زبان گفتاری است.توسعه وگسترش نهادهای عصرجدیدمستقیما ًوابسته به افزایش پرتکاپوی تجربه هایی بوده است که باواسطه گری این رسانه های ارتباطی تحقق یافته ومی یابد. تصویرهای دیداری عرضه شده ازطریق تلویزیون وسینمابدون تردیدتاروپود خاصی برای تجربه های با واسطه پدید می آورند.

تجدد کنونی و پارامترهای وجودی آن

ویژگی های تجدداخیردر آن است که ضمن شکاکیت نسبت به عقل مآل اندیش،این راهم می پذیردکه علم وتکنولوژی حکم شمشیردودم

را دارد.درهمان حال که هم پارامترهای تازه ای درزمینه خطر کردن و خطرآفرینی پدیدی می آورند ، امکانات سودمندی هم به بشریت تقدیم می دارند. یکی ازپارامترهای زندگی در دنیای متجدد ، پذیرش خطر کردن است . این بدان معنی نیست که زندگی اجتماعی مدرن خطرهای تازی ای دربر دارد که بشریت تا کنون با آن ها سروکارنداشته است.زیستن در«جامعه خطر پذیر»به معنای زیستن حسابگرانه دربرابرامکانات عملی بازو نامحدود است که همه مادرطول زندگی به صورت مداوم با آن ها سروکار داریم . در اوضاع و در احوال تجدد کنونی ، بسیاری از اشکال خطرهای احتمالی به روشنی قابل ارزیابی قبلی نیستند و علت دانش های تغییر یابنده ای است که محیط ، ظهور و نموّ آن ها را تشکیل می دهند ، به نحوی که ارزیابی خطرهای احتمالی حتی در حوزه نسبتا ً بسته نیز اغلب فقط « تا اطلاع ثانوی » معتبر است .

چرا تجدد و چرا هویت شخصی

قصد من طرح این موضوع است که تغییر شکل هویت شخصی و پدیده « جهانی شدن » در دوران متاخر اخیر ، دو قطب دیالکتیک محلی و جهانی را تشکیل می دهند . به عبارت روشن تر ، حتی تغییرات وجوه بسیار خصوصی زندگی شخصی نیز مستقیما ً با تماس های اجتماعی بسیار وسیع و پر دامنه ارتباط دارد .

برای نخستین بار در تاریخ بشریت ، « خود » و « جامعه » در محیطی جهانی با یکدیگر به تعامل می پردازند . تردیدی نیست که محتوی و شکل نگرانی ها و تشویش های اجتماعی دگرگون شده است . بازتابندگی در دوران تجدد تا ژرفای « خود » آدمی نیز امتداد می یابند . نقل و انتقالات زندگی های فردی در فرهنگ سنتی اغلب به صورت آئین های گذر تحقق می یافت .مثلا ً در جریان برگزاری مراسم ویژه گذر از مرحله نوجوانی به بزرگسالی ،  وظایف و تکالیف به نوجوان ابلاغ گردیده و نوجوان دیروز به کسورت اجتماعی بزرگسالان در می آید . در چارچوب جوامع جدید ، بر عکس « خود دگرگون یافته » را باید از طریق کاوش های شخصی دریابیم وآن را به عنوان بخشی از فرایند تماس متقابل بین تغییرات شخصی و اجتماعی بسازیم و استوار نگاه داریم .گیدنز،جهان نوین رادارای توان بازاندیشی می داندوچنین استدلال می کند توانایی بازاندیشی نوگرایی که تاقلب «خود »گسترش می یابد ، خود به طرح بازاندیشیده تبدیل می شود ؛ یعنی خود تبدیل به چیزی می شود که می توان آن را مورد بازاندیشی قرارداد ، دگرگونش کرد و حتی آن را قالب ریزی نمود . خود هم محصول اکتشاف خود و هم فرآورده رشد روابط اجتماعی صمیمانه است .

« خود » : از دیدگاه هستی شناسی و اضطراب وجودی :

توصیف و تشریح هویت شخصی بر اساس ساختار روان شناختی فرد ضرورتی کاربردی یافته است .« موجود انسانی» بودن بدان معناست  که عملا ًدرتمام حالات وزمان ها وبه هرتعبیرو تفسیری که باشد،هم بدانیم که چه می کنیم وهم بدانیم که چرا چنین می کنیم . یعنی به همه موجودات انسانی بطور مداوم بروضع وحال فعالیت های خویش نظارت دارند.عامل هابه طورمعمول قادرند در صورت تقاضا،تفسیرهایی استدلالی درباره ماهیت ودلایل رفتارهای خودارائه دهند.

امنیت وجودی و اعتماد

چه چیزموجد این احساس امنیت وجودی است که موجود انسانی منفردرا درنقل و انتقالال ها، در بحران ها و درحال و هوای آکنده از خطرهای احتمالی قوت قلب می بخشد و به پیش می برد؟ اعتماد ریشه در وثوق و اطمینان به اشخاص صالح و معتمد دارد که معمولاً ازنخستین تجربیات کودک حاصل می گردد. « وینیکات » آن را « اعتماد بنیادین » می نامد و تشکیل دهنده رابطه ای است که جهت گیری عاطفی ـ شناختی به سوی دیگران به سوی دنیای عینی و به سوی هویت شخصی ، ازآن سرچشمه می گیرد . در حقیقت هسته همان امیدواری است و« تیلیچ » آن را «شهامت بودن » می نامد. بستگی به اولین مراقبان کودک دارد . حاصل اعتماد بنیادین است و در واقع نوعی اجتماعی شدن ناخودآگاه بوده و مقدم بر  « منi» و « من را me » و تفاوت گذاری بین آن دو است.

به گفته وینیکات ، کودک نورسیده هنوز « هستی » نیست ؛ « هست شونده » ای است که باید در محیط پرورشی خاصی که مراقبانش فراهم می آورند به هستی فراخوانده شود . گیدنز می گوید استدلال من این است که اعتمادی که کودک در وضع و حال عادی نسبت به مراقبان خود ابراز می دارد ، نوعی مایه کوبی عاطفی در برابر اضطراب های وجودی است در برابر خطرهای اینده تا در برابر پیش آمدهای ناگوار زندگی اجتماعی امیدواری و شهامت خود را حفظ کند . اعتماد بنیادین ، نوعی پوسته محافظ یا « پیله حمایتی » است که همه افراد در جریان رویارویی با مسائل زندگی روزمره خود را در پناه آن قرار می دهد .

پرسش های وجودی

از نظرهستی شناسی، ایمن بودن یعنی دراختیار داشتن « پاسخ » هایی درسطح ناخودآگاه وخودآگاهی عملی برای بعضی ازپرسش های وجودی بنیادین که همه آدمیان درطول عمرخود به نحوی مطرح کرده اند.نخستین پرسش وجودی ، پرسشی است که مربوط به نفس هستی می باشد . « مبارزه هستی دربرابر نا هستی» به تحلیل می کشد . برای فرد انسانی، «بودن» یعنی آگاهی داشتن از هستی  در جوامعی که روش عملیاتی سنتی حکمفرماست ، گدشته طیف پهناوری از« روش های مرسوم» را به آینده می کشاند .زمان تهی نیست ، و نوعی «شیوه هستی » قاطع و بی چون وچرا آینده رابه گدشته متصل می سازد. دنیا چنین است که هست. در بسیاری از فرهنگ های سنتی و عملا ً در همه نظام های مذهبی عقلا مفاهیم وجودی صریح یافت می شود .

دومین نوع از پرسش های وجودی مربوط می شود به متناهی بودن آدمی در قیاس با نامتناهی بودن زمان یا « جاودانگی » . همه انسان ها در اوضاع و احوالی زندگی می کنند که من در جایی دیگر آن را تضاد وجودی نامیده ام : ما جزئی از دنیای طبیعی هستیم با این حال به عنوان موجوداتی خودآگاه و با خیر از فانی بودن خویش در خارج از آن دنیا قرار دادیم .

سومین دسته از پرسش های وجودی ارتباط می یابند به وجود اشخاص دیگر . در آراء و اندیشه متاخر ، آگاهی از وجود خویشتن هیچ گونه برتری یا تقد می نسبت به آگاهی از دیگران ندارد . چون زبان که ذاتا ً خصلت عام دارد وسیله کسب هر دوی آن هاست . چهارمین نوع از پرسش های وجودی مربوط می شود به هویت شخصی . هویت در واقع همان چیزی است که فرد به « آن » آگاهی

داردچیزی است که فرد باید به طور مداوم و روزمره ایجاد کند و در فعالیت های بازتابی خویش مورد حفاظت و پشتیبانی قرار دهد .

هویت شخصی در حقیقت همان «خود » است که شخص آن را به عنوان بازتابی از زندگینامه اش می پذیرد

«بدن» و « خود » تردیدی نیست که «خود» در بدن ماجای داردو سرمنشاء آشنایی با مختصات اشیاءو همه آدم های دنیای خارج از

 وجود اوست.کودک نخستین اطلاعات مربوط به بدن خویش رااز طریق درگیری های عملی با دنیای عینی و یا اشخاص دیگر به دست می آورد. واقعیت ازخلال عمل روزمره به چنگ می آید . برای آنکه بهتر بتوانیم به طور مساوی با دیگران در تولید و باز تولید روابط اجتماعی شریک شویم ، باید قادر باشیم نظارتی مداوم و موفقیت آمیزبرچهره وبدن خویش اعمال کنیم . یک عامل صلاحیت دارد باید نه تنها کنترل مداومی را بدون وقفه روی حرکات بدن خود اعمال نماید بلکه دیگران هم باید شاهد باشند که چنین کنترلی را انجام می دهیم.

