آينده ي تكنولوژي
اگر عضو یکی از شبکههای زیر هستید میتوانید این مطلب را به شبکهی خود ارسال کنید:
تكنولوژي بي ترديد موتور محركه ي جهان ما در دويست سال گذشته بوده است. تكنولوژي هاي جديد به ما امكان تغيير و استيلاي گسترده بر طبيعت، در پي آن، درك و همچنين ويراني طبيعت را داده است. تكنولوژي راه را براي جامعه ي صنعتي و پس از آن جامعه ي پساصنعتي هموار كرد و ما به هيچ وجه به پايان پيشرفت هاي بزرگ تكنولوژيك يا پايان علم نرسيده ايم، بدان گونه كه در كتاب پايان علم نوشته ي جان هورگان كه درباره ي چشم انداز آينده ي علم جدي است، تلويحاً گفته شده است. در واقع، ما در سپيده دم پيشرفت هاي تكنولوژيك جديد و شگفت آور در بيولوژي قرار داريم كه نتايج آن را هنوز نمي توان به درستي برآورد كرد. آن چه مي دانيم اين است كه توسعه ي تكنولوژي در آينده، خوب يا بد، تأثير شگرفي بر زندگي و رفاه نسل هاي آينده خواهد گذاشت.
بيوتكنولوژي و مهندسي ژنتيك كه هر دو در آغاز راهند، اخيراً كانون بحث هاي داغ عمومي شده اند. نخستين شبيه سازي گوسفند در اسكاتلند (يا گاو در ژاپن)، هيچ كار اگر نكرده باشد، ما را از اين نكته دقيقاً آگاه كرده است كه مهم ترين پرسش هايي را كه تكنولوژي مطرح كرده است نمي توان با تكنولوژي پاسخ گفت. مجاز يا غير مجاز بودن شبيه سازي انسان يا مهندسي ژنتيك جنين نمي بايست صرفاً منوط به توان بالقوه ي تكنولوژي باشد. ملاحظات اخلاقي كه شبيه سازي به دنبال داشته، همچنين بسياري از پرسش هاي ديگري كه تكنولوژي مدرن مطرح كرده است، پيامدهاي گسترده ي اخلاقي، ديني، حقوقي و فرهنگي دارد و تنها در اين حوزه ها مي توان به نحوي مناسب به آنها پرداخت.
با اين كه واضح است كه تكنولوژي نيروي محركه اي بوده است كه همه ي جوامع را در چند قرن اخير دگرگون ساخته است، درك اين نكته نيز همان اندازه اهميت دارد كه در اين خصوص هيچ گونه جبرگرايي در كار نيست. از سوءتعبيرهايي كه از تكنولوژي مي شود، يكي آن است كه تكنولوژي قدري جلوتر از جامعه حركت مي كند و مردم را پشت سر مي گذارد. در نتيجه گفته مي شود كه ما به «شوك آينده» ـ تعبيري كه آلوين تافلر آينده پرداز برساخته است ـ دچار گشته ايم. گويي سرعت پيشرفت هاي تكنولوژيك ما را مبهوت كرده است، انديشه اي كه در ادبيات جامعه شناسي نيز، البته با اصلاحاتي اندك متفاوت، يافته مي شود.
ويليام اف . آگبرن جامعه شناس عبارت «تأخر فرهنگي» را با اين استدلال برساخت كه تكنولوژي به نيروي غالب در تغيير اجتماعي بدل شده، نهادهاي اجتماعي و فرهنگي نتوانسته اند خود را با آن سازگار كنند، كه در نتيجه منجر به «تأخر فرهنگي» شده است. متأسفانه از آن هنگام استفاده هاي نابخردانه اي از اين ايده صورت گرفته است. آگبرن به موجبيت تكنولوژيك اعتقاد داشت؛ خود او محصول روزگاري بود كه گمان مي رفت تكنولوژي به خودي خود سودمند و نمايانگر پيشرفت باشد.
اما پرسش اساسي اين است: چرا بايد هر گونه تغييرات تكنولوژيك را نسنجيده بپذيريم و از آن تقليد كنيم؟ تكنولوژي در بهترين حال يك ابزار است و في نفسه يك هدف نيست. در هر جامعه اي ارزش ها بايد تعيين كند كه آيا بايد تكنولوژي را پذيرفت يا رد كرد. صرف توانايي در شبيه سازي و از نو ساختن گياهان و جانوران و نيز انسان به اين معنا نيست كه ما مجبوريم از اين توانايي استفاده كنيم. اين نكته در مورد تكنولوژي كامپيوتر نيز صدق مي كند. از لحاظ فني اكنون داشتن «دموكراسي الكترونيكي» كه جايگزين نمايندگان منتخب مي شود امكان پذير است، اما اين توانايي بالقوه به خودي خود آن را مطلوب يا ناگزير نمي گرداند. ما شايد خواهان يك دموكراسي مشاركتي تر باشيم، شايد هم نباشيم، اما اين تصميمي است كه نمي توان از تكنولوژي دكمه فشاري بيرون كشيد بلكه اين تصميم بايد بر نظريه ي سياسي و ارزش هاي فرهنگي متكي باشد.
