یادداشتی درباره سایت آینده نگر
اگر عضو یکی از شبکههای زیر هستید میتوانید این مطلب را به شبکهی خود ارسال کنید:
[09 Jan 2008]
[ مديران سايت آينده نگر]
نوشته آقای سام قندچی زیرعنوان «اطلاعیه درباره سايت آينده نگر» به ناروشنی هایی پيرامون سايت آينده نگر، انجمن اينده، مناسبات ميان این دو نهاد و چگونگی پیدایش سایت آینده نگر دامن زده است.
شوربختانه این که آقای قندچی در«اطلاعیه» شان و نیز در یادداشت های بسیاری که در پاسخ به پرسش ها و دیدگاه های خوانندگان در پایین آن نوشته اند به موضوعاتی پراکنده اشاره کرده اند که رابطه آن ها با يکديگر و نیز با عنوان اطلاعیه شان که قرار بود پاسخی باشد به «دوستانی که به کرّات» از ایشان «پرسیده اند که آیا با سایت آینده نگر دات اورگ که اینک در تصاحب آقای مولا است ارتباطی» دارند، روشن نیست. معلوم نيست که اشاره به سازمان های سیاسی سی سال پیش مانند اتحادیه کمونیست ها، فدائیان اکثریت و گروه زحمت چه ارتباطی با سایت آینده نگر، انجمن آینده و گفتگوهای امروزایران دارد؟ با این حال و بدون اینکه به جنبه های شخصی در نوشته ایشان بپردازیم، تنها به طرح نکاتی پیرامون دعاوی و اتهامات ایشان به سایت آینده نگر بسنده خواهیم کرد.
پیش از پرداختن به دعاوی آقای قندچی، چند تذکر تاریخی ضروری است. آقای قندچی می نویسند که «در سال های بعد از انقلاب آقای مولا رادیویی به نام آزادی در سوئد داشت که هیچ ربطی به آینده نگری نداشت و در فکر راه انداختن مجله ای بودند و حتی نمی دانستند کامپیوتر و اینترنت چیست. یکی از دوستان من که می دانست من هم در فکر انتشار مجله ای هستم، اورا در سال 1992 به من معرفی کرد.» دراین نقل قول آقای قندچی خود به دو نکته مهم اشاره کرده اند:
نخست اینکه آقای مولا، مدیر مسئول و بانی آینده نگر در سال های نخست پس از انقلاب رادیویی در سوئد می داشته (به آگاهی او از آینده نگری پایین تر خواهیم پرداخت) و دوم اینکه آقای قندچی برای نخستین بار در سال 1992 با او آشنا شده اند. دریادداشتی در پایین نوشته خود می نویسند که «حتی رادیو آزادی در سال 1995 اسمش را در پی بحث های من عوض کرد و به صدای آینده نگر تغییر داد».
آقای مولا، رادیو صدای آزادی را در سوئد در سال 1981 آغاز کرد و کار این رادیو تا سال 1995 ادامه یافت. از سال 1983 تا پایان کار این رادیو، نام این رادیو «صدای آزادی رادیو آیند نگر» بود. آرشیو، لوگو و گفتگوهای این رادیو نیز به شکرانه انقلاب دیجیتال هم چنان موجود است. بخش بزرگی از آرشیو برنامه های این رادیو خواندن ترجمه آثار آینده نگری مانند «موج سوم» الوین تافلر بود. این معما که چگونه مدیر آینده نگر ده سال پیش از آشنایی با آقای قندچی، به یاری ایشان با اندیشه های آینده نگری آشنا شده اند و در پی این آشنایی نام رادیوی خود را دگرگون کرده اند، از شگفتی هایی است که ما پاسخی برآن نیافتیم.
دعوی مالکیت آینده نگر
نخستین موضوع مهم در اطلاعیه آقای قندچی ادعای ایشان درمالکيت مشترک و یا بنیان گذاری سايت آينده نگر است. ایشان مدعی اند که از بنيان گذاران اين سايت بوده اند و اینک حق ایشان نقض شده است. در نوشته ایشان بارها عباراتی مانند «سایت آینده نگر که درحال حاضر در تصاحب آقای مولا است» (تاکید از ما است) به کار رفته است. نیک می دانیم که به کار گرفتن چنین عباراتی به این مفهوم است که این سایت در زمانی در مالکیت دیگری بوده و بنا بر پاره ای رویدادها «درحال حاضر در تصاحب آقای مولا» افتاده است! این گونه قلم فرسایی در جامعه ای که سال ها است با پدیده «مصادره انقلابی» و «تصاحب عُدوانی» آشنایی دارد، القاء شبهه ای به خواننده است که آقای قندچی زمانی مالکیت این سایت را دراختیار داشته اند و آقای مولا و همکارانشان که «حتی نمی دانستند کامپیوتر و اینترنت چیست» با حیله و دغل، مالکیت قانونی این سایت را از آقای قندچی تصاحب کرده اند!