گیدنز معتقد است انضباط بدنی با صلاحیت اجتماعی شخصی عامل رابطه ذاتی دارد. کنترل منظم بدن یکی از ابزار هایی است که روایت معینی از هویت شخصی را محفوظ می دارد و در عین حال « خود » نیز به طرزی کم و بیش ثابت از ورای همین روایت « در معرض تماشای » دیگران قرار می گیرد.در تمام فرهنگ ها، به نوعی جداسازی بین هویت شخصی خویش و« عملکرد»ی که درزمینه اجتماعی مختلف اجتماعی ازخود نشان می دهنداعتقاد دارند . جدایی «خود »ازبدن درحالت های خفیف تر،یکی ازویژگی های مشخص ازهم گسیختگی امنیت وجود است که همه ماآن را درموقعیت های پرتشنج زندگی روزمره کم و بیش تجربه کرده ایم .فرد ممکن است در عمل خود رااز نظر دیگران نامرعی احساس کند. زیرا بدن در حال  فعالیت دیگر نمی تواند حامل « خود» باشد

فصل سوم ؛ مسیر خود

در این فصل که به موضوع «خود» اختصاص دارد، تحلیل و توصیه هایی رابه کارخواهم گرفت که تا حدامکان زمینه ساز کاربرد های  آن ها نیزخواهد بود. خود درمانی ، اثر جانت وبلیکزلی ، کتابی است که مستقیما ً کیفیت کاربردی دارد. وی می پذیرد که درمان

به کمک یک شخص دیگر مانند روانکاو ومشاور، بخش مهم واغلب حیاتی فرآیند خود سازی است ولی به گفته « رین واتر » درمان فقط هنگامی توفیق آمیز است که واکنش شخص مراجع رابرانگیزد.یعنی«هنگامی که مراجعان هم یادبگیرندبه خود درمانی بپردازند»  درمان تجربه ای است که شخص را به تفکر منظم درباره توسعه زندگی اش وامی دارد.خود درمانی قبل ازهر چیزبا « خود نگری » آغاز می شود. هر لحظه متفکرانه زیستن مایه آگاهی بیشتر از اندیشه ها ، عواف و احساس های جسمانی است . درمان فرآیندی است برای رشد و توسعه گذرگاه هایی که زندگی شخص احتمالا ً از آن ها خواهد گذشت . ترتیب دادن یک دفتر یادداشت های روزانه و تنظیم یک زندگینامه ذهنی یا واقعی به عنوان وسیله ای برای اندیشیدن به جلو نیز توصیه می شود . زندگینامه نویسی نوعی مداخله اصلاح گرایانه در ایام گذشته است و نه صرفا ً وقایع نگاری زمان سپری شده . بازسازی گذشته باید به موازات پیش بینی مسیر احتمالی زندگی آینده به مرحله اجرا در آورد. خود درمانی که« رین واتر»آن را « گفت وگوبا زمان» می نامد، نوعی پرسش ازخویشتن درباره این است که عمرخودراچگونه می گذرانیم .شخص باید آمادگی داشته باشد که در صورت لزوم با طور کم وبیش کاملا ً با گذشته قطع رابطه کند و برای حرکت به جلو به نظاره مسیرهای تازه ای بنشیند . سر انجام میرسیم به مرگ،«رین واتر» می گوید مردم با مرگ به دو شکل مواجه می شوند:یا ترس از مرگ و یا گریز از مرگ که هر دو حالت رامی توان با برنامه ای یاری بخش درمان کرد.در این زمینه به آینده نگریستن مستلزم تفکرو تامل درباره سال هایی از عمر است که شخص به تشخیص خوددر پیش دارد . با به تصور در آوردن مرگ محتوم خود در اینده ، همان پرسش همیشگی را پیش می کشیم که « چه باید کرد ؟ » .به جای فکر که چگونه خواهید مرد ،تصمیم بگیرید که وقت باقی مانده را چگونه بگذرانید .

هویت شخص ، تاریخ و تجدد

برخلاف  بومایسترودورکیم که معتقدند در فرهنگ های سنتی، مفهوم «فرد» وجود نداشته و بعد از تفاوت یابی و تقسیم کاربود که ، فرد به طور جداگانه در کانون توجه قرار گرفت ، گیدنز معتقد است : فردیت به طور مسلم در تمام فرهنگ ها به درجات مختلف ارزشمند بوده و بنابر این پرورش استعداد های فردی نیزبه نحوی از از انحاء صورت می گرفته است. نکاتی که رین واتر از چیستی و چگونگی « درمان » طرح کرده است و هویت شخصی را به عناصر ظریف تر تجزیه کنیم :

1-خود، به منزله تصویری بازتابی از خویشتن است که فرد مسئولیت آن را بر عهده دارد .

2- خود در جریان تکامل و توسعه اش مسیر خاصی را از گذشته تا آینده قابل پیش بینی می پیماید . فرد گذشته خود را در پرتوی آنچه برای آینده سازمان یافته اش پیش بینی می کند از غربال می گذراند . مسیر تکاملی « خود » دارای نظم و ترتیبی است که در واقع حاصل آگاهی شناختی از مراحل مختلف عمر است .

3- بازتابندگی، خود مداوم است و همه گیر . در هر لحظه یا دست کم در فواصل زمانی منظم فرد باید بر حسب اتفاقاتی که افتاده است به نوعی بازپرسی از خود مبادرت ورزد . راین واتر می گوید بازپرسی از خود را در واقع نوعی مهارت در خودنگری است .

4- هویت شخصی به عنوان پدیده ای منظم ، مستلزم روایت معینی است ؛ روایت « خود » باید صریح و بی اما و اگر باشد . برای استوار داشتن مفهوم جامعی از«خود» ترتیب دادن یادداشت های منظم روزانه و تدوین زندگینامه شخصی ازتوصیه های عمده است .

5- متحقق ساختن خویشتن مستلزم کنترل زمان است . روشی برای کنترل مدت باقیمانده از عمر بیان می شود. « گفتگو با زمان » مبنای اساسی واقعیت بخشیدن به خویشتن است ..

6- بازتابندگی «خود» تا محدوده بدن ما نیز امتداد می یابد.بدن جزئی ازیک نظام کنش است ونه صرفا ًیک شیء منفعل.«رین واتر»

آگاهی جسمانی را به عنوان وسیله ای برای ساختن نوعی « خود » متفاوت پیشنهاد می کند ؛ به طوری که فرد بتواند بگوید : « این بدن همان جایی است که من در آن زندگی می کنم » .

7- متحقق ساختن خویشتن را به تعادل بین فرصت جویی و خطر کردن تعبیر می کند . گذشته را رها کردن و به یاری تکنیک های گوناگون از عادت های عاطفی آزار دهنده خلاص شدن ، دنیا پر از روش های گوناگون برای هستی و عمل کردن می شود .

8- ریسمان روحی لازم برای متحقق ساختن خویشتن ، ریسمان اصالت است . رشد شخصی منوط بر پیروز آمدن بر موانع عاطفی و هیجان هایی است که ما را از فهمیدن آنچه که واقعا ً هستیم بازمی دارد . به گفته لینگ ، اقدام اصیل ، از هم گشودن کلاف سر در گم « خود »ورستن از« خود » دروغین است . صداقت نسبت به خویشتن یعنی یافتن خویش . در واقع همان خودسازی با توسل به هدف هایی است که نیل به آن ها مستلزم رهایی از قید وابستگی ها و دستیابی به کمال است .

9- جریان زندگی متشکل از یک رشته « گذرگاه » ها است. فرد باید قاعدتا ً این گذرگاه ها را پشت سر بگذارد که در این گذرگاه ها هم خطرهای احتمالی و هم فرصت های جدید است. پذیرفتن آگاهانه خطرهای احتمالی به قصد دستیابی به فرصت تازه ای است .

10 – مسیر توسعه « خود » با نوعی کنترل درونی مشخص می گردد : در وهله اول صداقت وی را نسبت به خود او به اثبات برسد و بسته به این است که فرد تاریخچه زندگی خود را چگونه می سازد یا بازسازی می کند .

شیوه های زندگی و برنامه های زندگی :

شیوه زندگی را می توان به مجموعه ای کمابیش جامع  از عملکردها تعبیر کرد که فرد آن ها را بکار می گیرد چون نه فقط نیازهای جاری او را بر می آورند بلکه روایت خاصی برای هویت شخصی خود برگزیده است و در برابر دیگران متجسم می سازند. شیوه های زندگی به صورت عملکردهای روزمره در می آیند و در نوع پوشش ، خوراک ، طرز کار و محیط های مطلوب برای ملاقات با دیگران تجسم می یابد . ولی این امور در پرتوی ماهیت متحرک هویت شخصی ، به طرزی بازتابی در برابر تغییرات احتمالی بازو پذیرا هستند . چندگانگی انتخاب هایی که در جوامع جدید ، فرد با آن ها روبرو می شود ناشی از چند ویژگی مشخص است:

نخست : فعالیت در دنیایی که انتخاب های گوناگون را ممکن می سازد ، قبل از هر چیز به معنای آن است که فرد عامل در هر مورد باید گزینشی از میان راه حل های بدیل و روش های متفاوت به عمل آورد ، و علت هم این است که ساختکارها و تابلوهای راهنمایی که طرزکار و جهت حرکت افراد را در جوامع سنتی تعیین می کنند ، در جوامع امروزین وجود ندارند و یا سپید مانده اند .

دوم : چیزی است که « برژه» آن را« تکثیر دنیای زندگی » می نامد . محیط های زندگی ما قبل تجدد کم و بیش مشابه هم بوده است . زندگی اجتماعی در عصر جدید ، هم از تنوع بیشتری برخوردارند و هم قطعه قطعه شده اند . شیوه های زندگی به طور بارزی بیانگر محیط های ویژه فعالیت اجتماعی هستندوعملا ً به آن ها وابسته اند . از آنجه که افراد در جریان زندگی روزمره بین محیط ها یا محل های متفاوتی در رفت و آمد هستند ، تاحدی تفاوت در شیوه زندگی به سبب تعدد و تنوع در محیط ها و محافل فعالیت اجتماعی است .

سومین عاملی که تعداد انتخاب را مشروط می سازد،تاثیر وجودی ماهیت تقریبی باورهای تضمین شده درحال وهوای دنیای متجدد

است. حتی معتبرترین مراجع وماخذ نیزحداکثر«تا اطلاع ثانوی» مطمئن و قابل اعتماد شمرده می شوند و نظامهای مجردی که اینهمه

درزندگی روزمره نفوذ دارند فقط ارائه دهنده امکاناتی متعدد هستند و نه دستورالعمل هاونسخه هایی ثابت و تضمین شده برای عمل .

چهارمین عامل، رواج اعتبار نسبی تجربه با واسطه نیز نقشی  بارز و در عین حال ظریف در چند گانگی انتخاب ها ایفا می نمایند . با جهانی شدن فزاینده رسانه های ارتباط جمعی ارائه اطلاعات طبعا ً راه های تازه ای برای انتخاب دربرابر شخص می گشاید و انتخاب های تازه ای راالقا می کنند.ازطرفی بین سکونت گاه هایی که در گذشته به کلی ازیکدیگرمجزا و بی خبر بوده اند ارتباط هایی برقرار می سازند.در دنیایی آکنده از امکانات گوناگون برای گزینش شیوه زندگی ، برنامه ریزی استراتژیکی برای زندگی از اهمیتی خاص برخوردار است .انتخاب شیوه زندگی و برنامه ریزی زندگی تاثیراتی کم و بیش عام داردوچندان ارتباطی با موقعیت هاومحدودیت های ویژه آن ها ندارد. برنامه ریزی زندگی مستلزم اتخاذ روش وشیوه ای برای سازماندهی زمان است.چون ساخت بازتابی هویت شخصی گیدنزیادآورمی شود که برای همه افرادوگروه ها انتخاب  شیوه زندگی مشروط به شانس هاوفرصت هایی است که نصیب شان می شود جنبه های نظری و عملی رابطه ناب :

عناصر اساسی رابطه های عاطفی و خصوصی را می توان به شرح زیر توصیف نمود :

1-برخلاف پیوند های شخصی یا خصوصی درجامعه سنتی،رابطه ناب وابسته به عوامل برون اززندگی اجتماعی و اقتصادی نیست . چنان که گویی در فضا شناور است .در گذشته ازرواج نوعی قرارداد بود که اغلب به ابتکار والدین و یا خویشاوندان به تحقق می پیوست . ازدواج در دوران تجدد بیش از پیش به صورت رابطه ای در آمده است که دلیل پیدایش و ارائه آن احساس رضایت عاطفی خاصی است که از همزیستی و ارتباط نزدیک با همسر مطلوب حاصل می شود . مسائلی چون بچه دار شدن که ظاهرا ً اساسی بود ، چندان تاثیری بر حفظ و حراست رابطه اصلی ندارند . دوستی ها و رفاقت های مدرن نیز در جامعه  جدید هیچ امتیاز و انگیزه دیگری ندارد و جز پاداشی که نفس همان ارتباط نصیب شخص می سازد .

2- رابطه ناب ، فقط به خاطر آنچه نفس رابطه برای هر دو طرف به ارمغان می آورد مورد علاقه و جست و جو است . اما درارتباط هایی که صرفا ً به خاطر نفس ارتباط برقرار می شوند ، هر اشتباهی که طرفین ماجرا مرتکب می شوند ، بیان رابطه را به خطر می افکند . این گونه رابطه ها دشوارتر از ارتباط های اجتماعی متکی به معیارهای برونی است .

3- رابطه ناب به طور باز و بر اساس نوعی تداوم سازمان می یابد . هر چه رابطه ای بیشتر به نفس خود رابطه متکی باشد ، بیشتر به عنوان نوعی وسواس و مایه نگرانی دائمی مطرح است .

4- تعهد در زمینه رابطه ناب نقش مرکزی بر عهده دارد . در مورد بسیاری از انواع فعالیت های اجتماعی ، تعهد به طور کلی لازم شمرده می شود .تعهد در بافت کلی رابطه ناب ، به طور کلی جانشین همان لنگرهایی است که در جوامع ماقبل مدرن تداوم ارتباط های شخصی نزدیک را تضمین می کند : « شخص متعهد » دقیقا ً کسی است که با وجود آگاهی از تشنج های ذاتی هر نوع رابطه شخصی به صورت امروزین ، عامدانه خواهان آن است که چنین رابطه ای را ، لااقل به طور متوسط مدت تجربه کند و در ضمن   می پذیرد که تنها خاصیت متصور از آن رابطه خرسندی هایی است که در نفس همان رابطه خواهند یافت . رابطه ناب دوطرفه است و بدون داد و ستد متقابل تحقق نخواهد یافت .

5- ارتباط ناب متمرکزبرصمیمیت ها وخصوصیت هایی است که شرط اصلی ثبات عقیده پایاودراز مدت دو طرف محسوب می شود.

6-ارتباط ناب منوط به اعتماد متقابل است . واعتماد متقابل نیزبه نوبه خودبا صمیمیت وخودمانی شدن رابطه دارد .

7- در رابطه ناب ، فقط کافی نیست که شخص «وجود دیگری را به رسمیت بشناسد» تا دیگری درواکنش به این رفتارهویت شخصی

خویش را مستجکم تر احساس کند. براساس نکته های پیش گفته ، هویت شخصی از خلال فرآیند های به هم پیوسته خودکاوی وتوسعه خودمانی گری باطرف مقابل استحکام می یابد؛چنین فرایندی به پدید آمدن سرگذشت های مشترک کمک می کند .

بدن و واقعیت بخشیدن به خویشتن :

در دنیای امروز نمای ظاهری به صورت به صورت یکی از عناصر مرکزی طراحی درآمده است که افراد به طور باز تابی از «خود»ارائه می دهند .حفظ عناصر ثابت کردار شخصی در محیط ها و مجامع گوناگون و همچنین در کنش های متقابل اجتماعی یکی ازمهمترین وسایلی است برای انسجام و یکپارچگی هویت شخصی است. فرد همواره نوعی ارتباط ناگسستنی بین«احساس تعلق به بدن خود»و نمای ظاهری خویش محفوظ می دارد. کردار اجتماعی شخص در عمل باید به نحوی در این « نمای ظاهری » ادغام شود که در عین حال هم درزمان ومکان تداوم هویت شخصی  اورا تضمین کندوهم ظواهرامررا به اقتضای موقعیت های گوناگون حفظ کند.رژیم های غذایی مهم ترین وسایلی هستند که به کمک آن هابازتاب های زندگی اجتماعی مدرن برکانون پرورش یاآفرینش بدن متمرکزمی شود .احساس پیکری ،اثر ورنون کلمن ،یکی از انبوه کتاب های «خود» یاری است که به قصد طرح وکنار آمدن با یک از مسائل کنونی نوشته می شود .کتاب حاوی «برنامه جامعی»است که به وسیله آن می توان بسیاری از وجوه مختلف سلامت بدن وحساسیت های آن دربرابر بیماری ها ومعلولیتها ی گوناگون را تحت نظارت مستمر قرار داد .

بی اشتهایی عصبی و بازتابندگی بدن

رژیم غذایی رامی توان چنین بیان کرد : تنظیم و کاربرد رژیم های بدن سازی به عنوان وسیله ای برای تاثیرگذاری برتصویری که هرکس ازخویشتن ارائه می دهد.ازاین دیدگاه،بی اشتهایی وخودداری ازپرخوری وهمچنین نقیض ظاهری آن یعنی پرخوری غیرارادی را باید به عنوان علل موجه نوعی نیاز ومسئولیت فردبرای ایجاد و حفظ نوعی هویت شخصی متمایز درنظر گرفت . بدنی که به شدت تحت کنترل باشد، نشانه نوعی هستی سالم دریک محیط اجتماعی بازاست . چنان که پیش تر در یک شرح حال خواندیم:« زن بودن کار پر مخاطره ای است»،ساختن وپرداختن نوعی هویت شخصی وپیکر مطلوب در چارچوب فرهنگ هایی خطرپذیر مطرح می گردد.

سرنوشت ، خطر کردن و امنیت

سرنوشت ، تقدیر گرایی ، لحظه های سرنوشت ساز زیستن در دنیای متجدد  کنونی ، زیستن در محیطی آکنده  از شانس و خطرهای

احتمالی است که اینها نیز از ملازمان اجتناب ناپذیر نظامی منعطف به تسلط بر طبیعت و ساختن و پرداختن تاریخ در پرتوی بازتابندگی هااست. در چنین نظامی سرنوشت وتقدیر نقشی برعهده ندارند . گردش امور نظام بر اساس راه وروشی صورت می گیرد که می توانیم آن را کنترل آشکار دنیای طبیعی و اجتماعی بوسیله آدمیان بنامیم . سرنوشت را به طور معمول نوعی جبر از پیش تعیین شده می دانند و نگرش امروزین با چنین مفهومی در تقابل است .

پارامتر های خطر احتمالی

گیدنز می گوید بین خطر کردن ارادی و خطرهایی که در قید و بندهای زندگی اجتماعی یا در الگوهای تعهد آور شیوه زندگی نهفته است ، تفاوت است . محیط های آکنده از خطرهای نهادینه شده ، موقعیت هایی فراهم می آورد که افراد در متن آن ها حتی در مورد جان خود نیز خطر می کنند مثلا ً همه افراد جامعه صرف نظر از اینکه مشارکت مستقیم در نظام اقتصادی داشته باشند یا نه ، تحت تاثیر قرار می گیرند. رانندگی با سرعت های خطرناک صرفا ً به عنوان نفس خطر کردن مورد ارزیابی قرار می گیرد . به عبارت دیگر مردم خطرهای احتمالی شیوه زندگی مورد نظر و آداب و عادات مربوط به آن « محدوده امور جایز »را می پذیرند و آنها را به عنوان بخشی از مجموعه خطرهای اجتناب ناپدیر در نظر می گیرند .