هياهو و هيجان زدگي
يكي از دشواري هاي ارزيابي هاي آينده گرايانه از تكنولوژي و نيز شيوه اي كه تكنولوژي براي تغيير جامعه در پيش مي گيرد اين است كه اين ارزيابي ها به راحتي در دام هياهو مي افتند. آينده نگرها و شيفتگان تكنولوژي رؤياهاي بزرگي در اين مورد كه تكنولوژي جديد چگونه در چشم به هم زدني «انقلابي» در كل جامعه ايجاد خواهد كرد ارائه مي دهند، در حالي كه بدبينان به تكنولوژي فرارسيدن فاجعه اي ساخته و پرداخته ي انسان را پيش بيني مي كنند. هر دو ديدگاه به تهييج مردم و جلب توجه رسانه ها گرايش دارند. اما همه ي اينها مسائل واقعي را كه با آن روبه رو هستيم در پرده ي ابهام قرار مي دهد.
حدود سي سال پيش، مجلات عامه پسند در زمينه ي تكنولوژي و علم هياهويي درباره ي يك پيشرفت جديد «انقلابي» به راه انداخته بودند كه دسترسي آسان فرد به قدرتي را فراهم مي كرد كه تا آن هنگام تنها در اختيار ماشين هاي بزرگ بود. اين پيشرفت جديد كاربرد كسري از قدرت اسب بخار، يا موتورهاي كوچكي با قدرت تيم يا يك چهارم اسب بخار بود. چند دهه ي بعد اين پيشرفت جديد «انقلابي»، مسواك برقي و چاقوي برقي و نيز ابزارهاي برقي و اره ي برقي را براي ما به ارمغان آورد كه مطمئناً براي برخي افراد راحتي به همراه آورده است، اما دشوار بتوان آن را چنان كه گمان مي رفت اختراعي تكان دهنده و تحول زا به شمار آورد.
پيش بيني هاي عمده ي ديگري كه در زمان خود جار و جنجال زيادي به پا كرده بود نيز وعده ها را برآورده نساخت. دنيس گابور در سال 1948 هولوگرام اختراع كرد، تكنيكي كه عكسبرداري از تصاوير سه بعدي را ممكن مي ساخت. در آن ايام مردم پيش بيني مي كردند كه هولوگرافي انقلابي در شيوه ي تصويرگري به وجود خواهد آورد، حتي ما را قادر خواهد ساخت تا به اراده ي خود در نماي ساختمان ها تغيير ايجاد كنيم. از آن زمان نيم قرن مي گذرد و هولوگرام چيزي بيش از يك معما يا شيء تزئيني كه در فروشگاه هاي كالاهاي سوغاتي فروخته مي شود نيست.
حدود بيست سال پيش، ژاپني ها «كامپيوتر نسل پنجم» را كه به تشخيص صدا و ارتباط مستقيم صوتي با كامپيوتر منجر مي شد اعلام كردند. اين پروژه ي پرسروصدا پس از ده سال كار كنار گذاشته شد.
همچنين حدود بيست سال پيش، جي فورستر و ديگران از اقتصاد بدون كاغذ و آغاز عمليات بانكي الكترونيكي خبر دادند. امروز پس از اين همه وقت بانك ها تازه عمليات بانكي الكترونيكي را شروع كرده اند اما تعداد اندكي از آنها چيزي به جز سيستم هاي كاملاً ابتدايي را به كار بسته اند. در دهه ي 1960، مارشال مك لوهان «غيب گو و كارشناس رسانه ها» پيش بيني كرد كه تا سال 2000 اتومبيل و بزرگراه منسوخ خواهد شد و جاي خود را به هاوركرافت، وسيله ي پرنده، خواهد داد. امروز كه حدود يك سال از آن تاريخ جادويي مي گذرد چند هاوركرافت را بر فراز خيابان هاي توكيو يا نيويورك مي بينيد؟
حرف من اين نيست كه نوآوري هاي تكنولوژيك هميشه از برآورده ساختن انتظارات عاجز مي مانند، بلكه مي گويم كه تأثيرگذاري تغييرات اجتماعي با رواج تكنولوژي آغاز مي شود نه با نوآوري. رواج يك محصول يا تكنولوژي جديد در معرض خطر بالا رفتن هزينه ها و موانع حقوقي در جهان تجارت است و علاوه بر آن رواج آن بايد از صافي سليقه هاي فرهنگي و نظام هاي ارزشي جامعه بگذرد. در نتيجه، تأثير تغييرات تكنولوژيك معمولاً طي دوره اي طولاني نمايان مي شود. ما براي انديشيدن، انتخاب كردن، يا قبول تكنولوژي يا استفاده از بخش هايي از آن فرصت كافي داريم.
ترس از فن سالاري
از آلدوس هاكسلي (نويسنده ي دنياي قشنگ نو) تا جورج ارول (نويسنده ي مزرعه ي حيوانات و 1984) رمان نويسان و منتقدان اجتماعي پيش بيني هاي هولناكي درباره ي اقتدارگرايي تكنولوژيك و نظارت «دولت برادر بزرگ» كرده اند كه ممكن است ارمغان توسعه ي كامپيوتر و تكنولوژي هاي ارتباطي باشد. زماني اين لطيفه ي روسي بر سر زبان ها بود: استالين كيست؟ جواب: چنگيزخاني مجهز به يك تلفن. مثال هاي جدي و شوخي هر دو نشان مي دهد كه چگونه تكنولوژي هاي جديد موجب رشد مكانيسم هاي بازرسي و مداخله در زندگي شخصي گرديد.
ترس از فن سالاري عنان گسيخته يا ترس از اسارت در چنگال ماشين چيز تازه اي نيست. منتقدان اجتماعي همواره نگران اين بوده اند كه مبادا ماشين كارگران را به كارهاي شاق تر بكشاند و حكمرانان جامعه تكنولوژي را براي نظارت بيشتر و ظلم بيشتر بر شهروندان به كار ببرند. به قطعه ي زير كه برگرفته از بخشي با عنوان «داروين در ميان ماشين ها» در كتابي نوشته ي ساموئل باتلر ايروون به تاريخ 1872 است توجه كنيد:
با وجود اين، ماشين روزبه روز عرصه را به ما تنگ تر مي كند؛ روز به روز بر سرسپردگي ما به ماشين افزوده مي شود؛ افراد بيشتري هر روزه چونان بردگان به مراقبت از ماشين ها گماشته مي شوند، افراد بيشتري هر روزه تمام توان خود را وقف توسعه ي زندگي ماشيني مي كنند. مسأله اين نيست كه اين امر رخ نمي دهد، بلكه مسأله زمان وقوع آن است، اين كه زماني فراخواهد رسيد كه ماشين بر جهان و ساكنان آن سلطه ي واقعي خواهد يافت چيزي است كه هيچ فرد برخوردار از ذهن فلسفي واقعي نمي تواند به راستي آن را مورد ترديد قرار دهد.
در اوايل دهه ي 1800 در بسياري از مناطق توليدي ناتينگهام شاير، يوركشاير و غيره در انگلستان شورش هايي درگرفت كه به خرد كردن ماشين ها انجاميد. كارگران نساجي ماشين آلات جديد را عامل بيكاري و فلاكت خود مي دانستند. اين اعتراض كنندگان را به سبب آن كه نام رهبرشان ند لود بود «لوديت ها» مي ناميدند و از آن زمان عبارت «لوديسم» با ترس شديد از تكنولوژي مترادف گشته است.
خطر اقتدارگرايي تكنولوژيك در سال هاي پس از جنگ جهاني دوم موجب نگراني هاي خاصي شده است. نظارت «بردار بزرگ» امروز به لحاظ فني ممكن است. تحقيق جالب يكي از روانشناسان جوان آمريكايي در بيست سال پيش نشان داد كه از ميان 137 وسيله ي فني كه در اثر كلاسيك جرج ارول يعني كتاب 1984 ذكر شده، حدود صد فقره ي آنها پيش از آن عملاً مورد استفاده قرار مي گرفت. تكنولوژي هاي كامپيوتري ايجاد يك سيستم نظارت گسترده و فراگير در حكومت هاي سراسردنيا را ممكن گردانيده است. نه فقط دولت ها بلكه بانك ها و شركت هاي خصوصي نيز از داده هاي كامپيوتري و اطلاعات مربوط به افراد براي رديابي موجودي يا به عنوان وسيله اي براي بازاريابي مستقيم با اهداف دقيق تر استفاده مي كنند.
با اين همه آنچه با ظهور كامپيوتر شخصي و رشد اينترنت اتفاق افتاده است ترس از سلطه ي تكنولوژيك گروه كوچكي از فن سالاران را كاملاً از ميان برده است: ما شاهد چيزي بوده ايم كه شايد بتوان آن را دمكراتيزه كردن تكنولوژي ناميد تا ديكتاتوري تكنولوژي. افزون بر اين، ويژگي تكنولوژي مدرن پساصنعتي آزاد ساختن محل كار از بند نزديكي به منابع و گشودن راه بر ديگر شيوه هاي دستيابي به فرديت و انگيزه هاي گوناگون است.
اين كه احتمالاً از تكنولوژي براي افزايش قدرت «نخبگان» و محدود كردن آزادي «توده ها» استفاده شود، ربط چنداني به خود تكنولوژي ندارد. مهم ترين عامل، سرشت جامعه اي است كه در آن زندگي مي كنيد؛ در جامعه اي استبدادي ترس از مراقبت دائمي و از دست دادن آزادي از عناصر عمده ي زندگي مردم به شمار مي رود. اگر در جامعه اي باز و دموكراتيك زندگي مي كنيد، اين دغدغه بسيار كمتراست. با يك تكنولوژي واحد مي توان به مسيرهاي كاملاً متفاوت گام نهاد. تكنولوژي نه تنها نظارت پيچيده تر و فن سالاري پيشرفته تر را ممكن مي سازد بلكه به شهروندان اجازه مي دهد همين تكنولوژي را براي مقاومت در برابر اين پديده به كار برند. مي توان به تكنولوژي به ديده ي عاملي مثبت نگريست كه شفافيت بيشتري ايجاد مي كند و كار شركت ها و دولت ها را براي پنهان ساختن يا كنترل اطلاعاتي كه ترجيح مي دهند مخفي نگه دارند دشوار مي سازد. يا مي توان تكنولوژي را عاملي منفي در نظر آورد كه آخرين مرزهاي زندگي خصوصي را در هم مي ريزد و به دليل افشاي اطلاعات در سطحي گسترده اداره ي كارآمد امور را براي حكومت ها غيرممكن مي سازد. اين في نفسه نه خود تكنولوژي بلكه نظم اجتماعي و سياسي پيرامون تكنولوژي است كه مسير زندگي ما را تعيين مي كند.
پيداست كه انقلاب در تكنولوژي هاي كامپيوتر و ارتباطات صرفاً به دليل افزايش انتخاب ها و گزينه هايي كه در دسترس مردم قرار گرفته است، در را به روي گونه گوني فراوان بيان فرهنگي و بهتر شدن شيوه هاي مختلف زندگي گشوده است. همچنين، ساده سازي تكنولوژي براي استفاده ي عملي موجب تمركززدايي بيشتر در تجارت و نيز در جهان سياست گرديده است. دسترسي آسان و ارزان به آن چه تكنولوژي هاي پيشرفته نام گرفته است، قدرت بسياري را در دستان شهروندان عادي قرار داده است كه مشكلي بسيار حاد براي رژيم هاي اقتدارگرا يا تماميت خواه ايجاد مي كند. شك نيست كه تكنولوژي هاي جديد به هرچه دشوارتر كردن حفظ ديكتاتوري كمك كرده است.
تازه ترين نمونه ي آن فروپاشي اتحاد شوروي است. هنگامي كه اتحاد شوروي در حال فروپاشي بود و رژيم جديد يلتسين زير حمله ي نيروهاي محافظه كار كمونيست قرار داشت، وقتي تانك ها در خيابان هاي مسكو مستقر شدند، كساني كه در ستاد فرماندهي يلتسين بودند پيام ها را با كامپيوتر و فكس به بيرون ارسال مي كردند. صدها هزار نفر در سراسر دنيا اين پيام ها را دريافت كردند و بسياري از مردم، رزونامه ها، مجلات، راديو و تلويزيون را آگاه ساختند. اخبار به سرعت پخش شد و بي درنگ از سراسر جهان كساني به حمايت از يلتسين پرداختند. اين تنها يك نمونه است از اين كه چگونه تكنولوژي به سود دموكراسي و آزادي كار كرده است.
بنابراين، به نظر من دليلي وجود ندارد كه در جامعه اي كه هر دم بر شمار ماشين ها و وسايل الكترونيكي افزوده مي شود از دست دادن اراده ي آزاد ما را دچار هراس كند. آن چه بايد از آن ترسيد تكنولوژي نيست بلكه جهل و گرايش به هيجان است.
«انسانيت زدايي» از انسان؟
شماري از مردم استدلال خواهند كرد كه تكنولوژي مدرن به انسانيت زدايي يا ماشيني شدن انسان انجاميده است. جهان ما شايد به معناي سياسي كلمه فن سالارانه نباشد، ولي همين فراواني وسايل تكنولوژيك كه پيرامون ما را احاطه كرده است اساس انسانيت ما را تهديد مي كند. چيزي در ذات تكنولوژي هست كه گويا «روح انسان» را تحقير مي كند؛ تكنولوژي پيشرفته باعث شده است كه ما جنبه هاي احساسي تر و شهودي تر روابط انسان ها را از دست بدهيم. گفته مي شود كه حتي هنرها ناگزير سرانجام كارشان به قلمرو تكنولوژي كشيده مي شود و تمايزات ميان هنر راستين و آفرينش هاي كامپيوتري فرهنگ پاپ را از ميان مي برد. شگفت آنكه شكاكاني با اين طرز تفكر غالباً صفحه هاي مقدماتي اينترنتي (homepage) ايجاد مي كنند يا فكس هايي مي فرستند تا پيام خود را به گوش طرفداران خود برسانند.
آنچه رويارويي ما قرار دارد دست كم برداشت غلط از واقعيت عادي امور است. به هر حال، تكنولوژي هاي جديد ماشيني شدن را كاهش مي دهند و به رشد انسانيت كمك مي كنند، هرچه باشد، تكنولوژي هاي جديد «روح انسان» را گسترش مي دهند و آن را تحقير نمي كنند. كتاب شگفت انگيز ايكن فيلد نوشته ي رونالد بلايدن زندگي در مزرعه اي را در انگلستان آغاز قرن بيستم توصيف مي كند. انگشتان هشتاد درصد كارگران مزرعه در خرمن كوب و ديگر ماشين آلات مزرعه گير مي كرد و قطع مي شد. اين افراد هرگز فرصت مسافرت به ديگر نقاط دنيا را نمي يافتند. آنان در محيط جغرافيايي بسيار كوچكي حبس شده بودند و برخلاف بسياري از مردمان روزگار ما هيچ دركي از «جهان» نداشتند.
امروز كساني كه سفر مي كنند، تلويزيون را تماشا مي كنند يا براي تماس با خانواده ي خود و فعاليت هاي تجاري از تلفن يا فكس استفاده مي كنند مي دانند كه بدون اين تكنولوژي ها تا چه حد خود را منزوي و بيگانه از جهان حس مي كردند. آن چه نسل گذشته به چشم ديده گسترش و تعالي روح انسان و قلمرو فعاليت فرد بوده است.
اگر احساس مي كنيد كه همه ي تكنولوژي هايي كه قرار بود راحتي با خود بياورند و موجب گردند كه شما فراغت يا «زمان كيفي» به دست بياوريد ناتوان از انجام چنين كاري هستند، دليل آن نه تكنولوژي بلكه انتخاب هاي آگاهانه يا ناآگاهانه ي خود شما بوده است. دليلي وجود ندارد كه تكنولوژي لزوماً بر زندگي شما حاكم باشد؛ شما بايد از جنبه هاي ابزاري آن كه به اهداف شما كمك مي كند بهره ببريد و جنبه هايي را كه بدان نياز نداريد يا نمي پسنديد كنار بگذاريد.
من حتي وسوسه مي شوم پيش تر بروم و بگويم كه «انسانيت زدايي» يا «روح انسان» بر پايه ي فرض هاي غلط استوار است. آيا پيش از آن كه اتومبيل و كامپيوتر داشته باشيم روح انسان والاتر بود؟ اساساً ما به گونه ي ميمون هاي آدمكش تعلق داريم، چنان كه بارها و بارها در قتل عام يهوديان، در رواندا، بروندي، كامبوج و جاهاي بي شمار ديگر نشان داده ايم. روح انسان بدان گونه كه برخي مردم ساده لوحانه مي پندارند شگفت انگيز و تابناك نيست.
شكوفا شدن در جامعه اي مخاطره آميز
ظهور تكنولوژي جديد همواره عنصر مخاطره را در برداشته است. انسان همواره مجبور بوده با برخي خطرات و مخاطره ها زندگي كند. در جوامع كشاورزي خطرات عمده نوسان هاي آب و هوا و آفت حشرات ويرانگر بود. در جامعه ي پساصنعتي، بيشتر مخاطرات ساخته ي دست بشر است و غالباً به تكنولوژي هاي خاصي مربوط مي شود.
در اواخر دهه ي 1950 و آغاز دهه ي 1960، پيش از آنكه نابودي محيط زيست به يك مسأله مهم جهاني تبديل شود بسياري از مردم خود به خود فرض مي كردند كه انرژي هسته اي راه حل تمام مشكلات ما خواهد بود. اما همزمان مسابقه ي تسليحات هسته اي ميان شوروي و آمريكا ميليون ها نفر را در اين هراس دائمي نگه مي داشت كه مبادا هم اينك زندگي خود را از دست بدهند. دو جنبه ي يك تكنولوژي واحد: يكي قرار بود بشر را نجات دهد در حالي كه ديگري به نظر مي رسيد كه در صدد نابودي آن باشد.
چنان كه بعدها معلوم شد، قدرت هسته اي راه حل كامل تمام نيازهاي ما به انرژي نبود. رفته رفته مخاطرات زيست محيطي و مشكل ذخيره كردن ضايعات رآكتورها كانون مباحثات شديد عمومي شد. در اينجا گره ي مسأله ارزيابي خطر و ايستادگي در برابر آن بود. مسأله اصلي از نظر شهروندان عادي، گرچه قضيه لزوماً به اين شكل بيان نمي شد، چگونگي ارزيابي خطرات واقعي و تعيين مرز ميان سطوح قابل پذيرش و غيرقابل پذيرش خطر كردن بود. اين گونه پرسش ها هنوز هم بسياري از مردم را وقتي كه به تكنولوژي هاي هسته اي مي انديشند نگران مي سازد.
با وجود اين، به صرف اين كه تكنولوژي هاي جديد حاوي عنصر خطر هستند اشتباه است كه آنها را خود به خود كنار بگذاريم. بيشتر تكنولوژي هاي مدرن هم فايده دارد و هم اشكال و مسأله اين است كه چگونه بين اين دو موازنه برقرار كنيم. بياييد فرض كنيم سخت بيماريد و پزشكان به شما گفته اند كه عمل جراحي با استفاده از تازه ترين تكنولوژي به احتمال يك به هزار به مرگتان مي انجامد. آيا مايليد تحت چنين عملي قرار بگيريد؟ به احتمال زياد بله، اما اگر احتمال مرگ به يك به صد يا يك به بيست و پنج افزايش يافت چطور؟ اكنون تصميم بسيار دشوارتر مي شود. بسياري از داروهاي جديد خطر تأثيرات ناگوار يا حتي مرگ را با خود به همراه دارند و شايد شما يكي از آن صد هزار نفري باشيد كه به دارويي خاص واكنش شديدي نشان مي دهند. چگونه تصميم به مخاطره كردن يا نكردن مي گيريد؟
اگر بتوانيد نمودار خطري را كه وجود دارد ترسيم كنيد، درمي يابيد كه انتخاب ها نسبتاً ساده هستند، بسيار شبيه به شير يا خط انداختن يا تاس ريختن. براساس نظريه ي احتمالات ما قادريم با قدري اعتماد هنگام پرتاب سكه به هوا تعداد شيرها را در صد پرتاب يا دفعاتي را كه عدد شش مي آيد در پرتاب هاي معين تاس تعيين كنيم. تاس و سكه از قانون خطر كردن تبعيت مي كنند؛ به اين ترتيب تصوري از اين خطر به دست مي آوريم.
متأسفانه زندگي واقعي به ندرت تا اين اندازه ساده است. اگر در بيابان راه مي پيماييد و ناگهان به آب كندي عميق برسيد كه بايد از آن عبور كرد چه؟ فاصله تا آن طرف آب كند چقدر است؟ آيا مي توانيد آن را برآورد كنيد؟ اگر نتوانستيد چه اتفاقي مي افتد؟ اگر پيش از اين هرگز سعي نكرده باشيد در كوهستان از اين سوي آب كند به آن سو بپريد، چگونه مي توانيد به دقت در مورد مخاطرات آن قضاوت كنيد؟
وقتي به توسعه ي تكنولوژي آينده مي انديشيم، يكي از بزرگ ترين چالش ها اين است كه چگونه مخاطرات آن را ارزيابي كنيم. چگونه مي توانيم در مورد مجاز بودن مهندسي ژنتيك تصميم گيري كنيم وقتي كه از ميزان خطراتي كه در بر دارد اطلاع چنداني نداريم؟ برخي خواهند گفت كه اين عدم قطعيت دليلي است كافي براي توجيه طرد كامل بيوتكنولوژي، اما اگر اين تكنيك هاي جديد جان ميليون ها نفر را نجات دهد چه؟ اگر گونه هاي جديد محصول و نوآوري هاي پزشكي كه بيوتكنولوژي امكان آن را فراهم مي كند بتواند به ما در ايجاد دنيايي با گرسنگي و بيماري هاي كمتر كمك كند چه؟
در بعضي از كلاس هايم در دانشگاه با دانشجويانم اين پرسش بازيگوشانه را طرح مي كردم: اگر خدا به شما مي گفت «من مي توانم اختراع جديدي را در اختيار شما قرار دهم كه با آن به هر كجا كه بخواهيد مي توانيد برويد، چه مي كرديد؟ مردم مي توانند هر گاه كه بخواهند از آن استفاده كنند و به هر جا كه بخواهند بروند. شما مي توانيد از اين اختراع استفاده كنيد اما در ازاي آن هر سال صدهزار قرباني از شما مي خواهم». آيا اين اختراع شگفت انگيز را مي پذيرفتيد، يا اينكه ميزان قرباني را بسيار زياد مي دانستيد؟ خوب، اين اساساً مانند داستان اتومبيل است. ما هرگز فرصت آن نداشته ايم تا در مورد رد يا قبول اتومبيل آگاهانه تصميم بگيريم، ولي اين مسأله همچنان به قوت خود باقي است كه اين اختراع در هر سال صدها هزار نفر را در سراسر جهان به كام مرگ مي كشد. مردم به اين دليل اتومبيل را پذيرفتند و خواهند پذيرفت كه به امكان تحرك بسيار بيشتر نياز داشتند و از حس آزادي تازه به دست آمده لذت مي بردند. اما اگر پيش از آن خدا چنين سوالي از آنان مي كرد چه؟ آيا انتخاب دشوار مي شد؟
ارزيابي خطر تكنولوژي هاي اساساً جديد، پيش از به كار بردن آن در طي دوره اي طولاني فوق العاده دشوار است. ما معمولاً به آثار نامطلوب ناخواسته ي يك تكنولوژي پس از ظهور آن پي مي بريم و فقط آن گاه است كه سعي مي كنيم مشكلاتشان را برطرف كنيم. با آگاهي كه امروز از سمت و سوي توسعه ي تكنولوژيك به دست آورده ايم ممكن است فرصت بهتري در مقايسه با هر زمان ديگري براي ارزيابي و ايجاد توازن ميان بحث هاي موافق و مخالف تكنولوژي هاي جديد داشته باشيم. اما اين نكته نيز در اينجا آشكار است كه ارزش هاي فرهنگي و سليقه هاي اجتماع نقش بسيار مهمي دارند. براي مثال به بحث سقط جنين كه در ايالات متحده هنوز بحث داغي است و دو اردوگاه كاملاً متضاد مخالف و موافق استفاده از سقط جنين شكل گرفته است توجه كنيد. به نظر نمي رسد كه اطلاعات درباره ي پتانسيل ها و خطرات تكنيك هاي سقط جنين اصلاً هيچ گونه نقشي در اين بحث داشته باشد. افكار مردم را ارزش هاي ديني، اخلاقي، وجداني و فرهنگي شكل مي دهد. با تنگناهاي حتي بزرگ تر اخلاقي و ديني كه بيوتكنولوژي پش روي ما نهاده است، مطمئناً با نزاع هاي عمومي و مشاجرات سياسي پرشوري درباره ي مناسبت يا حقانيت دستكاري در ژن ها روبه رو خواهيم بود.
انسان بيولوژيك، جامعه ي بيولوژيك
بدون بررسي نسبتاً مفصل نقش بيولوژي و پديده هاي تازه ي ناشي از آن هيچ بحثي درباره ي آينده ي تكنولوژي كامل نخواهد بود.
در فصل 4، نردبان تكنولوژي را كه باعث پيشرفت جوامع از كشاورزي به صنايع سبك و سنگين و پس از آن به صنايع بهره مند از تكنولوژي پيشرفته شده است مورد بحث قرار دادم.
پيداست كه بيوتكنولوژي گامي كاملاً جديد در اين نردبان است، گامي كه تنها تعداد انگشت شماري از كشورها در جهان امروز برداشته اند. ما صرفاً از «موج» جديد ديگري كه مشخصه ي آن گذار بي دردسر و سريع از وضعيتي به وضعيت ديگر است صحبت نمي كنيم. بيوتكنولوژي باز ـ تعريف اساسي مفاهيم طبيعت، علم و ارگانيسم انساني را با خود به همراه مي آورد.
ما به احتمال بسيار زياد به پايان فيزيك به مثابه ي قلمرو علمي كه استعماره هاي اصلي ما را تأمين مي كند رسيده ايم. مدل سيستم هاي فيزيكي تقريباً تمام انديشه هاي ما را از قرن هفدهم به اين سو شكل داده است. فيزيك به واسطه ي نظريه ي تعادل الگوي علم اقتصاد بوده است. فيزيك مدل نظريه ي بازي را به ما داده است. اما فيزيك نيوتوني حدود صد سال پيش تقريباً به طور كامل رشد يافته بود، فيزيك كلاسيك به رغم بصيرت هاي زيادي كه در مورد برخي رازهاي طبيعت به ما داده است، به نظر مي رسد كه به پايان راه رسيده باشد و شماري از فيزيكدانان عمر خود را صرف يافتن «نظريه اي درباره ي كل كائنات» در قلمرو فيزيك كرده اند كه تاكنون ثمري نداشته است. احساس عمومي اين است كه تحولات بزرگ جامعه در آينده بعيد است كه ريشه در علم فيزيك داشته باشد.
حيرت آورترين پيشرفت هاي علمي و تكنولوژيك در ده سال گذشته در حوزه هاي روان شنانسي شناخت، نظريه ي ژنتيك، عصب شناسي، بيولوژي اجتماعي و رشته هاي مشابه بوده است. علم مبتني بر بيولوژي از علمي كه مبتني بر فيزيك باشد بسيار متفاوت است. فيزيك براساس اصل اندازه گيري عمل مي كند: مي توان پديده ها را اندازه گيري و احتمالات را برآورد كرد. از سوي ديگر، بيولوژي در چارچوب مفهوم خصيصه هاي نوظهور عمل مي كند كه اندازه گيري آنها بسيار دشوارتر است. فيزيك و شاخه هاي آن از جمله علم اقتصاد در چارچوب مفهوم يك سيستم بسته داراي شمار معيني از متغيرها عمل مي كند. با وجود اين، سيستم هاي بيولوژيك سيستم هاي باز هستند كه بر جريان پيوسته و تعامل با محيط زيست اتكا دارند. در سيستم هاي فيزيكي، عناصر مربوطه نه چيزي مي آموزند و نه رشد تجربي مي يابند. در بيولوژي، تكامل، رشد و يادگيري عناصر اصلي درك زندگي به شمار مي آيند.
بنابراين فيزيك و بيولوژي نمايانگر دو جهان بيني كاملاً متفاوت هستند. جهان بيني جديد بيولوژيك تنها هم اكنون در حال شكل گيري است و تا اين لحظه چارچوب علمي فراگيري به دست نداده است. با توجه به باز بودن سيستم هاي بيولوژيك و علوم بيولوژيك شايد هرگز به يك نظريه ي بيولوژيكي عام و كامل درباره ي جهان دست نيابيم.
گذار به جهان بيني اي كه از بيولوژي الهام گرفته بي شك به بازتعريف واژگان و استعاره هايي كه ما براي توصيف بسياري از رشته هاي اصلي تلاش انساني از جمله علم اقتصاد به كار مي بريم خواهد انجاميد. پيشرفت هايي كه در بيولوژي صورت مي گيرد دارد پزشكي را كاملاً دگرگون مي سازد و به اين ترتيب دو پرسش مطرح مي شود: نخست اين پرسش علمي كه طول عمر را به چه ميزان مي توان افزايش داد و دوم اين پرسش اجتماعي كه طول عمر را تا چه ميزان بايد افزايش داد. اگر طول عمر را بتوان با تكنيك هاي بيولوژيك بيشتر كرد، چه بر سر نظام ها و ساختارهاي اجتماعي ما خواهد آمد؟ جامعه چه شكلي به خود خواهد گرفت؟
بيولوژي و به ويژه بيوتكنولوژي ما را به نقطه ي عطفي حياتي كشانده است؛ اين نقطه ي عطف آن قدر كه به درك شخصيت انسان و ارگانيسم انساني مربوط است به تاريخ بشر مربوط نمي شود. شبيه سازي و مهندسي ژنتيك اين مفاهيم را كه چه چيز يك «ارگانيسم» يا «انسان» را مي سازد مورد چالش قرار مي دهند. شايد بتوانيم با انتقال ژن ها بيماري ها را ريشه كن كنيم. مي دانيم كه برخي گروه هاي قومي مستعد ابتلا به بيمار ي هاي معين هستند؛ يهوديان به واسطه ي وراثت مستعد ابتلا به برخي بيماري ها هستند، در حالي كه سياه پوستان و ژاپني ها پذيراي بيماري هاي ديگري هستند. بيوتكنولوژي اين عوامل موروثي را ـ محدوديت هاي طبيعي را كه تاكنون بر ارگانيسم انسان تحميل شده است ـ شايد بي معني جلوه دهد. پيوند ژن بالقوه اين توان را دارد كه اساس ارگانيسم انسان را دگرگون كند. در واقع اين تكنولوژي پيشرفته محسوب نمي شود، حتي شايد «تكنولوژي» به معناي مترادف كلمه نباشد. ما داريم بحثي كلان را آغاز مي كنيم، در اين باره كه آيا زندگي را از نو سازماندهي و تعريف كنيم يا نه. اگر پاسخ مثبت باشد چگونه اين كار را انجام دهيم. همچنان كه پا به هزاره ي جديد مي گذاريم، جامعه ي بيولوژيك و آفرينش انسان بيولوژيك بخشي از بزرگ ترين چالش هاي پيش روي همه ي ما خواهد بود.
مطلبهای دیگر از همین نویسنده در سایت آیندهنگری:
|
بنیاد آیندهنگری ایران |

يكشنبه ۴ خرداد ۱۴۰۴ - ۲۵ مه ۲۰۲۵
تکنولوژی
|
|