Iranian Futurist 
Iranian Futurist
Ayandeh-Negar
Welcome To Future

Tomorow is built today
در باره ما
تماس با ما
خبرهای علمی
احزاب مدرن
هنر و ادبیات
ستون آزاد
محیط زیست
حقوق بشر
اخبار روز
صفحه‌ی نخست
آرشیو
اندیشمندان آینده‌نگر
تاریخ از دیدگاه نو
انسان گلوبال
دموکراسی دیجیتال
دانش نو
اقتصاد فراصنعتی
آینده‌نگری و سیاست
تکنولوژی
از سایت‌های دیگر


بررسي چالش هاي مديريت دانش و آموزش در فرآيند توسعه مبتني بر دانايي

اگر عضو یکی از شبکه‌های زیر هستید می‌توانید این مطلب را به شبکه‌ی خود ارسال کنید:
Facebook Twitter Google Yahoo Delicious بالاترین دنباله

[01 Nov 2011]   [ فرنود حسني]

 


در جوامع و سازمان ها[1] با بهره گيري از فناوري اطلاعات

کليد واژه ها: توسعه- دانايي محوري- آموزش - فناوري اطلاعات - جامعه اطلاعاتي- نيروي انساني - سازمان

چکيده

در بررسي شاخص ها و عوامل موثر بر مدل جديد توسعه مبتني بر دانايي محوري در جوامع و سازمان ها نقش و جايگاه آموزش به عنوان يکي از مهمترين ارکان هدايت کننده جريان گرايش و پياده سازي دانش مداري، دانايي محوري يا اطلاعات مداري غير قابل چشم پوشي است در اين بين مهمترين ابزار و سرمايه براي دستيابي به توسعه منطقي و اصولي، سرمايه هاي انساني مي باشند و آشکار است که قرار گرفتن اين سرمايه هاي عظيم و بالقوه در مسير کلي جريان هدفمند توسعه دانايي محور در ساختار جامعه يا يک سازمان، براي استفاده بهينه از حداکثر پتانسيل ها و به خدمت گرفتن آنها در جهت ارتقاء سطح دانش منابع انساني و در نتيجه بالا رفتن کارايي ايشان در يک سيستم مديريت شده دانش مدار در گرو آموزش هاي مبتني بر استاندارد هاي اين مدل است.

هر چند که توسعه دانايي محور به عنوان يک مدل جديد از فرآيند هاي توسعه اي ارائه شده است و آنچه در نگاه اول از آن به ذهن متبادر مي شود تکيه بر دانش و اطلاعات دارد، اما براي رسيدن به يک ذهنيت مناسب از اين مدل بايد ديدگاه کلاني به موضوع دانايي محوري داشت و تاثيرات دانايي محوري را در تمام شاخص هاي اقتصادي، اجتماعي، فرهنگي، سياسي و... جستجو کرد چرا که شاخص هاي توسعه بر يکديگر تاثيرات مستقيم و غير مستقيم دارند به گونه اي که نقص و ضعف هر کدام روند شاخص هاي ديگر را نيز تحت الشعاع خود قرار مي دهد. توجه عميق به اين مسئله باعث مي شود در جوامع و سازمان هايي که دانايي محوري را الگوي توسعه اي خود قرار داده اند هنگام بررسي جايگاه آموزش به عنوان يکي از مهمترين زير ساختهاي دانايي محوري در نظر گرفتن کليه عوامل موثر در آن بر اساس استانداردهاي علمي و فني و تاثيرات اقتصادي امري ضروري و اجتناب ناپذير باشد.

توسعه زير ساختهاي آموزشي در اين نوع جوامع و سازمان ها دانش محور غالباً در دو محور زمان و مکان توسعه مي يابد به عبارت ديگر ابزار و لوازم مورد نياز در جهت شکل گيري اين سري از آموزش ها هم از جنبه زماني و هم از جنبه همه گير بودن و اشاعه عمومي يافتن در سطح جامعه بايد شاهد رشد کيفي از ديدگاه علمي و فني باشد .

در بعد زماني وقتي از توسعه آموزش در يک جامعه دانايي محور صحبت مي کنيم استانداردها و متد هايي مد نظر خواهد بود که جريان آموزش را در مسيري هدف دار و با تکيه بر اصول و امکان سنجي ها و نياز سنجي ها در هر دوره زماني و براي هر شرايط سني تامين نمايد. روند يکنواخت و هدف دار در اين نوع از آموزش ها از جريان هاي مقطعي و بدون برنامه جلوگيري مي کند و آموزش را در بالاترين سطح کيفي در اختيار دانش پذيران قرار مي دهد. همچنين وقتي در بعد توسعه مکاني به جريان توسعه آموزشهاي مبتني بر دانايي محوري بپردازيم مطالعه و گزينش سيستم هاي آموزشي با تکيه بر اصول و فناوريهاي نوين در امر آموزش امري ناگزير است. در اين عرصه سياست هاي آموزشي بايستي منطبق با شرايط اقتصادي، فرهنگي کليه اجزا جامعه باشد و اصول رشد اطلاعاتي همگاني را مورد توجه قراردهد تا تاثير آموزش هاي ارائه شده در فرآيند توسعه سازمان پديدار شود.

شناخت و دسترسي به ارزيابي هاي مناسب از کارايي و تاثيرات آموزش در جريان توسعه دانايي محور نيازمند آشنايي با چالش ها و مشکلات و ابزارهاي زيرساختي آموزش در اين مدل توسعه مي باشد تا بر اساس نيازها و امکان سنجي هاي کارشناسي در درجه اول نسبت به توسعه آموزش و درنهايت توسعه دانايي محور اقدام شود. در يک سازمان شايسته سالار و دانش محور توجه به تزريق دانش در لايه هاي مختلف امري است که مي تواند پايه هاي توسعه را بر پايه آگاهي و دانايي استوار سازد.

توسعه فناوري ارتباطات و اطلاعات و گسترش گرايش جوامع به استفاده از وب و فناوريهاي ارتباطي و اطلاعاتي وب مدار نگرش ها و فرصت هاي نويني را در فرآيند توسعه جامعه اطلاعاتي فراهم کرده است و زمينه مناسبي براي ارتباطات دوسويه ميان فرهنگ ها و اقتصاد ها و مراکز علمي دنيا بوجود آورده است. فناوري اطلاعات و ارتباطات به عنوان بستر همگرايي و تعاطي انديشه ها و توانايي هاي دانش نوين، الگوها و استانداردهاي سازمان هاي اطلاعاتي را با هدف دست يابي به توسعه بر مبناي دانايي با نگرش جهاني ترسيم و به اجرا در خواهد آورد.

از سوي ديگر فناوري اطلاعات و ارتباطات به علت کانون همگرايي دو اصل مهم فرهنگ سازي يعني محتواي اطلاعاتي و دانشي و ابزارهاي اطلاع رساني و ارتباطي تاثير مهم و به سزايي در ايجاد تحولات و تغييرات فرهنگي در الگوي دانش مصرفي کارکنان سازمان ها دارد . از اين طريق مي توان فرآيند دانش سازي و دانش پراکني را در سطح جامعه يا سازمان مديريت و کنترل کرد و اين ديدگاه را به تمامي امور روزمره و برنامه هاي دراز مدت تسري بخشيد.

اين مقاله سعي دارد با بررسي چالش هاي موجود بين دو گفتمان توسعه دانايي محور و سازمان هاي اطلاعاتي، تاثير متقابل آموزش را در آنها شناسايي کند و جايگاه فناوري اطلاعات را به عنوان موتور محرک و کاتاليزور شکل گيري سازمان هاي اطلاعاتي و ابزار مديريت دانايي مورد بررسي قرار دهد.

 

 

مقدمه

امروزه توليد اطلاعات و دانش در تمام ابعاد علمي، فني و کاربردي و پراکندن آن با ابزار ها و امکانات ارتباطي با هدف به اشتراک گذاري آنها در سطوح مختلف سازمان فرآيندي تحول زا و بينشي مثبت در عرصه مديريت بهينه پتانسيل هاي فناورانه و منابع انساني مي باشد.

فراهم شدن امکان دسترسي بلافاصله و بلاواسطه به اطلاعات حوزه هاي کاري نيروهاي سازمان و به كارگيري آن ها براي توسعه فعاليت هاي اقتصادي و اجتماعي و آموزشي و... از جمله مزيت هايي است که عايد توليد کنندگان و کاربران اطلاعات مي شود.

در سازمان هاي اطلاعاتي با توجه به نگاه از بالا به دانش هاي درون سازماني سعي مي شود تا از تمام عناصر و نيروهاي موجود براي رسيدن به چهارچوب هاي نظري و عملي توسعه دانايي محور استفاده شود.

در چنين فضايي است که افراد همچون عناصر پيکره يک سيستم مدام در حال داد و ستد اطلاعات خواهند بود و کالايي که در اين ميان رد و بدل مي شود اطلاعات است در اين شرايط جامعه اطلاعاتي به افراد امکان مي دهد كه فراگيري صحيح را بياموزند و آنها را از نحوه طبقه بندي، بازيابي و به كار گرفتن اطلاعات به گونه اي آگاه مي سازد كه براي ديگران نيز امکان آموختن دانش را فراهم کنند.

جامعه اطلاعاتي به کمک ابزارهاي فناورانه اين توانايي را به افراد مي دهد تا به صورت مستمر به فراگيري دانش بپردازند، زيرا همواره اطلاعات موردنياز خود را در دسترس دارند و از همين رو آنها مي توانند در تمام لحظه هاي زندگي از دانش و اطلاعاتي که در اختيار دارند استفاده نمايند. اطلاعاتي که در زندگي شخصي و کاري افراد مي تواند راه گشاي بسياري از مسائل باشد و زمينه هاي استفاده از اطلاعات را در امور اقتصادي، آموزشي، علمي، تحقيقاتي، اطلاع رساني و... را فراهم نمايند.

با اين تفاسير امروزه کارشناسان از اطلاعات به عنوان مهمترين ويژگي سازمان هاي مدرن ياد مي کنند به گونه اي که بيشترين توجه مديران وقف اطلاعاتي شدن فرايندهاي کاري شده است. آنها معتقدند اطلاعات به چنان اهميتي دست يافته که شايستگي آن را دارد تا به صورت نماد عصر حاضر و محور فعاليت هاي توسعه اي کلان و کوچک سازمان با آن برخورد شود .

در بررسي استانداردهاي جامعه اطلاعاتي مي بينيم که الگوهاي زندگي عادي و شغلي، اوقات فراغت، نظام آموزشي، اطلاع رساني و عرصه دادوستد مشخصاً از توسعه و پيشرفت اطلاعات و دانش فني توزيع و توليد آن متاثر است. کارشناسان اين تحولات را نشات گرفته از رشد فزاينده توليد انبوه اطلاعات در طيف گسترده و فراواني رسانه هاي جمعي كه اكثر آنها نيز به صورت الكترونيكي ظهور مي يابد مي دانند.کارشناسان جامعه اطلاعاتي را جامعه اي مي دانند که در آن ارتباطات، عامل انتقال دهنده واقعي براي ايجاد تغيير و تحول در هر فرد به منظور دستيابي عملي به اطلاعات است و توليد ارزش هاي اطلاعاتي عامل تعيين كننده اي در توسعه جامعه است.

مديريت امور بر پايه دانش در تمامي ساختارهاي جامعه و سازمان مي تواند نطفه فرآيندي بزرگ تر و جامع تر را بيافريند . فرايندي که از آن به عنوان توسعه دانايي محور ياد مي شود و زمينه ساز بهره گيري و استفاده بهينه از سرمايه هاي ارزشمند سازمان که اطلاعات باشد، است.

تعاريف

توسعه دانايي محور: يکي از جديدترين الگوهاي توسعه اي که در ساختار کشور ها و سازمان ها قابل پياده سازي است و اساس توسعه همه جانبه را در به کارگيري ابزارهاي اقتصادي، فرهنگي، اجتماعي و... بر پايه دانش تعريف مي کند.

استقرار انباشت سرمايه انساني کارآمد، خلاقيت ، کارآفريني و نوآوري، توسعه (کاربرد) فناوري اطلاعات و ارتباطات و بسط کار و فعاليت ملي از طريق:

- ايجاد شرايط مناسب براي نهادينه کردن رويکردهاي علمي، پذيرش تحول و نوآوري و خلاقيت جهت باروري بيشتر سرمايه انساني

- ارتقاء مستمر سطح دانش و فناوري و کاستن از شکاف موجود با ساير کشور ها و رقبا

- باز آفريني کليه فرآيندهاي اداري - اجرايي و خدمات کشور با استفاده از فناوري اطلاعات به منظور برپايي نظام پوياي اقتصادي - اجتماعي و ارايه خدمات به هنگام به شهروندان.

- ايجاد نظام کارآمد اختراع، ابتکار، نوآوري، خلاقيت و کارآفريني

- برپايي نظام اقتصادي، اجتماعي پويا به منظور بسط انگيزه ها و باورها جهت توسعه سرمايه انساني، سرمايه اجتماعي و اقتصاد دانايي محور

- ايجاد شرايط مناسب براي باروري سرمايه هاي انساني و شکل دهي سرمايه اجتماعي کارآمدتر براي کشور

- برپايي نظام پوياي توليد و توزيع اطلاعات و ارتقاء فناوري جهت کارآمد کردن ارتباطات، تعاملات و شبکه اي شدن قلمروها و نهادينه شدن جريان آزاد اطلاعات

- برپايي نظام آموزش و تحقيق کارآمد با تکيه بر خلاقيت، نوآوري مورد نياز اقتصاد دانايي در تعامل همه جانبه با دانش و فناوري جهاني

- ايجاد نظام نهادي و انگيزشي مناسب با استقرار حقوق مالکيت معنوي در جهت شکل گيري بازار دانايي و تقويت مبادلات علمي در سطح ملي، منطقه اي و بين المللي

- بسط و توسعه فناوريهاي نوين و بهره وري متناسب با ظرفيتها و عرضه نيروي کار در جهت اشتغال زايي و مقابله با بحران بيکاري و بهينه شدن کارکرد منابع انساني

- ايجاد هم پيوندي و تعامل علمي و فناوري بين بخشهاي مختلف اقتصادي جامعه يا درون بخش هاي بک سازمان

اطلاعات چيست؟

اطلاعات به مجموعه داده هاي علمي قابل پردازش و تحليل علمي اطلاق مي شود.

دانش چيست؟

مجموعه اي از اطلاعات و معلومات به هم پيوسته در اثر پردازش و تحليل به صورت يک نظريه علمي يا تجربي قابل طرح باشد.

