نگاهی به مبانی آینده پژوهی
اگر عضو یکی از شبکههای زیر هستید میتوانید این مطلب را به شبکهی خود ارسال کنید:
آینده پژوهی علم و هنر کشف آینده و شکل بخشیدن به دنیای مطلوب فردا …
اندکی از آینده پژوهی بدانیم…
نوشتاری که در ادامه می آید بخشی از فصل بررسی “مبانی نظری و بررسی پیشینه تحقیق” پایان نامه کارشناسی ارشد دکتر حسینی است که می تواند تصویر اولیه مناسبی از آینده پژوهی به علاقه مندان این عرصه ارائه نماید.
۱ ماهیت آیندهپژوهی
آینده پژوهی مشتمل بر مجموعه تلاشهایی است که با استفاده از تجزیه و تحلیل منابع، الگوها و عوامل تغییر و یا ثبات، به تجسم آیندههای بالقوه و برنامهریزی برای آنها میپردازد. آیندهپژوهی منعکس میکند که چگونه از دل تغییرات (یا تغییر نکردن) “امروز”، واقعیت “فردا” تولد مییابد. (Bell, 2003)
آیندهپژوهی معادل لغت لاتین “Futures Studies” است. کلمه جمع Futures به این دلیل استفاده شده است که با بهرهگیری از طیف وسیعی از متدلوژیها و بجای تصور “فقط یک آینده” ، به گمانهزنیهای سیستماتیک و خردروزانه، در مورد نه فقط “یک آینده” بلکه “چندین آینده متصور” مبادرت میشود. موضوعات آیندهپژوهی دربرگیرنده گونههای “ممکن” ،”محتمل” و “مطلوب” برای دگرگونی از حال به آینده میباشند. (ملکیفر و همکاران، ۱۳۸۵) در همین حال، در یک تعریف ساده و در عین حال بسیار ژرف، آیندهپژوهی “علم و هنر کشف آینده و شکل بخشیدن به دنیای مطلوب فردا” عنوان شده است (ملکیفر، ۱۳۸۵). در این تعریف رسا، سه مؤلفه کلیدی وجود دارد. اول آنکه آیندهپژوهی تنها یک علم صرف نیست، بلکه تلفیقی از علم و هنر است. مؤلفه مهم دیگر اشاره به “کشف آینده” است، در واقع در اینجا تأکید بر شناسایی و کشف آینده بر مبنای روابط علّی و معلولی معینی میباشد. اینجا سخن از حدس و گمان بر مبنای جهل و ناآگاهی نیست، بلکه شناخت بر اساس روند دادههای گذشته، شناسایی سیگنالهایی تغییر کنونی و وضعیتهای محتمل و قابل رخ دادن در آینده است. مؤلفه سوم و بسیار حائز اهمیت در این تعریف “شکل بخشیدن به دنیای مطلوب فردا” است. این مؤلفه کلیدی نشانگر آن است که آیندهپژوهی در صدد است تا پا را فراتر از پیشبینی و کشف آینده گذارده و بر شکلدادن به آینده تأکید نماید؛ آیندهای که مدنظر و مطلوب برنامهریزان آن باشد، به دیگر سخن، ساختن آینده به گونهای که مطلوب و دلخواه است. (Bell, 2003)
همانگونه که عنوان شد، آیندهپژوهی گونهای از علوم نرم است. این حوزه از دانش نه تنها علم صرف بلکه به دانشفنی نیز نائل آمده است و از آن به عنوان علم-فناوری یاد میشود. امروزه از آینده پژوهی انتظار می رود پا را از کشف آینده فراتر گذارد و به “مهندسی هوشمند آینده” بپردازد. مطمئناً ملتی که به مرزهای جهانی این دانش برسد، میتواند امیدوار و بلکه مطمئن به توسعه سایر فناوری های نرم باشد. (ملکیفر و همکاران، ۱۳۸۵)
۲ پیشفرضهای آیندهپژوهی
یکی از پیش فرضهای آیندهپژوهی اذعان به وجود گزینههای متعدد آینده است؛ آینده ممکن: هر چیزی اعم از خوب یا بد، محتمل یا بعید، میتواند در آینده رخ دهد. آیندههای محتمل: آنچه به احتمال بسیار زیاد در آینده به وقوع خواهد پیوست (مبتنی بر استمرار روندهای کنونی در آینده). آیندههای مرجّح: آنچه مطلوبترین و مرجّحترین رویداد آینده به شمار میرود. هدف محتمل ساختن آیندههای مرجح یا مطلوب است. بدین منظور باید ازآنچه که میخواهیم بیافرینیم تصویری روشن و شفاف در ذهن داشته باشیم (به ویژه از ارزشهایی که میخواهیم بر جوامع آینده حاکم باشند). توجه به آیندههای ممکنی است که علیرغم تردید در وقوعشان, تحقق برخی از آنها اثر بزرگی بر زندگی مردم میگذارد. ((Bell ,2003 بر همین اساس، سه رویکرد به مطالعهی آینده وجود دارد: الف- آیندهپژوهی تحلیلی، که گاه آیندهپژوهی اکتشافی نیز نامیده میشود، ب- آیندهپژوهی تصویرپرداز و ج- آیندهپژوهی هنجاری، که گاه از آن با عنوان آیندهپژوهی مشارکتی نیز یاد میشود. این سه نوع آینده، ابعاد اصلی هسته مرکزی مفاهیم مرتبط با آیندهپژوهی، در مدل مفهومی ارائه شده در پژوهش حاضر را شکل میدهند.
۳ دو رویکرد اساسی؛ پیشبینی و آیندهنگاری
دو رویکرد اساسی در علم آیندهپژوهی وجود دارد. رویکرد اول را اصطلاحا “پیش بینی” (Forecast) مینامند. این رویکرد به دنبال شناسایی آینده و نه صرفا پیشگویی آن است. در این خصوص عنوان میشود که ارزش پیشبینی در سودمندی آن است، نه در تحقق آن. با بررسی این گزاره به نزدیکی آن با مفهوم چگونگی بهرهبرداری از فرصت و کیفیت آن پی میبریم. همچنین در جهت پیشبرد اهداف این رویکرد -که همزمان با شکلگیری علم آیندهپژوهی، ظهور یافت- بیش از یکصد تکنیک توسعه یافته است. رویکرد دوم که در چند دهه اخیر به آن توجه ویژهای شده است و در جایگاه بسیاری مهمی قرار دارد ” آیندهنگاری” (Foresight) است. در این رویکرد، پارادایم عمده شکل بخشیدن به دنیای مطلوب فردا است. در واقع اینگونه عنوان میشود که مسئولیت خطیر ما در قبال آینده، تعالی آن است و نه پیش بینی آن. ((Bell ,2003
آیندهنگاری فرآیندی سیستماتیک، مشارکتی و گردآورنده ادراکات آینده است، که چشماندازی میانمدت تا بلندمدت را با هدف اتخاذ تصمیمات روزآمد و بسیج اقدامات مشترک بنا میسازد. آیندهنگاری ابزاری برای درک آیندههای محتمل، آمادگی بهتر برای رویارویی با آینده و تصمیمسازی برای نیل به آیندهای مطلوب است. آیندهنگاری شامل تلاشی نظاممند برای بررسی و خلق آیندهی درازمدت علم، فناوری، اقتصاد، محیط و جامعه بهمنظور شناسایی فناوریهای عام نوظهور، حوزههای پرمنفعت اقتصادی و سایر حوزههای زیربنایی راهبردی است که به احتمال فراوان، بیشترین منافع اقتصادی، اجتماعی و سیاسی را خواهند داشت. آیندهنگاری نوعی مدیریت و مهندسی جامع آینده و ایجاد فرصت برای ساختن آیندهی مطلوب است . آیندهنگاری کار خود را با شناسایی آیندهی بدیل آغاز میکند و با بررسی آنها، امکان وقوع و اثربخشی هر انتخاب را مشخص میکند. بعد از این مرحله نوبت به انتخاب گزینهی مطلوب براساس معیارهای امکان و اثربخشی میرسد، در واقع خروجی این مرحله لیستی از اولویتهای برتر از تصاویر آینده میباشد. (Slaughter, 1995)
در علم آینده پژوهی، آینده به انواع مختلفی دستهبندی میگردد. این دستهبندی به شرح ذیل است:
۱- حال: آینده بلافصل (از اکنون تا یک سال بعد)
۲-آینده نزدیک(از اکنون تا یکی دو سال بعد)
۳- آینده میان مدت (۵تا۲۰ سال بعد)
۴-آینده بلندمدت (۲۰تا۵۰ سال بعد)
۵-آینده دور (۵۰سال دیگر و بعد از آن)
(Bell ,2003) و (ملکیفر و همکاران ، ۱۳۸۵)
مطلبهای دیگر از همین نویسنده در سایت آیندهنگری:
|
بنیاد آیندهنگری ایران |

يكشنبه ۴ خرداد ۱۴۰۴ - ۲۵ مه ۲۰۲۵
دانش نو
|
|