خطر ، اعتماد و پیله محافظ

پیکر آدمی به تعبیری دائما ً در خطر است و امکان آسیب های جسمانی ، حتی در آشناترین محیطها نیز وجود دارد . در بخش دوم اشاره کردم،اعتماد بنیادین برای ایجادارتباط بین زندگی روزمره وظواهرعادی فرد اهمیتی اساسی داردوهمچون وسیله ای عمل می کند که رویدادهابا موضوع های خطر آفرین رااز صفحه می راند. آنچه دیگران به ظاهرانجام می دهندوهر کسی که به ظاهر هستند، براثر اعتماد بنیادین مورد پذیرش ما قرارمی گیرد .احساس آسایش جسمانی و روانی در شرایط عادی زندگی روزمره همان طور که پیش تر خاطر نشان کردم ،فقط باتلاش بسیارحاصل می گردد. فردبه طور معمول محیط پیرامونی خودرابه رویدادهای طراحی شده ورویدادهای اتفاقی تقسیم می کند.آرامش خاطرواعتمادبنیادی که پس ازاطمینان یافتن اوازاتفاقی بودن رویدادها حاصل می شود،

پیله حفاظتی ، در حقیقت نوعی پرسش اطمینان بخش است که به حفظ و تداوم محیط پیرامونی کمک می کند .برای موجودات انسانی محیط پیرامونی چیزی بیشتر از محیط طبیعی اطراف آنهاست وتا فواصل زمانی وفضایی نا معینی امتداد می یابد محیط پیرامونی در حقیقت دنیای «متحرک»ی متشکل عادات روز مره است که فرد مرحله به مرحله در اطراف خود سامان می دهد ،هرچند همین امر نیز وابسته به امور دیگربه تایید دنیای پیرامونی است. بخش مهمی از خواص روانشناختی پیله حمایتی در حقیقت بازتاب انحراف یافته از عواقب تصادفی اندیشیدن بر اساس خطر پذیری و خطر کردن است . از آنجا که خطرهای احتمالی هسته مرکزی عالم تجدد را تشکیل می دهند،آگاهی ازحدوحدود احتمالات درمورد اقدام هایا رویدادهای گوناگون ترسیم نیمرخ خطرهای احتمالی راامکان پذیری می  سازد  و احتمال ناچیز « پیشامدهای ناجور» را می توان در زمینه مورد نظر محاسبه کرد و با تکیه بر آن به آرامش خیال دست یافت . عواقب تاخیری و دور بودن مکان واقعه عوامل دیگری هستند که می توانند ناراحتی ناشی از آگاهی به خطر کردن احتمالی را تخفیف دهد . مثلا ً جوانی که به خطر سیگار وقوف کامل داشته و عوارض آن در چهل سال به بعد آشکار می شود ، برای او تاثیر کنونی خود را از دست می دهد.خطر کردن عامدانه وآگاهانه نوعی « تجربه اعتماد» است که در نهایت امر الزامهایی برای هویت شخصی فرد دربرخواهد داشت . از این نظر، می توان «انتظارات اطمینان بخش» بالنیت را با تعریف تازه ای مطرح کرد؛اعتماد به اینکه خطرهایی که عامدانه به استقبال آنها می رویم،همه فتح شدنی و تسلط پذیر خواهند بود . تسلط بر چنین خطرهایی نوعی ارضاء یا اقناع خویشتن است . اثبات خود به دیگران که به هنگام بروز دشواری ها و مشکلات از عهده رفع آنها بر خواهیم آمد . ترس موجد هول  هراس است ، ولی در واقع همان ترس است که به صورت تسلط یابی تغییر جهت می دهد . هول هراس ناشی از خطرکردن های حساب شده از همان « شهامت بودن » تغذیه می کند که از ویژگی های کلی نخستین مراحل اجتماعی شدن است .

خطر کردن ، اعتماد و نظام های مجرد

نظام های تجریدی عصر جدید برای تضمین تداوم زندگی روزمره حوزه های نسبتا ً امنی را بوجود می آورند . اندیشیدن درجوهای احتمالی و خطرکردن های دائمی چنان که پیش تر هم گفتم بی گمان ناپایداری هایی را به وجود می آورد ولی وسیله ای برای دستاوردها هم هست و این خود شیوه ای برای تسلط یابی بر آینده و آبادانی آن است . هر رفتار و هر چیزیکه امروز پذیرفتنی ، مناسب وقابل توصیه باشند،ممکن است فردا در پرتوی اوضاع واحوالی دیگر یا به سبب فرا رسیدن اطلاعات و دانش های پیشرفته تر با چشم دیگر نگریسته شود و با این وصف ، از طریق ترکیب مجدد در فضا ـ زمان تداوم و روزمرگی خود را به طرز موفقیت آمیزی حفظ می کند . دسترسی به مواد غذایی فصلی در تمام ایام سال ، در حقیقت نوعی تسلط یابی بر زمان و نظم بخشیدن به فضا است زیرا نیاز به انبار کردن نیز ندارد . مداخله و تصرف تکنولوژی در طبیعت شرط توسعه این گونه نظام های مجرد است .

امنیت ، مهارت زدایی و نظام های مجرد

نظامهای مجرد ، مهارت زدا هستند . آنهم نه فقط در زمینه کار و حرفه بلکه در تمام بخش های زندگی اجتماعی که زیر پوشش آنها

قرار می گیرد . تهاجم نظامهای مجرد به سست شدن اشکال و روش های پیشین کنترل محلی و موضعی می انجامد ، وضع زندگی روزمره تغییر شکل می یابد و به صورت تازه تری در فضا ـ زمان هایی بسیار وسیع تر بازسازی می شود .مثلاً توسعه علوم پزشکی عملا" به غربال کردن معلومات ومهارت های درمانی وتجربی بسیاری از مردم عادی انجامیده است .پزشکان و کارشناسان قدرت وصلاحیت خود را از اصول ومقرراتی کسب می کنند که برای احراز عنوان کارشناسی به وسیله دستگاه های رسمی جامعه وضع شده است . تخصص یابی موجب می شود همه کارشناسان در بسیاری دیگر از زمینه های زندگی به صورت آدمهای عادی و فاقد مهارت در می آیند . چنین است که ظهور نظام های مجرد به گسترش شیوه های تازه ای از نفوذ اجتماعی می انجامد که هیچکس به طور مستقیم آنها را کنترل نمی کند. بر خلاف نظر« بریورمن» مهارت زدایی یک طرفه نیست. درکارگاه ها مهارت های تازه ای به طور مداوم پدید می آید و بخش مهمی از این مهارت های جدید نیز به دست همان افراد گسترش می یابد که مهارت های قبلی شان دلیل وجودی خودراازدست داده اند .اینکه مردم عادی هرنوع مهارت را از دست بدهند ، باز هم در متن فعالیت های دیگری که انجام می دهند جزو افراد ماهر باقی خواهند ماند واین گونه فعالیت ها مداوم بازسازی خواهند شد که آن را« دیالکتیک » کنترل نامیده ام.

قدرت یابی و دشواری های کارشناسی

گیدنز برای روشن شدن موضوع فردی که با مساله پشت درد مواجه شده را مثال می زند که در برابر انواع مراکز درمانی و روش

های درمانی برای معالجه مواجه شده وهر یک برای درمان بیماری وی پیشنهادی دارند،ازعمل جراحی تا فیزیوتراپی ،طب سوزنی ، ورزش درمانی..اختلاف های بغرنجی بین روشها و تکنیک وجود دارد . هر کدام از این شیوه های درمانی مکاتب و مدارس رسمی خاص خود را دارند . بیمار پس از تحقیقات تصمیم می گیرد که شخصا ً برای کسب اطلاعات از بیماری خود به مطالعه کتب تخصصی پشت درد بپردازد . ولی تصمیم گیری برای انتخاب نهایی یکی از روش های موجود کار چندان ساده ای نیست . به طور کلی هیچ گونه مرجع یا ماخذ اصلی وجود ندارد که بیمار به آن تکیه کند . این یکی از دوراهی های سردرگم کننده ای در بسیاری از موقعیت های عصرتجددپیش پای قرارمی گیرد.دربیشتر این گونه تصمیم گیری ها، مفاهیم شانس، تقدیرومصلحت گرایی و خطرکردن ارادی در هم می آمیزد . از آنجا که کارشناسان اغلب با یکدیگر اختلاف نظر دارندوحتی متخصصان حرفه ای در محدوده یک حوزه تخصص معین نیز اغلب برای تصمیم گیری نهایی درهمان وضع و حالی قرار می گیرند که یک فرد عادی با آن مواجه است .

جمع بندی : مرجعیت ، کارشناسی و خطرهای احتمالی

بنابراین هیچ کس قادر نیست خود را به طور کامل از درگیر شدن با نظام های مجرد عصر جدید بر کنار نگاه دارد . با این حال شیوه زندگی را می توان چنان ترتیب داد که یافتن و پیمودن راهی در میان امکانات مختلف دنیایی که ساخته نظام های مجرد است ، ممکن باشد . برای مثال  تبدیل تمام دارایی به ملک و کالا برای عدم ارتباط با بانک ها و موسسات مالی و یا شیوه زندگی خود را به سوی ماخذ و مراجع سنتی برانند که پاسخ های قاطع و بی چون و چرا برای « چه باید کرد؟ » های زندگی روزمره ارائه می دهند . بیشتر سردرگمی ها معمولا ً درلحظات سرنوشت ساز زندگی است.افراد ممکن است خودرامتمایل به مراجع سنتی تر احساس کنندویااز سوی دیگر ممکن است فرصت هایی برای مهارت یابی مجددو قدرت یابی باشد . هنگامی که پای تصمیم گیری های پر اهمیت به میان می آید ، افراد معمولا ً به تکاپو درمی آیند وانرژی لازم برای تسهیل و تامین تسلط یابی بر موقعیت های ممکن الوقوع را بسیج کنند .این لحظات سرنوشت ساز است که در روزگاه ما افراد خواه ناخواه با نظام های کارشناسی سر و کار پیدا می کنند که بر تجدید ساختارهویت شخصی متمرکز شده اند: مراکز مشاوره یا درمان،یا کتاب های خود درمانی ،ازچه شیوه سودجست؟ دهها مکتب  نظری وانبوهی ازتکنیک های گوناگون مدعی کمک به بازسازی وترمیم «خود»بیانگر دیگرازچندراهی های سرگیج کننده است .