مديريت چيست؟

مديريت به فن تلفيق عوامل گوناگون موثر در روند اجرا، برنامه ريزي و نظارت سازمان گفته مي شود.

مديريت اطلاعات چيست؟

مديريت اطلاعات به کليه فرآيندهاي حاکم بر مراحل و جريانات راهبرنده، هدايت کننده، تحليل کننده و ناظر بر توزيع مناسب و به هنگام اطلاعات گفته مي شود.

فناوري اطلاعات:

1- فناوري اطلاعات تلفيقي از دستاوردهاي مخابراتي، روش ها و راهکارهاي حل مسئله و توانايي راهبري با استفاده از دانش رايانه است.

2- فناوري اطلاعات تلفيقي از دانش سنتي رايانه و فناوري ارتباطات به منظور توليد، ذخيره، پردازش و تبادل هر گونه داده( اعم از متن، صوت، تصوير و...) است.

3- فناوري اطلاعات عبارت است از همه اشکال فناوري ساخت، ذخيره سازي، تبادل و به کارگيري اطلاعات در شکل هاي گوناگون همچون اطلاعات تجاري، تصاوير ساکن و متحرک، چند رسانه اي و ساير اشکالي که هنوز به وجود نيامده اند.

4- فناوري اطلاعات شاخه اي از فناوري است که با استفاده از سخت افزار، نرم افزار، شبکه افزار، مطالعه و کاربرد داده و پردازش آن در زمينه هاي ذخيره سازي، دست کاري، انتقال، مديريت، جا به جايي، کنترل، سوئيچينگ و... امکان پذير مي سازد.

همانطور که مي بينيد تعاريف متعددي از فناوري اطلاعات وجود دارد اما چيزي که از همه اين تعاريف استنباط مي شود اين است که تاثير فناوري اطلاعات در سازمان با دو مقوله زير همگوني و هماهنگي زيادي دارد.

§فناوري اطلاعات به عنوان ابزار توسعه، با کارکرد موتور تکنولوژيک و محرک سازمان

§فناوري اطلاعات به عنوان بستر توسعه با هدف به کارگيري منابع بالقوه سازمان، بالا بردن ضريب بازدهي و کارايي منابع سازمان، بهره وري سازمان

سازمان: سازمان سيستمي است که از سازماندهي و ترکيب منابع مختلفي از قبيل نيروي انساني، مواد، ماشين آلات، تجهيزات و... به صورت يک موسسه پايدار اعم از تجاري و غير تجاري به وجود مي آيد.

آموزش: دوره يا مجموعه دوره هايي که پيش از شروع کار يا در ميانه فعاليت براي ارتقاء سطح دانش و اطلاعات کارکنان در جهت اهداف و استراتژي هاي سازمان بوسيله ابزارهاي مختلف آموزشي و کمک آموزشي ارائه مي شود.

در فرآيندهاي انتقال اطلاعات به مجموعه فعاليت هاي تبادل اطلاعات از طريق يک عنصر يا ابزار داراي اطلاعات به عنصر فاقد اطلاعات اطلاق مي شود که در صورت تکميل شدن سيکل آن گزينه هايي شامل طبقه بندي، ارزشيابي، هدايت و نظارت نيز به آن افزوده مي شود.

محيط دانش محور

محيطهاي دانش محور "محيطهايي هستند كه توجه خاص به دانشها، مهارتها ,‌رفتارها و باورهاي دانش پذيران دركلاس دارند

 

تحولات گذار از عصر صنعتي به عصر اطلاعات

از نيمه هاي دوم قرن بيستم به تدريج شاهد افول عمر عصر صنعتي بوديم . هرچند پايان عمر عصر صنعتي بر اساس يك قرارداد و تحت شرايط و توافق خاصي صورت نگرفت و در يک ديد واقع بينانه امري تئوريک و نسبي است امّا شرايط و رخدادهاي اتفاق افتاده در طول چند دهه بصورت زنجيره وار منجر به پايان يافتن عمر اين عصر شد . تحولات پرشتاب علمي ـ تكنولوژي به عنوان موتور محرّك تحول جديد مطرح شدند و رشد و تکامل بشر در عصر صنعتي توانمندي لازم را براي ورود به عصر اطلاعات فراهم کرد.سالهاي آغازين دهه 70 در غرب همراه با آغاز حرکت هاي زيادي براي ايجاد تحول در زمينه اطلاعات و اطلاع رساني بود. در سالهاي آغازين دهه 80 گرايش به استفاده از كامپيوترهاي کوچک در ادارات و پس از آن خانه ها زياد شد و در نتيجه بسياري از کارهاي جاري تحت تاثير اين تغيير قرار گرفت.از سال 1990 به بعد سير تحولات در توسعه اشتراک گذاري اطلاعات با ظهور و توسعه شبکه هاي کامپيوتري سرعت بيشتري به خود گرفت و با شکل گيري وب گسترده جهاني تحولي فراتر از حد انتظار را براي جهانيان ايجاد کرد.

در اين زمان فعاليت ها و فرآيند هاي اقتصادي و اطلاع رساني و آموزشي و... با استفاده از بستر هاي ايجاد شده رنگ و بوي ديگري به خود گرفتند تا از اين طريق مردم و سازمان ها بتوانند خدمات خود را در ابعاد جهاني ارائه و يا تامين کنند.

در آغاز هزاره سوم و با بهره گيري و تلفيق اينترنت و سيستم هاي اطلاعاتي تحول جديدي ايجاد شد و آن بوجود آمدن سيستم هاي وب مدار بود که ضمن بالابردن راندمان کاري و حذف کاغذ از فرآيندهاي ارتباطي و کاري سازمان ها به آنها امکان انجام کارهاي غير حضوري را نيز مي داد.

تمام فعاليت هاي انجام شده در جهت توسعه و تسهيل امکان به اشتراک گذاري اطلاعات بوده است و افرادي که به عنوان توسعه دهنده فناوري و يا کاربر آن بوده اند خواسته و ناخواسته فعاليت هاي خود را بر مبناي اطلاعات قرار داده اند .

اطلاعات به تعبير جالب برخي از کارشناسان کالاي قرن بيستم لقب گرفته است و محور تمام برنامه ريزي ها و اختراعات و توليدات فناوارانه نيز مي باشد.

در اين ميان سازمان هاي پيشرو و پويا با درک ظرفيت هاي فناوري اطلاعات سعي کردند آنها را در خدمت استراتژي هاي خود قرار دهند و براي برنامه هاي توسعه منابع انساني و آموزش کارکنان خود از ابزارها، روشها و اطلاعات روز استفاده کنند.


سواد عمومي

"در کل جمعيت جهان 900 ميليون بزرگسال بي سوادند.130 ميليون کودک هيچ گاه قدم به مدرسه نگذاشته اند و 100 ميليون کودک در همان سالهاي نخست مدرسه را رها کردند."
اين آمارها و ساير آمارهاي موجود به خوبي بيانگر وضع اسفناک حاکم بر آموزش هاي عمومي در جوامع در حال توسعه مي باشد. عموماً جوامع در حال توسعه براي دستيابي و رسيدن به توسعه مدل هاي گوناگوني را بر مي گزينند به عنوان نمونه مي توان از توسعه اقتصادمحور ياد کرد که در کشور ما نيز سالهايي به عنوان اصلي ترين مدل توسعه مورد چالش بين کارشناسان و سياست گذاران بودند.

اما با توجه به اشاره اي که در مورد نقش آموزش در مدل توسعه مبتني بر دانايي محوري شد بايد اين نکته را يادآوري کنيم که از ملزومات و نيازهاي پايه اي براي توسعه دانايي محور رسيدن به سطح معين و استانداردي از نظر آموزش ها و دانش هاي عمومي است. با توجه به اينکه در عصر حاضرتوليد و استفاده از اطلاعات به عنوان يکي از اساسي ترين محورهاي توسعه دانايي محور است بنابراين اين نياز را در پي خود خواهد داشت که افراد جامعه براي بهره گيري از اطلاعات بايد از حداقل نياز لازم که سواد مي باشد برخوردار باشند. با عنايت به اينکه ما اين نياز را در چهارچوب هاي يک جامعه دانايي محور مطرح ساختيم و توسعه دانش مدار با يستي همگام با توسعه تکنولوژيک در بعد سخت افزاري و نرم افزاري همراه باشد لدا نبايد اين موضوع را از ذهن خارج کرد که وقتي از يک جامعه يا سازمان آماده براي پياده سازي مدل توسعه دانا يي محور ياد مي کنيم اين انتظار وجود دارد که حداقل ملزومات مورد نياز از نظر سواد عمومي در خصوص تحصيلات ابتدايي و تحصيلات عالي از استاندارد مناسبي برخوردار باشد ضمن اينکه در بحث سواد عمومي مبتني بر ابزارهاي تکنولوژيک انتظاري مبني بر آگاهي عمومي نسبت به استفاده و کاربري هاي رايانه به عنوان ابزار در مسائل و برنامه هاي شخصي و کاري براي افراد جامعه شکل مي گيرد.

سواد تکنولوژيک

"بيش از يک ميليارد نفر، از هرگونه خدمات اساسي در زمينه آموزش محروم هستند و بيش از4.5 ميليلرد تن از وسايل ارتباطي پايه و بنابراين دسترسي به فن آوري هاي جديد محرم مانده اند."
همانطور که در مسئله سواد عمومي اشاره شد امروزه يکي از مهمترين معيارها در بررسي سطح سواد براي يک جامعه توسعه يافته ميزان سواد مردم جامعه در مورد ميزان بهره برداري و استفاده از رايانه مي باشد.
که اين خود ارتباط مستقيمي در تعداد رايانه هاي موجود در جامعه دارد. با اين توضيح اگر سواد تکنولوزيک را به عنوان يک زير ساخت اساسي در زمينه فراهم کردن بسترهاي لازم جهت دست يابي به توسعه دانايي محورمطرح مي کنيم بايستي ملزومات و امکانات گسترش چنين آموزش هايي را نيز فراهم آوريم و اين خود نياز مند تعيين چهارچوبها و استانداردهاي مشخصي است تا کليه امور آموزش هاي تکنولوزيک چه در بعد سخت افزاري و چه در بعد نرم افزاري با هدفمندي گزينش و هدايت شوند به اين صورت که با توجه به نيازهاي جامعه يا سازمان در حال و آينده برنامه هاي گسترده آموزشي تدوين و امکان بهره برداري عامه از اين آموزش ها فراهم گردد.

بي شک توسعه هدف دار سواد تکنولوژيک، مبتني بر جديد ترين متد و ابزارهاي رايانه اي و شبکه اي با توجه به نياز سنجي هاي انجام شده بر روي هر يک از گروههاي فعال در جامعه يا سازمان مي تواند در تزريق روح پذيرش تکنولوزي هاي جديد در بين افراد جامعه موثر باشد و سطح علمي و علي الخصوص فرهنگي ايشان را نسبت به کاربري ها و تسهيلات اين تکنولوزي بالا ببرد و در نتيجه موجب تسهيل در روند حرکتي به سوي دانش مدار شدن امور جاري و برنامه هاي دراز مدت شود که به اعتقاد بسياري هيچ تغييري در جامعه مورد پذيرش قرار نمي گيرد مگر که به صورت فرهنگ در آن جامعه تبديل گردد.

سازمان هاي اطلاعاتي( دانايي محور) و چالش هاي پيش رو در فرآيند توسعه

 

در ساختار سازمان هاي اطلاعاتي، اطلاعات را يك منبع و يا به عبارت بهتر سرمايه اساسي در توسعه مستمر حيات اقتصادي به شمار مي آورند از همين رو با كنترل و مديريت و استفاده بهينه از اطلاعاتسعي مي کنند برنامهريزي مطمئن براي ايجاد زيرساختار دانش را فراهم نمايند.

مديريت بهينه و استفاده اصولي از اطلاعات در پيکره سازمان هاي دانايي محور با اهداف زير صورت مي گيرد:

1- افزايش بازده کاري موثر در اقتصاد سازمان؛

2- بالا رفتن انگيزيش و نوآوري؛

3- افزايش كارآيي و ارتقاي موقعيت رقابتي از طريق بهبود كالاها و خدمات.

4-بهره گيري بيشتر از اطلاعات در ميان کارکنان در رده ها مختلف شغلي،

5. براي بهبود و ارتقاي سطح انتخاب مشتريان ميان كالاهاي مختلف بازار ؛

6- براي به روز رساني دانش و فناوري سازمان

يکي از مهمترين ابزارهاي دست يافتن به چنين اهدافي ايجاد و توسعه نظامهاي اطلاع رساني براي بالا رفتن ميزان دسترسي کارکنان به ابزارهاي دانشي و دانش است.

فناوري اطلاعات و ارتباطات به عنوان يک زير ساخت اساسي براي توسعه نظام هاي اطلاع رساني روند كلي اطلاع رساني را در سياري از سازمان ها دگرگون كرده است. در اين بين اگر كسي بتواند در شاهراه ها و گذرگاه هاي اطلاعاتي، با برنامه ريزي و تفکر مناسب گام بردارد مي تواند با محور قرار دادن دانش در برنامه هاي خود به مديريت آن در داخل و خارج از سازمان بپردازد و از فناوري اطلاعات به عنوان بستر اطلاع رساني استفاده كند،

در تحليل زيرساختار هاي اطلاع رساني سازماني ، بايد به وجه کاربرپسند بودن آن – كيفيت و توان علمي سازمان از نظر استعداد توليد، جذب، انتقال، ذخيره، مديريت و به كارگيري اطلاعات توجه شود.
در زيرساختاري که براي توسعه مديريت دانش و آموزش بهينه قرار است پياده سازي شود بايد شامل تسهيلات(سرمايه گذاري )، مطالعات( نياز سنجي)، تجهيزات (سخت افزاري و نرم افزاري)، منابع انساني و توانمندي هاي آنان ، مكانيسم
هاي سازماني و چارچوب خط مشي ها باشد،

بنابراين سيستم سازمان بايد از نظرکارايي و عدم کارايي در پشتيباني فرايندهاي عمده در تماميت زنجيره اطلاعات – مثل توليد اطلاعات ، پردازش اطلاعات ، اشاعه اطلاعات و ارتباطات، انتقال اطلاعات ، امنيت اطلاعات و ذخيره اطلاعات مورد توجه و بررسي قرار گيرد.




