رقابت جهاني در قرن 21
اگر عضو یکی از شبکههای زیر هستید میتوانید این مطلب را به شبکهی خود ارسال کنید:
[23 Oct 2014]
[ مصطفی مؤمنی]
مقدمه:
قرن حاضر، قرن بيست و يک، قرن تغيير الگوهاست. قرني است که بايد در آن تمامي تلاش خود را جهت درک آينده بکار برد. آينده اي که اگر خود آن را رقم نزند، ديگران (رقبا) آن را برايش رقم خواهند زد و اي بسا که آن تقدير، فنا باشد.عده اي معتقدند که يک سلسله قوانين حاکم بر حوزه تجاري فعاليت ها باعث موفقيت يا شکست سازمانها مي گردد که عموماً به عنوان الگوهاي تجاري معرفي مي گردند. اين الگوها به سرعت تغيير مي کنند، تغييري که بعضاً از بنيان و بن، اصول و مباني پارادايم هاي گذشته را دچار تحول مي کند. آنچه بايد دانست اين است که چگونه مي توان از اين تغييرات نهايت استفاده را برد و چه عواملي باعث موفقيت بيش از پيش سازمانها در اين قرن پرتلاطم خواهد بود.اين مقاله نگاهي کوتاه به عوامل موفقيت سازمانهاي تجاري در فضاي رقابتي بازارهاي جهاني دارد گرچه صرف پرداختن به اين عوامل تضمين کننده پيروزي رقابت نيست اما تضمين کننده درستي راه کسب برتري رقابتي است که اين مهم از فاکتورهاي اصلي موفقيت در عرصه تجارت جهاني است.
آينده:
دنياي پسا روي سازمانها، دنيايي پر از رقابت، عصري پرچالش که در آن عموم پارادايم هاي اثرگذار تجاري مورد شک قرار گرفته است، عصري که در آن کميت گرايي توليد به فراموشي سپرده شده و رهبري هزينه در آن با کاهش حقوق و مزاياي نيروي انساني رقم نمي خورد، قرني که فاصله هاي جغرافيايي جاي خود را به دهکده جهاني داده و دروازه هاي بازارهاي بين المللي به روي همه توليدکنندگان و عرضه کنندگان و خريداران گشوده شده است، قرني پرتلاطم که از آن با نام قرن بيست و يک ياد مي شود. در قرن بيست و يک پارادايم هاي تجاري که مبتني انبوهي بر نيروي کار بوده اند جاي خود را به هوشمندي و متخصصين دانش محور داده اند. شايد بتوان گفت در قرن بيست و يکم، سه عامل به عنوان فاکتورهاي طلايي موفقيت براي حضور فعال هر سازمان انتفاعي و غير انتفاعي در تجارت جهاني نقش دارند:1- کيفيت2- ابداع3- آينده نگرياعتقاد به اهميت اين سه کليد، تقريباً در ميان پژوهشگران علم مديريت، همگاني است و مخالفت با آن کار آساني نيست، اما برخي معتقدند که يک يا دو عامل از اين سه بعد مثلث موفقيت براي دستيابي يک سازمان به آن کافي است. اما آنچه تغيير ماهوي اين قرن با قرون گذشته را آشکارتر مي کند ترکيب جدايي ناپذيز اين سه عامل با هم، در موفقيت سازمانهاي تجاري قرن حاضر است و مي توان گفت که اين عوامل هريک نقاط ثقل مثلث برتري رقابتي در عصر کنوني هستند.
کيفيت:
قاعده اصلي هرم موفقيت در دنياي شديداً رقابتي امروز، کيفيت است، برتري کيفي پايه و اساس هر توليدي در بازارهاي پيچيده عصر حاضر است تا حدي که مي توان قرن بيست و يکم را قرن کيفيت ناميد. بسياري از پژوهشگران نيز اهميت کيفيت و مديريت جامع کيفيت را بيشتر از ساير عوامل مي دانند (دمينگ، جوران و...) و بر اين باورند که کيفيت برتر موجب نداعي معناي جديدي از رقابت در بازارهاي جهاني شده است.اما آنچه در آينده اندکي دچار تغيير خواهد شد شيوه نگرش به کيفيت است. شايد بتوان گفت کمتر از يک دهه آينده نقش کيفيت برتر تغيير کرده و ديگر به عنوان مزيت رقابتي پايدار مطرح نخواهد بود بلکه تنها جواز ورود به بازار قلمداد مي گردد.اگر سازماني در رقابت تجاري اجزاء کيفيت برتر را نداشته باشد (کنترل آماري فرآيند، تحقيق و توسعه مداوم، توليد ناب، کنترل کيفيت نهايي، توانايي انجام بهينه کار در کوتاهترين زمان و مديريت جامع کيفيت و...) بهتر است اصلاً وارد بازارهاي جهاني نشوند زيرا در عصري به رقابت پرداخته اند که کيفيت داشتن محصولات مجوز ورود به اين بازارهاست.
نوآوري:
ابداع و نوآوري يکي ديگر از عوامل موفقيت در فعاليت هاي تجاري است به نحوي که شايد بتوان گفت ابداع و نوآوري تنها راه کسب برتري نسبي در عرصه رقابت است زيرا که کپي برداري از توليدات ساير رقبا قطعاً مزيتي براي توليد کنندگان پيرو ندارد.ابداع در کنار کيفيت برتر –که ژاپني ها به خوبي از آنها بهره گرفته اند- ترکيبي بسيار قوي براي ورود به بازارهاي جهاني است.تلاطم بسيار زياد قرن بيست و يک باعث شده است تا تقريباً هيچگاه يک سازمان نتواند رهبري و پيشگامي بازار رقابت جهاني را در دست بگيرد. عموماً در هر صنعتي، پنج رتبه اول مدام تغيير خواهد کرد و جاي خود را با هم عوض مي کنند، اما حضور فعال در اين پنج مقام، آن چيزي است که اکثر سازمانهاي وارد شونده به رقابت تجاري به دنبال آن هستند چرا که حضور در مکاني پايين تر از اين رتبه، آن سازمان ها را وادار مي سازد تا محصول خود را (که به نوعي تقليد از محصول ديگران است) به قيمتي ارائه دهند که از رهبران آن صنعت (پنج مقام اول) پيشي نگيرد و واضح است تقريباً هيچگاه نمي توان هزينه هاي لازم براي تحقيق و توسعه را که راه را براي رسيدن به سطوح بالاي نوع آوري و ابداع هموار مي سازد، بدست آورد.تحقيق و توسعه (R&D) و تحقيقات بازار که نياز سنجي و بررسي تمايل مشتريان به محصولات جديد و توليد انواع آزمايشگاهي نمونه محصول را برعهده دارد، همواره سررشته برتري در حوزه نوآوري و ابداع را در دست داشته است و هزينه نمودن در اين زمينه را سرمايه گذاري براي آينده و رمز موفقيت در تجارت بايد دانست.
آينده نگري:
پيش بيني و آينده نگري، سازمانها را مجهز به اطلاعاتي مي کند که بتوانند در زمان مناسب، جايگاه مناسب خود را به کمک محصول ابداعي و با کيفيتي برتر پيدا کنند.چه بسيار ايده هاي بزرگي که ديرتر از موعد به ذهن رسيدند و چه بسيار ايده هايي که زودتر از زمان خود ارائه شدند، آينده نگري اين قدرت را به سازمانها مي دهد تا ايده هاي خود را به موقع و در زمان مناسب ارائه کنند تا نه نارس باشد و نه تاريخ گذشته.پيش بيني و آينده نگري آخرين جزء عوامل کليدي موفقيت سازمانهاي تجاري در دنياي کاملاً رقابتي قرن بيست و يک است. اين عامل به سازمانها اين امکان را مي دهد تا نيازهاي مشتريان خود را پيش بيني نمايند، محصولاتي ابداع کنند که بتواند اين نيازها را برآورده سازد و به بهترين کيفيت و در وقت مناسب عرضه شود. کتاب "شوک آينده" اثر تافلر به همگان ثابت کرد که چرا آينده نگري اهميت ويژه اي دارد و چگونه مي توان عواقب تغييرات ناشي از گذر حال به آينده را –چه مثبت و چه منفي- قبل از وقوع آنها درک نمود. اين تغييرات، در الگوها و قوانين حاکم بر فعاليت هاي تجاري نيز تاثير گذار است و گرايشها و روندهاي جديدي را بوجود مي آورد.آينده نگري قدرت ديدن همه چيز، پيش از به وقوع پيوستن آنهاست، چنانکه برخي از دانشمندان لازمه مديريت در عصر آشوب (قرن حاضر) را آينده نگري مي دانند. همه سازمانها به جاي حل مشکل پس از وقوع آن، به دنبال راهي باشند تا بتوانند مشکلات بالقوه را قبل از وقوعشان پيش بيني نمايند و از حادث شدن آنها جلوگيري نمايند. البته پيش بيني دقيق، زاييده تحقيق و بررسي استراتژيک است. بررسي استراتژيک سازمانهاي تجاري را قادر مي سازد تا آينده ممکن را ببينند و هرگاه که ممکن ها را درک کنند، مي توانند پيش بيني کنند. قدرت پيش بيني به دنبال يک بررسي استراتژيک مناسب بوجود مي آيد، البته برخي از پيش بيني ها، پيش بيني هاي علمي هستند که از کنار هم چيني اصول پذيرفته شده علمي پديد مي آيند اما بايد به خاطر داشت که در بازارهاي تجارت جهاني مهم ترين جزء پيش بيني، هنر پيش بيني و هنري نگريستن به موضوعات مي باشد. سازمانهاي تجاري همانند يک هنرمند با تمرين و ممارست مي توانند قدرت خود را در پيش بيني و آينده نگري، به طرز مؤثري افزايش دهند و اين قدرت پرورش يافته مي تواند نگرش ايشان را نسبت به قرن پيش رو تغيير دهد.
مطلبهای دیگر از همین نویسنده در سایت آیندهنگری:
|
بنیاد آیندهنگری ایران |
پنجشنبه ۱ آذر ۱۴۰۳ - ۲۱ نوامبر ۲۰۲۴
اقتصاد فراصنعتی
|
|