کنترل های درونی و دوره عمر

ایجاد نوعی دوره عمر خود مرجع تحت تاثیر یک رشته تغییرات اجتماعی رقیب صورت گرفته است . جدا کردن عمر به عنوان نوعی مسیر مشخص و محدود از دیگر رویدادهای پیرامونی به شیوه های زیر صورت می گیرد

1-دوره عمر به عنوان بخش جداگانه ای از زمان در نظر گرفته می شود که با چرخه زندگی نسل ها نیز فاصله دارد . جوامع سنتی، دوره زندگی مفهوم « ازنوشروع کردن» ازآنها استباط می شودزیراهر نسل شیوه زندگی پیشینیان راازنو کشف وازنومورد عمل قرار می دهد. درعصر جدید «از نو شروع کردن » مفهوم خود را تاحد زیادی از دست داده وتکرار آن به طور بازتابی قابل توجیه است .

2- دوره عمر از عناصر برونی مرتبط با محل جدا می شود ، و خود « محل » نیز نفوذ و تاثیراتش را ، به سبب گسترش مکانیسم های قطعه برداری و انتقال رفته رفته از دست می دهد . بنابر این در عصر حاضر محل کمتر از گذشته عامل تعیین کننده برونی بر دوره زندگی فرد تاثیر می نهد . فعالیت های موضعی یا محلی فرد بیش از پیش تابع طرح بازتابی ویژه ای می شود که شخص از «خود»خویش ترسیم می کند. درعمل موضوع انتخابی است و دروهله نخست براساس برنامه ریزی زندگی شخصی شکل می گیرد .

3-دوره عمر بیش از پیش از تاثیر عوامل برونی مرتبط با پیوندهای از پیش تعیین شده بین افراد و گروه ها بر کنار می ماند . پیوندهای گوناگون خویشاوندی در جوامع ما قبل مدرن مهم ترین لنگرهای های تجربیات زندگی فردی را تشکیل می دادند و کمک بزرگی برای تصمیم گیری های اصلی او بودند . در جوامع جدید با از بین رفتن عوامل و تکیه گاه هایی که در وجود دیگران تجسم می یافت ، دوره عمر آدمی به صورت مسیری در می آید که بیش از هر چیز به طرح ریزی های خود شخص مربوط می شود

4- دوره عمر ، در عصر جدید بر اساس تجربیات آزاد برنامه ریزی می شود و شکل ساختاری خاص خود را می یابد نه در طی

مراسم آئینی انتقال که در واقع نوعی مرجع الهام برونی هستند . در عصر تجدد « خودِ » فرد مسیری را بر می گزیند که فقط با استفاده بازتابی از محیط اجتماعی پهناورتر انجام می یابد .

عرصه های مصادره

گیدنز؛مایلم به طرح این مطلب بپردازم که فرآیندهای مصادره نهادین درعرصه های مختلفی به ظهورمی رسند،ودرهرمورد تاثیرشان

این است که جنبه های اساسی تجربه زندگی،به خصوص بحران های اخلاقی،راازمتن منظم زندگی روزمره بیرون می کشند. اصطلاح«مصادره تجربه» دلالت برفرآیندهای بهم پیوسته سرپوش گذاری که پدیده های زیرازامورعادی روزمره جدامی شوند دارد:دیوانگی،تبهکاری ومرگ.این نوع مصادره ماهیتی مستقیما ً تشکیلاتی دارد ودرمورد بیمارستان هاو تیمارستان ها مصداق دارد

ادغام اجتماعی جنون

تاریخچه زندان هاوتیمارستان ها دربرگیرنده روندهای مشابهی است که در جریان توسعه پدید آمده و گسترش یافت . تصویر پینل

درحال بر گرفتن زنجیر از دست و پای مرد دیوانه نمایشگر حرکت کلی است که درعصر تجدد پدید آمده وجنون درردیف بیماری

هاوتغییرنام آن به «بیماری ذهنی» بخشی ازاین پدیده است. تیمارستان ها« دیوانه خانه ها»نگاه داشتن دیوانگان درمحیط بسته. بیماری روانی راناتوانی یاعدم تمایل به زیستن برحسب شیوه زندگی معمولی در دنیای خارج .چیزحیرت آورکه هم درمورد دیوانه خانه هاو زندان هم صدق می کند.وجوه مشترک فراوانی است که بین اینگونه نهادها ومحیط اجتماعی بسیار گسترده ترعصرتجددبه چشم می خورد.کوششی است که برای توسعه کنترل بازتابی خویشتن به عمل می آید،مولفه اخلاقی خیلی زوددرردیف دوم اهمیت قرارمی گیرد  نظارت، همراه بااستقرار نوعی انضباط روزمره ، وسیله دستیابی به هدف های مورد نظرمحسوب می شود.به عبارت دیگرنفس«سرپرستی» به صورت نوعی ویژگی فائق درمی آیند: زندانی کردن یا تحت نظر نگاه داشتن حداقل این فایده را خواهد داشت که آنهایی را که در دنیای خارج به سر می برند از بی انضباطی ها وخلاف کاری های تغییر ناپذیر اقلیت محفوظ بدارند .

مصادره بیماری و مرگ

بیمارستان  امروزین نیز مانند زندان ها و تیمارستان ها محلی است که افراد نامناسب یا فاقد صلاحیت برای مشارکت در فعالیت های اجتماعی عادی را درآنجا محصوروتحت نظرنگاه می دارند و از این نظر بیمارستان نیز بعضی از تجربه های اساسی زندگی همچون بیماری و مرگ را از دید همگان پنهان می دارد و زییر سرپوش قرار می دهد . امروز مرگ به صورت امر فنی در آمده و اعلام مرگ منوط به تصمیم گیری پزشکان است . بدین ترتیب ، مرگ بزرگترین عامل برونی ذاتی موجودیت آدمی باقی می ماند .

خصوصی سازی شور و شوق

رانده شدن جنسیت به پشت صحنه پدیده ای است که می توان آن را به خصوصی سازی شورو شوق تعبیر کرد ،( شوروشوق اصطلاح هایی هستند که زمانی به جذبه و سرمستی خاص تجربیات مذهبی اطلاق می شد و بعدا ً معانی غیر مذهبی شدند ) که در طبقات پائین اجتماعی در اروپای مدرن این فعالیت از دید دیگران پنهان نبود ( همه در یک اطاق می خوابیدند ) . می توان گفت خصوصی سازی جنسیت احتمالا ً با ظهور و توسعه نوعی وجدان اخلاقی جدید ارتباط داشته است . گیدنز ضمن بر شمردن نظر فوکو و فروید معتقد است،جنسیت به مفهوم مدرن آن هنگامی ابداع شد که رفتارهای جنسی به پشت صحنه رانده شد وپنهان نگاه داشتن رفتار جنسی درواقع به خاطرسرپوش نهادن برکردارهای جنسی افراط آمیز نبود؛ بلکه بیشترنوعی بازسازی جنسیت و متمرکز ساختن آن در محیط خودمانی و صمیمانه ای بود که تازه پا به عرصه وجودی نهاده . هم وسیله ای برای متحقق ساختن خویشتن و هم به صورت تجلی و وسیله اصلی تامین محیط کاملا ً خصوصی و صمیمانه ای که فضای جامعه مدرن ضرورت آن را ایجاب می کرد .در این مرحله جنسیت  پیوند برونی خود راهم باسنتها و اخلاقیات جوامع پیشین از دست داد و هم با مکانیسم توالی نسلها.

جداسازی از طبیعت

با فرارسیدن تجدد موجودات انسانی طبیعت را به عنوان مجموعه ای از نیروهای لَخت و بی نظم درنظر می گیرند که باید آن هارا مهارکردودرخدمت انسان ها قرارداد. این نگرش این نکته رادربرداشت که طبیعت قلمروی معینی جداازقلمروی جامعه بشری به حساب می آیند.طبیعت به معنای ژرف کلام دیگروجودخارجی نداردزیرارویدادهایی که به طورطبیعی پیش می آیند، بیش ازپیش به درون نظام هایی کشیده می شوندکه بوسیله عوامل وتاثیرات اجتماعی شکل می گیرندوهدایت می شوند.طبیعت به میزان فزاینده ای مورددستکاری های بشری قرارگرفته وازاین رهگذرخصلت اصلی خودرابه عنوان نوعی حوزه مرجعیت برون ذاتی ازدست می دهد

خودشیفتگی و هویت شخصی

در دوره تجدد طرح باز تابی«خود»در برابرپس زمینه ای از فقر معنوی واخلاق شکل می گیرد وبه تحرک درمی آید .«سی نت» بحث مربوط به ظهور « آشفتگی منش در اثر خود شیفتگی » را در ارتباط با نظریه شخصی اش درباره مرگ رسمی از زندگی عمومی به پیش می کشد . همچنان که حوزه فعالیت عمومی کوچک و کوچک تر می شود ، شهرها به جای آن که مکان هایی برای گردهمایی های عام باشند ، بیش از پیش به صورت شبکه ای از گذرگاه های دائمی در می آیند . به گفته سی نت ، خود شیفتگی را نباید با اندیشه عامیانه تحسین خویشتن اشتباه کرد . خود شیفتگی ، به عنوان آشفتگی منش ، نوعی دلمشغولی به « خود » است که موجب می گردد شخصی از تعیین مرزهایی بین « خود » و دنیای بیرونی عاجز بماند .شخص خود شیفته رویدادهای دنیای بیرونی را به نیاز ها و تمایلات « خود » مرتبط می سازد و فقط می پرسد «این چه فایده ای برای من دارد » . خود شیفتگی به معنای جست و جوی دائمی برای کسب هویت شخصی است ولی این جستجو ناکام می ماند .

