پرسشي كه فراروي مخاطبان معماري و شهرسازي در عصر جهانيشدن قرار دارد،اين است كه شهرهاي آينده چه هويتي پيدا ميكنند؟
اگر عضو یکی از شبکههای زیر هستید میتوانید این مطلب را به شبکهی خود ارسال کنید:
آيا نسل آينده در شهرهايي خواهند زيست كه بر پايهي تعريف كنوني از اين مجموعهي پيچيده انساني بنا شده، يا فضاي نويني به وجود خواهد آمد كه در آن امواج و تصاوير يا به عبارتي “فرهنگ ديجيتالي” بر روابط ميان افراد حاكم خواهد شد؟ همكاري شهرها در عصر اطلاعات چگونه است و چهطور ميتوان از تجارب مختلف يا گفتوگو با ديگران براي بهبود شرايط زندگي در شهرهاي آينده بهره گرفت؟ اين پرسشهاي كليدي جايگاه ويژهاي در فرهنگ معماري نوين يافته است. مقالهي حاضر درصدد پاسخ به برخي از اين پرسشهاست كه محور آن بر پايهي “همكاري شهرها در عصر اطلاعات” قرار گرفته است.
آيا در آينده شهرها در رقابت خواهند بود يا با هم همكاري خواهند كرد؟ آنچه در اين مقاله ارائه ميشود، نوعي پيشبيني است كه بر اساس شناخت عوامل مرتبط صورت ميگيرد. عوامل ناشناختهاي نيز ممكن است وجود داشته باشند كه درتحليل حاضر مطرح نشدهاند، اما در صحت پيشبيني مؤثر باشند.
در اينجا دو سؤال مطرح ميشود: اول اينكه، آيا بين شهرهاي جهان رقابت وجود خواهد داشت و دوم اينكه، آيا بين آنها همكاري و تعاون قويتر خواهد شد؟ براي پيشبيني وضعيت در اين زمينه، لازم است روند گذشته را مرور كنيم. در طي دويست سال گذشته، شهرهايي موفق بودهاندكه فرصتهاي شغلي فراهم ميكردهاند. شغل بيشتر (از نظر كمي) جذب جمعيت بيشتر را نيز به دنبال داشته است: مردم بيشتر، خانههاي بيشتر، مدارس بيشتر، آرمانها و تقاضاهاي در سطح بالاتر، سطح زندگي بالاتر، رفاه بيشتر و توليد ناخالص ملي بيشتر. تمامي اينها، در مجموع، رشد شهر را تعريف ميكرده و ميكند؛ رشدي كه در جهات مختلف، در سطوح مختلف و در جبهههاي مختلف صورت ميگيرد (از رشد فضايي گرفته تا مادي و فيزيكي، سازماني و تشكيلاتي تا فرهنگي و روحي و رواني).
در قرن نوزدهم، شهرهايي كه تلاش ميكردند در سطح جهان مطرح باشند، از نظر مكاني در جوار مسيرهاي حمل و نقل استقرار مييافتند؛ در كنار رودهاي بزرگ و مهم، درياچههاي بزرگ و اقيانوسها، اين شهرها وارد نوعي بازي با يكديگر ميشدند كه در آن تعدادي برنده بودند و تعدادي بازنده و بدين ترتيب، رقابت شديد و حذفي بين آنان حاكم بود. هريك سعي داشتند در اين رقابت شغل بيشتر و جمعيت بيشتر را به خود جذب كنند و ديگري را از صحنه حذف كنند.
حمل و نقل هوايي و پيشرفت در حمل و نقل بزرگراهي، فرآيند شهرنشيني را در شهرهاي غيربندري نيز رو به تكامل برد. به همراه آن، صنعت و توليد، فضاي رشد پيدا كرد و خود نيز به موتوري براي رشد شهرها بدل شد.
با اين نگاه مختصر و اجمالي به گذشتهي شهرها و نوع بازي رقابتي كه بين آنها وجود داشته است، ميرسيم به 40 سال پيش كه به علت تحولات ايجاد شده در آن زمان، روند رقابت و نوع بازي بين شهرها به تدريج دگرگون شد. به عبارت ديگر، آنچه امروزه شاهد آن هستيم، پيشزمينهاي 40 ساله دارد.
از اوايل دههي 60 ميلادي، اعتقاد و ايمان به كارا بودن علوم و تكنولوژي شدت گرفت. اين خوشبيني كه در بين عموم مردم وجود داشت، به حمايتها و سرمايهگذاريهاي عظيم مالي از طرفت دولتها و سازمانهاي بزرگ براي دانشگاهيان و محققان تبديل شد تا بتوانند مدلهايي را براي حمل و نقل و كاربري زمين بسازند. از اين رو، استفاد از كامپيوتر در رشتههايي مانند برنامهريزي، مديريت، اقتصاد شهري و علوم منطقهاي رواج يافت؛ زيرا مدلها نياز به سيستمهاي اطلاعاتي هماهنگكننده داشتند. در همين دهه، ديدگاه سيستمي در برنامهريزي بسيار محبوب و جذاب مينمود و در نتيجه، فرآيند برنامهريزي و مديريت بهوسيلهي ابزار كامپيوتري تعريف مجدد شد. البته، برنامهريز و مدير (تصميمساز و تصميمگيرنده) در آن دوران، نقش خود را به استفاده از تكنولوژي اطلاعات به منظور دستيابي به تصميمي خردمندانه محدود كرده بودند، بدون آنكه ديدگاههاي سياسي يا ارزشي و ايدئولوژيك خود را در آن دخيل سازند؛ يعني دستيابي به تصميمي بر اساس خرد، حتي اگر با ديدگاهها و نظريات سياسي و ارزشي شخصي خودشان در تناقض باشد.
