نقش فناوری اطلاعات و ارتباطات (ICT) در کارآفرينی
عبارت اقتصاد جديد به تدريج رواج يافته و چشم انداز تازه ای را ترسيم ميکند که با گسترش فناوری اطلاعات همراه است.درچنين اقتصادی، فناوری اطلاعات و ارتباطات گسترش و اهميت فزاينده ای پيدا ميکند. جامعه انسانی طی قرون گذشته، تاثيرات قابل توجهی از تغييرات فناوری پذيرفته است. ICT به ارضای نيازهای ارتباطی و اطلاعاتی که به ايجاد دانايی کمک ميکند، ميپردازد و امکانات جديدی برای تبادل اطلاعات ايجاد ميکند.ICT توان بالقوه ای دارد تا به قابليت انسان برای ايجاد دانش جديد بيافزايد.
فرانک وبستر در کتاب نظريه های جامعه اطلاعاتی بيان ميدارد که نخستين تعريف از اطلاعات که به ذهن خطور ميکند، تعريف معناشناختی است. اطلاعات معنی دار دارای يک موضوع بوده و محتوای آن، آگاهی يا دستوری درباره چيزی يا کسی است. اما کنت ارو معتقد است که معنای اطلاعات بطور مختصر و کوتاه عبارتست از کاهش در عدم قطعيت. اطلاعات کاربر را قادر ميسازدتا در مورد چيزی شناخت پيدا کند و از آن دانايی برای برقراری ارتباط ،يادگيری،تفکر،تصميم گيری و نوآوری در موقع نياز استفاده کند.
نظريه شبکه های اجتماعی در رابطه با کارآفرينی
طبق نظريه شبکه های اجتماعی، کارآفرينی فرايندی است که در شبکه متغيری از روابط اجتماعی واقع شده است و اين ارتباط اجتماعی ميتواند رابط کارآفرين را با منابع و فرصتها ، محدود يا تسهيل کند. توسعه فناوری اطلاعات و ارتباطات باعث ايجاد شبکه ای عظيم با مقياس جهانی (اينترنت) شده است. در کشورهای پيشرفته، اينترنت يکی از مهمترين ابزارهای کارآفرينان است. اين افراد از طريق اين شبکه بر قابليت های خود افزوده و از مزايای آن بهره ميگيرند.

کارآفرينی، موتور توسعه فناوری اطلاعات و ارتباطات
با کارآفرينی است که نيازها شناخته ميشود و با رفع نيازها، پيشرفت حاصل ميشود. کشورهای صنعتی به اين دليل پيشرفته اند که در فناوری اطلاعات پيشرفت کرده اند و توسط آن هم اقتصاد جهان را در اختيار گرفته و هم تبديل به قدرت نظامی شده اند و حال فرهنگ جهان را به سوی خواسته های خود هدايت ميکنند.کارآفرينی اطلاعات در سطوح مختلف سخت افزار، نرم افزار، اطلاعات و ارتباطات قابل انجام است. در هريک از اين سطوح، فرصت های بسياری برای کارآفرينی وجود دارد که نيازمند حمايت مرکز سرمايه گذاری و تلاش های کارآفرينانه است و جالب اينکه کارآفرينی در حوزه اطلاعات، بسيار راحت تر و عملی تر از کارآفرينی در ساير حوزه ها است. به عنوان مثال، در حوزه نيروگاه هسته ای به دليل کاربرد محدود، ايده های کمتری وجود دارد. به علاوه سرمايه گذاری فوق العاده زياد و در صد امکان پذيری کم، مانع هر فعاليت کارآفرينانه است، در حاليکه در حوزه فناوری اطلاعات و ارتباطات با گستردگی بسيار زياد، ايده های بسياری خلق می شود و ميزان سرمايه گذاری مورد نياز که ايده ها را به نتيجه برسانند، چندان زياد نيست.
نتيجه گيری
ملاحظه شد که فناوری اطلاعات و ارتباطات، تحولات زيادی در کليه فعاليتهای اجتماعی از جمله کارآفرينی به وجود آورده و به عنوان مهم ترين ابزار کارآفرينی مدرن مورد توجه قرار گرفته است. همچنين کارآفرينی در فناوری اطلاعات پهنه وسيعی برای فعاليت دارد. کارآفرينی لازمه توسعه فناوری و توسعه فناوری بستر کارآفرينی است. بر اين اساس اهميت نقش بستر سازی کارآفرينی و وظيفه دولت مشخص ميشود. دولت بايد بستر کارآفرينی در حوزه فناوری اطلاعات را که همان شبکه های ارتباطی و اطلاعاتی است، توسعه دهد و امکان دسترسی آسان همه به اين شبکه را فراهم کند، ضمن اينکه فرهنگ استفاده از شبکه را ايجاد کرده و گسترش دهد و قوانين و مقررات لازم را تدوين و اجرا کند.
پديده فرار مغزها که خصوصا در فناوری نو بيشتر رايج است از نتايج ضعف کارآفرينی در کشورهای در حال توسعه است. بسياری از نيروهای تحصيل کرده اين کشورها، صرفا عملی بار آمده و تربيت شده اند و بايد توسط ديگران مديريت شوند و از سوی ديگر، افرادی هم که شخصيت کارآفرينی دارند، بستر کارآفرينی را در اين کشورها نمی يابند. کارآفرينان می توانند مشاغلی را در زمينه فناوری برای متخصصان داخل کشور ايجاد کنند و در اثر رضايت شغلی که بوجود می آورند، علاوه برکليه مزايای کارآفرينی، از فرار مغزها نيز جلوگيری کنند.