لاش : فرهنگ خود شیفتگی

لاش با سی نت هم عقیده است که خود شیفتگی همانقدر که بیانگر تحستین خویشتن است ، گویای نفرت از خویشتن هم هست . خود شیفتگی نوعی دفاع در برابر خشم های کودکانه است که شخص برای جبران آن ها می کوشد تا با قدرت نمایی های تخیلی ، احساس برتری کاذب خویشتن را سیراب کند . شخصیت خود شیفته فقط ادراک مبهمی از نیاز به دیگران دارد و احساس عظمت و برتری نسبت به دیگران در وجود او همواره تحت فشار نوعی احساس پوکی و بی مایگی به پیش رانده می شود . شخصیت خود شیفته به سبب محرومیت از آمیزش و ارتباط متقابل با دیگران ، عملا ً معتاد به تزریق دائمی تحستین و تائید است تا احساس کاذبی را که از ارزش خویشتن دارد همچنان ثابت و سرپا نگه دارد . به اعتقاد لاش ، انحطاط خانواده رابطه نزدیکی با ظهور و گسترش خود شیفتگی دارد . به جای « اقتدار خانوادگی » و اقتدار سنتی و عقلای قوم پرستش کارشناسان و خبرگان به جوامع امروزین حکمفرما شده است . وابستگی به کارشناسی و تخصص به صورت نوعی شیوه زندگی در آمده است . شخصیت خود شیفته همواره به عنوان نوعی دفاع در برابر وابستگی های دوران کودکی اغاز می شود و شکل می گیرد . خود شیفتگی به عنوان واکنشی در برابر احساس عجز ناشی از این وضع شدت می یابد .

کاربرد های درمان

لاش به نظریه روانکاوی بادیدی منفی می نگردو به عنوان وابستگی مطلق با کارشناسان درخور نقد و سرزنش می داند . فیلیپ

ریف که نظریات تقریبا ً مشابهی بالاش دارد، ظهوردرمان رامرتبط باغیرمذهبی شدن اموروچیزی که وی آن راقحطی اخلاق ناشی از تضعیفمذاهب سنتی می داند .در مجامعی که مذهب دیگر راهنمای روابط همگانی را بر عهده ندارد، کوتاه سخن ،درمان درپی آن است که شخص را ازحل معماهای بزرگ زندگی معاف داردو در عوض ، احساس کم اهمیت ولی رفا و نیکبختی را به او ارزانی دارد. درمان چیزی فراترازهمه اینها هست . درمان نوعی نظام کارشناسی است که عمیقا ً در شکل گیری طرح بازتابی « خود »

نقش دارد و از این نظر یکی از پدیده های بازتابدگی عصر تجدد محسوب می گردد .

تاثیر خطرهای احتمالی و شک و تردیدها

زیستن درحوزه فرهنگ های خطرپذیرعصرجدید به طور کلی توام با بیقراری است و احساس اضطراب دائمی در جریان رویدادهایی

که کیفیت سرنوشت ساز دارند آشکار گردد .مشکلات فرهنگ های تجدد درواقع مربوط به نگرانیهای ناشی ازنفس محاسبه و برآورد خطرهای احتمالی است که غربال کردن پدیدههای«نامحتمل»،ابعادبرنامه ریزی زندگی رامعمولا ً تاحد نسبت هایی معقول ومهارشدنی کاهش می دهند. اگر بیشترمردم درنادیده گرفتن رویدادهایی که بشریت را تهدید می کنند توفیق حاصل کنند و فعالیت های روزمره خویش را به پیش می برند، بی گمان به دلیل آن است که در ارزیابی های آنان احتمال وقوع فاجعه های بسیار ناچیز است .

امنیت وجودی ، اضطراب و مصادره تجربه

فرآیندهای تغییر و تحول دائمی که در عصر جدید پدید آمده است ذاتا ً مرتبط با جهانی شدن و آثار و عوارض آنهاست و هیچکس قادر نیست به آسانی از«زندگی موضعی » امن و امانی که درخارج از نظام ها و سازمانهای بزرگتر اجتماعی قرار گرفته باشد دفاع کند.

اعمال کنترل برتغییرات وتحولات - درعرصه زندگی ـ مستلزم درگیری با دنیای پیرامونی است و نه فرارازآن .تجدد به طور ذاتی در سطوح گوناگون متمایل به بحران است. « بحران » هنگامی وجود پیدا می کند که فعالیت های مرتبط با اهداف مهم زندگی یک فرد با یک جامعه ناگهانی وضعی نامناسب به خود بگیرند . مصادره تجربه این خاصیت را دارد که بسیاری از انواع اضطراب ها که ممکن است امنیت وجودی را به خطر بیندازد زیر سرپوش قرار می دهد . مصادره تجربه نوعی کنترل کاذب را بر زندگی اجتماعی حکمفرما می سازد . زیرا مسائل وجودی به اساسی ترین وجوه زندگی هر کس مربوط می شود و سرکوب نهادین این مسائل به هیچ وجه ممکن نیست کامل و تمام عیار باشد . در اینجاست که می توان پایه های نیرومند ناآرامی های عاطفی را مشاهده کرد .

زیستن در دنیا ک سردرگمی «خود »

دگرگونی های مکان ، و فاصله افتادن بین محل فعالیت ها، در ترکیب با مرکزیت تجربه های باواسطه ، ماهیت «دنیای کنونی» را ازریشه تغییرداده است. محل ها به طورکلی زیر سیطره تاثیرهاونفوذهایی هستند که از فواصل دورسرپشمه می گیرند.این مطلب را می توان علتی برای نگرانی های گوناگون دانست یا آن را به عنوان بخشی عادی و مستمراز زندگی اجتماعی به حساب آورد. زیستن در«دنیا» تا آنجا که دنیا همین دنیای امروزین ماست، متضمن تشنج هاو دشواری های متمایزی در سطح « خود » است.همچون گره

های کوری که دراین یا آن سطح ، به هرحال باید گشوده شوند تاروایت منسجم از هویت شخصی محفوظ بماند.

یکپارچگی در برابر چند پارچگی ( اولین سردرگمی )

نخستین گره کورعبارت است از مساله یکپارچگی دربرابر چند پارچگی . تجدد پاره ساز است .اما یکپارچه و یک کاسه هم می کند . در یک نظام ما بعد سنتی ،ردیف نامحدودی ازامکانات نمایان می شود، آن هم نه فقط از لحاظ انتخاب های ممکن برای رفتار، بلکه ازلحاظ «گشادگی دنیا» دربرابر فرد.رویدادهای دوردست ممکن است به همان اندازه رویدادهای نزدیک کیفیتی آشنا و مانوس پیدا کنند و در قالب تجربیات شخصی فرد ادغام شوند . شخصیت ، چهره و سیاست های یک رهبر سیاسی ممکن است برای یک شخص دوردست و ناشناس بسی ملموس تر و شناخته شده تر باشد تا برای همسایگان دیوار به دیوار آن شخص . یا علل گم شدن ندریجی کره زمین آشنا تر باشد تا علت چکه کردن شیر اب آشپزخانه خودش .متنوع شدن زمینه های کنش متقابل در بسیاری از موقعیت های زندگی مدرن ، افراد در میان برخوردها و محیط های اجتماعی متفاوتی گیر می افتند که هریک از آنها ممکن است شکل خاصی از رفتار«مناسب» را اقتضا کنند. گافمن معتقد است که فرد اجتماعی به محض آنکه محیط معینی را ترک و به محیطی دیگروارد می شود ، به طور احساسی  عرصه خویشتن را به اقتضای محیط جدید تغییر می دهد. بنابر این نظریه ، هر فرد به اندازه زمینه های گوناگون کنش متقابل دارای « خود » های متفاوت است .گیدنز می گوید این نظریه دست نیستکه تنوع برخوردهای اجتماعی موجب چندپارچه شدن خود می گردد. شخص معینی ممکن است برای ایجاد نوعی هویت شخصی  متمایز ازتنوع استفاده کند وعناصری برگرفته ازمحیط های اجتماعی متفاوت را در روایت یکپارچه و جامعی که برای هویت شخصی خود برگزیده است بگنچاند .

خلع ید در برابر تصاحب مجدد

دومین سردرگمی خلع ید دربرابرتصاحب است . این تصور که در جوامع جدید تحت کنترل واختیارعوامل و نهادهای برونی قرار گرفته است. مارکس از مفهوم ازخود بیگانگی به عنوان نقطه مرکزی تحلیل این موضوع موردبهره برداری قرارداده است.نظریات من در این کتاب به طور متمایزی با این دیدگاه فرق دارد. در جوامع ماقبل جدید چیرگی آداب و شیوه های سنتی زندگی اغلب هرگونه تغییر وضع را ناممکن می ساخت . نظام خویشاوندی خونی انعطاف ناپذیر بود و فرصتی برای اقدام مستقل افراد باقی نمی گذاشت . تجدد خلع ید می کند.برهمین منوال ، فرآیندهای خلع ید بخشی ازجریان پخته شدن وبلوغ نهادهای اجتماعی جدید هستندو نه تنها بعضی از حوزه های زندگی روزمره ، بلکه هسته مرکزی «خود» آدمی راهم تحت تاثیر قرارمی دهند. فرایند های دیگرنیز وجود دارند که اشکال دیگری از کنترل امروز زندگی را که در موقعیت های ما قبل جدید نا ممکن بوده است ، ممکن می سازند .خلع ید و تصاحب مجدد در وضعیت های مختلف و زمان های متفاوت به صورت های گوناگون با یکدیگر ترکیب می شوند . دو راهی سردرگم کننده خلع ید در برابر تصاحب مجدد ، آسیب شناسی خاص خود را دارد . در این فرآیند شخص احساس می کند که اسیر چنگال های نیرومندی شده است که از خارج بر او تسلط یافته اند و مقاومت در برابر آن ها ممکن نیست . در این حالت پدیده قدرت مطلق و فراگیر عرض اندام می کند . در این حالت احساس امنیت وجودی شخص از طریق برتری تخیلی ارضاء می شود اما این احساس چون حالت دفاعی است ، لذا سست و شکننده است و اغلب از نظر روانی با قطب دیگر دوراهی خلع ید / تصاحب ارتباط برقرار می کند و ممکن است تحت فشارهای مداوم خود و بلعیده شدن مستحیل گردد .