در دههي 70 ميلادي، تكنولوژي اطلاعات چهرهاي كاملاً متفاوت يافت و ذاتاً سياسي تلقي گرديد. در اين دهه، استدلال شد كه دنياي بخش دولتي در شناسايي اهداف، نحوهي جمعآوري اطلاعات و ارائهي گزينهها با بخش خصوصي كاملاً متفاوت است؛ لذا برنامهريزي و مديريت از ديدگاههاي سياسي و ارزشي جدا نيست. در اين دهه، تكنولوژي اطلاعات به عنوان ابزاري براي حفظ ساختارهاي موجود و افزايش قدرت و نفوذ به كار گرفته شد.
در دههي 80 ميلادي، نقش برنامهريز و مدير صرفاً از سياسي و ارزشي بودن فراتر رفت و اقداماتي مانند مذاكره، توضيح دادن و چانهزدن بر سر قوانين بازي را نيز شامل شد. در اين چارچوب، تكنولوژي اطلاعات به صرف تكنولوژي بودن كماهميت شد و آنچه مورد توجه قرار گرفت، نحوهي انتقال اطلاعات به ديگران بود.
و بالاخره، در دههي 90 ميلادي، برنامهريزي و مديريت به عنوان “گفتوگو و محاوره” جاي خود را به برنامهريزي و مديريت به عنوان “استدلال و خرد جمعي” داد. به تبع آن، تكنولوژي اطلاعات براي فراهم كردن ساختاري كه از طريق آن و بر اساس مذاكره و مناظره به اهداف جمعي و چالشها و فرصتهاي مشترك دست يابد، ديده شد. در اين دوره، بشر به دنبال چيزي فراتر از “دانش” يعني “هوشمندي” بود.
اين دوره تا به امروز ادامه دارد و “عصر اطلاعاتي” ناميده ميشود. اگر بگوييم كه در تعريف عصر اطلاعات از واژههايي مانند فكس، مودم، كابل فيبر نوري، ماهوارههاي ارتباطي، E-mail، اينترنت، Videoconferencing، بزرگراه اطلاعاتي، واقعيت مجازي و Multimedia استفاده ميشود، ميتوانيم ادعا كنيم كه فضاي شهر و محله، هم در حال دگرگوني و تحول است. با اين ديد، تكنولوژي اطلاعات ابزاري است براي ايجاد يك منطق سازماندهندهي جديد.
برخي صاحبنظران مانند امانوئل كاستلز معتقدند كه، اين منطق جديد روابط بين مناطق فقير و غني، كار و سرمايه، فرد و جامعه را سازماندهي مجدد ميكند. تصويري كه كاستلز از آينده ارائه ميدهد، چندان خوشايند نيست. اما تحليل او باعث ميشود سؤالات مهمتري مطرح شود. براي مثال، آيا دولتهاي محلي و حتي ملي اهميت خود را در مقابل برتري اطلاعاتي سازمانهاي چندمليتي قدرتمند، از دست خواهند داد؟ آيا انقلاب اطلاعات به ايجاد نابرابري بيشتر بين ملل غني و فقير منجر خواهد شد؟ آيا درون “شهرهاي دوگانه” مديران و رؤسا به علت دسترسي بيشتر به اطلاعات از ساير مردم، پرقدرتتر و ثروتمندتر خواهند شد؟
در وهلهي اول، به نظر ميرسد كه در عصر اطلاعات، به علت جهانيشدن اقتصاد، رقابت بيشتر و شديدتري براي جذب سرمايهگذاري بين شهرها درخواهد گرفت. در كنار اين رقابت، نوعي تمركزگرايي و تمركززدايي نيز به طور همزمان شكل ميگيرد؛ تمركزگرايي در ساخت پيامها و تمركززدايي در دريافت پيام آنها. يعني نوعي جهان ارتباطي شكل ميگيرد كه از يك طرف جهان، پيام توليد ميشود و به ساير نقاط جهان آن پيام تحميل ميگردد؛ در در حاليكه ارتباط بين جوامع كوچكتر قطع ميشود و بدينترتيب، فضايي از جريان ارتباطي متباين شكل ميگيرد.
در اين تصور ظلماني، جوامعي هر روز به توليد اقتصادي و قدرت نظامي خود ميافزايند كه در توليد و پردازش اطلاعات قابليت و توانايي بيشتر داشته باشند.