توسعه زيرساختهاي اطلاعاتي

" تحولات و چالش هاي اقتصادي از آغاز تا به امروز سيرجالب توجهي داشته است کارشناسان بر اين باورند که اگر از ابريشم و ادويه به عنوان کالاي مبادلاتي قرون گذشته و از نفت به عنوان کالاي قرن بيستم ياد کنيم در هزاره سوم مهمترين کالايي که بين مردم و کشورهاي مختلف مورد مبادله قرارمي گيرد اطلاعات خواهد بود."

با اين توصيف و با نگرش به نياز اساسي جامعه يا سازماني که دانايي محوري را الگوي توسعه خود قرار داده مسئله استاندارد سازي در روند کاربري اطلاعات با سه مقوله مهم مواجه خواهيم بود.

اول اينکه در جامعه دانش مدار اطلاعات چکونه در داخل توليد مي شوند و چه مراحل و مقدماتي را براي رسيدن به دست کاربران مي گذرانند و دوم اينکه اطلاعات چگونه و با چه استانداردهايي از خارج وارد اينچنين جامعه اي مي شوند سوم اينکه شاخص ها و مقياس هاي تعريف سطوح دسترسي به اطلاعات بر چه اساسي استوار است.

در واقع براي توسعه زير ساختي کاربري اطلاعات يکي از نياز هاي اساسي تامين منابع اطلاعاتي مورد نياز و ايجاد قابليت رجوع افراد در تمام سطوح فکري و کاري به آنها براي انجام يا بهينه سازي فرآيند کار است. براي تامين اين نياز بايستي مطالعه و کنکاش دقيقي بر روي مباحث اطلاعاتي و ساختارهاي کاربردي و نحوه اثر اطلاعات درسازمان، به هنگام توزيع بين گروههاي مختلف اجتماعي انجام داد.

با توجه به نياز هاي مطرح شده سعي ميکنيم در اين قسمت به هرکدام از اين نيازها و چالش هاي موجود براي رفع و تامين هريک از اين موارد بپردازيم.

1)اطلاعات درون ساختاري جامعه دانايي محور( از توليد تا کاربري)

الف)چگونگي توليد اطلاعات

نگاه به مسئله توليد اطلاعات در يک جامعه دانايي محور بر اساس اصل نيازسنجي است. يعني تا زماني که بر اساس استراتژي هاي سازمان برنامه و هدف لازم براي تامين و دسترسي به اطلاعات خاصي تدوين نشود اين امر به صورت راکد باقي خواهد ماند . ارزش اين موضوع به وجود نگاه سيستماتيک در جريان توليد اطلاعات مي باشد به عبارت بهتر در يک جامعه دانش مدار که تفکر سيستمي بر آن حاکم مي باشد هيچگاه سرمايه گذاري فکري و عملي و مادي بر روي برنامه هايي که همگرايي کامل با سيستم نداشته باشند و ييا بر اساس نيازسنجي معقول و حساب شده حال يا آينده تدوين نشده باشند صورت نمي پذيرد. با اين ديدگاه براي راه اندازي يک پروسه توليد اطلاعات از قبل مطالعات کارشناسي و بررسي هاي اوليه براي تعيين نياز سيستم به چنين اطلاعاتي انجام مي شود و همچنين کارکرد و اثر توليد و بهره برداري در سيستم مورد بررسي قرار مي گيرد و سپس نسبت به برنامه ريزي هاي لازم براي توليد آن اقدام مي شود. البته نبايد از اين نکته غافل بود که در جريان توليد اطلاعات قابليت انتقال و آموزش دادن آن نيز بايستي فراهم باشد. يعني انتخاب نوع اطلاعات بايستي همراه با مطالعه و توجه به مسائل آموزشي و اطلاع رساني آن نيز باشد.

در جريان توليد اطلاعات مي توان با دو شيوه عمل کرد:

1- توليد اطلاعات بر اساس درخواست از پايين به بالا

وقتي در جامعه دانايي محور از اين مدل توليد اطلاعات صحبت مي کنيم در واقع به هر يک از افراد جامعه به عنوان يک عنصر سيستمي نگاه کرده ايم که براي رفع و يا بهبود مشکلات و فعاليتهاي خود نياز به اطلاعات خاصي دارد و از اين رو سيستم براي تامين اين اطلاعات اقدام مي کند و برنامه ريزي هاي لازم را انجام مي دهد. توسعه اطلاعاتي سازمان در اين مدل داراي محاسن بسياري است از جمله اينکه به دليل نزديکي و ملموس بودن مشکلات و ضعف ها براي کارکنان لايه هاي مختلف سازمان آنها مي توانند بسيار سريع به اين نکته پي ببرند و در صورت اصلاح سيستم توسط سازمان بسيار سريع نيز با تغييرات کنار بيايند چرا که يکي از چالش هاي بزرگ در توسعه اطلاعات و فناوري هاي اطلاعاتي در سازمان ها تضاد و تقابل آن با نيروهاي انساني است که دست يابي به يک نقطه مشترک نياز به صرف وقت و هزينه هاي فراوان دارد.

2- توليد اطلاعات بر اساس نياز از بالا به پايين

گاهي اوقات سيستم تعيين کننده نوع اطلاعات مورد نباز مجموعه است. در اين هنگام با نگاه کلان به برنامه ها و سياستهاي سازمان راهبردهاي مديريت و توسعه دانش و اطلاعات مورد نياز سنجي قرار مي گيرند و نسبت به توليد، تهيه و توزيع آنها اقدام مي شود.اين گونه فرآيند ها معمولا در راستاي برنامه هاي دراز مدت و زير ساختي مورد توجه قرار مي گيرند.

ب)چگونگي پردازش اطلاعات

پس از مرحله توليد اطلاعات که شامل جمع آوري داده هاي علمي بالقوه است مرحله پردازش اطلاعات که گامي در جهت تبديل داده هاي بالقوه به اطلاعات بالفعل است آغاز مي شود. در مرحله قبل اطلاعات به صورت مجموعه اي از داده هاي خام بودند که کارايي خاصي نداشتند و بهره برداري از آنها براي کاربران غير ممکن بود در مرحله پردازش اطلاعات اين اطلاعات با استفاده از ابزارها و روشهاي خاص و متفاوت مورد تحليل و بررسي و طبقه بندي قرار مي گيرند. در اين مرحله اولويتهاي کاربري بسيار مورد توجه قرار مي گيرد تا استفاده مطلوب در همه شرايط زماني امکان پذير گردد.

ج)چگونگي توزيع اطلاعات

مسئله توزيع اطلاعات يکي از بخش هاي مهم برخورد با مقوله اطلاعات در جوامع دانايي محور است. استانداردها و شاخص هاي تعيين شده براي جامعه دانايي محور اين الزام را به وجود مي آورد که تمامي اطلاعات توليد، پردازش و طبقه بندي شده که حاصل سرمايه گذاري هاي مادي و فکري بسياري نيز مي باشد در اسرع وقت و به بهترين شيوه در اختيار کاربران واقعي قرار گيرد. در بحث توزيع اطلاعات در جامعه دانايي محور با پنج عنصر زير مواجه خواهيم بود:

1)سرعت توزيع:

در جامعه دانايي محور در هزاره سوم که عصر سرعت در مبادلات اطلاعاتي است مي طلبد که بر سيستم توزيع اطلاعاتي آن سرعت حاکم باشد يعني علاوه بر تسريع در جريان توليد و پردازش اطلاعات، انتقال اطلاعات نيز مبتني بر آخرين ابزارها و متدها باشد.

2)ابزار توزيع:

در نحوه توزيع اطلاعات گزينش ابزار توزيع يکي از مهمترين مباحث را به خود اختصاص مي دهد که در بخش هاي بعدي بيشتر به آن خواهيم پرداخت اما در اينجا به ذکر اين نکته بسنده کنييم که جامعه دانايي محور براي انتقال و اموزش اطلاعات نيازمند بهترين ابزار اطلاع رساني و آموزشي است. به عبارت بهتر ابزاري که بتوانند در سطح گسترده و همه گير اطلاعات را انتقال دهند و از سرعت با لايي نيز برخوردار باشند.

3)کيفيت توزيع:

شيوه توزيع اطلاعات بايستي در کيفيت اطلاعات تاثير منفي نگذارد بلکه در صورت امکان کارايي کيفي آن را نيز بالا ببرد.

4)کميت توزيع:

شيوه توزيع اطلاعات بايستي به گونه اي گزينش شود که در حجم هاي مختلف اطلاعات قادر به تامين نيازهاي کاربران خود باشد.

5)سطح توزيع:

شيوه توزيع اطلاعات بايستي در سطح عام و گسترده نيز جوابگو باشد يعني بايد قادر باشد بر اساس اهداف جامعه گروههاي مختلف را در بعد زماني و مکاني تحت پوشش قرار دهد

 

توسعه زير ساختهاي ارتباطي

توسعه دانايي محور فرآيندي است كه از طريق آن شاخص هاي اجتماعي، اقتصادي و فرهنگي در لايه ها و ترکيب هاي مختلف جمعيتي جامعه تغييرمي يابد.در اين بين ارتباطات بر اين فرآيند تاثير مهم و غير قابل انکاري دارد. دامنه ارتباطات در يک جامعه دانايي محور از تبادل اخبار و پيام به مراتب فراتر، مهمتر و اثر گذار تر و حياتي تر است. به عبارت ديگر، ارتباطات امکان تعاطي افکار و نشر و اطلاع رساني انتقال و اشتراك نظرات، عقايد و اطلاعات فعاليتهاي فردي و گروهي صورت گرفته شده در بين لايه هايي از جامعه که از آنها به کارگران و مهندسان اطلاعات تعبير مي شود و به طور عميق نيز در محيط اجتماعي ريشه دارد فراهم مي سازد و زمينه هاي لازم جهت کاربردي شدن اطلاعات را فراهم مي کند. نبايد اين نکته را فراموش کرد که وسايل وابزارهاي ارتباطي براي ايجاد زمينه هاي انتشار گسترده اطلاعات در بعد زماني و مکاني با هدف دست يابي به توسعه دانايي محور، يك زيرساخت ضروري و لازم محسوب مي شوند، ولي كافي نيستند.

بررسي ها نشان مي دهند که وسايل ارتباط جمعي صرفا يك ابزار هستند و کاربري بهينه آنها به وجود زيربناي اجتماعي,فرهنگي و سطح دانش عمومي بستگي دارد . لذا در بررسي کلان نگرانه به مقوله زيرساختهاي ارتباطي ناگزير از بررسي عوامل و شاخص هاي موثر در توسعه و پذيرش اين امکانات در جامعه هستيم. يکي از بحثهاي جالب در مباحث توسعه دانايي محور مقوله ارتباطات و زير ساختهاي ارتباطي مي باشد . با توجه به صحبتهايي که در بخش زيرساختهاي اطلاعاتي صورت گرفت به خوبي آشکار مي شود که براي توسعه و نشر اطلاعات در سطحي گسترده و با سرعت بالا مهمترين اولويت ها در درجه اول تعيين اولويتهاي اطلاعاتي قابل نشر و در مرحله بعدي گزينش ابزارهاي اطلاع رساني مي باشد. بنابراين در تعيين چهارچوب هاي يک جامعه دانايي محور بايد توجه زيادي به تامين زير ساختهاي ارتباطي مناسب و متناسب با استانداردهاي اطلاعاتي بشود که قطعاً هماهنگي اين زير ساختها با امکانات مادي سازمان يک اصل مهم به شمار مي رود. چرا که به نوعي ابزارهاي ارتباطي نيز سرمايه هاي سازمان محسوب مي شوند و بايد تمام تلاش براي استفاده از حداکثر کارايي آنها به عمل آيد.

از مهمترين راهكارهاي توسعه زير ساختهاي ارتباطي سازمان ها، تجهيز بخش ها، دفاتر و ساختمان هاي مختلف به سيستم هاي شبکه اي براي ايجاد بستر ارتباطات مجازي با هدف به اشتراک گذاري اطلاعات است.

اينترنت به عنوان مهمترين پديده ارتباطي قرن به عنوان يکي از بهترين و تا حدودي گسترده ترين ابزارهاي ارتباطي دردنياي امروز شناخته مي شود. همه روزه هزاران صفحه اطلاعات به دنياي مجازي اينترنت افزوده مي شود و افراد بسياري از تمامي نقاط دنيا با استفاده از اين بستر تکنولوژيک و مفيد اقدام به برقراري روابط علمي و اقتصادي مي کنند.در واقع نقش اينترنت در اين ميان به عنوان يک بستر مناسب تامين کننده نياز مهم جامعه دانايي محور که همانا مسئله اشتراک گذاري اطلاعات مي باشد شکل مي گيرد.

توسعه سيستم هاي اطلاعاتي وب مدار به عنوان نسل جديد تحولات در فرآيندهاي ارتباطي- اطلاعاتي امروزه کانون توجه بسياري از سازمان ها و شرکتهاي اقتصادي قرار گرفته به گونه اي که به عنوان بخشي راهبردهاي کلان توسعه سازمان ها براي توسعه اطلاعات و آموزش به کارکنان، مشتريان استفاده مي شود.

مديريت دانش

دانش به عنوان آگاهي و فهمي تعريف مي شود که از طريق تحصيل با تجربه به دست مي آيد به عبارت ديگر دانش حلقه اي از زنجيره است که با داده و آگاهي و اطلاعات شروع مي شود و با حمکت و معرفت[2]و يا به تعبيري بينش و آگاهي[3] پايان مي يابد.

داده يک حقيقت خام و رويدادي بي مفهوم است که با قرار گرفتن در مسير پنج شاخصه زير به اطلاعات تبديل مي شود.

1-زمينه

2-طبقه بندي

3-محاسبه

4-اصلاح

5-خلاصه بودن

اطلاعات حقايقي با مفهوم است که به توصيف, تعريف و دورنماي آن مي پردازد. دانش راهبرد و روش پياده سازي و استفاده از اين اطلاعات است.

نخستين تقسيم بندي براي دانش در سال 1985 به ترتيب زير انجام کرفته است:

·دانش صريح[4] : دانشي است که در اسناد, پايگاههاي دانش و سيستم هاي رايانه اي نگهداري مي شود تا براي استفاده مجدد ديگران در زمان هاي بعد قابل دسترس و استفاده باشد. گاه از اين دانش به دانش رسمي[5] و يا دانش کد شده[6] ياد مي شود.

·دانش ضمني[7] : دانشي است که توسط يک دانش پذير در طول يک دوره زماني دروني شده و توسعه يافته است به طوريکه نمي توان آن را از اين که چگونه فرد آن را به دست آوره و به کار مي گيرد جدا نمود.