اقتدار در برابر تزلزل 

سومین دوراهی سردرگمی،اقتدار دربرابر تزلزل است. درجامعه متجدد کنونی دربسیاری ازعرصه های زندگی اجتماعی ازجمله قلمروی«خود»مراجع معین ومشخص وجود ندارد. درجوامع ما قبل تجددحتی درجامعه هایی هم که سنت های گوناگون وجود داشت ، مقید بودن به یک چارچوب سنتی معین اجتناب ناپذیر بود .بنابراین بقیه سنت ها طرد می شدند .

در جامعه جدید با توجه به زمینه های گوناگون فعالیت های اجتماعی، هر کس به نوبه خود یک فرد عامی محسوب می شود . فرد

عامی به هنگام ارزیابی صلاحیت مدعیان رقیب در هر زمینه ای از شک کاوشگرانه که از شیوه های کارشناسی جدید است ، استفاده می کند که پیش شرط اجتناب ناپذیر هر گونه محیط اجتماعی کثرت پسند است.

شخصیت طلبی در برابر کالا پرستی

چهامین دوراهی سردرگم کننده بین شخصیل طلبی و کالا پرستی بوجود می آید. تجدد راه را برای جلوه گری«خود» باز می کند . در این کتاب کافی است اشاره کنیم که نظام سرمایه داری یکی ازاصلی ترین مختصات نهادین تجدد است و فرآیند تراکم سرمایه دراین نظام یکی از مهم ترین نیروهای انگیزه سازی است که پشت نهادهای جدیدعمل می کند .در طی دوره اخیر تجدد ، نظام سرمایه داری به طور فزاینده ای در صدد است تا الگوی مصرف را شکل دهد و فرآیند تولید را به انحصار خود در آورد . به انحطاط گراییدن مفهوم « شیوه زندگی » که به صحنه آگهی های تجاری کشانده شده است ، در واقع چکیده نهایی این فرآیند ها محسوب می شود . یکی از مهم ترین عارضه های ناشی از تاثیرات کالاپرستی درچارپوب آسیب شناسی رفتار ، همان خودشیفتگی است .

بازگشت سرکوب شده ها

اوضاع و احوال زیر در زمینه بازگشت عناصر سرکوب شده از اهمیت برخوردارند :

1-در لحظه های سرنوشت ساز، فرد ممکن است مجبور به رویارویی با مشکلاتی شوند که در جریان کارآرام و مرتب نظام های مجرد که معمولا"ازخود آگاهی شخص برکنارمی مانند ، مانند مرگ . البته مرگ فقط هنگامی مبدل با مساله می شود که پیش از موقع باشد . یا به عبارتی شخص مورد نظر پیش از زمانی که در جدول امید به زندگی برآورد شده است ، جان بسپارد .

2- بازگشت عناصرسرکوب شده رامی توان ازطریق تلاش هایی که درحوزه های مختلف برای رفع حصرهاوجداسازی های گوناگون به عمل می آیدردیابی کرد.برچیدن حصارهاوگشودن درهای بیمارستان هاوتیمارستان هاونوانخانه هایعنی ترغیب افراد«عادی» به مواجهه باپرسش های بالقوه آشوب زایی که ازسوی افرادغیرعادی وعاجزازدرک موازین زندگی اجتماعی مطرح می شود .

3- موضوضع باسازی سنت به شیوه ای که پاسخگوی مقتضیات تغییر یابنده محیط اجتماعی امروزین باشد ، دیگر نشانه بازگشت عناصر سرکوب شده است .

4- تجدید حیات باورها و معتقدات دینی ، نوعی تجدید حیات علایق مذهبی یا به مفهومی گسترده تر گرایش معنوی در جامعه های جدید کنونی کاملا ً محسوس به نظر می رسد . دلایل این مطلب به ویژگی های بنیادین دوره اخیر تجدد مربوط می شود .

5- اشکال تازه جنبش های اجتماعی نشان دهنده کوشش جمعی است که برای تصاحب مجدد و احساس بعضی از حوزه های سرکوب شده زندگی به عمل می آید ، مانند نهضت های زمان ، حفظ محیط زیست ، صلح ، سازمان های حقوق بشر از آن جمله هستند .

توسعه نظام های متکی بر مرجعیت های درونی به نهایت خود رسیده است . در سطح جمعی و در زندگی روزمره پرسش های اخلاقی ـ وجودی با فشارهایی فزاینده خود را از نو بهمیان صحنه می کشند .

ظهور سیاست زندگی 

من سیاست رهایی بخش را به عنوان نوعی نگرش عام منعطف به آزادسازی افراد و گروه ها از قید و بندهایی که آنها را از دستیابی به فرصت های موجود در زندگی شان باز می دارد ، تعریف می کنم .سیاست رهایی بخش در واقع با نوعی مفهوم پلکانی از قدرت سر و کار دارد ، قدرت یعنی توانایی یک فرد یا گروه برای تحمیل اراده خود به دیگران . سیاست رهایی بخش خواستار کاهش یا لغو کامل استثمار ، نابرابری و ستمگری است ؛ مثلا ً طبقه ممتاز جامعه در قیاس با طبقات کارگر ، سفید پوستان در قیاس با سیاه پوستان ، مردان در قیاس با زنان . نابرابری در مورد هر نوع ، تفاوت در برابر منابع کمیاب مصداق می یابد . ولی تفاوت در دستیابی به منابع مادی بیشتر مورد توجه است . سیاست رهای بخش بر اولویت اصول اساسی عدالت ، برابر ، مشارکت تاکید می ورزد .گیدنز می گوید هدف رهاییدن مردم ازموقعیت های ستمگرانه ، همچون دیگر وود سیاست رهایی بخش ف مستلزم پذیرش ارزش های اخلاقی است .

ماهیت سیاست زندگی   

سیاست زندگی در وهله اول نوعی سیاست انتخاب است . سیاست رهایی بخش نوعی سیاست شانس های بزرگ است در حالی کع سیاست زندگی نوعی سیاست شیوه زندگی هست .

سیاست رهایی بخش ( شانس بزرگ )

1-آزاد کردن زندگی اجتماعی از روش های تثبیت شده و متحجر دوران کهن

2- کاهش یا الغای کامل استثمار ، نابرابری یا ستمگری ، پرداختن به توزیع وسیع تر قدرت و منابع موجود

3- پیروی از احکام ملهم از اخلاقیات مبتنی بر عدالت برابری و مشارکت

سیاست زندگی ( محقق ساختن خویشتن )

1-تصمیم گیری های سیاسی بر اساس آزادی انتخاب و قدرت زاینده قدرت به عنوان توانایی دگرگون سازی

2- ایجاد شکلهایی اززندگی که اخلاقا ًتوجیه پذیربوده وموجب متحقق ساختن خویشتن درمتن وابستگیهای متقابل جهانی  شود.

3- توسعه اخلاقیات مربوط به چگونه باید زندگی کنیم ؟

سیاست زندگی ، بدن و خود

هر چه بیشتر به طور بازتابی « خود را به عنوان شخصی می سازیم »این پرسش هم که یک شخص یا یک « موجود انسانی » دقیقا ً ازچه مقوله ای است ، مطرح می شود . بدن را نمی توان دیگر صرفا ً به عنوان نوعی موجودیت فیزیولوژیکی ثابت در نظر گرفت زیرا بدن ما هم عمیقا ً تحت تاثیر بازتابندگی عصر تجدد قرار گرفته است .گیدنز می انگارد در طرح بازتابی هویت شخصی بدن و خود صمیمانه با یکدیگر هماهنگ شده اند . بدن در جریان تحرک یابی های عملی خود بیش از پیش با هویت شخصی ویژه ای که فرد انتخاب می کند و در اعتلای آن می کوشد همساز و متناسب می شود . لذا موضوع مالکیت بدن و این نکته که چه کسی باید اختیار تولیدات بدن و اجزای بدن را در دست داشته باشد حائز اهمیت است . تنوع گزینه های موجود در زمینه تکنولوژی باوری مثل تولید مثل نمونه های شاخصی از امکانات و مسائل مرتبط با سیاست زندگی به دست می دهند .

گیدنز در پایان کتاب با یادآوری اینکه ظهور سیاست زندگی در دوره اخیر تجدد را می توان حاصل مرکزیت طرح بازتابی خود در

ترویج با ماهیت متناقض گسترش نظام های مبتنی بر مرجعیت درونی دانست ، می افزاید : انتخاب آزادانه شیوه زندگی با موانعی در راه رهایی مواجه است و این پرسش را مطرح می کند که :اگر اصول اخلاقی فرا تاریخی وجود نداشته باشد، بشریت چگونه می تواند درگیری های صاحب نظران حقیقی را بدون خشونت فیصله بدهد ؟ وی می گوید پاسخگویی به چنسن مسائلی بی گمان مستلزم نوعی بازسازی و مرمت سیاسی رهایی بخش و همچنین ادامه تلاش هایی است که به قصد برنامه ریزی زندگی به عمل می آید .

