Iranian Futurist 
Iranian Futurist
Ayandeh-Negar
Welcome To Future

Tomorow is built today
در باره ما
تماس با ما
خبرهای علمی
احزاب مدرن
هنر و ادبیات
ستون آزاد
محیط زیست
حقوق بشر
اخبار روز
صفحه‌ی نخست
آرشیو
اندیشمندان آینده‌نگر
تاریخ از دیدگاه نو
انسان گلوبال
دموکراسی دیجیتال
دانش نو
اقتصاد فراصنعتی
آینده‌نگری و سیاست
تکنولوژی
از سایت‌های دیگر


پاسخ «توطئه‌گر» بی‌ادب به برخی بزرگان ادب

اگر عضو یکی از شبکه‌های زیر هستید می‌توانید این مطلب را به شبکه‌ی خود ارسال کنید:
Twitter Google Yahoo Delicious بالاترین دنباله

[04 Feb 2014]   [ ناصر فکوهی]


شهروندان – ناصر فکوهی*:
ای بی‌خبر ز درد و آهم / خیزید و رها کنید راهم
من گم‌ نشده‌ام مرا مجویید / با گمشدگان سخن مگویید


 روزگاری شاعری بزرگ، برای زبان و ادبیات و فرهنگ ما، شعری سروده بود با عنوان زیبا و گویای: «روزگار غریبی است نازنین…». و در حقیقت نیز روزگار غریبی است و جامعه‌ای غریب‌تر که می‌تواند سالم‌ترین و هوشمند‌ترین آدم‌ها را به سوی خودشیفتگی و ازخودبیگانه‌شدن پیش برد.


روزگار عجیبی است که هر اندازه در آن بیشتر تامل می‌کنیم، حیرت بیشتری به سراغمان می‌آید. امروز بزرگان عالم سیاست، به‌گونه‌ای شگفت و البته تحسین‌برانگیز، کمتر هراسی از آن دارند که از تکثر فرهنگ و زبان ایرانی سخن بگویند و حتی در دیدارهایشان با مردم نواحی مختلف ایران، به زبان مادری آنها، به‌جز فارسی، سخنرانی می‌کنند تا نزدیکی خویش را با فرهنگ ایشان نشان دهند.


در حالی که آنها باید بیشتر از هر کسی از به‌خطرافتادن «وحدت ملی» وحشت داشته باشند و نگران آنکه مبادا تاکید و تاییدی در اینجا و آنجا، ولو کمرنگ، به فرهنگ‌هایی که هزاران سال در این کشور در کنار هم زیسته و یکدیگر را تقویت کرده و «ایران فرهنگی» را ساخته‌اند، به این وحدت و قدرت آنها خدشه‌ای وارد کند. اما در همین روزگار، آدم‌هایی که اصلا و ابدا کارشان سیاست‌بازی نیست، ناگهان وارد میدان می‌شوند تا در موضوعی به اهمیت «حق قانونی تدریس زبان مادری» که در اصل ۱۵ قانون اساسی پیش‌بینی شده است، دخالت کنند.


بزرگانی که کارشان پژوهش و تقویت فرهنگ و زبان است، این‌بار رسالت خود را در آن می‌بینند که «توطئه»‌ها را کشف کنند و دستورالعمل حذفی، برای زبان‌هایی که به مذاق آنها خوش نمی‌آید، صادر کنند. ظاهرا، امروز زبان‌های فرهنگ ما دیگر دارای «اربابانی» شده که باید به ما بگویند چه بکنیم و چه نکنیم. روزگار غریبی است… گویی اینجا هر بزرگواری که نام «بزرگ» و به‌ویژه «بزرگ هنر و ادب» بر او نهاده شد، باید از همان نخستین سال‌های دریافت این مقام ، بکوشد که دست به کاری بزند که دیگران را از این قضاوت عجولانه پشیمان کند.