در دنياي کسب و کار قدرت پيش برنده هر سازماني, مجموعه دانش هاي نهفته اي است که در اختيار تک تک نيروي انساني آن قرار دارد.

مديريت جزيي از سلسله مراتب نظارت, مديريت و رهبري است. نظارت با تکاليف فردي و افراد در مرحله عمل سر و کار دارد در حاليکه مديريت با گروهها و برتري ها در مرحله راهبرد و رهبري با اهداف و تغييرات در مرحله استراتژي درگير است.(فيضي 82)

با اين توضيحات مي توان گفت مديريت دانش راهي است که سازمانها دانش را ايجاد, طبقه بندي, اصلاح, پردازش, تقسيم و منتشر مي کنند. به بيان ديگر مديريت دانش استراتژي دادن دانش به جا به افراد درست در زمان واقعي است تا به افراد کمک کند ضمن به اشتراک گذاري اطلاعات از اطلاعات دريافتي از سايرين براي بهبود عملکرد خو و سازمان استفاده کنند.(آذري-81)

در رويکردهاي فني نيز دو نوع نگاه به دانش و ابزارهاي کمکي آن وجود دارد. در رويکرد متمرکز بر فناوري اطلاعات با ÷يش زمينه مهندسي و دانش اطلاعات, به دانش به عنوان موضوعي که بايد شناخته, دسته بندي, نگه داري, بازيابي و تحليل شود, نگاه مي شود.

اين رويکرد با توسعه توانايي هاي بشر در ساخت و راه اندازي بانک هاي اطلاعاتي, سخت افزارها و نرم افزار ها, هوش مصنوعي و... با سرعت زيادي در حال رشد است.

از سوي ديگر با رويکرد متمرکز بر افراد با پيش زمينه روانشناسي, مديريت تحصيلي, توسعه نيروي انساني و توسعه سازماني مواجه هستيم که به دانش به عنوان يک مفهوم اوليه که در مهارتهاي افراد متخصص و فرآيندهاي مرتبط با آنها نهفته است توجه مي کند و از ابزارهايي چون يادگيري گروهي کمک مي گيرد.(Pro.Serafin )

راهبردهاي مديريت دانش

دو استراتژي براي مديريت دانش مطرح شده است:

1-استراتژي کد گذاري که نگهداري رمزي دانش در پايگاههاي دانش است. اين راهبرد عموما در مواردي به کار مي رود که با مسائل و مشکلاتي مشابه, مواجه و به استفاده مجدد از يک راه حل آزموده نيازمند است. نقش نيروي انساني در اين راهبرد, تنها اجراي سياست ها و برنامه هاي از پيش تعيين شده است.

2-استراتژي شخصي سازي که در آن سعي مي شود به جاي ارائه پاسخ هاي هميشگي به مشکلات و سوالات کليشه اي, بينش عميق تري نسبت به آن حاصل شود تا مناسب ترين راه حل ها با خلاقيت و نوآوري به دست آيد. به اين ترتيب دانش نه در يک پايگاه اطلاعاتي که در اذهان افرادي قرار دارد که در شکل گيري و توسعه آن نقش داشته اند. براي انتقال و استفاده از دانش و تسهيم اطلاعات و تجربيات از ارتباطات چهره به چهره کمک گرفته مي شود. در اين راهبرد نيروي انساني به عنوان نيروي خلاق و صاحب نظر که ارزش کار خويش را در تبادل دانش با ديگر همکاران خود به دست مي آورد بسيار کليدي تر و تعيين کننده تر است.

در يک نگاه سطحي مي توان دريافت هيچ کدام از اين راهبردها قابليت استفاده کامل به عنوان راهبرد اساسي سازمان را ندارند و بر حسب ديدگاههاي مديريتي به نسبت هاي مختلفي اين دو را هکار را با هم آميخته و مورد استفاده قرار مي دهند.

مديريت دانش در جامعه دانايي محور

وقتي در مورد پياده سازي مدل توسعه دانايي محور در يک جامعه سخن به ميان مي آيد بي گمان مفاهيم مختلف اين مدل نيز در دل اين بحث خود نمايي خواهد کرد لذا مبحث مديريت دانش به عنوان يکي از مهمترين بخش ها در مباحث جامعه دانايي محور مورد بررسي قرار مي گيرد. با توجه به اين موضوع که آموزش از جمله اساسي ترين زير ساختهاي تامين کننده اهداف توسعه دانايي محور مي باشد بنابراين رويکرد و نگاه ويژه اي را در مباحث مديريتي مي طلبد.

مديريت دانش بر اساس چهارچوب ها و استانداردهاي تعيين شده در يک جامعه دانايي محور امري بسيار حساس و حياتي مي باشد. مديريت دانش مي تواند در گزينش و تقسيم امکانات و ابزارهاي آموزشي بر اساس مطالعات صورت گرفته شده نقش مهمي داشته باشد. تعيين ظرفيتهاي هر يک از ابعاد دانش از جنبه کمي و کيفي و همچنين زماني و مکاني بر عهده مديريت دانش خواهد بود .

مديريت دانش با شناخت بر روي هر يک از گروههاي دانش پذبر در رده هاي مختلف و همچنين با توجه به ظرفيتها و امکانات اقتصادي و فرهنگي آنها اقدام به تعيين چهارچوبها و استانداردهاي لازم براي تعيين بهترين اطلاعات قابل استفاده يک گروه خاص در شرايط زماني و مکاني معين ميکند.

با توجه به مطالب ذکر شده براي پي ريزي جامعه دانايي محور يکي از مهمترين و اساسي ترين نيازها تعيين استراتـژيها و برنامه هاي اصولي براي مبحث مديريت دانش مي باشد در اين راستا بايد توجه خاصي به مديريت آموزش نيز داشت تا از تلاقي و همگامي اين دو عنصر مهم مباحث استاندارد سازي و شاخص گذاري اطلاعات براي جامعه و تعيين قالبهاي تسريع و تسهيل دسترسي امکان پذير گردد.

مديريت دانش در جامعه دانايي محور با ديدگاهي کلان نگر و ساختاري صورت خواهد پذيرفت و نگاه مقطعي و نوساني از آفتهاي اين گونه مديريت به حساب مي آيد زيرا اصولاً مقوله علم و دانش با حرکت منظم و متعالي و پيشرو مي تواند به سرانجام نيکويي برسد.

سازمان ها و چالش هاي مديريت دانش

مديريت دانش فرآيند ايجاد، تأييد، ارائه، توزيع و كاربرد دانش است. اين پنج عامل در حوزهء مديريت دانش براي يك سازمان زمينهء آموزش، بازخورد، آموزش مجدد و يا حذف آموزش را فراهم مي‌آورد كه معمولاً براي ايجاد، نگهداري و احيا قابليت‌هاي سازمان مورد نياز است.(ايرانشاهي 2005)

امروزه سازمان هاي پويا که توجه عميقي به مديريت دانش و بهره برداري اصولي از آن دارند با چالش ها و سوال هاي فراواني براي دست يابي به راه حل هاي مديريت دانش منطبق بر راهبردهاي توسعه خود دارند آنها به دنبال راهکارهايي هستند تا فرآيند مديريت دانش را با توجه به امکانات, ابزار و سرمايه هاي خود به فعاليتهاي اثر گذاري در زمينهء ايجاد دانش، اعتبار بخشي به دانش، نمايش و عرضه دانش، اشاعه دانش و فعاليتهاي بهره‌گيري از آن تقسيم‌بندي نمايند.

براي اين منظور آنها بايد موازنه اي در فعاليت هايي که در حوزه مديريت دانش صورت مي گيرد انجام دهند. دستيابي به چنين موازنه اي نيازمند ايجاد تغييرات در فرهنگ سازماني، فناوري‌ها و فنون است. برخي سازمان ها در پياده سازي روشهاي مديريت دانش از شيوه تمرکز بر يک بخش استفاده کرده اند و با محور قرار دادن يکي از شاخص هاي نيروي انساني, فناوري و علوم و فنون سعي در رسيدن به اهداف خود داشته اند.

اما امروزه راه حل هاي مديريت دانش سازماني تاکيد وافري بر ايجاد تعامل در سه شاخص ذکر شده دارد. رسيدن به چنين ديدگاه و باوري مي تواند زمينه توسعه روحيه دانش پذيري و دانايي محوري را در برنامه هاي روزمره و کلان سازمان بوجود آورد و باعث پويايي ساختار و عملکرد سازمان شود.

دانش فردي براي توسعه دانش پايه سازماني ضروري است؛ هر چند دانش سازماني حاصل جمع ساده‌اي از دانش‌‌هاي فردي نيست. (بات، 2000)

همانطور که پيشتر اشاره شد تعامل بين فناوري، فنون و انسان مفهوم مديريت دانش را عمق و ساختار مي‌بخشد در اينجا بايد اين نکته را ذکر کنيم که علي رغم مشابهت و يکساني شاخص فناوري، فنون و انسان, الگو ها و مدل هاي تعاملي اين شاخص ها براي هر سازماني منحصر به فرد است و به عنوان راه حل هاي خاص با مطالعه و بررسي ساختار سازمان ها قابل ارائه خواهد بود.

مديريت دانش به الگوهاي تعامل ميان فناوري‌ها، فنون و افراد شكل مي‌بخشد. براي مثال تكنولوژي اطلاعات در خصوص گردآوري، ذخيره و اشاعهء اطلاعات به خوبي عمل مي‌كند ولي در تعبير آن ناتوان است (بات، 1998). در تحقيقي به اين نتيجه رسيده كه سازمانهايي كه در بلندمدت از مديريت دانش استفاده مي‌كنند در روابط اجتماعي و فني خود محتاط هستند.

دستيابي به راه‌حلهاي فني امكان‌پذير است، اما براي مديريت دانش، سازمان بايد محيط مشاركت، همكاري و اشتراك دانش را به وجود آورد. براساس تحقيق «ارنست» و «يونگ» 50 درصد از متخصصان بر اين باورند كه تغيير رفتار بشر يكي از مسائل اجرايي مديريت دانش است (Glasser, 1998)). به همين دليل در پروژه‌هاي مديريت دانش بر تغيير روندهاي سنتي و تقويت ساختارها و فناوري‌ها تأكيد مي‌شود. بنابراين همگون ساختن تدريخي اصول مديريت دانش در سازمان يكي از مهمترين اولويت‌ها است.

به طور كلي تكميل برنامه‌هاي مديريت دانش نياز به تغيير در فلسفه سازماني دارد. براي مثال از نظر سنتي تعدادي شركت بر پايه هزينه اقتصادي همكاري مي‌كنند در حاليكه فلسفه مديريت دانش بر همكاري در جهت افزودن به ارزش كالا و خدمات تأكيد دارد.


ايجاد دانش

ايجاد دانش به توانايي سازمان‌ها در ايجاد ايده‌ها و راه‌حل‌هاي نوين و مفيد اشاره دارد (ماراكاس، 1999). سازمان‌ها با توسعه و تجديد ساختار دانش قبلي و كنوني با روشهاي مختلف به خلق واقعيتها و مفاهيم جديد مي‌پردازند به عبارت بهتر سازمان ها بر اساس استراتژي هاي توسعه خود اقدام به گزينش بهترين ترکيب و مجموعه دانش مي کنند و در نتيجه دانش را در خدمت اهداف و راهبردهاي خود قرار مي دهند.

ايجاد دانش فرآيند مهمي است كه در آن انگيزه، تلقين، تجربه و شانس، نقش مهمي ايفا مي‌كنند (لين و ديگران، 1996). معيار سنجش دانش نو، نقش مؤثر آن در حل مسائل جاري و نوآوري در بازار است.
با اين حال، توصيه نمي‌شود كه سازمان‌ها بكوشند تحت هر شرايطي، دانش جديد ايجاد نمايند. روشهاي مختلفي وجود دارد كه با آنها مي‌توان تجربيات را دوباره آزمود. (بات، 2000). براي مثال هر سازمان مي‌تواند با استفاده از استراتژي تقليد، تكرار و جايگزيني بخشي از دانش موجود را دوباره احيا نمايد. در برخي موارد يك سازمان مي‌تواند با تكيه بر توانايي‌هاي خود و كاهش كاستي‌ها قابليت خود را بهبود بخشد. يك سازمان مي‌تواند با تقويت قابليتهاي بخش تحقيق و توسعه، بررسي محيط خارجي و به كارگيري فناوري خرج از سازمان پايه دانش مستحكم‌تري ايجاد نمايد (همانجا).آموزش به عنوان مهمترين اصل در فرآيند ايجاد دانش تلقي مي شود چرا که به سازمان امکان مي دهد تا بنا بر نياز ها و ظرفيت هاي سازمان اقدام به جذب علوم جديد کند.

اعتباربخشي به دانش

اعتباربخشي به دانش، به گستره‌اي اشاره دارد كه شركت‌ها مي‌توانند بر روي دانش اثر گذاشته و اثرات آن را بر محيط سازماني ارزيابي نمايند. چرا كه با گذشت زمان بخشي از دانش گذشته نياز به بازنگري و انطباق با واقعيتهاي كنوني دارد. اغلب تقابل مداوم و چندوچهي بين فناوري، فنون و افراد براي سنجش اعتبار دانش مورد نياز است (بات، 2000) براي مثال وقتي سازماني مجموعه جديدي از فناوري‌ها، ابزار، رويه‌ها و فرآيندها را به كار مي‌گيرد، نيازمند بهبود و روزآمدسازي مهارتهاي كاركنان خود است تا بتواند به خوبي خود را با واقعيتهاي رقابتي جديد منطبق سازد.

ارائه دانش

منظور از ارائه دانش شيوه‌هايي است كه از آن طريق دانش به اعضاي سازمان منتقل مي‌شود. به طور كلي سازمان‌ها مي‌توانند روندهاي مختلفي در جهت ارائه دانش پايه خود اتخاذ نمايند. با اين وجود دانش سازماني در موقعيتهاي مختلفي توزيع شده، روندهاي مختلفي را در بر دارد و در رسانه‌هاي مختلف چاپي و الكترونيكي دخيره شده است و هر كدام گونه متفاوتي از ارائه دانش را ايجاب مي‌كند. به دليل اين گونه‌هاي مختلف، تجديد ساختار و منسجم ساختن اين دانش از منابع مجزا براي اعضاي سازمان دشوار است.

براي مثال ممكن است در يك سازمان هر بخش داده‌هاي خود را به شكلي پردازش نمايد كه با ديگر بخشها هماهنگي نداشته باشد چرا كه استانداردي براي يك فرمت يكسان وجود نداشته است. اگرچه اعضاي سازمان امكان دارد اطلاعات مربوط را از طريق سامان‌دهي داده‌ها در پايگاههاي مختلف بيابند اما باز هم منسجم ساختن و تعبير اطلاعات از جهات مختلف دشوار است.

اعضاي سازمان با مجموعه‌هايي از شيوه‌ها سرو كار دارند. اگر لازم باشد كه آنها شيوه كاري خاصي را بياموزند، تأخير در منسجم‌سازي و دروني ساختن اين دانش جديد امري طبيعي است. بنابراين يك سازمان ممكن است استانداردهاي برنامه‌ريزي يكساني ايجاد نمايد و يا از الگوهاي يكساني براي ارائه «داده»، «اطلاعات» و «دانش» بهره گيرد.

توزيع دانش

لازم است كه دانش قبل از بهره‌برداري در سطوح سازماني در درون سازمان به اشتراك گذارده شود. تعامل بين فناوري‌هاي سازمان، فنون و افراد مي‌تواند اثر مستقيم بر توزيع دانش داشته باشد. به عنوان مثال ساختار سازماني با توجه به شكل كنترل‌ها و نقش‌هاي سنتي فرصت‌هاي توزيع دانش و تعامل بين فناوري‌ها، فنون و افراد را كاهش مي‌دهد. به عبارت ديگر، ساختار افقي سازماني، تقويت، و سياست درهاي باز جريان دانش را در ميان بخشها و افراد سرعت مي‌بخشد. استفاده از پست الكترونيكي، شبكهء داخلي، بولتن، و گروه خبري به توزيع بهتر دانش در درون سازمان كمك كرده و به واسطه آنها افراد مي‌توانند با يكديگر از جنبه‌هاي مختلف تبادل نظر نمايند.

كاربرد دانش

به طور كلي دانش سازماني بايد در جهت محصولات، خدمات و فرآيند سازمان به كار گرفته شود. اگر سازماني به راحتي نتواند شكل صحيح دانش را در جاي مناسب آن مشخص نمايد در عرصه‌هاي رقابتي با مشكل مواجه خواهد شد. زماني كه نوآوري و خلاقيت راه پيروزي در جهان امروز است، سازمان بايد بتواند دانش مناسب را در جاي مناسب به كار گيرد.سازمان‌ها در بهره‌گيري از منابع دانش خود راههاي مختلفي پيش رو دارند. براي مثال مي‌توان دانش موجود را از محتواهاي مختلف دروني بدست آورد، استانداردهاي اندازه‌گيري مناسب اتخاذ نمود، افراد را ترغيب و آموزش داد تا خلاقانه فكر كنند و درك خود را در جهت بهبود محصولات، خدمات و فرآيندهاي سازمان به كار گيرند.

بازنگري فرآيند هاي آموزشي و دانشي در سازمان

بر اساس معيارهاي باز مهندسي منظوراز بازنگري در فرانيدهاي آموزشي و دانشي در سازمان بازانديشي دوباره و بنيادين فرآيندها براي دستيابي به پيشرفت و تحولي مثبت و موثر بر اساس شاخص هاي کيفيت, هزينه, سرعت و خدمات است به تعبير ديگر آغازي دوباره و فرصتي براي بازسازي و به سازي روش ها و جريان هاي کاري براي رسيدن از يک مدل کم کارا و يا غير کارا به يک الگوي مناسب طراحي و اثر گذار است.

در فرآيند بازنگري تکيه و تاکيد زيادي در حذف نگرش ها و روش ها و مقررات کهنه مي شود و سعي مي شود تا تمام نيروهاي سازمان را در خدمت راهبردهاي سازمان درآورد.

براي پياده سازي فرآيند بازنگري آموزشي و دانشي در سازمان نيازمند توجه به دو اصل مهم خواهيم بود:

1-تبديل نگاه وظيفه گرا به فرآيند گرا: با ايجاد چنين ذهنيت و باوري سازمان مي تواند با نظارت و کنترل بهتري فرآيند هاي آموزشي را نياز سنجي, برنامه ريزي و پياده سازي نمايد. چرا که در بازمهندسي فرآيند را مجموعه اي از وظايف هم پيوند مي دانند که با هم نتيجه اي با ارزش براي سازمان به وجود مي آورند. بنابر اين افراد هر گونه دانش و آموزشي را نه تنها براي خود موثر مي دانند بلکه آن را براي تسهيل تعاملات کاري خود با سايرين ضروري به شمار مي آورند و با ميل و رغبت بيشتري به يادگيري مي پردازند.

2-تغيير ديدگاه رييس محوري به مشتري محوري: ايجاد تحولي اين چنين مي تواند تاثير بسيار مهمي در جايگاه سازمان داشته باشد. در اين شيوه تمرکز افراد به سمتي مي رود که در فرآيندهاي اقتصادي سازمان نقش موثر تري يابند و بتوانند تاثير عملکرد خود را مورد سنجش قرار دهند. به همين سبب سعي مي کنند از بستر هاي علمي موجود براي به سازي دانش خود استفاده کنند.

روش شناختي در فرآيند بازنگري آموزش و دانش سازمان

باز مهندسي فرآيند مديريت دانش در سازمان در پنج فاز صورت مي گيرد:

1-همگن سازی و هماهنگ سازی نیاز های آموزشی و دانشی سازمان با اهداف و راهبردهای سازمان با برنامه ریزی حسب شده برای دست یابی به سطح خاصی از دانش و ارتقا نیروی انسانی به جایگاه مطلوب

بر اساس تفکر دانایی محوری آموزش هم در بعد محتوایی و هم در بعد ابزار توسعه می یابد و از این منظر ابزارهای فناورانه از جایگاه و توجه ویژه ای برخوردار خواهند بود. بر اساس این تفکر و بر خلاف شیوه های کلاسیک آموزشی که مروج تفکر استاد محوری بودند به واسطه فناوری اطلاعات تفکر دانش آموز محوری در اولویت قرار گرفته است و ساختار یک سیستم مدرن و بهینه آموزشی برای سازمان های امروزی به صورت یک سه ضلعی تصور می شود که شامل دانش پذیر, محتوا و محیط آموزشی خواهد بود. یکی از دلایل حذف تاثیر مستقیم استاد بالا بردن سرعت, کمیت و کیفیت آموزش برای سازمان هاست. رسیدن به چنین مرحله ای می تواند بستر توسعه دانش ضمنی را در میان نیروهای انسانی گسترده نماید به عبارت واضحتر در بستر فناوری اطلاعات نقش معلم دچار تغییر می شود و به معلم-فرآگیر تبدیل می شود چرا که دانش پذیران خود به منابع اطلاعاتی دسترسی مستقیم دارند و می توانند به کمک فناوری های موجود شکاف اطلاعاتی خود را با استاد کم کنند.

2-گزینش بخش هایی برای بازمهندسی و پیاده سازی فرآیندهای آموزشی

این انتخاب بر اساس میزان پیشرفت فرآیند در رویکر موثر, در انتخاب فرآیندهای ناقص و نا تمام و یا بر اساس میزان اهمیت فرآیند در رویکرد جامع در انتخاب فرآیندهای با الویت صورت می گیرد. با توجه به اینکه مدیریت آموزش و دانش به صورت مستقیم یا غیر مستقیم در یک فرآیند تجاری و اقتصادی سازمان اثر گذار است گزینش آموزش و بستر آموزشی نیازمند رسیدن به یک نقطه مشترک با راهبردها و اهداف اقتصادی و سازمانی است.

3-ایجاد فرآیند ها و راهکارهای موثر و جدید برای بهره برداری مناسب از فناوری های ارتباطی و اطلاعاتی با هدف رفع کاستی ها و مشکلات قبلی و دستیابی به محصولات, خدمات و یا نگرش های و تفکرات خلاقانه اثرگذار در سازمان

برای اشاعه فناوری سه مرحله در نظر گرفته می شود: مرحله جایگزینی که در آن روشهای موجود آموزشی بازنگری مجدد شده و به صورت خودکار در می آیند. مرحله انتقال که با تغییر روش ها ناکارآمد همراه است و مرحله دگر گونی که در آن رسالت ها و حوزه های آموزشی فناوری تعریف و تبیین می شود و جایگاه دانش و دانش پذیر در مواجه با فناوری مشخص می گردد.

4-توسعه سیستم ها و ساختارهای مورد نیاز

فرآیند تهیه محتوای الکترونیکی شامل کتاب های پویا, آزمایشگاههای مجازی, کتابخانه های دیجیتالی و کیفیت , فرمت , حجم و چگونگی انتقال از چالشهای مهم مدیریت دانش است.

5-معرفی قابلیتها و توانایی های سیستم جدید و منافع آن برای کاربران و مدیران برای اثرگذاری فرهنگی

کارشناسان معتقدند انتشار و گسترش یک پدیده نو, مشزوط به چند عامل است: پیچیدگی پدیده, کارآمدی آن در مقایسه با سایر وسائل مشابه, زمان صرف شده برای آن, انتشار اطلاعات درباره آن و جامعه ای که آن پدیده در آن جامعه مورد استفاده قرار می گیرد.

 

 

طرح ریزی راهبردهای مدیریت دانش

طرح ریزی و دست یابی به استراتژی های مناسب در مدیریت دانش نیازمند در اختیار داشتن الگو ها و نقشه هایی برای تطابق مولفه های یادگیری و دانش به کمک ابزارهای فناوری اطالعات است.

نقشه یادگیری نشان می دهد که نیرو های سازمان به چه محتوای آموزشی نیاز دارند و ایت محتوی چگونه شکل می گیرد و توسعه می یابد. نقشه دانش مشخص می کند که افراد چگونه, فردی یا جمعی, تولید دانش می کنند و کاربری دانش آموخته شده چیست. با ارزیابی متعادل و هم زمان این دو نقشه, نقشه فناوری اطلاعات به دست می آید که ابزارهایمناسب فناوری اطلاعات را برای تنظیم منابع اطلاعات مشخص می کند. تنها با در اختیار داشتن این نقشه است که می توان سهم هر یک از دو نوع استراتژی را در راهبرد نهایی سیستم یادگیری الکترونیکی مشخص کرد ولی در عین حال روشن است که با وجود فاصله گیری این سیستم از شیوه های سنتی آموزش وابسته به استاد و کاهش حجم دانش ضمنی او در این سیستم ها مجموع حجم دانش نهان به کمک امکانات و ابزارهای خاص ارتباطی بسیار بیشتر از سیستم های کلاسیک مدیریت آموزشی است اگر چه هنوز سهم دانش صریح در نظام آموزشی قابل توجه است

توسعه نهادهاي آموزشي در جامعه دانايي محور

 

در امر توسعه دانايي محور با تکيه بر زير ساختهاي آموزشي توجه جدي به مسئله توسعه نهادها و بخش هاي آموزشي در جامعه و سازمان، با بر خورداري از استانداردهاي مناسب و متناسب و چهارچوب هاي تعيين شده در مشي کلان جامعه دانايي محور امري اجتناب ناپذير است.

از اين رو بايستي در طراحي و تدوين استراتژي هاي راه اندازي نهادها و بخش هاي آموزشي کليه نياز ها بر اساس اهداف کوتاه مدت و بلند مدت سازمان مورد بررسي و دقت نظر قرار گيرد و همانطور که قبلاً ذکر شد آموزش ها بايد تامين کننده دو دسته ازشاخص هاي توسعه آموزش يعني سواد عمومي و سواد تکنولوژيک باشند تا پويايي آموزشي به معناي واقع کلمه اتفاق افتد.

چالش هاي کاربرد فناوري در مديريت دانش

مطمئناً هرچه سازمان در پردازش داده كارآمدتر باشد در توليد اطلاعات تواناتر خواهد بود. استفاده از راينه هاي پيشرفته و شبكه‌هاي ارتباطي ابزارهاي مؤثري براي استخراج داده در يك سازمان است. با اين حال مسأله تفسير هنوز باقي است. چرا كه از فناوري‌هاي اطلاعات تنها براي تفسير مسائل محدودي ميتوان استفاده كرد. در يك محيط پويا، محيطي كه سازمان هر روزه با مسائل جديد و غير منتظره‌اي روبه‌رو مي‌شود در بهترين حالت مي‌توان از فناوري‌هاي اطلاعات براي تبديل «داده» به «اطلاعات» بهره جست. تنها انسان‌ها هستند كه اطلاعات را تفسير كرده و به «دانش» تبديل مي‌كنند.

همانطور كه قبلاً گفته شد چرخهء ميان «داده»، «اطلاعات» و «دانش» بازگشتي است. بنابراين سازمان بايد به سرعت «داده» را به «اطلاعات» و «اطلاعات» را به «دانش» تبديل نمايد. در همان حال سازمان نبايد بيش از حد بر دانش پايه خود تأكيد داشته باشد به گونه‌اي كه در اثر غفلت «دانش» را به «اطلاعات» و «اطلاعات» را به «داده» تبديل كند. به عبارت ديگر پاره‌اي از دانش زمان زيادي در محتواي كنوني نمي‌گنجد و سازمان بايد به سرعت آن را از دانش پايه حذف نمايد.

در چنين شرايطي ابزارها سازمان را در تبديل «داده» به «اطلاعات» ياري مي‌دهند و افراد از قابليت تفسير اطلاعات برخوردار مي‌شود. بنابراين در مديريت دانش يك سازمان نياز به شكل‌دهي و تعريف مجدد تقابلهاي موجود ميان افراد، فناوري و فنون خود را دارد. فنوني كه توسط متصديان و كاربران مورد استفاده قرار مي‌گيرد نشان مي‌دهد كه به چه شكلي تكنولوژي مورد استفاده قرار گرفته و چگونه معناي اطلاعات استنباط شده است.

با نگرشي دقيق‌تر به تعاملهاي بين فنون، افراد و فناوري‌ها به راحتي مي‌توان ديد كه چرا از يك وضعيت تعابير متفاوتي وجود دارد. خلاصه اينكه يك سازمان يك سيستم كاملاً فني يا اجتماعي نيست. سازمان سيستمي از تجربيات شخصي، روابط اجتماعي و فناوري است. فناوري با كاستن محدوديت‌هاي ناشي از عوامل فردي يا فيزيكي همكاري بين گروههاي كاري را افزايش مي‌دهد. براي مثال تكنولوژي اطلاعات امكان جستجو، ذخيره، پردازش و اشتراك حجم عظيمي از اطلاعات را در محدودهء كوچكي از زمان و مكان فراهم مي‌آورد. با اين حال معنا دادن به اين روند بر عهده متخصصان است. در عين حال متخصصين سازمان‌ها با فناوري‌ها و فنون تعامل داشته و علاقمند هستند كه يافته‌هاي آنها از منظرهاي مختلفي مورد توجه قرار گيرد. اين فرآيند تعامل، در گسترش ديدگاهي جامع به واقعيت‌ها مفيد بوده و امكان انسجام و يكپارچگي اجزاء بدنه دانش را در سازمان فراهم مي‌آورد.

موانع کارايي و تاثير مناسب دانش و آموزش در سازمان

1-محدوديت در دامنه آموزش ها

بسيار اتفاق مي افتد که سازمان ها آموزش را مختص عده اي خاص و دانش را محدود به سطوح و علومي خاص بدانند و همين را براي سازمان بسنده به شمار آورند. اما نظريات جديد اذعان مي دارند که دامنه آموزش ها بايد بر اساس يک راهبرد کلان از بالاترين سطوح تا پيين ترين رده هاي شغلي را شامل شود تا يکپارچگي دانش سازماني بتواند بستر توسعه يکپارچه را در همه بخش ها فراهم آورد.

2-اتکا به آموزش هاي درون سازماني

 

هر چقدر هم يک سازمان در زمينه اي خاص به تمرکز و تبحر دست يافته باشد با اين حال امکان دارد شرکت ها و سازمان هايي باشند که بتوانند در زمينه هاي خاصي اطلاعات جديد تر و موثر تري را در اختيارش بگذارند اتکا صرف به آموزش و دانش درون سازماني باعث عدم پويايي و کند شدن فرآيند توسعه در سازمان مي شود.

3-الگو برداري هاي غير اصولي

بهره برداري و مديريت دانش به عنوان زير شاخه اي از برنامه هاي کلان هر سازماني تابع شرايط و اوضاع همان سازمان است که عوامل مختلف فني, اقتصادي و... بر آن تاثير دارند. استفاده کور کورانه و محض از روشهاي حتي بسيار موفق ساير سازمان ها هميشه با موفقيت همراه نخواهد بود در عين حال باعث از بين رفتن سرمايه مادي و معنوي سازمان نيز خواهد شد.

4-عدم تطبيق آموزش با نياز هاي فعلي

بهره گيري از علوم و فنون و فناوريهاي منسوخ شده و يا غير مرتبط با نياز هاي فعلي سازمان مي تواند از ضعف ها ي يک سيستم توسعه دانش در سازمان باشد.

5-فقدان آينده نگري در برنامه هاي آموزشي

هر گونه اقدام فکري و اجرايي براي برنامه هاي آموزشي جز سرمايه گذاري هاي سازمان محسوب مي شود و از اين رو سازمان بايد به هنگام تدوين برنامه هاي بلند مدت, ميان مدت و کوتاه مدت نياز سنجي لازم را براي ارتقا سطح دانش سازمان به عمل آورد و راهکارهاي لازم را براي کارايي بهينه سرمايه گذاري انجام دهد.

6-کميت گرايي در مقابل کيفيت گرايي در آموزش

هر چند که رشد و ارتقا سطح دانشي منابع انساني امري غير قابل انکار است اما در صورتي که اين امر به عنوان بستري شود که افراد از طريق آن فقط به فکر افزايش رتبه و درآمد باشند اصول آموزش در برنامه هاي توسعه مبتني بر دانايي سازمان زير سوال مي رود.

تقابل دانش نيروي انساني و نياز هاي سازمان

نيروي انساني به عنوان محور فعاليت ها و برنامه هاي توسعه سازمان بايد حداقل سه ويژگي براي پاسخگويي به نياز هاي سازمان دانايي محور داشته باشد.

1-علاوه بر سواد عمومي که شامل اطلاعات پايه و تخصصي در حوزه کاري اش مي شود با مهارتها و استانداردهاي مورد نياز جامعه دانايي محور آشنا باشد.

2-دارا توان يادگيري بالا در حين کار باشد

با توجه به تحولات و دگرگوني هاي سريع در ابزارهاي فناوارانه, روشها و نياز ها, موقعيت سازمان در بازار, عمر اطلاعات و ...بايد در هر زمان بتواند با يادگيري مهارتهاي لازم خود را به روز کند.

3-داراي توان رقابتي بالا در حين کار باشد

با افزايش حجم ارتباطات و تعاملات عصر اطلاعات, دنياي کسب و کار وارد فاز جديدي شده است به عبارت روشن تربيت يک نيروي انساني ماهر با سرمايه گذاري بسياري همراه خواهد بود لذا برنامه هاي آموزشي سازمان ها بايد به گونه اي اجرا شود تا نيروي انساني سازمان به درک درستي از موقعيت خود و سازمان متبوعش در دنياي پر رقابت کسب و کار برسد و حس رقابت را در ابعاد درون سازماني و برون سازماني در او ايجاد نمايد.

نقش فناوري اطلاعات و ارتباطات در آموزش

پيدايش وتوسعه فناوري نوين ارتباطي و اطلاعاتي و گسترش نقش و کارکردهاي آن و همچنين آشنايي کشورهاي در حال توسعه با اين کارکردها و ظرفيتهاي موجود در فناوري ارتياطات و اطلاعات جهش و حرکتي نوين در تعريف و تدوين مدل جديدي از توسعه را براي اينگونه جوامع فراهم آورده است. مهمترين استراتژي در اين مدل توسعه که از آن به توسعه دانايي محور تعبير مي شود گرايش جوامع به شکل دهي و تبديل شدن به جوامع اطلاعاتي مي باشد. با توجه به نقش متقابل و تنگاتنگي که مفهوم توسعه دانايي محور با پديده فناوري اطلاعات دارد يکي از بزرگترين و مهمترين نيازهاي جوامع پذيرنده مدل توسعه دانايي محور امکان توسعه آموزش فناوري ارتباطات و اطلاعات و همچنين توسعه آموزش مبتني بر فناوري ارتباطات و اطلاعات مي باشدکه بزرگترين دستاورد ابنگونه آموزشها در قالب يک جامعه داناي محور کمک به يادگيري هاي عمومي و درنهايت تربيت نيروهايي متخصص در زمينه هاي مختلف و مورد نياز جامعه دانايي محور مي باشد.

فناوري ارتباطات و اطلاعات در عصر حاضر امکان توليد و تکثير دانش را با هزينه و زمان کمتر فراهم ساخته است چنانکه امروزه استفاده از چند رسانه اي ها و استفاده از شبکه جهاني اينترنت به عنوان بهترين ابزار براي فراهم ساختن آموزش هاي از راه دور شناخته مي شوند که با احتساب و مقايسه بين هزينه هاي آموزش هاي حضوري بسيار ارزانتر تمام مي شود.

با توسعه فناوري ارتباطات و اطلاعات و عموميت يافتن ابزارهاي آن در ميان مردم جهان اين امکان براي افراد مختلف بوجود آمده تا بدون نياز به داشتن دفتر يا مرکزي به صورت فيزيکي نقش يک معلم را بازي کنند و دانش ها و دانسته هاي خود را در اختيار ديگران بگذارند که تقويت و توسعه هر چه بيشتر اين سيستم در ميان افراد هر جامعه مي تواند نويد بخش يکي از مهترين نيازهاي يک جامعه اطلاعاتي با مدل توسعه دانايي محور باشد که همان موضوع اشتراک گذاري اطلاعات مي باشد.
نگاهي به متدولوژي و روش شناختي آموزش در جامعه دانايي محور با تکيه بر زير ساخت فناوري ارتباطات و اطلاعات حاکي از تعامل دو سويه بين آموزش و فناوري ارتبطات و اطلاعات دارد . درواقع اين فناوري ها با استفاده از ابزارها و امکانات و کارکردهاي خود موجب ساخته شدن شرايط و محيط و ساختاري مي شود که در آن خود فناوري هم ابزار آموزش است و هم ابزار دانش.

با توجه به اينکه کليه ابزارها و امکانات فناوري ارتباطات و اطلاعات بسيار پيچيده و به هم مربوط هستند و با توجه به سرعت رشد اين تکنولوژي جوان انتظار مي رود که براي توسعه کاربري عمومي و آشنايي با دانش پذيران در جامعه دانايي محور مسئله آموزشهاي اين تکنولوزي بايد با توجه خاصي برنامه ريزي و اشاعه داده شوند ضمن اينکه همگام با آخرين دستاوردهاي آموزشي و علمي اين تکنولوژي نيز باشد.
اگر در مبحث آموزش از بعد ابزاري به فناوري ارتباطات و اطلاعات نظري بيفکنيم مي بينيم که اين وسيله نوين امکانات و ويژگي هاي ممتازي و جديدي را براي توسعه آموزش در اختيار همه کارکنان و حتي افراد فعال در واحد ها و ساختمان هاي پراکنده يک سازمان مي گذارد و اين امکان را براي همگان فراهم مي آورد تا از مهارت هاي پايه و ايتدايي و به اصطلاح سواد رايانه اي برخوردار شوند. گو اينکه فناوري اطلاعات به عنوان يک تکنولوژي جديد در خدمات ساير علوم امکان توسعه ساير دانش ها را نيز در بستر خود فراهم آورده است.

و همچنين اگر با ديد موضوع آموزش به اين فناوري بپردازيم آشکارا خواهيم ديد که فناوري ارتباطات و اطلاعات به عنوان بستري بسيار مهم و کارا براي توسعه آموزش هاي علمي و تکنولوژيکي مي باشد که حاوي اطلاعات و آموزشهاي فراواني در سطوح و رده هاي مختلف علمي، تخصصي و فني مي باشد. اين موضوع آموزشي بسيار گسترده در نزديکي روابط انساني و آشنايي هر چه بيشتر افراد سازمان با ساختارها و زير ساختهاي يک جامعه اطلاعاتي گه در قالب مدل توسعه دانايي محور در حال شکا گيري است بسيار موثر مي باشد به عناصر فعال در سيستم راهکارهاي توليد، پردازش و توسعه دانش را مي آموزد و تاثير و کارايي آنها را در جهت اهداف سيستم بهبود مي بخشد.


نگاهي به رابطه فناوري ارتباطات و اطلاعات با آموزش

پيشتر از را بطه متقابل و تنگاتنگ فناوري ارتباطات و اطلاعات و آموزش اشاره اي به ميان آمد. اما اگر بخواهيم به صورت جزيي تر وارد اين بحث شويم بايد از موارد زير ياد کنيم.

1-ارتباطات و اطلاعات با توجه به تعاريف و شناختي که تا کنون از جايگاه آنها در توسعه دانايي محور پيدا کرديم اساسي ترين شاخص هاي توسعه دانايي محور هستند. در اين بين آموزش با تکميل ضلع سوم يک مثلت نقش موثر خود را در توسعه دانايي محور ايفا خواهد کرد.

 

 










توسعه دانايي محور





آموزش

 

 

 

 

اطلاعات ارتباطات

 

به عبارت بهتر توسعه دانايي محور از همپوشاني سه عنصر ارتباطات و اطلاعات و آموزش فراهم خواهد شد که البته در اين ميان نبايد از نقش مکانيزم هاي اقتصادي ، سياسي و فرهنگي موثر بر جامعه غافل شويم.
2- توسعه اطلاعاتي به عنوان يکي از اهداف کليدي در جوامع اطلاعاتي وقتي حاصل مي شود که همه افراد در شرايط زماني و مکاني مختلف قادر به دستيابي به اطلاعات مورد نياز خود باشند. جامعه دانايي محور با توجه به رشد آموزش هاي علمي و فني اين امکان را براي افراد مختلف به وجود مي آورد تا با استفاده از و سايل مختلف و متنوع به اطلاعات و آموزش هاي مورد نظر خود دسترسي داشته باشند.
3- بسياري از ابزارها و امکانات فناوري ارتباطات و اطلاعات موجب ايجاد تکنيک ها و خلاقيت هاي بديعي در امر اموزش شده اند که در نوع خود مي توانند نقش مکمل آموزش هاي کلاسيک را داشته باشند.
4- فناوري ارتباطات و اطلاعات باعث افزايش سطح کمي وکيفي امور آموزشي شده است و با صرفه جويي ايجاد در وقت دانش پذيران ضمن جلوگيري از هدر رفتن سرمايه سازمان، يادگيري آنها را تسهيل مي بخشد.

5- فناوري ارتباطات و اطلاعات به عنوان يک تکنولوژي جديد بستر ها و موقعيتهاي جديدي را براي ايجاد خلاقيت و نوآوري در ساختار سازمان فراهم مي آورد و در اينجاست که مي تواند براي سرمايه گذاري هاي سازمان ارزش افزوده به همراه داشته باشد.

نقش و تاثير فناوري اطلاعات در توسعه و مديريت آموزش

يکي از بزرگترين چالش هاي آموزشي در عصر حاضر نگراني در مورد همساني كيفيت و روش آموزشي با ضرورت هاي توسعه سازماني است. سازمان جهاني كار نيازهاي آموزشي وپرورشي در اقتصاد جديد جهاني را بعنوان "آموزش پايه براي همه "، "مهارتهاي كاري براي همه" و "آموزش مادام العمر براي همه " تعريف مي كند.

فناوري هاي اطلاعات و ارتباطات شامل، راديو وتلويزيون و همچنين فناوري هاي ديجيتال جديدتر مانند كامپيوتر و اينترنت، بعنوان ابزارهاي بالقوه نيرومند و فعال كننده اصلاح و تغييرات آموزشي معرفي مي شوند.

کاربرد مناسب فناوري اطلاعات مي تواند به توسعه دسترسي به آموزش كمك كرده وكيفيت آموزش را با كمك ايجاد آموزش و يادگيري در يك پروسه فعال متصل به زندگي حقيقي بالا ببرند. يكپارچه سازي موثر فناوري اطلاعات در سيستم آموزشي يك فرايند پيچيده است كه نه تنها فناوري را درگير مي كند بلكه برنامه آموزشي و فن آموزش، آمادگي نهادي، شايستگي هاي اساتيد و سرمايه گذاري دراز مدت را هم در برنامه هاي آموزش سازمان موثر مي سازد.

 

دانش و انتقال آن به سازمان به وسيله آموزش

نکته اي که در اساس توسعه دانايي محور در يک سازمان اطلاعاتي مورد اشاره قرار مي گيرد اين است که دانش بايد به هر طريقي در اختيار لايه ها و عناصر سيستم قرار گيرد و بخش هايي از سازمان که اين وظيفه را به عهده دارند بايد برنامه ريزي ها و مطالعات گسترده اي براي توليد يا خريد دانش مورد نياز سازمان داشته باشند. اصولا هم نياز نيست که سازمان قادر به توليد همه دانش مورد نياز خود باشد بيلکه با مديريت و نظارت دقيق مي تواند دانش را به صورت يک سرويس از شرکت ها و سازمان هايي که به صورت تخصصي تر بر روي شاخص هاي آموزشي دانش مورد نظر فعاليت کرده اند تهيه کرد.

نحوه انتقال دانش در دو فاز فيزيکي و مجازي قابل بررسي است.

با پيشرفت هاي اخيري که در توسعه فناوري اطلاعات حاصل شده است حجم بسياري از آموزش هاي تئوريک مي تواند در بستر مجازي صورت گيرد و در نتيجه باعث کاهش هزينه هاي آموزش و به روز رساني دانش کارکنان شود. اما در بخش آموزش هاي عملي و کارگاهي همچنان چاره اي جز بهره گيري از روش فيزيکي نيست.

امروزه توسعه آموزش هاي مجازي بهترين شيوه در انتقال دانش با استفاده از سيستم هاي آموزش از راه دور است. انتقال سواد تکنولوزيک با استفاده از فناوري هاي گوناگون از جمله اهدافي است که در نظام هاي آموزشي مجازي دنبال مي شود.

نگاهي به امکانات و بستر هايي که از طريق توسعه آموزش هاي مجازي فراهم مي شود نقش اينگونه از آموزش ها را در توسعه فرآيندهاي آموزش از راه دور بهتر نمايان مي سازد.
قبل از توسعه آموزش هاي مجازي که عموماً مبتني بر فناوري هاي وب و شبکه هستند بهترين وسايل آموزش از راه دور استفاده از راديو و بعدها تلويزيون بود که به روشني پيداست که اين شيوه ها ار مهمترين نقص آموزشي که همان عدم ايجاد ارتباط و تعامل دو سويه است رنج مي بردند. با توسعه آموزش هاي مجازي در وب امکان ايجاد ارتباط و تعامل دوسويه و آموزش از راه دور در زمان و مکان نا محدود فراهم شد.

جامعه اطلاعاتي و آموزشنوين


آموزش از دير باز نقش اصلي را در توسعه زندگي بشر ايفا نموده و همواره درجنبه‌هاي مختلف اجتماعي، فرهنگي، اقتصادي، سياسي، نظامي و ... نمود و ظهور داشتهاست. نظام آموزشي، مجموعه برنامه‌ها را براي دستيابي به اهداف مشخص آموزش فراهمنموده و متخصصان علوم مديريت، برنامه‌ريزي و مهندسي آموزشي، تعاريف و تفاسير متعددياز ماهيت و اهداف آموزش ارائه داده‌اند، ولي مجموع نظريات آموزشي را مي‌توان در جهتيک راهبرد بنيادي و کلان دانست و آن نيز ايجاد "تغيير" است. بر اين اساس تحولاشخاص، مراکز و مؤسسات کوچک و بزرگ همه و همه وابسته به آموزش با هدف تغييرات سريعدر سازمان‌هاي پويا با هدف انبايش، مشارکت و کاربرد سريع دانش جهت اصلاح جنبه‌هايفرهنگي، فنّ‌آوري ساختاري و فرايندي است. اين امر با استفاده از دو عنصر به همپيوسته يعني فنّ‌آوري و اطلاعات، صورت مي‌گيرد. فنّ‌آوري اطلاعات (IT) به دنبالايجاد و تسهيل ارتباطات متقابل در يک جامعه و تبادل آن اطلاعات همراه با ساير منابعبين افراد، گروه‌ها و سازمان‌ها است. از ويژگي‌هاي اين فنّ‌آوري نوين آن است که همهمراکز را (با هر ماهيتي که دارا باشند) قادر مي‌سازد تا فارغ از مکان، زمان ومرزهاي سازمان، به تبادل اطلاعات بپردازند.

بحث مرزگستري و ايجاد سازمان‌هايمجازي(Virtual Organization) از همين نقطه آغاز مي‌شود. توجه به رقابت‌پذيري بيشترو توسعه سازمان‌هاي مجازي در خارج از مکان و زمان، منجر به ايجاد تغييرات شگرف درساختار و ماهيت سازمان‌ها گرديده است. بنابراين لازمه پاسخگويي سريع به اين تغييراتصرفاً از طريق مشارکت دانش همگاني و توسعه فردي از طريق آموزش مجازي(online learning) به عنوان يکي از رهاوردهاي عمده فنّ‌آوري اطلاعات در جهان امکان پذير است.

نتيجه و ره اورد اين فنّ‌آوري‌ها در جهان، به ويژه بين انديشمندان مکاتبات آموزشي،تغييرات اساسي را در نظريه‌هاي يادگيري و نيز روش‌هاي ارائه، به دنبال داشتهاست.

امروزه، نظريات يادگيري بر آموزش انفرادي تأکيد داشته که بازده اقتصاديبيشتر، افزايش کيفيت آموزش و کاهش زمان يادگيري را ه همراه داشته است. دستيابي بهچنين هدف بزرگي در امر آموزش و تبديل سازمان به يک سازمان يادگيرنده(Learning Organization) که در آن کليه کارکنان به صورت فردي و جمعي به طور مستمر جهت افزايشظرفيت ( از طريق اندوختن دانش) تلاش مي‌کنند، به ويژه از طريق آموزش فردي(Self directed learning) و از طريق شيوه‌هاي نوين مهندسي آموزش با تأکيد بر آموزش‌هايمجازي به عنوان رهاورد فنّ‌آوري اطلاعات ميسر مي‌گردد.


توسعه منابع انساني در آموزش و جايگاه آن در مدل توسعه جامعه دانايي محور

در سال 1990 توسط بسياري از انديشمندان وکارشناسان مباحث توسعه مدلي از توسعه مورد تاکيد قرار گرفت که طي پياده سازي و اجراي آن حاکميت مردم به عنوان بازيگران واقعي به رسميت شناخته شود. اين روند، درطي زمان و با ترکيب شدن و تاثير گرفتن از جريانات فکري و تحولات جهاني آن سالها توسعه پايدار را به عنوان مدل نويني از توسعه مورد بررسي و چالش قرار داد.
ورود به هزاره سوم با پيشرفتها و فناوري هاي مختلف در تمامي ابعاد علمي و فني همراه بود و مردم اين دوره از حيات بشر براي عصري که در آن زندگي مي کردند عنوان عصر اطلاعات را برگزيدند.
تنوع و گسترش ابزارها و زير ساختهاي تکنولوژيکي از يک سو و توسعه فوق العاده دانش و اطلاعات بشر از شوي ديگر و همچنين تاثير متقابل و فزاينده اين دو شاخص عمده عصر اطلاعات که از آن به عنوان فناوري هاي ارتباطي و اطلاعاتي ياد مي شود باعث شد تا سير توسعه تکنيک و دانش بيش از پيش سريعتر شود.
با اين زمنيه لازم بود که انسان به عنوان بازيگر و کارگردان اين عرصه هويت و نقش تازه اي را براي خود بيابد. لذا با اين هدف و با توجه به تجربيات گذشته از مدل هاي مختلف توسعه و همچنين با بررسي نقش و جايگاه انسان در هريک از آنها به تعريف جديدي از توسعه بر اساس محوريت انسان دست يافت و عنوان آن را توسعه دانايي محور برگزيد.

انسان عصر اطلاعات براي پايه ريزي و ساختار سازي جامعه اطلاعاتي نياز مند به طراحي و استاندارد سازي اصول و چهارچوب هاي توسعه با توجه به اولويت ها و ظرفيتها و امکانات جديد داشت. بنابراين مبحث توسعه در قرن بيست و يکم نيز به عنوان يک عنصر محوري در برنامه هاي عمومي جوامع مختلف مورد توجه قرار گرفت. اما آنچه که توسعه دانايي محور را به عنوان يک الگوي جديد و جامعه دانايي محور را به عنوان منعطف ترين جامعه از ساير مدل ها و جوامع جدا مي سازد توجه جدي اين مدل به مبحث توسعه منابع انساني به عنوان يک زير ساخت اساسي است. اين مدل توسعه با ديدگاه فوق العاده پر اهميتي که نسبت به آموزش قائل است جايگاه ويژه اي را براي خلاقيت، فرهنگ، مشارکت، تعليم و تريبت عمومي، آموزش هاي عالي، دسترسي عمومي به امکانات و دانش، تامين نيازهاي اساسي و بنيادين انسان به عنوان اولويت و استاندارد برگزيده است.

بنا براين جامعه دانايي محور با توجه به نقش و اهميت بالايي که براي انسان قائل است با توجه به استانداردهاي که پيش روي او گذاشته است سعي مي کند نيازهاي انساني را از ميان اين استانداردها و اولويت ها پيدا کند و در رفع و بهبود آنها تلاش کند.

آموزش در جامعه دانايي محور به عنوان يک رکن اساسي بهترين بستر براي توسعه اطلاعاتي است. و اين توسعه اطلاعاتي دقيقا به خاطر فراهم سازي و اهميت به نقش والاي تماي انسان ها و به اصطلاح شهروندان جامعه دانايي محور است.

از سوي ديگر دستيابي به يک جامعه دانايي محور بدون توجه و پرداختن به موضوع تربين نيروهاي انساني متخصص در تمام زمينه هاي مورد نياز جامعه براي قرار گرفتن در جريان توليد، طبقه بندي و انتقال اطلاعات امري غير ممکن و محال جلوه مي کند. بنابراين مي طلبد که در تعيين اولويتهاي آموزشي براي جامعه دانايي محوري نقش و جايگاه ويژه اي براي مسئله توسعه منابع انساني قائل شويم. زيرا انسان به عنوان رکن توسعه بايد به عنوان محور اساسي برنامه ها و روشهاي توسعه قرار گيرد و اين امکان برايش فراهم باشد تا در قالب جامعه دانايي محور قادر به پرورش خلاقيت ها و استعداد هاي خود باشد

بر اساس نظر برنامه ریزان اجتماعی سه دسته استراتژی برای ایجاد حرکت درون جوش بین نیروهای انسانی سازمان برای پذیرش آموزش و دانش وجود دارد:

1-استراتژی های باز آموزی که شامل بیدار سازی, ترویج, تبلیغات و فرهنگ سازی می شود.

2-راهبردهای تسهیل که شامل بخشودگی ها, تشویق ها, ارائه خدمات و امکانات مناسب و ایجاد زیر ساخت می شود.

3-راهبردهای اجبار که شامل بخشنامه ها, قوانین و آیین نامه ها و... می باشد.

 

فناوري اطلاعات و انواع رايج آموزش در سازمان ها

1- آموزش از راه دور

آموزش از راه دور يکي از بهترين روشهاي آموزشي فناوري محور است که شامل يادگيري در همه سطوح، چه رسمي و چه غيررسمي مي شود. آموزش از راه دور يك شبكه اطلاعاتي همچون اينترنت، اينترانت (LAN) يا (WAN) قابل اجرا و پياده سازي است. تحولات اخير صورت گرفته شده در دنياي وب و فناوري هاي وب مدار امکان توسعه سيستم هاي آموزشي برخط را فراهم کرده است . در اين گونه سيستم ها کليه فرآيندهاي آموزشي و کنترلي در محيط وب صورت مي گيرد و به سازمان هايي که داراي پراکندگي جغرافيايي هستند و يا مايل به دريافت دوره هاي آموزشي در کشور و محل کار خود دارند امکان مي دهند تا از مزيت هاي اين روش بهره ببرند.

2- يادگيري مختلط

يادگيري مختلط يکي ديگر از شيوه هاي آموزشي است که با استفاده از ابزارهاي فناورانه همچون رايانه، ويدئو پروجکشن و... در محيط فيزيکي پايه ريزي مي شود و براي بهينه سازي تاثير آموزش به صورت همزمان از روش سنتي و براي فعاليت هاي کارگاهي و نمايشي از ابزارهاي فناوارانه استفاده مي شود. مثلا“ دانش آموزان در يك كلاس سنتي مي توانند به هردو روش يعني استفاده از موضوعات چاپي يا موضوعات online رجوع كنند و با معلم يا همکلاس هاي خود از طريق chat (گفتگو همزمان) ارتباط داشته باشند ويا از پست الكترونيكي استفاده كنند و يك دوره آموزشي برپايه وب هم مي تواند به دوره اضافه شود. يادگيري مختلط بدينوسيله رواج يافت كه دريافت، آموزش كامل صرفا“ در يك محيط الكترونيكي حاصل نمي شود، بخصوص اينكه نقش معلم بكلي ناديده گرفته شود. درعوض بايد موضوعات آموزشي ونتايج آنها و اهميت فرد، ويژگيهاي دانش آموزان و زمينه آموزشي بمنظور رسيدن به يك تركيب مطلوب روشهاي آموزشي درنظر گرفته شود.

 

توسعه فرهنگي آموزش پذيري در جامعه دانايي محور

برنامه توسعه سازمان ملل با تکيه بر تجربيات مدل هاي گوناگون توسعه از مفهوم و جايگاه توسعه انساني به عنوان روندي که دامنه انتخاب مردم را وسعت مي بخشد ياد مي کند و در اين تعريف فرهنگ را به عنوان مولفه اي مهم در استراتژي توسعه به رسميت شناخته است.

گسترش و تنوع ابزارها و امکانات اطلاعاتي و ارتباطي و تبديل شدن دنياي حاضر به دهکده اي جهاني که در آن سرعت انتقال اطلاعات و دانش تا حد زيادي بالا رفته است به طرز غير قابل باوري ساختارهاي فکري و فرهنگي جوامع را همسان و همگون ساخته است. به گونه اي که کاربري يک تکنولوژي جديد به سرعت در ميان جمع کثيري از مردم دنيا پذيرفته مي شود. با اين توضيح بسيار غير قابل منطقي است که ما درهاي جامعه را بر روي فناوري هاي نوين در امور مختلف ارتباطي و اطلاعاتي بسته نگه داريم تنها به صرف اينکه مي خواهيم از ساختارهاي فرهنگي خود حفاظت نماييم. از سوي ديگر مي دانيم که براي کاربردي شدن هر فناوري يا دانشي به صورت عام و پذيرش آن بايد در چهارچوب هاي فرهنگي تلاش و تحقيق بسياري انجام داد تا موضوع ما به عنوان يک فرهنگ در جامعه مورد بررسي و کاربري قرار گيرد.

با اين تفاسير وقتي به يک جامعه در حال گذار به سوي دانايي محوري و پذيرش ساختارهاي يک جامعه اطلاعاتي برخورد مي کنيم چالش ها و مشکلات فراواني نيز در بررسي و پياده سازي اين فرآيند پيش روي خواهيم داشت. مشکلاتي از قبيل عدم سازگاري ابزارها و محيط و عدم سازگاري ابزارها با مردم.