خوشبختانه آقای قندچی و مدیران سایت آینده نگردر کشورهائی زندگی می کنند که نظام های قانونی نسبتاً جا افتاده ای درآن ها حاکم است. دراین گونه نظام ها بر خلاف کشورما که دیوار ادعا درآن بسی بلند است، دعوی مالکيت را بدون ارائه سند و دعوی حقوقی قابل اثبات، به کسی نمی بخشند.
اما آقای قندچی ادعایی را درباره بنیان گذاری سایت آینده نگر و بنیاد آینده نگر به همراه آقای مولا می کند و سندی را دراین باره به خوانندگان ارائه نمی دهد. پرسش این است که ایشان در چه تاریخی و در کدام کشور سایت و یابنیاد آینده نگری را به همراه آقای مولا به ثبت رسانیدند؟ آیا نوشته و یا سندی در این باره در دست دارند و یا این ادعای ایشان برخاسته از رویاهای ناکامشان است؟ کسی که مدعی است که فرد دیگری، همه و یا بخشی ازآنچه را که به اوتعلق داشته به ناروا تصاحب کرده است، دستکم باید نشان دهد که آن موضوع مورد دعوا زمانی در مالکیت او بوده و اینک دیگری به ریا و یا به یاری قانون آن را از او ستانده است.
مالکیت حقوقی و یا حقیقی سایت آینده نگر و یا بخشی از آن، در چه زمانی و برپایه کدام نوشته و سندی در اختیار آقای قندچی بوده که اینک ایشان به خود اجازه می دهند که از واژه گستاخانه «تصاحب» سود جویند؟ خودشان هم می گویند که از سال 1999 به این سوی دیگر کاری با این مِلک غصبی نداشته اند. پرسش این است که ایشان که قلم پرخاشگرایانه شان از گناه هیچ تـنابنده ای در این سال ها نگذشته چرا در باره این تجاوز به حق مالکیت خویش هشت سال سکوت کرده اند و اینک برآن شده اند که از«تصاحب» مایَملک پیشین خویش گلایه کنند؟ آیا سندی از این تصاحب عـُدوانی سایت آینده نگر در دست دارند و یا شاهدی براین ستم می شناسند؟
اگر چنین اسنادی و شواهدی در دست نیست، که می دانیم نیست، پس باید فرض براین باشد که درآن سال های مورد گفتگو، ایشان به عنوان «صاحب» و یا «شریک» آن سایت و آن بنیاد، دستکم بخشی ازهزینه های آن نهادهارا پرداخته اند. اگر چنین است آیا مدرکی در این باره در دست دارند؟ تا آن جا که بر مدیران این سایت آشکار است، ایشان نه دیناری به این دو نهاد پرداخته اند و نه هزینه ای را برای ادراه امور آن پذیرا شده اند. گِلِه ای هم از ایشان نداریم، چراکه از ایشان در مقام یک همکار دور، توقع ویژه ای نداشته ایم و نداریم.
اگراز گفتگو بر سرحقانیت مالکیت حقوقی ویا مشارکت مالی در سایت آینده نگر بگذریم، لازم می آمد که ایشان دستکم در مدیریت روزمره سایت از قبیل گزینش و ویراستاری مقالات، تماس یا نویسندگان، بازنویسی الکترونیکی مقالات، نوکردن و به روزکردن سایت، پاسخ به خوانندگان و ده ها کار بزرگ و کوچک دیگر مسئولیتی برعهده گرفته باشند. هر گرداننده یک سایت الکترونیکی نیک می داند که ماندگاری یک تارنما بدون پی گیری روزمره آن چنان کارهایی ناممکن است.