اين استدلال ميتواند تا آنجا پيش رود كه به علت اين دگرگونيها، سلسه مراتب شهري در جهان تقويت شود. در قله يا در رأس اين سلسله مراتب، “شهرهاي جهاني” قرار ميگيرند (مانند نيويورك و توكيو). در ردههاي بعدي، شهرهاي منطقهاي و بعد، شهرهاي ناحيهاي قرار ميگيرند كه همگي در سطح خود در رقابت خواهند بود.
آنچه ارائه شده، با شرايط قرن بيستم سازگار است. اما استدلال ديگري در اينجا ارائه ميكنم كه با دههي حاضر و قرن حاضر سازگارتر است و آن اينكه، انگيزهي فراوان براي اين وجود دارد كه شهرها به جاي رقابت حذفي، با هم “تعاون” داشته باشند. اگرچه در يك مورد رقابت شديد بين شهرها وجود خواهد داشت (كه بعداً اشاره خواهد شد)، با اين همه در همين رقابت، همكاري و تعاون شهرها بيشتر خواهد شد و اين را ميتوانيم دوگانگي قرن حاضر قلمداد كنيم.
همانطور كه در روند شكلگيري عصر اطلاعات از 40 سال پيش تا كنون مطرح شد، از دههي 90 به اين طرف، اساسِ كار، دستيابي به “استدلال و خرد جمعي” بوده است؛ يعني فراهم كردن ساختاري كه از طريق آن و بر اساس مذاكره، چالشها و فرصتهاي مشترك مورد توجه قرار گيرد. اين امكان بر اساس “تئوري بازي” فراهم ميشود، به طوري كه تعاون همكاري بين شهرها به جاي آنكه باعث گردد يك بازيگر برنده و ديگري بازنده شود، منجر به بازنده شدن همهي آنها ميشود.
اولاً در اين بازي، شهرها براي جذب سرمايه به بيرون نگاه نميكنند، بلكه تلاش ميكنند از درون به جذب سرمايه بپردازند. به عبارت ديگر، براي توليد شغل و توسعهي اقتصادي، سرمايهگذاري از بيرون براي شهرها كماهميتتر ميشود و تحريك رشد دروني استفاده بهتر از منابع موجود با اهميتتر ميگردد.
دوم، شهرها در دههي حاضر با چالشها و فرصتهاي مشابه و مشتركي مواجه هستند، مانند محيط زيست شهري، تبعيض اجتماعي، حمل و نقل كارآمد و … يك شهر از طريق همكاري با شهرهاي ديگر، از سياستهاي موفق آنها يا از تجربههاي آنها بهره ميبرد.
سوم، با توجه به قويتر شدن ارتباط منطقهاي مانند اتحاديهي اروپا، شهرها نياز دارند با همصدا و يكدل شدن، بر سياستها و تصميمگيريهايي كه در سطح ملي بين كشورهاي اتحاديهها شكل ميگيرد، تأثير بگذارند. براي مثال، در سال 86 ميلادي، شهرهاي بارسلون، فرانكفورت، ميلان، رتردام، ليون و بيرمنگهام گفتوگو را بين خود آغاز و موافقت كردند تا صداي واحدي در اروپا داشته باشند و به جاي رقابت با يكديگر، بر تصميمگيريهاي دولتهايشان تأثير بگذارند. امروز، پس از گذشت 16 سال، تعداد شهرهايي كه با گفتوگو سعي در دستيابي به خرد جمعي دارند، به 97 كشور شهر با جمعيتي برابر با يكصد ميليون نفر رسيده است. به همين دليل، شهرها به نسبت يك دههي پيش، نفوذ بيشتري بر تصميمهايي كه در سطح اروپا گرفته ميشوند، پيدا كردهاند و اكنون اتحاديهي اروپا به مسائل و همينطور، فرصتهايي كه مناطق شهري فراهم ميكنند – نسبت به گذشه – توجه بيشتري دارد. اين توجه هم در زمينهي اختصاص منابع مالي به شهرها و هم در برنامهريزي فضايي و كالبدي ديده ميشود. و بالاخره اينكه، رقابتي كه بين شهرهاي عصر اطلاعات وجود دارد يا خواهد داشت، در جذب افراد متخصص است. اگر در گذشته جذب كارگر ماهر و نيمهماهر مدنظر بود، اكنون رقابت در جذب كساني است كه در زمينهي تكنولوژيِ اطلاعات مهارت دارند و با اين پديده راحت هستند. شهرها امروز و در آينده سعي ميكنند محيطي را فراهم سازند كه متخصصين راغب شوند در آن محيط زندگي كنند و در مقابل، تخصص خود را بدون دغدغه در اختيار جامعه بگذارند. شهرهاي ما نيز لازم است در اين عصر جايگاه خود را تعرف كنند.
مطلبهای دیگر از همین نویسنده در سایت آیندهنگری:
|
بنیاد آیندهنگری ایران |

يكشنبه ۴ خرداد ۱۴۰۴ - ۲۵ مه ۲۰۲۵
انسان گلوبال
|
|