که نمونه دوم ناشي از مشکلات و معضلات فرهنگي جوامع مي باشد که در حال گذار از شکل کلاسيک به شکل مدرن مي باشند. توسعه زير ساختي آموزش براي دست يابي به جامعه دانايي محور با توجه به مسائل و اولويتهاي فرهنگي اين امکان را مي دهد تا گزينش و توسعه ابزارهاي مورد نياز با توجه به مسائل و چهارچوب هاي فرهنگي مردم صورت گيرد و همچنين باعث بوجود آمدن احساس نياز به مسائل و ابزارهاي مختلف اطلاعاتي و ارتباطي هستند.

 

فرهنگ ايجاد دانش

سازمان‌ها به منظور هدايت دانش فردي در جهت اهداف سازماني، بايد محيطي براي اشتراك، انتقال و تقابل دانش در ميان اعضا به وجود آورند. (نوناكا و تاكوچي، 1995) و افراد را در جهت با مهفوم كردن تعاملاتشان آموزش دهند. براي بسط «دانش مجموعه» بايد هر فعاليتي را در راستاي توسعهء تعامل منطقي بين كاركردها هدايت نمود. خلاصه اينكه مديريت دانش به تغيير فرهنگ همكاري و فرآيندهاي تجاري به منظور ممكن ساختن اشتراك اطلاعات اشاره دارد. اين كار همانند فعاليت در زير مجموعه‌هاي فرهنگي و اجتماعي است.

در محيط‌هاي پويا سازمان‌ها با يك سلسله مسائل ناخواسته و موقعيتهاي پيش‌بيني نشده روبرو هستند كه كنترل آنها توسط فرد در سازمان دشوار است. با اين حال با به كارگيري الگوهاي تعامل بين اعضا، فناوري‌ها، و فرهنگ يك سازمان مي‌تواند با شرايط دشوار روبرو شود. (Hutchins, 1991) «ويك» و «روبرتس» اين الگوي تعاملي را «مجموعه عقل‌ها»ي سازمان ناميده‌اند. به اين معنا كه كارهاي پيچيده در يك سازمان توسط يك فرد انجام نمي‌گيرد بلكه تعامل بين فناوري‌ها، فنون و افراد است كه يك سازمان را در انجام وظايف خطير خود ياري مي‌كند. بنابراين يكي از وظايف دشوار مديريت ايجاد همكاري بين بسته‌هاي مختلف دانش از طريق تبادل و اشتراك اطلاعات است.

 

جمع بندي نهايي

سلسله مقالاتي که تحت عنوان توسعه زير ساختي آموزش در جامعه دانايي محور در هشت بخش تهيه شد نگاهي گذرا به مسئله ابزارها وامکانات مورد نياز براي ايجاد ساختارهاي آموزشي پيشرو و پويا در غالب مدل توسعه دانايي محوري داشت. از آنجا که عصر اطلاعات و جامعه دانايي محور با مفهوم آموزش ارتباطي متقابل و تنگاتنگ دارند لذا به مسئله آموزش به عنوان يک عنصر کليدي در توسعه اطلاعاتي با توجه به استانداردهاي يک جامعه دانايي محور نگاه شد و نقش دانشگاهها به عنوان توسعه دهندگان آموزش هاي عالي در جامعه دانايي محور مورد بررسي و توچه قرار گرفت. اين مقاله با بررسي نقش توسعه سواد عمومي و تکنولوزيک در گسترش عمومي دانش زيرساختهاي اطلاعاتي جامعه و عوامل و مسائل تاثير گذار در آن را مورد دقت و توجه و تحليل قرار داده و مديريت دانش در جامعه دانايي محور را به عنوان شاخص و عنصري مهم در هدايت اطلاعاتي دو طرفه جامعه معرفي کرد. از زير ساختهاي ارتباطي به عنوان عاملي مهم در توسعه جوامع دانايي محور ياد شد و نقش آنها در توسعه نهادهاي آموزش عالي علي الخصوص نهادهاي آموزش عالي مجازي مورد توجه قرار گرفت.

بررسي نقش فناوري اطلاعات و ارتباطات در آموزش از ديگر مسائلي بود که در اين مقاله به آن توجه شد و در انتها نيز دو عامل توسعه منابع انساني و همچنين فرهنگ پذيري آموزش در جامعه دانايي محور مورد تحليل قرار گرفت.

اميد است با توجه به مطالب و موضوعات مطرح شده بستر مناسبي براي ايجاد چالش در ميان علاقمندان به مبحث دانايي محوري فراهم شده باشد

نتيجه‌گيري
در اين مقاله نشان داده شد كه مديريت دانش سؤال ساده‌اي دربارهء ذخيره، بازيابي و انتقال اطلاعات نيست بلكه بيشتر تعبير و سازماندهي اطلاعات از جهات مختلف است. تنها با تغيير فرهنگ سازماني است كه مي‌توان به تدريج الگوي تعامل بين افراد، فناوري‌ها و فنون را در سازمان خود تغيير داد. وقتي محيط پويا و پيچيده است، براي سازمان‌ها ضروري است كه به طور مداوم دانش جديد را به شكل ايجاد، اعتباربخشي و كاربرد در محصولات و خدمات خود بكار گيرند.

استفاده از فناوري باعث بهره‌وري افراد و انسجام اطلاعات در درون سازمان شده و سيستمهاي اجتماعي تعبير اطلاعات را از طريق ارائه ديدگاه‌هاي مختلف در يك زمينه انجام مي‌دهند.
مديريت دانش يك روند آگاهانه ايجاد دانش، اعتباربخشي به دانش، ارائه دانش، توزيع دانش، و كاربرد آن است. هماهنگي بين اين اجزاء ضروري است چرا كه نقصان در يكي از آنها باعث نقصان در نتيجه است.

اگر مديريت سازمان درصدد است كه مديريت دانش در اولويت قرار گيرد، بايستي تعادل موجود بين افراد و فناوري‌ها را مورد تجديدنظر قرار دهد. تأكيد زياد بر افراد يا فناوري نامناسب است. به جاي آن مدير بايد الگوي تقابل ميان فناوري‌ها، افراد و فنون را مورد تجديدنظر قرار دهد تا افراد از اين ابزارها استفاده كنند. تنها با تغيير الگوي تبادل است كه مديران مي‌توانند از دانش براي منافع رقابتي سازمان بهره ببرند.


منابع:

فیضی, مهدی, بازمهندسی مفهوم یادگیری الکترونیکی بر اساس مدیریت دانش-82

حسنی, فرنود, آموزش تکنولوژی-تکنولوژی آموزش-82





[1]در اين مقاله چون از منظر کلي به مسئله آموزش توجه مي شود لذا سازمان به عنوان يک جامعه کوچک مورد توجه قرار گرفته و در نتيجه سعي مي شود در تعميم اصول کلي جامعه دانايي محور به سازمان ها دانايي محور اين موضوع مورد تاکيد قرار گيرد.




[2] Wisdom




[3] Intelligence




[4] Explicit Knowledge




[5] Formal Knowledge




[6] Codified Knowledge




[7] Tacit Knowledge




مطلب‌های دیگر از همین نویسنده در سایت آینده‌نگری:


منبع: 114


بنیاد آینده‌نگری ایران



جمعه ۱۰ فروردين ۱۴۰۳ - ۲۹ مارس ۲۰۲۴

فرنود حسني

+ سندروم یخچال  فرنود حسني

+ دولت و نسخه جهانی شدن  فرنود حسني

+ انسان، فناوری و آینده   فرنود حسني

+ روند آینده رقابت و تقسیم بازار در نظام بانکی ایران   فرنود حسني

+ بررسي چالش هاي مديريت دانش و آموزش در فرآيند توسعه مبتني بر دانايي  فرنود حسني

+ سال 1390, سال هجرت و عصیان  فرنود حسني

+ گردشگری الکترونیک کارکردها و چالش ها  فرنود حسني

+ 1389 "سال نیک اندیشی و روشنگری"  فرنود حسني

+ کتاب مدیریت روابط عمومی الکترونیکی منتشر شد  فرنود حسني

+ در بساط اين شب مستعمل  فرنود حسني

+ ایران و کنفرانس جهانی بانکداری الکترونیکی  فرنود حسني

+ با امضای تفاهم نامه اتفاق افتاد آغاز همکاری های بانک سامان و سازمان نظام پزشکی  فرنود حسني

+ بانکداري متمرکز, راه حل جامع بانکداري الکترونيکي  فرنود حسني

+ ATM و POS ترازوي نامتوازن پرداخت الکترونيکي  فرنود حسني

+ نرخ سود و سیاست یک بام و دو هوای اقتصادی  فرنود حسني

+ آقای کروبی من نیازی به عذرخواهی شما ندارم.  فرنود حسني

+ بازارهای تهاتری الکترونیکی رویکرد نوین اقتصادی در دهکده جهانی  فرنود حسني

+ سرعت اینترنت چالش دانشجویان و دانشگاه های مجازی   فرنود حسني

+ به مناسبت 24 بهمن سالگرد سفر فروغ فرخزاد به دیگر سو  فرنود حسني

+ ترازوي نامتوازن پرداخت الکترونيکي ATM و POS   فرنود حسني

+ شاخص های مشتری مداری در بانک های ایرانی  فرنود حسني

+ دستاورد اقتصاد دولتی؛ سیستم های تمرکزگرا, قطره چکانی و صدقه ای  فرنود حسني

+ نگاهی بر وضعیت اقتصادی ایران و کارنامه دولت احمدی نژاد  فرنود حسني

+ فناوري اطلاعات و آموزش هاي غيرآکادميک  فرنود حسني

+ کاربرد مدل‌هاي کسب و کار مبتني بر فناوري اطلاعات براي کشورهاي درحال توسعه  فرنود حسني

+ تحول مدل هاي کسب و کار در عصر فناوري اطلاعات  فرنود حسني

+ نگرش استراتژيک به بانکداري الکترونيکي ضرورت اصلاح نظام بانکي  فرنود حسني

+ بانکداري اينترنتي و چالش هاي امنيتي  فرنود حسني

+ تحول مدل هاي کسب و کار در عصر فناوري اطلاعات  فرنود حسني

+ مدیریت کیفیت جامع فناوری اطلاعات  فرنود حسني

+ کنکاشي در شعر امروز:پرياي نازنين؛ اثر جاودانه الف-بامداد  فرنود حسني

+ خسته نباشيد به مديران IT کشور  فرنود حسني

+ اشتغال دغدغه دانشجويان فناوري اطلاعات  فرنود حسني

+ دوران گذار اقتصاد ايران و دستاوردهاي دولت احمدي نژاد  فرنود حسني

+ تناقض استراتژيک نشر اسکناس درشت يا توسعه بانکداري الکترونيکي!؟  فرنود حسني

+ روابط عمومي ها و سايت هاي سازماني  فرنود حسني

+ وقتي بازتاب هم فيلتر مي شود!  فرنود حسني

+ جايگاه منابع انساني در مدل توسعه دانايي محور  فرنود حسني

+ توسعه پايدار مبتني بر فناوري اطلاعات  فرنود حسني

+ جايگاه نقدينگي در نظام بانکداري الکترونيکي  فرنود حسني

+ سایت اینترنتی بانک ها و چالش های اطلاع رسانی  فرنود حسني

+ ارتش سري بررسي چالشهاي ظهور و توسعه اولين نسل جامعه اطلاعاتي-ديجيتالي ايران  فرنود حسني

+ جايگاه زبان در توسعه محتوايي  فرنود حسني

+ الکترونيک آباد  فرنود حسني

+ اطلاعات و فناوري دو روي سکه جامعه اطلاعاتي  فرنود حسني

+ بازارهاي منطقه و فرصت هاي پيش رو  فرنود حسني

+ جامعه اطلاعاتي ملي يا جامعه اطلاعاتي جهاني  فرنود حسني

+ نسخه پيچي ايراني براي جهاني شدن؛ ملي سازي در عصر اطلاعات  فرنود حسني

+ پايان کار علمي و تحقيقاتي جامعه اطلاعاتي در ايران  فرنود حسني

+ تاثير فناوري اطلاعات بر اقتصاد  فرنود حسني

+ ايران و الزامات توسعه اقتصاد ديجيتالي  فرنود حسني

+ بررسي مقايسه اي وضعيت بانکداري اينترنتي در بانکهاي ايراني  فرنود حسني

+ خصوصي سازي حلقه مفقوده رشد بانکداري الکترونيک  فرنود حسني

+ الکامپ دوازدهم و چالش هاي صنعت نمايشگاه داري در ايران  فرنود حسني

+ فرار ژن ها مخاطره آميزترين رويکرد فرار مغزها  فرنود حسني

+ يك روزنامه نگار و بلاگر گفت: برگزاري جشنواره‌هاي مختلف وبلاگ نويسي، نشان دهنده‌ي نگرش مثبت به اين حرفه در كشور است.   فرنود حسني

+ جامعه اطلاعاتي ملي يا جامعه اطلاعاتي جهاني  فرنود حسني

+ جامعه اطلاعاتي ملي يا جامعه اطلاعاتي جهاني  فرنود حسني

+ جامعه اطلاعاتي و الزامات گذار از اقتصاد سنتي به اقتصاد شبکه اي  فرنود حسني

+ معماري اطلاعات در روابط عمومي الکترونيک  فرنود حسني

+ شکاف اطلاعاتي و شکاف ديجيتالي  فرنود حسني

+ گزارش ار سمينار هم انديشي ملي مشارکت در اجلاس منطقه اي جامعه اطلاعاتي آسيا- اقيانوسيه   فرنود حسني

+ تظاهرات ديجيتالي جامعه اطلاعاتي ايران- قسمت سوم  فرنود حسني

+ تظاهرات ديجيتالي جامعه اطلاعاتي ايران- قسمت دوم  فرنود حسني

+ تظاهرات ديجيتالي جامعه اطلاعاتي ايران  فرنود حسني

+ پرياي نازنين کنکاشي در شعر امروز  فرنود حسني

+ جامعه اطلاعاتي و جوانان ايران  فرنود حسني

+ نقش آموزش در توسعه اطلاعاتي جامعه دانش مدار  فرنود حسني

+ چک ليست هاي جامعه اطلاعاتي ايران در حوزه جوانان  فرنود حسني

+ ايران و چالش هاي ورود به جامعه اطلاعاتى جهاني  فرنود حسني



info.ayandeh@gmail.com
©ayandeh.com 1995