آیا آقای قندچی دراین زمینه ها در فاصله سال های 98 و 99 که ایشان مدعی اشتراک در پایه گذاری و مدیریت این سایت بوده اند، کاری کرده اند؟ آقای قندچی در این باره در«یادداشت بیوگرافیک» در سایت خودشان می نویسند که آقای مولا در سال 1992 در سودای راه اندازی سایت آینده نگر بوده است و «امیدوار بودم دوستانی که در سوئیس و سوئد داشتم که از نظر تکنیکی متخصص بودند به آقای مولا کمک کنند که عملا نشد و آقای مولا خودش راه یابی کرد و کامپیوتر را در آن سال گرفت». باز آقای قندچی می افزایند که پس از ناکامی ایشان در یاری رساندن فنی به آقای مولا در سال 1992، «از سال 1993 تا 1996 آقای مولا سیستم کامپیوتر مجله را آماده کرد و بالاخره در مارس 1996 اولین ای میل را به من فرستادند و دوسال بعد از آن اولین شماره مجله آینده نگر را آقای مولا در ژانویه 1998 روی اینترنت منتشر کردند». آقای قندچی، که هیچ کس نمی تواند ایشان را به فروتنی متهم کند، خود می نویسند که اندیشه انتشار مجله اینترنیتی آینده نگر را آقای مولا آغاز کرده، کارهای فنی آن را هم انجام داده و سه سال هم در پرورش آن کوشیده است و سرانجام «اولین شماره مجله آینده نگر» را هم خود آقای مولا «در ژانویه 1998 روی اینترنت منتشرکردند» و در این شش سال که از آشنایی ایشان می گذشته، چند ایمیل هم برای جناب قندچی فرستاده اند. درآن نخستین شماره مجله الکترونیکی آینده نگرهم، ترجمه فارسی مقاله «ابزار هوشمند» آقای قندچی درج شده است. این چنین است دامنه «همکاری» فنی آقای قندچی تا پیش از آغاز سایت آینده نگر در سال 1998! به گفته خودشان هم جز دو مقاله که از ایشان درآن سایت از ژانویه 1998 تا اکتبر 1999 به چاپ رسیده، کاری با این سایت نداشته اند و «پس از آن تاریخ آقای مولا کار مجله آینده نگر را ادامه دادند. هرچند که گاه به گاه مقالاتی از من هم در آن جا چاپ می شد».
این ها حرف های خود آقای قندچی است که ایشان در دسامبر 2005 در بیوگرافی خویش نوشته اند و با این حال امروز ادعا می کنند که از آغاز شریک و مالک سایتی بوده اند که نه در بنایش نقشی داشته اند و نه در اداره فنی و ویراستاریش! به گفته خودشان هم پس از تاریخی که بنا برادعای تازه شان مالکیت آینده نگررا آقای مولا «غصب» کرده بوده، بازهم چند مقاله برای انتشار در سایت آینده نگر برای ایشان فرستاده اند! (رجوع کنید به http://www.ghandchi.com/05-Mr_profile.htm )
ما به نادرستی دعوی آقای قندچی در بنیان گذاری و مدیریت مشترک سایت آینده نگر در سه زمینه، حقوقی، مالی و اداری سایت اشاره کردیم. پایه دیگرادعای ایشان درآن چارپایه رویایی که برآن نشسته اند این است که نظریه پردازی و تحلیل های آینده نگرانه در سایت آینده نگر در آن سال ها مدیون کوشش های قلمی ایشان است! آقای قندچی مدعی پایه گذاری فکری سایت آینده نگر و رهبری نظری این سایت است اما کمترین اشاره ای به «انبوه» کارهای نوشتاری در سایت آینده نگر و یا گفتاری با رادیوی صدای آزادی نمی کنند. سکوت ايشان در این مورد نيز کاملا عامدانه است . زيرا تمام آرشيو سايت آينده نگر نشان می دهد که مجموعه کارهای ارسالی ايشان به این سايت در آن سال ها از دو مقاله تجاوز نمی کند! این دو مقاله نیز نزدیک به دهسال پیش از آغاز سایت آینده نگر نخست به انگلیسی نوشته شده بود و سپس ایشان برگردان فارسی آن را به مدیر آینده نگرارسال کرده اند. با رجوع به سايت آقای قندچی و نگاه به تاريخ مقالات فارسی ایشان هر خواننده به اين نتيجه خواهد رسید که در دوره بیست ساله پس از آغاز دهه هشتاد مجموعه مقالاتی که آقای
قندچی به زبان فارسی منتشر کرده اند از سه مقاله تجاور نمی کند! ايشان پس از سال 2000 به ترجمه مقالات انگليسی خود به فارسی اقدام کردند که برخی ازآن ها پس از سال 2002 در سايت آينده نگر به چاپ رسيد.