به‌خصوص زمانی که در سال‌های پختگی عمر و موقعیتی قرار گرفته که باید بداند هر کلامش می‌تواند جماعتی بزرگ را به گمراهی بکشد: تلخی داستان شاملو و سخنانی را که در سال‌های آخر عمر بر زبان راند و بدون هیچ شناختی، «ضحاک» شاهنامه را قهرمان مبارزه طبقاتی کرد و «کاوه آهنگر» را سردسته اوباشی که فردوسی (با نام‌بردن از او با تحقیرآمیزترین واژگان) در قالب یک فئودال باستانی، تلاش کرده به مقام قهرمانی برساند، هنوز در اذهان ما هست و می‌دانیم بیشتر از آنکه آن عزیز مسوول این کار باشد، کسانی مسوول هستند که تمایل دارند به‌جای هر کاری از همه‌کس و همه‌چیز «اسطوره» بسازند و سپس به اسطوره‌هایشان مجوزی کامل و بی‌حدومرز برای هرگونه اظهارنظر بدهند تا خودشان را بالا بکشند و این داستان پیشینه‌ای دردناک دارد کمااینکه گروهی از نوشته‌های عرب‌ستیزانه و غیرقابل دفاع نویسنده بزرگی چون هدایت هنوز بهانه‌ای است برای تاختن به فرهنگ ایرانی از سوی شوونیست‌های عرب. همین است که امروز هم شاهد خبری هستیم که باید برایمان همچون خبر یک زمین‌لرزه می‌بود.


اما متاسفانه ما در چنان انفعالی به‌سر می‌بریم که ظاهرا هیچ مساله‌ای نمی‌تواند وادار به واکنشمان کند: در همایش رسمی یکی از مهم‌ترین نهاد‌های رسمی، بزرگانی که هرکدام خدمات بسیاری به زبان و ادبیات این پهنه کرده‌اند، اما روشن است نه تخصصی در سیاست دارند، نه در مدیریت و نه از همه کمتر در سیاست و تاریخ این عرصه فرهنگی، بسیار تاکید کرده‌اند که آموزش زبان‌های محلی که در اصل ۱۵ قانون اساسی از ابتدای انقلاب اسلامی آمده، اما هرگز به ملاحظات امنیتی (که در دوره جنگ و زمانی شاید موجه هم بوده‌اند) اجرا نشد، می‌تواند به زبان فارسی ضربه بزند.


برخی از این دوستان حتی تا به جایی پیش رفته‌اند که اظهار کرده‌اند: بهتر است فقط درباره این زبان‌ها پژوهش کنیم (یعنی مردم زبانشان را کنار بگذارند) و برخی تا جایی که طبق سنتی مرسوم و بسیار مورد پسند عوام در این کشور که در زبان مردمی به آن، سنت «دایی‌جان ناپلئونی» می‌گویند، باز یک دست «بیگانه غربی» را اینجا هم (یعنی در واقع در قانون اساسی ما) پیدا کرده‌اند.


جالب آن است که اندک‌زمانی از آن نمی‌گذرد که مدیر یکی دیگر از نهادهای نیمه‌رسمی و فرهنگی کشور، با «شجاعت» و «قاطعیت» حکم قتل زبان مادری بیش از ۲۰میلیون آذری‌زبان ایران و میلیون‌ها آذری‌زبان یک دولت ملی، همسایه و دوست ایران (آذربایجان) را صادر کرد و آن را «چیزی» بی‌ارزش تلقی کرد که ارزش مطالعه دارد و نه قابلیت گسترش و اندیشیدن و در این میان، پای روستاییان ما را هم پیش کشیده و جمله نامناسبی هم درباره آنها گفت.


این چهره «برجسته» تا حدی پیش می‌رود که استادان کشور همسایه را بی‌سواد و بی‌شعور می‌نامد و در «حد دهاتی‌های ما». البته همه این رویکردهای پان‌ایرانیستی، به حساب مبارزه با پان‌ترکیسم گذاشته می‌شود در حالی که بهترین خوراک برای پان‌ترکیست‌ها و همه پان‌ها دیگر اینگونه اظهارات غیرمسوولانه است.


پرسش این است: آیا باید تعجب کنیم؟ به گمان ما، به‌هیچ‌وجه: سیستم اجتماعی ما به چنین سخنان و چنین اندیشه‌هایی دامن می‌زند. بسیاری از روشنفکرانی که خود را مدرن یا پسامدرن می‌نامند، ابایی از آن ندارند که در همه زمینه‌هایی که کوچک‌ترین اطلاعی ندارند وارد شوند. سینماگران، «گزیده شاعران بزرگ کلاسیک» منتشر می‌کنند و دوست دارند نام خود را کنار غول‌های ادبیات ایران بگذارند و از میان آثار آن بزرگان از پیروانشان بخواهند گزیده آنها را بخوانند؛ ادبا، معتقدند که در حق ما ظلم شده است که تاکنون جایزه نوبل ادبیات نگرفته‌ایم و حتما توطئه‌ای در کار است؛ گروهی یک‌سال مدعی‌اند اسکار حق ماست و این جایزه اصلا سیاسی نیست، چون «اتفاقا» یک فیلم ایرانی برنده جایزه شده و سال بعد، یکباره «اسکار» را سیاسی اعلام می‌کنند چون یک فیلم ضدایرانی برنده می‌شود.


دانشمندانمان، حتی آنها که در سرزمین‌های دیگر زندگی می‌کنند، چنان تحت‌تاثیر سخنان اغراق‌آمیز هم‌وطنان است، که گمان می‌برند جهان یکسره زیرسلطه آنهاست و نهادهایی که در آنها خدمت می‌کنند، وابسته به وجود ایشان. در این شرایط، به مصداق «هر کسی از ظن خود شد یار من»، «پان»‌ها یا شونیست‌های قومی هم حرف خودشان را می‌زنند و البته از شنیدن چنین اظهاراتی از دست بزرگان ادب و متفکر برجسته معاصر، بسیار خوشحال چون برایشان خوراکی کامل برای مبارزه «ضد فارس» تهیه می‌کند؛ ضدعرب‌های نژادپرست، آموزش زبان عربی را در مدارس ما بهانه می‌کنند که از تبعیض نسبت به زبان‌های دیگر سخن بگویند، بدون آنکه توجه کنند تقریبا تمام ادبا و دانشمندان زبان‌ فارسی عرب‌شناس و عرب‌دان بودند؛ شوونیست‌هایی که هنوز روش‌های صدسال پیش یک مستبد وابسته به بیگانه، سنت‌گرا و زورگو را «بنیانگذاری ایران نوین» می‌نامند؛ آدم‌های تحصیلکرده‌ای که افتخار خود را دفاع از آدم عقب‌افتاده‌ای می‌دانند که جامعه‌ای عقب‌افتاده‌تر جسارت داشت خود را با پادشاهان «منورالفکر» اروپایی مقایسه کند، چون چند ساختمان به دست خارجیان برپا کرده و چند رییس قبیله را به‌دار آویخته بود.


متاسفانه مشکل ما در این پهنه آن است که حتی اگر کسی قابلیت تبدیل‌شدن به انسانی هوشمند و مفید برای جهان را هم داشته باشد، با روابط مرید و مرادی، ما فنایش می‌کنیم. این مثال را زیاد شنیده‌ایم، اما تکرار آن همیشه سودمند است که بهترین راه نابودی یک چیز، دفاع بد از آن است.


زبان فارسی به‌ویژه زبانی که به همت همه مردم ایران و در بسیاری موارد کسانی که زبان مادری‌شان فارسی نبوده (شهریار، ساعدی، یونسی، فرزاد…) ساخته شده و آنقدر قدرتمند هست که نیازی به چنین مدافعانی نداشته باشد. هرچندگاه همین شوونیسم‌های بی‌مایه شاعری چون شهریار را وادار کرد که شعر معروف «الا یا تهرانیا انصاف می‌ده…» را بسراید. این یادداشت را با شعری زیبا از یکی از بزرگ‌ترین شاعران ایران آغاز کردم.


برای این کار دلیلی داشتم. یک شب به دیدار اپرای عروسکی «لیلی و مجنون» به کارگردانی دوست عزیز، بهروز غریب‌پور رفته بودیم. بهروز، انسانی توانا و اندیشمند، مدیری مبتکر (بنیانگذار و مدیر اولیه دو نهاد بزرگ از میان ده‌ها نهاد دیگر: فرهنگستان بهمن و خانه هنرمندان)، یک کرد و یک ایرانی است که به هر دو افتخار می‌کند، به زبان مادری‌اش و به فارسی عشق می‌ورزد و تحصیلاتش را به ایتالیایی انجام داده؛ بهروز آن شب غوغایی برپا کرده بود، اشعار زیبای فارسی نظامی بر دیوارها با رقص نور شگفت‌انگیز بودند، افسانه‌ای برون آمده از بن‌مایه‌های بین‌النهرینی و عربی، درآمده به فارسی فاخر نظامی در اپرایی به زبان آذری اثر عُزیر حاجی‌بیگف، آهنگساز ارزشمند آذربایجانی، با عروسک‌هایی که در ایران ساخته شده‌اند، با سرمایه‌ای که از جیب خود او و دوستانش و در غیاب مسوولانی که باید حامی چنین هنر ارزشمندی باشند و البته با طراحی و تکنیکی که خود وی ابداع کرده و با اپرای کلاسیک ایتالیایی پیوند خورده.


معجزه‌ای از فرهنگ در برابر چشمان ما در جریان بود، از ده‌ها فرهنگ که دست به دست هم داده بودند و برای کسی همچون من که یک کلمه آذری نمی‌داند، تجربه‌ای بی‌نظیر از آنچه فرهنگ در واقعیت هست، چیزی به دور از تعصبات نژادی و زبانی و سنتی و… غنایی وصف‌ناپذیر که شخصیتی چون غریب‌پور نیز می‌سازد، شخصیتی که نه یک‌هزارم آن ادعا‌ها را دارد و نه به‌دنبال اسطوره‌شدن است، نه یافتن مریدی که استاد خطابش کند و نه یک لحظه از معجزه فرهنگی‌ای که با همین اجراهایش از «رستم و سهراب» گرفته تا «مکبث»، از «عاشورا» تا «مولوی» همه‌جا برپا کرده.


وجود سنت‌هایی همچون این اشعار و این اپرا و این کوشندگان خاموش و آرام فرهنگ است که به ما امید می‌دهد شاید آینده‌ای بهتر داشته باشیم و شاید در آن آینده، اثر دریایی را که در آن ناخدایانی بر کشتی‌های خودشیفتگی به پیش می‌تازند و از فرط خامی، نمی‌بینند که خروش اطرافشان، نه فریاد‌های بالندگی که ضجه‌های بیچارگی است، آنها که آنقدر در خلسه‌اند که فرورفتن آرامشان در گرداب پوچی را جدی نمی‌گیرند، فراموش کنیم. درود بر عروسکان جاندار بهروز، درود بر نظامی جاودان و بر بیگف بی‌مانند؛ و درود بر موسیقی و بر اپرای فاخری که پستی‌ها و بلاهت‌ها را در خود نیست می‌کند.


اما متاسفانه ما در چنان انفعالی به‌سر می‌بریم که ظاهرا هیچ مساله‌ای نمی‌تواند وادار به واکنشمان کند: در همایش رسمی یکی از مهم‌ترین نهاد‌های رسمی، بزرگانی که هرکدام خدمات بسیاری به زبان و ادبیات این پهنه کرده‌اند، اما روشن است نه تخصصی در سیاست دارند، نه در مدیریت و نه از همه کمتر در سیاست و تاریخ این عرصه فرهنگی، بسیار تاکید کرده‌اند که آموزش زبان‌های محلی که در اصل ۱۵ قانون اساسی از ابتدای انقلاب اسلامی آمده، اما هرگز به ملاحظات امنیتی (که در دوره جنگ و زمانی شاید موجه هم بوده‌اند) اجرا نشد، می‌تواند به زبان فارسی ضربه بزند.


برخی از این دوستان حتی تا به جایی پیش رفته‌اند که اظهار کرده‌اند: بهتر است فقط درباره این زبان‌ها پژوهش کنیم (یعنی مردم زبانشان را کنار بگذارند) و برخی تا جایی که طبق سنتی مرسوم و بسیار مورد پسند عوام در این کشور که در زبان مردمی به آن، سنت «دایی‌جان ناپلئونی» می‌گویند، باز یک دست «بیگانه غربی» را اینجا هم (یعنی در واقع در قانون اساسی ما) پیدا کرده‌اند. جالب آن است که اندک‌زمانی از آن نمی‌گذرد که مدیر یکی دیگر از نهادهای نیمه‌رسمی و فرهنگی کشور، با «شجاعت» و «قاطعیت» حکم قتل زبان مادری بیش از ۲۰میلیون آذری‌زبان ایران و میلیون‌ها آذری‌زبان یک دولت ملی، همسایه و دوست ایران (آذربایجان) را صادر کرد و آن را «چیزی» بی‌ارزش تلقی کرد که ارزش مطالعه دارد و نه قابلیت گسترش و اندیشیدن و در این میان، پای روستاییان ما را هم پیش کشیده و جمله نامناسبی هم درباره آنها گفت. این چهره «برجسته» تا حدی پیش می‌رود که استادان کشور همسایه را بی‌سواد و بی‌شعور می‌نامد و در «حد دهاتی‌های ما».


البته همه این رویکردهای پان‌ایرانیستی، به حساب مبارزه با پان‌ترکیسم گذاشته می‌شود در حالی که بهترین خوراک برای پان‌ترکیست‌ها و همه پان‌ها دیگر اینگونه اظهارات غیرمسوولانه است. پرسش این است: آیا باید تعجب کنیم؟ به گمان ما، به‌هیچ‌وجه: سیستم اجتماعی ما به چنین سخنان و چنین اندیشه‌هایی دامن می‌زند.


بسیاری از روشنفکرانی که خود را مدرن یا پسامدرن می‌نامند، ابایی از آن ندارند که در همه زمینه‌هایی که کوچک‌ترین اطلاعی ندارند وارد شوند. سینماگران، «گزیده شاعران بزرگ کلاسیک» منتشر می‌کنند و دوست دارند نام خود را کنار غول‌های ادبیات ایران بگذارند و از میان آثار آن بزرگان از پیروانشان بخواهند گزیده آنها را بخوانند؛ ادبا، معتقدند که در حق ما ظلم شده است که تاکنون جایزه نوبل ادبیات نگرفته‌ایم و حتما توطئه‌ای در کار است؛ گروهی یک‌سال مدعی‌اند اسکار حق ماست و این جایزه اصلا سیاسی نیست، چون «اتفاقا» یک فیلم ایرانی برنده جایزه شده و سال بعد، یکباره «اسکار» را سیاسی اعلام می‌کنند چون یک فیلم ضدایرانی برنده می‌شود.


دانشمندانمان، حتی آنها که در سرزمین‌های دیگر زندگی می‌کنند، چنان تحت‌تاثیر سخنان اغراق‌آمیز هم‌وطنان است، که گمان می‌برند جهان یکسره زیرسلطه آنهاست و نهادهایی که در آنها خدمت می‌کنند، وابسته به وجود ایشان. در این شرایط، به مصداق «هر کسی از ظن خود شد یار من»، «پان»‌ها یا شونیست‌های قومی هم حرف خودشان را می‌زنند و البته از شنیدن چنین اظهاراتی از دست بزرگان ادب و متفکر برجسته معاصر، بسیار خوشحال چون برایشان خوراکی کامل برای مبارزه «ضد فارس» تهیه می‌کند؛ ضدعرب‌های نژادپرست، آموزش زبان عربی را در مدارس ما بهانه می‌کنند که از تبعیض نسبت به زبان‌های دیگر سخن بگویند، بدون آنکه توجه کنند تقریبا تمام ادبا و دانشمندان زبان‌ فارسی عرب‌شناس و عرب‌دان بودند؛ شوونیست‌هایی که هنوز روش‌های صدسال پیش یک مستبد وابسته به بیگانه، سنت‌گرا و زورگو را «بنیانگذاری ایران نوین» می‌نامند؛ آدم‌های تحصیلکرده‌ای که افتخار خود را دفاع از آدم عقب‌افتاده‌ای می‌دانند که جامعه‌ای عقب‌افتاده‌تر جسارت داشت خود را با پادشاهان «منورالفکر» اروپایی مقایسه کند، چون چند ساختمان به دست خارجیان برپا کرده و چند رییس قبیله را به‌دار آویخته بود.


متاسفانه مشکل ما در این پهنه آن است که حتی اگر کسی قابلیت تبدیل‌شدن به انسانی هوشمند و مفید برای جهان را هم داشته باشد، با روابط مرید و مرادی، ما فنایش می‌کنیم. این مثال را زیاد شنیده‌ایم، اما تکرار آن همیشه سودمند است که بهترین راه نابودی یک چیز، دفاع بد از آن است. زبان فارسی به‌ویژه زبانی که به همت همه مردم ایران و در بسیاری موارد کسانی که زبان مادری‌شان فارسی نبوده (شهریار، ساعدی، یونسی، فرزاد…) ساخته شده و آنقدر قدرتمند هست که نیازی به چنین مدافعانی نداشته باشد.


هرچندگاه همین شوونیسم‌های بی‌مایه شاعری چون شهریار را وادار کرد که شعر معروف «الا یا تهرانیا انصاف می‌ده…» را بسراید. این یادداشت را با شعری زیبا از یکی از بزرگ‌ترین شاعران ایران آغاز کردم. برای این کار دلیلی داشتم. یک شب به دیدار اپرای عروسکی «لیلی و مجنون» به کارگردانی دوست عزیز، بهروز غریب‌پور رفته بودیم. بهروز، انسانی توانا و اندیشمند، مدیری مبتکر (بنیانگذار و مدیر اولیه دو نهاد بزرگ از میان ده‌ها نهاد دیگر: فرهنگستان بهمن و خانه هنرمندان)، یک کرد و یک ایرانی است که به هر دو افتخار می‌کند، به زبان مادری‌اش و به فارسی عشق می‌ورزد و تحصیلاتش را به ایتالیایی انجام داده؛ بهروز آن شب غوغایی برپا کرده بود، اشعار زیبای فارسی نظامی بر دیوارها با رقص نور شگفت‌انگیز بودند، افسانه‌ای برون آمده از بن‌مایه‌های بین‌النهرینی و عربی، درآمده به فارسی فاخر نظامی در اپرایی به زبان آذری اثر عُزیر حاجی‌بیگف، آهنگساز ارزشمند آذربایجانی، با عروسک‌هایی که در ایران ساخته شده‌اند، با سرمایه‌ای که از جیب خود او و دوستانش و در غیاب مسوولانی که باید حامی چنین هنر ارزشمندی باشند و البته با طراحی و تکنیکی که خود وی ابداع کرده و با اپرای کلاسیک ایتالیایی پیوند خورده.


معجزه‌ای از فرهنگ در برابر چشمان ما در جریان بود، از ده‌ها فرهنگ که دست به دست هم داده بودند و برای کسی همچون من که یک کلمه آذری نمی‌داند، تجربه‌ای بی‌نظیر از آنچه فرهنگ در واقعیت هست، چیزی به دور از تعصبات نژادی و زبانی و سنتی و… غنایی وصف‌ناپذیر که شخصیتی چون غریب‌پور نیز می‌سازد، شخصیتی که نه یک‌هزارم آن ادعا‌ها را دارد و نه به‌دنبال اسطوره‌شدن است، نه یافتن مریدی که استاد خطابش کند و نه یک لحظه از معجزه فرهنگی‌ای که با همین اجراهایش از «رستم و سهراب» گرفته تا «مکبث»، از «عاشورا» تا «مولوی» همه‌جا برپا کرده.


وجود سنت‌هایی همچون این اشعار و این اپرا و این کوشندگان خاموش و آرام فرهنگ است که به ما امید می‌دهد شاید آینده‌ای بهتر داشته باشیم و شاید در آن آینده، اثر دریایی را که در آن ناخدایانی بر کشتی‌های خودشیفتگی به پیش می‌تازند و از فرط خامی، نمی‌بینند که خروش اطرافشان، نه فریاد‌های بالندگی که ضجه‌های بیچارگی است، آنها که آنقدر در خلسه‌اند که فرورفتن آرامشان در گرداب پوچی را جدی نمی‌گیرند، فراموش کنیم. درود بر عروسکان جاندار بهروز، درود بر نظامی جاودان و بر بیگف بی‌مانند؛ و درود بر موسیقی و بر اپرای فاخری که پستی‌ها و بلاهت‌ها را در خود نیست می‌کند.