مطلب‌های دیگر از همین نویسنده در سایت آینده‌نگری:


منبع: 116


بنیاد آینده‌نگری ایران



سه شنبه ۲۹ اسفند ۱۴۰۲ - ۱۹ مارس ۲۰۲۴

اندیشمندان آینده‌نگر

+ جعبه ابزاری برای پیشبینی تام استندیج

+ ملافات با اَبر فن آوری  دانیل فراکلین

+ مشاغل آینده تا افق ۲۰۳۰ --

+ دغدغه زندگي خوب دکتر شهیندخت خوارزمی

+ نگاهی به جنبش روسری­ سوزان یکی از همکارن سایت آینده نگر از ایران

+ فکر کردن به آینده، آینده نگری نیست! رضاش

+ آن سوی سرمایه‌داری و سوسیالیسم الوین تافلر

+ هندبوک آینده پژوهی و جمع آوری کمک مالی برای موسسه آینده پژوهی در واشنگتن دی سی وحید وحیدی مطلق

+ آیا دموکراسی آینده ای دارد؟ ترجمه ویکتور وحیدی

+ بیانیه ماموریت و هواداری اندیشکده آینده های سیاره ای https://www.apfi.us

+ نقد کتاب فراسوی دانش: چگونه فنآوری، عصر آگاهی را به پیش می برد  وحید وحیدی مطلق

+ آینده ممکن و مطلوب سال 2050 وحید وحیدی مطلق

+ عقب ماندگی اجتماعی ایرانیان، دلایل و مسائل فرنود حسنی

+ جنگ اوکراین و آینده مشترک ما وحید وحیدی مطلق

+ مدل سازی ریاضی آینده تمدنی به طور کلی و بویژه انسان شناسی پیش نگر‎‎ وحید وحیدی مطلق

+ مهارت‎ های آینده و ضروری که باید داشته باشیم 

+ مقدمه ای بر آینده نگری مهندسین مشاور

+ شناسایی و درک نیروهای کلیدی تعیین کننده در مسیر رویدادهای آینده وحید وحیدی مطلق

+ نقد کتاب هلال، ویلیام،2021 ، فراسوی دانش چگونه فنآوری، عصر آگاهی را پیش می برد. وحید وحیدی مطلق

+ حکایت گربه‌ و سوسیس و سازمان‌های نوآور فرنود حسنی

+ برای مراسم روز جهانی آینده رضا داوری اردکانی؛

+ انسان خردمندتر می‌شود، پوپولیست‌ها بازندۀ اصلی بحران کرونا خواهند بود ماتیاس هورکس

+ سیاست در هیچ جای جهان مبتنی بر علم نیست  رضا داوری اردکانی

+ جامعه شناس دنیای جدید 

+ تکنولوژی‌های نوین و سرنوشت بشر دکتر شهیندخت خوارزمی

+ آینده پژوهی چیست و آینده های متفاوت کدام اند؟ وحید وحیدی مطلق

+ تحلیل محتوا و آینده نگری 

+ نگاهی به سوداگری با تاریخ محمد امینی دکتر شیرزاد کلهری

+ غربت علوم انسانی شاه کلید توسعه نیافتگی. دکتر شهیندخت خوارزمی

+ ماهیت و میراث فکری «آلوین تافلر» در گفت‌وگو با دکتر شهیندخت خوارزمی دکتر شهیندخت خوارزمی

+ دانایی به مثابه قدرت .خرد آینده‌نگری 

+ زیرفشارهای تمدن جدید له نمی‌شویم: گفتگو با شهیندخت خوارزمی  شهیندخت خوارزمی

+ انقلاب چهارم و کار ما هرمز پوررستمی

+ خوارزمی: تافلر کمک می‌کند در دنیای پرخشونت مأیوس نشویم دکتر شهیندخت خوارزمی

+ فناوری راهی برای رهایی از جنسیت؟ مریم یوسفیان

+ آشتی دادن جامعه با آینده، رسالت اصلی آینده پژوهی دکتر محسن طاهري

+ چهارمین موج تغییر  علی اکبر جلالی

+ در جست‌وجوی یحیی-- پیشگفتاری از دکتر شهیندخت خوارزمی 

+ برنامه حزب مدرن و آینده نگر – بخش دوم احمد تقوائی

+ ⁠⁠⁠به بهانه ی قاعدگی دکتر محسن طاهری

+ مهم ترین مولفه های برنامه یک حزب سیاسی مدرن کدامند ؟  احمد تقوائی

+ علت‌های اجتماعیِ استبداد و فساد نازنین صالحی

+ سخنراني پروفسور شهرياري و دكتر شهين دخت خوارزمي 

+ ظهور جامعه پساصنعتی دانیل بل

+ زیرفشارهای تمدن جدید له نمی‌شویم 

+ خردِ پیشرفت و توسعه رضا داوری اردکانی

+ آینده پژوهی و دغدغه هایش دکتر طاهری دمنه

+ تافلر:نگاه تازه به آينده 

+ سرمایه‌گذاری 80 میلیون دلاری بیل گیتس برای ساخت شهر هوشمند حمید نیک‌روش

+ آینده پژوهی و انواع آینده محسن گرامی طیبی

+ کتاب آینده پژوهی، پارادایمی نوین در برنامه ریزی، با تاکید بر برنامه ریزی شهری و منطقه ای علی زارع میرک آباد

+ اجتماع علمی قدرتمند مهمترین نیاز آینده پزوهی در ایران است احد رضایان قیه باشی

+ ایرانی‌ها و فقدان وجدان آینده‌نگر اجتماعی احد رضایان قیه‌باشی

+ ديدگاه‌های سه گانه درباره محركهای آينده نگاری. حسن کریمی فرد

+ استانداردهاي سواد اطلاعاتي. دكتر عشرت زماني

+ آینده نگری استر اتژی فناوری اطلاعات. دکتر امین گلستانی

+ خرد آینده نگری 

+ آینده نگری, برترین مزیت انسانی عباس سید کریمی

+ روش پس نگری در آینده پژوهی دکتر محسن طاهری دمنه

+ جان نقّاد و چشم باز مردم رضا داوری اردکانی

+ واقعیت مجازی و آینده آموزش دکتر محسن طاهری دمنه

+ اقتصاد به مثابه قلب تپنده مریم یوسفیان

+ قدرت تکنیک؛ آینده هم منم رضا داوری اردکانی

+ میل ذاتی تجدد به زمان آینده رضا داوری اردکانی

+ درگاه تخصصی آینده 

+ نسل جدید با بی وزنی مواجه است/ پیاده راه شهر رشت با نگاه آینده پژوهی ساخته شده است 

+ اساتيد ارتباطات:دكتر علي اسدي /بنيادگذاري سنجش افكار در رسانه ملي  

+ در عید نوروز، آینده را هدیه دهید  Vahid Think Tank

+ بسترهای فراگیر شدن طراحی صنعتی در ایران بر پایه الگوهای الوین تافلر 

+ روش‌های پیش‌بینی فناوری.  اندیشکده وحید

+ تاریخ تکرار نمی شود. الوین تافلر

+ آینده کسب و کار در سال 2030 - کتاب صوتی فارسی وحید وحیدی مطلق

+ سندروم یخچال فرنود حسني

+ هفت سازمان آینده پژوه ایرانی در سال 2016 

+ آينده‌پژوهي برآيند پيش‌بيني‌ناپذيري محيط است گفت‌وگو با دکتر سعید خزایی آینده‌پژوه و مدرس دانشگاه

+ آينده پژوهي: از قابليت فردي تا اجتماعي ياورزاده محمدرضا,رضايي كلج فاطمه

+ مبانی نظری و مورد کاوی های مختلف و متنوع  

+ اخذ مدرک حرفه ای آینده پژوهی به صورت حضوری و غیر حضوری از معتبرترین سازمان بین المللی  

+ آزمون های اندیشه ورزی در جهان حسین کاشفی امیری

+ دمینگ و ما صلاح الدین همایون

+ روش آﯾﻨﺪه ﭘﮋوه ﺷﺪن  ﺳﻌﯿﺪ رﻫﻨﻤﺎ

+ نقش هنر در آینده پژوهی الهام سهامی

+ الوین تافلر را بهتر بشناسیم دکتر شهیندخت خوارزمی

+ آیند هنگاری ملی جانشین برنامه های توسعه پنج ساله در علم، فناوری و نوآوری امیر ناظمی

+ پیشگفتار شوک آینده دکتر شهیندخت خوارزمی

+ آینده پژوهی کلید تحول درنقش های توسعه محور و راهبردی مدیریت منابع انسانی دکتر سید اکبر نیلی پور

+ نشست اندیشه 

+ آیا فناوری‌های همگرا آینده را تضمین می‌کنند؟ دکترمحسن رنانی

+ جامعه ای می‌تواند بحران‌هارا پشت سر بگذارد که دو وزیر آینده نگر «آموزش و پرورش» و «ارتباطات» آنرا اداره می‌کنند/ امروز «دانایی» است که قدرت می‌آفریند. جامعه شناسی هنر

+ گزارش برگزاری نشست «تاملی در ایده‌های آینده‌نگرانه تافلر» در گروه افواج 

+ دانایی به مثابه قدرت عاطفه شمس

+ فهم جامعه به کمک ژورنالیسم/ آثار تافلر نوعی جامعه‌شناسی مترویی‌ست 

+ خانیکی: نگاه تافلر نگرانی از آینده را کم کرد 

+ ‍ خلاصه سخنرانی جدید وحیدی مطلق درباره آینده قدرت ایران مدرس بین المللی فدراسیون جهانی آینده‌پژوهی  وحیدی مطلق

+ «آینده نگری» مهارتی سودمند برای مدیران 

+ پیش‌بینی‌های درست و نادرست آلوین تافلر کدام‌ بودند؟ BBC

+ الوین تافلر،آینده‌پژوه و نویسنده سرشناس آمریکایی در سن ۸۸ «‌۸۷»سالگی در گذشت. BBC

+ آینده جهان ، آینده زنان « مجله زنان امروز » مریم یوسفیان

+ آن سوی سرمایه داری و سوسیالیسم الوین تاقلر

+ سیر تحول مطالعات و تحقیقات ارتباطات و توسعه درایران دکتر کاظم معتمد نژاد



info.ayandeh@gmail.com
©ayandeh.com 1995