یک خواننده منصف اینک بنگرد و بیاندیشد که کسی که در ثبت قانونی سایت آینده نگر و بنیاد آینده نگری نقشی نداشته، یک دینارهم برای این سایت خرج نکرده وهیچ مسئولتی هم در اداره امور روزانه و گرفتاری های سایت آینده نگر برعهده نگرفته و یک برگ کاغذ هم در دورانی که مدعی پایه گذاری این سایت بوده ننوشته است، چگونه می تواند اینک مدعی شود که سایت یادشده را او پایه گذاری کرده و مبشر فکری آن سایت بوده و اینک به او نامِهری شده و آقای مولا آن سایت را تصاحب عُدوانی کرده است!
سایت آینده نگر و اتهام سانسور
دومين مسئله ای که دراطلاعیه آقای قندچی آمده این ادعا است که گویا سایت آینده نگر مقالات ایشان را سانسور کرده است! اتهام سانسور هم بخشی از داوری «تئوریک» ایشان در تقسیم سايت های اینترنتی به سايت های خصوصی و عمومی است! از منظر ایشان هر سایت که شخصی نباشد و درباره یک موضوع عمومی و یا بخشی از تاریخ و یا سیاست گفتگو کند، سایت «عمومی» است! برپایه این داوری، مدیران سایت های «عمومی» مانند ایران امروز، اخبار روز و ده ها سایت از این دست، حق ندارند نوشته هایی را که به روال کار ایشان نمی خورد درج نکنند و هرآینه مدیران این سایت ها به هردلیل مقاله ای را به چاپ نرساندند، نویسنده مختار است که در کوی و بزرن بانگ برآورد که مرا سانسور کرده اند! فلان سایتی که به بررسی تاریخ و فرهنگ ایران اختصاص دارد «موظف» است که هر مقاله بی سروتهی را بدون بررسی تخصص نویسنده و عمق آن نوشته به چاپ رساند زیرا بنا بر استدلال ایشان آن سایت یک سایت «عمومی» است و «سانسور»، کـُفراست! آقای قندچی توضیح نمی دهند که بر پایه چنین ادعایی چرا مثلا روزنامه هایی مانند نیویورک تایمز و یا لوموند که برپایه این ارزیابی «عمومی» اند، مقاله هر کسی را چاپ نمی کنند؟ مقاله که سهل است، نامه های رسیده را هم به گونه ای دستچین شده به چاپ می رسانند!
سایت های اینترنتی هم مانند هر رسانه ای دارای مدیریت و سیاست انتشاراتی اند و بنا بر سلیقه و سیاست مدیریت حق دارند مقاله ای را چاپ کنند واز درج مقاله ای دیگر پرهیز کنند. سایت آینده نگر، انبار پس انداز مقالات نیست. سایتی است با یک چشم انداز و نگاه ویژه به ایران و جهان. مدیران این سایت حق دارند در چاپ مقالات بنا بر روش و سیاست خویش رفتار کنند. برای آگاهی از چشم انداز ما به بخش «درباره آینده نگر» در سایت ما بنگرید.
سومین ادعای آقای قندچی این است که سایت آینده نگر به این دلیل که ایشان هوادار فدرالیسم بوده اند از درج مقالات ایشان خودداری کرده است! این ادعای بی پایه درحالی است که سایت آینده نگربسیاری از نوشته هایی را که از جمله به گفتگو درباره فدرالیسم پرداخته اند همچنان دراین سایت چاپ می کند. به علاوه، آقای قندچی خود مدعی است که از زمان خلقت آدم و یا دستکم از سال های پس از انقلاب ایشان همواره هوادار فدرالیسم در ایران بوده اند. شعار معروف ایشان در زیر همه مقالاتشان هم بر این گواه است. پس چگونه ممکن است که سایت آینده نگر از سال 2006 به این سوی یکباره دریافته که ایشان هوادار فدرالیسم اند و تصمیم به سانسور ایشان گرفته باشد؟ این اتهام بی پایه و نادرست است. سایت آینده نگر بنا به روش خویش نوشته های محدودی را که ازسوی آقای قندچی به این سایت ارسال می شد و از جمله داوری ایشان در باره فدرالیسم را به چاپ می رسانید و تنها پس از این که آقای قندچی در نوشته های خویش آشکارا روش اهانت به سازمان ها، سایت و شخصیت های سیاسی و فرهنگی را درپیش گرفتند و گاه و بیگاه منتقدان خویش را «فاشیست»، «مامورامنیتی» و «مزدور» خواندند، سایت آینده نگر به ایشان تذکر داد که از درج چنین نوشته هایی معذور است. از آن پس هم آقای قندچی نوشته ای را برای این سایت نفرستاده اند. سایت آینده نگر هم چهارمین سایتی است که از سوی ایشان به سانسور متهم شده است.
آينده نگر در گذشته از انتشار هر مقاله ای که درآن افترا، توهين شخصی، تهديد افراد و يا گروه سياسی درج شده باشد خودداری کرده است و درآينده نيز چنين خواهد کرد. واژگانی مانند سانسورچی، فاشيست، لابی ايست، ماموراطلاعاتی و از این دست که آقای قندچی گه گاه ازآن ها برای توصيف مخالفين سياسی خود سود می جويند با معيارهای و ارزش های اخلاقی سايت آيند ه نگر خوانایی نداشته و ندارند و هم از این رو است که ما از انتشار مقالات ايشان با چنين زبانی معذوريم . خوشبختانه ايشان نه تنها ناشر دو سايت اینترنتی و يک وبلاگ می باشند، بلکه هم چنين سايت هایی وجود دارند که سياستی متفاوت از سايت آينده نگر را دنبال می کنند و از چنين قيد وبند هایی آزادند. اقای قندچی ميتوانند ازآنها برای انتشار مقالات خود سود جويند.
بسی جای تأسف است که آقای قندچی برداشت نادرستی را از سایت آینده نگر به خوانندگان ارائه می دهند. آینده نگر یک سایت سیاسی به مفهوم کلاسیک و پذیرفته شده نیست. بیشتر مقالات سایت آینده نگر به موضوعاتی اختصاص دارند که به مفهموم کلاسیک سیاسی نیستند و تخصصی و یا اندیشه ای اند. بخش کمی از مقالات این سایت به گفتگوهای سیاسی و یا اخبار روز می پردازد. باور ما این است که موضوعات مطروحه در سایت آینده نگر نقش مهمی در گشودن یک چشم انداز فکری نو دربرابر کوشندگان سیاسی و نیروهای دموکرات و سکولار جامعه ما داشته و به گفتمان فکری جامعه ایران درباره راهکارهای آینده اش یاری رسانده است.
سایت آینده نگر با همه محدودیت هایش موفق شده که در شناساندن فرایند های گلوبالیسم، فضای سایـبر، اقتصاد اطلاعاتی و دانش محوری، مدیریت نو، حقوق فراملی، عدالت اجتماعی در دوران فرا صنعتی و نگاه نو به تاریخ ایران، به گفتمان روشنفکری امروز ایران، خدمتی هرچند ناچیز بنماید. آینده نگر جایگاهی برای برانگیختن گفتمان پیرامون ارزش های برخاسته از تمدن نوینی است که اینک درحال شکل گیری است.
نویسندگان سایت آینده نگر نیز از پیشینه ها و طیف های نظری گسترده ای برخاسته اند. در انتشار مقالات در سایت آينده نگر، توجه ما به ويژه به آن نوشته هایی است که در زمینه های گوناگون به گفتمان آینده نگری و نوپردازی درایران یاری می رسانند. نوشته های کسانی مانند خانم خوارزمی و آقایان هدایتی، حسنی و وحیدی مطلق و دیگران که کار و کوششان در راستای نظریه پردازی نو در ایران است، نمونه ای از نوشته هایی است که به داوری ما جایگاهی مهم درچالش فکری جامعه ایران دارند. برای ما پرسشگری و کندوکاو خردمندانه در راستای اندیشه های آینده گرایانه و آزادی خواهانه ارزشمند است و نه پیشینه سیاسی و سَمت و سوی فکری نویسندگان.
در پایان برای آقای قندچی تندرستی و بهروزی را آرزومندیم.
به امید سربلندی همه کسانی که به خرد انسانی پایبندند،
مديران سايت آينده نگر
هشتم ژانویه 2008
مطلبهای دیگر از همین نویسنده در سایت آیندهنگری: