از آمریکای کلینتون تا آمریکای اوباما
اگر عضو یکی از شبکههای زیر هستید میتوانید این مطلب را به شبکهی خود ارسال کنید:
[19 Oct 2012]
[ توماس فریدمن ]
با اینکه به تازگی وارد شانگهای شدهام، اما هنوز به استونی و سخنان «اوباما» و «کلینتون» فکر میکنم. هفته گذشته، مجله «وایرد» گزارشی را منتشر کرد که از برنامههای آموزشی نوینی در مدارس عمومی استونی خبر میداد. به گزارش این مجله آمریکایی، تدوین این برنامه آموزشی که هدف آن، آموزش برنامهنویسی با کامپیوتر در مراحل ابتدایی آموزش است، به منظور رفع مشکلاتی که شرکتهای استونی در استخدام برنامهنویسان با آن مواجهند صورت گرفته است. تکنولوژی در استونی، به لطف استفاده از اسکایپ شاهد رشدی روزافزون است. خبر آموزش برنامهنویسی، آن هم در مدارس ابتدایی در استونی، روزنامه گاردین انگلستان را بر آن داشت تا در یک نظرسنجی، اجرای این ایده را در مدارس بریتانیا به رای عموم بگذارد. جالب است که این مطالب را، در شانگهای که سیستم آموزشی مدارس عمومی آن در ریاضی و علوم، سرمشق سایر مدارس جهان است، مطالعه میکردم.
با خودم فکر میکردم که شاید زمان آن فرا رسیده است که در ایالاتمتحده نیز، اوباما از استناد به این عبارت بیل کلینتون، «سختکوشی در سایه اجرای قوانین»، که برای اولین بار در سال ۱۹۹۲ بدان اشاره کرد دست بردارد. عبارتی که در آن زمان، تنها راه رسیدن به یک زندگی ایدهآل را تکیه بر نظام آمریکایی و مقررات آمریکایی میدانست. باید حقیقت را پذیرفت، این عبارت، برای جهان امروز زیادی کهنه است.
ا
مروز، داشتن یک شغل شایسته که شما را به سوی یک زندگی شایسته سوق دهد، نیازمند تلاش بیشتر، برخورداری از آموزشی بالاتر از سطح دبیرستان و به روز کردن اطلاعاتتان است. تنها در این صورت میتوانید اطمینان حاصل کنید که تعظیم در برابر قوانین، زندگی ایدهآل شما را تضمین میکند. عبارت کلینتون، امروز تا حدی گمراهکننده است. با خود فکر میکنید چرا؟ به این علت که در سال ۱۹۹۲، وقتی که کلینتون برای اولینبار این عبارت را به کار برد، اینترنت، به تازگی پدیدار شده بود، بالطبع هیچکسی حتی یک آدرس «ایمیل» نداشت و سرمای جنگ سرد، هنوز در جامعه آمریکا حس میشد. ما هنوز در یک سیستم محدود و بسته زندگی میکردیم، جهان محصور میان دیوارهایی بود که آرام آرام ترک میخوردند و فرو میریختند. دوران پیش از انقلاب فناوری اطلاعات و پدیده جهانی شدن که در آن، هنوز اتحادیهها و کارگران از قدرتی نسبی برخوردار بودند و ایالات متحده هنوز میتوانست با تصویب قوانین نو، جامعه را به داشتن یک زندگی مناسب تشویق کند.
آن جهان به خاطرهها پیوسته است. جهان امروز، براساس یک سیستم آزاد حرکت میکند و پیشرفت تکنولوژی و پدیده جهانیشدن، شغلهای سنتی دست پایین را کنار میزنند. امروز، بیش از هر روز دیگری، آموزش مستمر، تنها راه رسیدن به طبقه متوسط و باقیماندن در آن است.
جملهای که آن را به «الوین تافلر»، نویسنده آمریکایی قرن بیستم نسبت میدهند، به زیبایی نیاز به آموزش مستمر را بیان میکند.«در آینده، بیسوادی به معنای ناتوانی در خواندن و نوشتن نیست، بیسوادی، ناتوانی در آموزش مداوم است.» ماندن و در جا زدن، امروز انسان را به شکست محکوم میکند.
در هفته گذشته، تمام آنچه که به گردهمایی جمهوریخواهان مربوط میشد، منعکس کردم، اما وقتی همکارم در«تایمز»، گزارشی را درباره اینکه چگونه شغلهایشان دستخوش تغییر شده است منتشر کرد، به شدت تحتتاثیر قرار گرفتم. تمام آنچه یک گزارشگر در یک روز عادی انجام میدهد، در جستوجوی در اینترنت، پیگیری توییتر، به روز کردن لحظهبهلحظه اطلاعات و چک کردن ویدیوهای به تازگی منتشر شده خلاصه میشود. آیا مایلید گزارشگر تایمز شوید؟ امروز روز شماست. باید سخت کار کنید، هوشمندانه کار کنید و هر روز و زودتر از دیگران، به تقویت مهارتهای خود بپردازید.
«وانتن کویینلیون»، نایبرییس بخش نیروی کار و توسعه اقتصادی موسسه کالجهای محلی کالیفرنیا، افراد خواهان شغل را براساس میزان مهارتهایشان، به چهار گروه تقسیم میکند: نخست، کسانی هستند که هماکنون آمادهاند. این به معنای آن است که این دسته از افراد، تمام مهارتهای مورد نیاز را کاملا فرا گرفتهاند. دسته دوم کسانیاند که با طی کردن مسیری کوتاه، به گروه اول میپیوندند. در حقیقت، امروز، در تمام نقاط جهان، میتوان افرادی از این دست را یافت. شرکتهایی که از یافتن کارمندانی از گروه اول ناتوانند، به این گروه متوسل میشوند. شرکتها، غالبا، زمانیکه افراد از پیش مهارت یافته را نمییابند سراغ کسانی میروند که مهارتهای لازم را به سرعت کسب کنند. کسب مهارتهای مربوطه، برای این دست از افراد، در محیط کاری و طی انجام کار صورت میگیرد. در صورت کمبود این نیروها، کمپانیها ناگزیر به افرادی رجوع میکنند که آماده به کارند. اینها کسانی هستند که پس از دوران ابتدایی، دستکم چهار سال دیگر تحصیل کردهاند و آماده یادگیری مهارتهای لازمند. کمپانیها اغلب ترجیح میدهند که مسوولیت تعلیم این افراد، به مدارس محول شود. و دست آخر، آن دسته از افرادیاند که تا آمادگی برای کار، فاصله زیادی دارند. این دسته از افراد اغلب ترک تحصیلکرده یا به داشتن مدرک دیپلم دبیرستان بسنده کردهاند. چشمانداز این افراد، برای داشتن یک شغل مناسب، چندان روشن نیست حتی اگر «سخت کار کنند و در برابر قوانین، سر تعظیم فرود آورند.»
بنابراین، آنچه باید بدان توجه شود، برخورداری تکتک افراد جامعه از آموزش مستمر است. امروز، نرخ بیکاری ایالات متحده، برای فارغالتحصیلان دورههای چهار ساله کالج، ۴/۱درصد، برای کسانی که تنها دو سال در کالج تحصیل کردهاند، ۶/۶درصد، برای فارغالتحصیلان دبیرستانها ۸/۸درصد و برای کسانی که ترک تحصیل کردهاند، ۱۲درصد است. به همین علت است که شعار جدید کلینتون در گردهمایی اخیر دموکراتها را، که از «سختکوشی در سایه اجرای قوانین» فراتر رفته است به هر شعاری ترجیح میدهم: «سرمایهگذاری روی تکتک افراد جامعه، آمادهسازی افراد برای مشاغل جهان امروز.»
نیویورک تایمز
مطلبهای دیگر از همین نویسنده در سایت آیندهنگری: