کارکردهای هویتی احزاب سیاسی
اگر عضو یکی از شبکههای زیر هستید میتوانید این مطلب را به شبکهی خود ارسال کنید:
[04 Jun 2016]
[ علی اشرف نظری]
تاکنون مسئله بررسی احزاب از چشمانداز هویتی و بازخوانی فعالیتهای آنها از این موضع در دستور کار پژوهشگران این حوزه نبودهاست. از این رو شایسته است ضرورت مطالعه احزاب از چشمانداز هویتی را مورد توجه بیشتری قرار دهیم. زیرا مسئله هویت صرفاً مسئله اصلی جامعه ما نیست، بلکه همه جوامع همواره درگیر مسئله هویت و احساس تعلق ملی و ضرورت بازتعریف دائمی عناصر و زوایای هویتی خود هستند.
در طول دهههای گذشته، مطالعه احزاب سیاسی از سوی پژوهشگران سیاسی با دغدغههای مهمی نظیر بررسی رفتارهای انتخاباتی، نظریههای رقابت، ساختار ائتلافهای حزبی، تحلیل سیاستگذاری، شکلگیری روندهای تمرکزگرایی سازمان حزبی، نقش احزاب در روند مردم سالاری همراه بوده است؛ اما تاکنون مسئله بررسی احزاب از چشمانداز هویتی و بازخوانی فعالیتهای آنها از این موضع در دستور کار پژوهشگران این حوزه نبودهاست. از این رو شایسته است ضرورت مطالعه احزاب از چشمانداز هویتی را مورد توجه بیشتری قرار دهیم. زیرا مسئله هویت صرفاً مسئله اصلی جامعه ما نیست، بلکه همه جوامع همواره درگیر مسئله هویت و احساس تعلق ملی و ضرورت بازتعریف دائمی عناصر و زوایای هویتی خود هستند.
کارکردهای هویتی احزاب سیاسی
احزاب سیاسی در جوامع امروزی کارکردهای عمدهای به عهده گرفتهاند. از آن جایی که پژوهش حاضر بیشتر بر فهم نسبت احزاب سیاسی و هویت ملی تمرکز دارد، تلاش میشود به ذکر کارکردهایی بپردازیم که با این مقوله در پیوند است. در این چارچوب، میتوان به کارکردهایی اشاره نمود که به صورت مستقیم و غیرمستقیم در ارتباط با هویت توسط احزاب سیاسی به اجرا گذاردهمیشود.
الف. آموزش شهروندان و شکل دادن به نگرشهای سیاسی: آموزش سیاسی شهروندان، ایجاد انگیزه برای مشارکت آنها در امور سیاسی و مهمتر از همه آموزشهای حزبی که به میزان زیادی توأم با عمل و مشارکت سیاسی شهروندان است، از کارویژههای احزاب است(نقیبزاده، 1377: 6). مبارزات انتخاباتی، جانبداری احزاب از اشخاص و سیاستهای خاص از طریق مطبوعات، گردهماییها، و ارتباطات فردی صورت میگیرد که موجب شکلگیری ادراک شهروندان درباره مسائل محلی و ملی میگردد (عالم، 1393: 350).
فعالان حزبی، منافع سیاسی را گوشزد مینمایند، شهروندان را آگاه میسازند و راههای مؤثر ارائهنظر به دولت را به آنها آموزش میدهند، رهبران حزب با آموزش قواعد دموکراتیک بازی سیاسی به هواداران خود سبب وفاق و همگرایی نیروهای اجتماعی میشوند و نگرش عقلانی به عمل جمعی شکل میگیرد(اپتر و اندرین، 1380: 228-226). از این منظر، احزاب سیاسی به عنوان گروههایی سازمانیافته، کارکرد آموزشعمومی را برای پذیرش قواعد و هنجارهای سیاسی، اجتماعی و فرهنگی به عهده میگیرند، افراد را برای اداره نهادهای رسمی و غیررسمی آموزش میدهند و تعاملی معنادار میان جامعه و سیاستگذاران ایجاد مینمایند که تسهیلکننده ارتباطات سیاسی و اجتماعی در درون نظام سیاسی میباشد.
ب. جامعهپذیری و سازماندهی مشارکت جمعی: این کارویژه احزاب پیونددهنده سه سطح فردی، گروهی و ملی به یکدیگر است. جامعهپذیری سیاسی به معنای فرایند آشنایی افراد با نظام سیاسی از طریق فراگیری آموزشهایی درباره نمادهای سیاسی، نهادها و فرایند مشارکتپذیری، درونیساختن نظام ارزشی و ایدئولوژی آن میباشد (Marshall, 1998: 504). در این رابطه، احزاب از طریق جامعهپذیرنمودن افراد، یکپارچه ساختن و تلفیق ادعاهای خُرد افراد و گروهها در جهت مطالبات و تقاضاهای کلانتر، همسونمودن تقاضاهای عمومی بهعنوان تشکلی واسط بین شهروندان و دولت عمل مینمایند.
نظامهای سیاسی برای بقای خود نیازمند پشتیبانی و مشارکت شهروندان میباشند و شاید بتوان ادعا نمود که مؤثرترین و نهادینهترین شکل مشارکت جمعی را میتوان در متن فعالیتهای حزبی شاهد بود. اساساً حضور و فعالیت احزاب منعکسکننده این واقعیت است که حکومت با پذیرش فعالیت نظاممند حزبی به این واقعیت تن دادهاست که بقا و ثباتاش به حمایت تودهها متکی است. به تعبیر «اسمیت»، «احزاب سیاسی زمانی به وجود میآیند که قدرت سیاسی پذیرفته باشد توده مردم یا باید راهی برای مشارکت بیابند یا به نحوی کنترل شوند»(اسمیت، 1378: 58).
ج.تجمیع منافع و مطالبات عمومی: احزاب سیاسی ابتدا با پیوند منافع و تقاضاها یعنی تنظیم و برقراری رابطه میان تقاضاهایی که به ویژه از سوی نخبگان و گروهها عنوان میشود، و سپس تجمیع این خواستهها به منظور همگون ساختن و هماهنگ نمودن تقاضاهای پراکنده در قالبی ترکیبی به دو روند تبدیل بنیادی یعنی پیوند منافع و تقاضاها و تجمیع آنها کمک مینمایند(نقیبزاده، 1377: 8). تجمیع منافع فرایندی است که طی آن خواستههای افراد و گروهها در قالب پیشنهادهای مهم برای سیاستگذاری تجمیع میشود. چگونگی تألیف و تجمیع منافع یکی از عوامل تعیینکننده برای تصمیمگیری آتی دولت برای شهروندان خواهد بود. به تعبیر بهتر، مهمترین عوامل مورد توجه حکومت یعنی ثبات، مشارکت، انقلاب، برابری، رفاه، آزادی، و امنیت تا حد بسیار زیادی نتیجه و بازتاب نحوه تجمیع منافعاند(آلموند و دیگران، 1381: 181).
به طور کلی، احزاب سیاسی با ایجاد رقابت بین یکدیگر، تعیین اولویتهای سیاسی، ارائه راهکارهایی برای حل مسائل عمومی، ایجاد آشتی و سازش بین اولویتهای سیاسی گروههای مختلف، و شکل دادن به سیاستهای عمومی، به تجمیع منافع یاری میرسانند. «استقرار و نهادینهشدن احزاب سیاسی، ارتباطات سیاسی و اجتماعی را تسهیل میکند و زمینهها و بستر مشارکت گروههایقومی در تصمیمگیریهای سیاسی فراهم میشود. در این صورت به جای ذوبنمودن هویتهایقومی در هویت برتر و یا نفی آنها میتوان با پذیرش و شناسایی قومیتها امکان طرح گفتمان وفاق را ایجاد نمود»(غرایاق زندی، 1382: 182).
د. بازنمایی احساس تعلق و هویت جمعی: آن چه در متن کنش و واکنشهای حزبی شکل میگیرد، بیانگر تلاش احزاب برای معرفی زوایای هویتی خود و تجمیع علایق و منافع پیرامون آن است. احزاب در این راستا و برای شفافنمودن هویت خود، به تسهیل شناخت اجتماعی یاری میرسانند، مانع دستاندازیها و سوءاستفادههای سیاسی میشوند، جهتگیریهای طبقاتی خود را روشن میسازند، شعارهای جمعی را با خواستهها و مطالبات عمومی پیوند میزنند، و تلاش مینمایند اعتماد عمومی را جلب نمایند(بهزادی، 1387: منابع اینترنتی).
احزاب سیاسی از طریق اعلام مواضع انتخاباتی، ارائه اطلاعات، نهادینهنمودن فرایندهای سیاسی، جلب مشارکت عمومی، و شکلدادن به افکارعمومی در ایجاد، حفظ یا تثبیت هویتجمعی مشارکت نمایند. پیشینه عینی احزابی که فعالیتها و اهداف خود را در راستای همبستگی و احساس تعلق جمعی جهتدادهاند، میتوان در کشورهایی نظیر اتریش، سوئد (احزاب سوسیال دموکرات)، و ایتالیا (احزاب کمونیست و دموکرات مسیحی) ردیابی نمود. این احزاب کوشیدهاند تا به جلب پشتیبانی خردهفرهنگهای موجود بپردازند و اعضای خود را از خدماتی نظیر خدمات ورزشی، فرهنگی، بیمهای، آموزشی، وحتی گردشهای تفریحی بهرهمندسازند(استروم، 1383: 604).
حوزه عمل اغلب احزاب سیاسی کل جامعه است. جامعهای که در آن شهروندان میکوشند با پذیرش قواعد بازی سیاسی، منافع جمعی خود را که مبین خاستگاه هویتی آنها است، در قالب اراده جمعی جهت تأثیرگذاری و اعمال نفوذ بر فرایندهای سیاسی منسجم نمایند. «کارل دویچ» در کتاب «ناسیونالیسم و ارتباطات جمعی» استدلال مینماید که مشکل اصلی کشورهای جهان سوم، وجود شکافهای متعددی است که در بدنه جامعه وجود دارد. وجه سراسری احزاب در این جوامع به عنوان یک الزام و یکی از شرایط فعالیت آنها میتواند موجب شکلگیری ارتباطات جمعی برای پیوندخوردن اجزای متفرق جامعه و ایجاد یک هویت قدرتمند و پویا گردد(نقیبزاده، 1378: 224).
احزاب از دو بعد میتوانند به ایجاد انسجام و وحدت ملی یاری رسانند: نخست، با عرضه نهادها و آرمانهایی که برای کل مردم یک جامعه ارزش و جذابیت داشتهباشد و آنها را حول یک محور واحد وحدت بخشد. دوم، کمک به یافتن و ایجاد ترتیبات نهادی لازم که مذاکره و کانالهای ارتباطی نامحدود را تشویق کرده و از این طریق، رهبران سیاسی و نمایندگان منافع متفاوت را در جایگاه خود نگه دارد و روند تجمیع و بیان منافع متضاد را تسهیل کند و به عبارتی سازوکاری برای مدیریت منازعات به دست دهد (رحیمی، 1378: 142-141). در این چارچوب، احزاب نقش تجمیع تقاضاهای عمومی، تسهیل مشارکت جمعی، تضمین حقوق شهروندان، ادغام افراد در درون نظام سیاسی، بسیج رأیدهندگان و ایجاد زمینه های مشروعیتیابی سیاسی را تحقق میبخشند.
در تعبیر نهایی، احزاب نهادینه از مهم ترین عوامل وفاق اجتماعی تلقی می شوند چرا که وظیفه ساماندهی تعارضات و خواستهها را برعهده داشته و منازعات بالقوه اجتماعی را فرو مینشانند و افراد جامعه را در راستای نیل به خواستههای قانونی هدایت و رهبری میکنند. بدین ترتیب احزاب با ایجاد زمینه های ساختاری و عینی برای گذار از هویت منفرد پیشین در قالب هویتهای قومی، زبانی و مذهبی و ایجاد و تثبیت هویت مدنی یاری میرسانند. آنها با شکل بخشیدن به تودههای از هم گسیخته و با درانداختن هویتی فراگیر و مبتنی بر اجماع زمینه های لازم را برای همگرایی جمعی فراهم میآورند.
ه- مشروعیت بخشیدن به هنجارها و نهادهای سیاسی: یکی از دغدغههای اصلی هر نظام سیاسی، فراهم نمودن زمینههای لازم برای پذیرش هنجارها و نهادهای سیاسی است که به نحوی جدی با سرشت و هویت هر نظام سیاسی گره خورده است. احزاب سیاسی میتوانند به عنوان نهادهای عمده حل و فصل منازعات دو نقش عمده بر عهده گیرند: نخست این که به عنوان ابزارهای دو سویه انتقال نفوذ میان حاکمان و مردم عمل نمایند، یعنی حاکمان به وسیله آنها اعمال نفوذ میکنند و مردم را به پذیرش سیاستهای موجود ترغیب مینمایند. دوم آن که احزاب به عنوان ابزارهایی محسوب میشوند که مردم یا حداقل فعالترین بخش مردم میکوشند از طریق آنها خواستهها و مطالبات خود را تجمیع نمایند. سوم، احزاب وسیلهای برای مشروعیت بخشیدن به وضع موجود و تسهیل اجرای سیاستهای رسمی به صورت رضایتمندانه و فارغ از اجبار هستند. آنها بیش از هر تشکل و نهاد دیگری میتوانند با ایجاد شعبههای محلی و ملی شهروندان را به صحنه آورند و به عنوان سازوکار عمده جذب تقاضاها و مشروعیتیابی هنجارها و رویههای موجود عمل نمایند (بلاندل، 1378: 173-167).
در این چارچوب، احزابسیاسی با شناسایی و تعیین اهداف عمومی، ترسیم دقیق برنامهها و دستورالعملهای سیاسی، تجهیز و گردآوری منافع در قالب تشکیلاتی منسجم، بسیج تودهها و مدیریت منازعات حاد سیاسی، میتوانند به عنوان «سوپاپ اطمینان سیاسی» عمل نمایند. احزاب به ویژه هنگامی که دارای علایق و جهتگیری ملی باشند، میتوانند بهعنوان ابزاری برای سازماندهی مشارکت عمومی، مشروعیت سیاسی و جلوگیری از بروز منازعات و خشونتهای اجتماعی عمل نمایند.
نتیجه گیری
نقش مؤثر احزاب سیاسی در رابطه با تحکیم هویت ملی و ایجاد احساس تعلق جمعی بیش از آن که تابع وجود یا فقدان این سازمانها باشد، تابع میزان سازمانیافتگی و نهادینهبودن آنها است. احزاب نهادینه و سازمانیافته میتوانند عمدهترین مجاری مشارکت اجتماعی و سیاسی قلمداد شوند که با طرح هویت مدنی و فراگذشتن از هویتهای خاصگرای قومی، زبانی، مذهبی، زمینهساز همکاری نیروهای اجتماعی گوناگون در کنار یکدیگر میشوند. احزاب سیاسی نهادینهشده و درون سیستمی، به واسطه کارکردهایی که در تجمیع علایق و منافع مشترک، حفظ حقوق شهروندان و مشارکت آنها دارا هستند، میتوانند نقش مؤثری در تحکیم مبانی و مؤلفههای هویت ملی ایفا نمایند.
احزاب سیاسی نهادینه از طریق اعلام مواضع انتخاباتی، ارائه اطلاعات، نهادینهنمودن فرایندهای سیاسی، جلب مشارکت عمومی، و شکلدادن به افکار عمومی در ایجاد، حفظ یا تثبیت هویت جمعی مشارکت مینمایند. این دسته احزاب با عرضه نهادها و آرمانهایی که برای کل مردم یک جامعه ارزش و جذابیت داشته باشد و آنها را حول یک محور واحد وحدت بخشد و همچنین، از طریق کمک به یافتن و ایجاد ترتیبات نهادی لازم که مذاکره و کانالهای ارتباطی نامحدود را تشویقکرده، رهبران سیاسی و نمایندگان منافع متفاوت را در جایگاه خود نگهدارد و روند تجمیع و بیان منافع متضاد را تسهیلکند و بهعبارتی سازوکاری برای مدیریت منازعات به دستدهد، در راستای تحکیم هویت ملی میکوشند.
منابع
- نقیبزاده، احمد(1378). حزب سیاسی و عملکرد آن در جوامع امروزی. تهران: نشر دادگستر
- عالم، عبدالرحمن(1393). بنیادهای علم سیاست. تهران: نشر نی
- اپتر، دیوید ای. و آندرین، چارلز اف(1380). اعتراض سیاسی و تغییر اجتماعی. تهران: پژوهشکده مطالعات راهبردی
- آلموند و دیگران، گابریل(1381). چهارچوبی نظری برای بررسی سیاست تطبیقی. ترجمه علیرضا طیب. چاپ سوم. تهران: مرکز آموزش مدیریت دولتی
- غرایقزندی، داود(1382). احزاب و قومگرایی. فصلنامه راهبرد. ش 29. پاییز 1382: 182-167
- رحیمی، حسین(1378). نقش احزاب در توسعه سیاسی و امنیت ملی. فصلنامه مطالعات راهبردی. شماره چهارم. تابستان: 146-127
- استروم، کار(1383). حزب. در: دایرهالمعارف دموکراسی. مارتین لیپست، سیمور(زیر نظر). مترجمان کامران فانی و نورالله مرادی.تهران: وزارت امور خارجه
- بلاندل، ژان(1378). حکومت مقایسهای. ترجمه علی مرشدیزاد. تهران: مرکز اسناد انقلاب اسلامی
- Marshal, Gordon (1998). A Dictionary of Sociology. Oxford: Oxford University Press
مطلبهای دیگر از همین نویسنده در سایت آیندهنگری:
|
بنیاد آیندهنگری ایران |
پنجشنبه ۱ آذر ۱۴۰۳ - ۲۱ نوامبر ۲۰۲۴
احزاب مدرن
|
|