  *استاد دانشگاه


 شرق


مطلب‌های دیگر از همین نویسنده در سایت آینده‌نگری:


منبع:


بنیاد آینده‌نگری ایران



پنجشنبه ۱ آذر ۱۴۰۳ - ۲۱ نوامبر ۲۰۲۴

ستون آزاد

+ زنان حزب دموکرات آمریکا اسب های خود را زین کرده اند  رضا علوی

+ تعویض در دقیقه نود  رضا علوی

+ جمهوری اسلامی و شالوده شکنی های مدرنیته  کیومرث صابغی

+ "زدن سر هشت پا" و حکایت "ببر کاغذی" رضا علوی

+ جهانِ پس از جنگ غزه  رضا علوی

+ آیا اسراییل بر نفت و گازغزه چیره خواهد شد ؟ رضا علوی

+ توتالیتریسم چیست؟ حسین مولا

+ گفتگو بارد هوش مصنوعی با حسین مولا حسین مولا

+ تفاوت مبارزه جوانان در زمان حکومت شاه ایران برای آزادی و دمکراسی با مبارزه جوانان کنونی برای آزادی و دمکراسی علیه جمهوری اسلامی چیست؟ گفتگو حسین مولا با بارد بزرگترین هوش مصنوعی گوگل

+ دو حادثه مهم  رضا علوی

+ جوانانیکه در جنبش زن زندگی آزادی شرکت کردن در چه سنینی بودند؟ Bard هوش مصنوعی

+ خود آموز دیکتاتورها رندال وود کارمینه دولوکا

+ موانع توسعه دموکراسی در خاورمیانه  دکتر امیر ساجدي

+ راز یک کشتار  رضا علوی

+ آیا غول خفته بیدار می شود ؟  رضا علوی

+ ریزش مداحان در این عاشورا رضا علوی

+ رهبر نقاب دار!  رضا علوی

+ بخش سوم : "لاریجانی ها " ؛ مردانی برای تمام فصول رضا علوی

+ حقوق زنان - کانون درگیری. فرهاد یزدی

+ آمریکا ؛ به کجا چنین شتابان ؟ رضا علوی

+ جهان و ایران در آغاز سال نو خورشیدی. فرهاد یزدی

+ نبرد برای نامزدی  رضا علوی

+ . 

+ ایران لیبرال فرهاد یزدی

+ روز جهانی زنان گرامی باد  گیتی پورفاضل

+ سالروز حمله روسیه به اوکراین فرهاد یزدی

+ کالبد شکافی" پرویز ثابتی" رضا علوی

+ سقوط محسن رنانی

+ فشار برملت ایران از دو سو. فرهاد یزدی

+ نشست واشنگتن – تلاش در راه ذلیل کردن جنبش ملی ایران فرهاد یزدی

+ الگوی روسی چپاول اموال ملی فرهاد یزدی

+ امنیت ملی – بخش دوم فرهاد یزدی

+ امنیت ملی در دهه سوم سده بیست و یکم فرهاد یزدی

+ آیا روسیه، جمهوری اسلامی را به عنوان متحد استراتژیک خود محسوب می کند؟ رضا علوی

+ منافع ملی و استقلال فرهاد یزدی

+ نقش "طنز" و شعار های "کاف دار" در جنبش انقلابی ایران رضا علوی

+ قشر میانه ایران مهرداد: یکی از همکاران سایت آینده نگر

+ دیگر چین به ایران اهمیت نمی‌دهد ! رضا علوی

+ نقش توازن قوا در جهان در خیزش ملی فرهاد یزدی

+ نیروهای مسلح در دو مقطع تاریخی فرهاد یزدی

+ تراژدی جمهوری اسلامی با مهسا امینی آغاز و با محسن شکاری پایان می‌یابد!  دکتر شیرزاد کلهری

+ دستاوردهای جنبش انقلابی ایران یکی از همکارن سایت آینده نگر از ایران

+ از خیزش اجتماعی تا انقلاب سیاسی فرهاد یزدی

+ پایان کار رژیم، تکیه بر عصای سلیمان شیرزاد کلهری

+ انقلاب سیاسی فرهاد یزدی

+ انقلاب مدرن ایران شیرزاد کلهری

+ ادامه خیزش اجتماعی – سیاسی ایران فرهاد یزدی

+ بیانیه شماره ۱ لیدرهای میدانی  لیدرهای میدانی

+ خیزش اجتماعی نسل جوان ایران فرهاد یزدی

+ اولویت پاسداری از یک پارچگی سرزمینی ایران فرهاد یزدی

+ با کمال تاسف و تاثر از در گذشت دوست نازنین مان محمد امینی .

+ اعتراضات مردم و راهکار های روی میز حکومت یکی از همکارن سایت آینده نگر از ایران

+ تعلل نیروهای مسلح فرهاد یزدی

+ آینده در کوتاه مدت فرهاد یزدی

+ سپاه پاسداران و نجات ایران فرهاد یزدی

+ رسالت انسان در برابر آزادی سعیده امین‌زاده

+ ایران – روسیه - اوکراین فرهاد یزدی

+ نیاز به زمان فرهاد یزدی

+ مبارزه مدنی و چرائی آن کیومرث صابغی

+ دو بازنده – یک برنده. فرهاد یزدی

+ نظام سیاسی در ایران آینده فرهاد یزدی

+ آیا بایدن در انتخابات ۲۰۲۴ کاندید خواهد شد ؟ رضا علوی

+ اسطوره سیاسی از دموکراسی آمریکا تا اقتدار گرائی چین پرفسورجیم دیتو

+ اسطوره جدید و آینده سیاسی عربستان سعودی -

+ فرمان فرمایی روسیه بر نظام اسلامی فرهاد یزدی

+ دگرگونی قدرت در کانون نظام فرهاد یزدی

+ برجام در تاریکی رضا علوی

+ برای مام زمین در روز زمین فرهاد یگانه‌

+ تکرار تاریخ، نابودی محتوم دیکتاتورهای بزرگ به دست خودشان است فرهاد یگانه‌

+ چرا رابطه کشورهای غربی و روسیه پس از پایان جنگ سرد، به چنین کابوسی برای اردوگاه کشورهای غربی ختم شد؟ فرهاد یگانه‌

+ تاثیر جنگ اوکراین فرهاد یزدی

+ نوروزتان مبارک .

+ چیرگی «جبهه موافقت» بر «جبهه مقاومت» رضا علوی

+ نخبه گان یا پخمه گان در حکومت اسلامی  رضا علوی

+ رویا یا کابوس ؟ رضا علوی

+ خودکامگی  تیموتی اسنایدر

+ نگاهی بر موقعیت ایران در منطقه فرهاد یزدی

+ در باره انتخابات ۱۴۰۰ مجید / ایران

+ حسن هم از میان ما رفت گروهی از یاران دیروز، امروز و فردای حسن

+ در باره ظریف ... و میدان  مجید / ایران

+ نظام اسلامی و اردوی خاور بر علیه باختر فرهاد یزدی

+ چرا سازمانهای اطلاعا تی معتقدند که آینده جهان تیره و تار است ترجمه: کیومرث صابغی

+ تضمین حداقل درآمد یکسان برای تمام شهروندان. فرهاد طالع

+ قرار داد ۲۵ ساله ؛ ماندگاری حکومت یا ترکمانچای ؟ رضا علوی

+ سخنی با آقای مهاجرانی. محمد امینی

+ مذاکره غرب با نظام اسلامی فرهاد یزدی

+ هنر فاشیست نبودن ترجمه ناصر فکوهی

+ با ناسيوناليسم راه به جايي نمي‌بريم عظيم محمودآبادي

+ در آستانه چهل و دومین سالگرد انقلاب فرهادی یزدی

+ روز سياه  رضا علوي

+ مصباح یزدی ؛ معمار خشونت مقدس و طرا ح "کادرسازی " رضا علوی

+ حمله به ایران و یا حزب الله؟ فرهاد یزدی

+ تهدید از سوی قفقاز فرهاد یزدی

+ بهار آن سال و «بهار هر سال...» محسن یلفانی

+ بحران امنیتی و حکومت نظامیان فرهاد یزدی

+ جستجوی کار در ایران امروز 

+ سیاست دولت نوین آمریکا در منطقه فرهاد یزدی

+ اوباما برجام را آورد و ترامپ آنرا پاره کرد- چرا؟ مجید / ایران

+ ارزش های اندیشه های دکتر فاطمی  رضا علوی

+ مرگ نهائی رژیم  فرهاد یزدی



info.ayandeh@gmail.com
©ayandeh.com 1995