تمدن آينده در پرتو
اگر عضو یکی از شبکههای زیر هستید میتوانید این مطلب را به شبکهی خود ارسال کنید:
[21 Apr 2010]
[ سید علیرضا حجازی]
همگرايي علوم انساني و علوم پايه در جهان معاصر موجب شده تا در جهان امروز حقايقي شناسايي شوند كه پيش از اين پي بردن به آنها با دشواري فراوان همراه بود. يكي از اين همگراييها كاربرد دانش آيندهپژوهي به ويژه رويكرد آيندهنگاري در علوم و فناوريهايي مانند فناوري اطلاعات است. آيندهنگاري فناوري اطلاعات به ويژه آن بخش كه به ماهيت جهان مجازي در آينده ميپردازد، از حقايقي پرده بر ميدارد و درك آنها براي انسان امروزي ممكن و آسان ميسازد. از آن جا كه اين حقايق بنيانهاي تمدن آينده را پي ميريزند، آگاهي از آنها ميتواند براي كساني كه به كشف و شناسايي صورتهاي محتمل تمدن آينده علاقهمند هستند، جذاب باشد.
تمدن انساني در آينده به گونهايي از باور يا تلقي بستگي خواهد داشت كه آنسان آينده ميتواند از خود داشته باشد. براي درك اين موضوع بايد به سه شاخص توجه داشته باشيم:
شاخص نخست، "فضايي" است كه بر انسان در جهان آينده حاكم خواهد شد. انسان معاصر در حال گذار از عصر "تك جهاني" و ورود به عصر "دوجهاني" است. فناوريهاي ارتباطي به ويژه اينترنت موجب شدهاند تا جهان دوم ديگري به موازات جهان فيزيكي و مادي آفريده شود كه معمولاً از آن با عنوان "جهان مجازي" ياد ميكنيم. بر اين پايه انسان آينده به شكل همزمان در دو جهان مادي و مجازي حضور خواهد داشت و چه بسا حضور مجازي او واقعيت مادي وي را كمرنگ سازد. هماينك نشانههايي از اين واقعيت ديده ميشود. به عنوان نمونه، شما كه اكنون سرگرم مطالعهي اين مقاله يا ديگر مقالههاي من در قلمروي فناوري اطلاعات يا آيندهپژوهي هستيد، بيشتر از آن كه با خود من و واقعيت مادي من آشنايي داشته باشيد، با مقالات من آشنا هستيد. من بيشتر براي شما حضور مجازي داشتهام تا واقعيت مادي.
شايد مهمترين تغييري كه اينك در تمدن بشري در جريان است، ظهور و استقرار همين جهان دوم و فرايند جهاني شدن در اين جهان تازه است، نه جهان مادي. ظهور جهان دوم (جهان مجازي)، تا اندازهي زيادي به دليل دگرگوني فزايندهي فناورانه است كه مفهوم سنتي زمان و مكان را تغيير داده و نوعي "ارتباط همزمان" را ميان دو جهان مادي و مجازي فراهم آورده است. تداوم اين روند، پايداري و تمايزهاي هويتي را در كثرتها و تغييرها محو خواهد كرد. مفهوم دوري و نزديكي و اينجا و آنجا در پرتوي اين وضعيت از ميان رفته است. اين روند حتا مفهوم اين فرهنگ و آن فرهنگ و اين هويت و آن هويت را نيز در لايههاي گستردهي اجتماع و فناوري مدفون كرده است.
ميتوان گفت قلمروهاي فرهنگي و هويتي آينده ديگر بر مبناي جغرافياي سياسي و زميني جهان واقعي ترسيم نخواهند شد، بلكه فضاي مجازي رابطهي متفاوتي را به مدد فناوري ميان انسانها به وجود آورده كه به نوبهي خود هويت تازهايي را به انسانها بخشيده است. جهان مجازي كه ساختگي، كدگذاري شده و فناوري- مدار است، تراكنشهاي واقعي را به وجود آورده كه هنوز از "واقعي پنداشتن مجاز" قابل تفكيك است. اما روشن نيست اين مرز كه رو به كمرنگ شدن گذاشته در آينده تا چه اندازه قابل شناسايي و تفكيك خواهد بود. پرسش بنياديني كه اينك مطرح ميشود، اين است كه "انسان در رويارويي با فناوري اطلاعات و دنياي مجازي پذيراي چه هويتي خواهد بود؟". اين فضاي تازه روندهايي را پديد آورده كه در آن كامپيوتر جزئي از زندگي روزمرهي انسان شده تا اندازهايي كه انسان معاصر در بسياري از فعاليتهاي زندگي روزمره، ميان انسان و كامپيوتر نميتواند تفاوت چنداني را قائل شود. به عنوان نمونه "بانكداري" واقعيتي كه در گذشتهي نه چندان دور به عوامل انساني وابسته بود، امروز به مدد شبكهي اينترنت سريعتر و آسانتر از آن چه كه در گذشته انجام ميشد، به شيوهي الكترونيكي انجام ميگيرد.
به ياد داشته باشيم به دليل فرهنگي شدن ارتباطات مجازي است كه انسان معاصر تفاوت انسان و كامپيوتر را فراموش كرده است. به ويژه اين كه در اين فضا، انسان و كامپيوتر هر دو از ماهيت نمادين بودن، كد گذاري شدن و بي بدن بودن برخوردارند. به روشني ميتوان دريافت كه انسان امروز، موجود ديگري شده و نقطهي كانوني اين تغيير، مربوط به تراكنش انسان و فناوري به ويژه فناوري اطلاعات است. ميتوان چنين تصور كرد كه تا كنون دو تكامل بزرگ صورت گرفته كه يكي مربوط به رابطهي انسان و فناوري است كه موجب گسترش و بزرگ شدن قلمروي ذهن انسان شده است. اين رابطه به شكل چشمگيري به رابطهي انسان و كامپيوتر معناي تازهايي بخشيده است. تكامل ديگر به بدن و فيزيك انسان مربوط است. كالبد فيزيكي انسان از راه اندامهاي مصنوعي يا آنچه كه سايبورگ (Cyborg) ناميده ميشود، و نيز بسياري از اختراعاتي كه همچنان مسير تكامل را ميپيمايند، (مانند صنعت پيوند اعضاي طبيعي و مصنوعي) ابعاد تكاملي برجستهايي پيدا كرده است. اين دو تكامل، انسان ديگري را ساختهاند كه با انسان پيشين متفاوت است.
هنوز معلوم نيست روند افزايش توان ذهني و فيزيكي انسان، اشتراكي شدن فضاهاي مجازي و فرا هويتي شدن بشر تا چه اندازه پيش خواهد رفت. اين روند هر چه باشد، در حال شد است و انسان همواره چيزي، جز آنچه در گذشته بوده، خواهد بود. آنچه خواهد شد، ميتواند آيندهايي بهتر و يا دشوارتر را براي تمدن بشري به ارمعان آورد.
در خصوص فضاشناسي و محيط شناسي آينده، توجه به ظرفيتهاي علمي آينده و فناوريهاي آينده در عرصههاي ديگر (افزون بر فناوري اطلاعات) از جمله زيست فناوري امري ضروري است. زيست فناوري، در آينده آفرينش و پيدايش انسانهايي جديد با هويتهاي تازه را به همراه خواهد داشت كه در بسياري از موارد بريده از تاريخ و پيشينهي پدر و مادر خواهند بود. در اين شرايط مفهومي مانند وراثت ديگر معنا و اعتبار گذشتهي خود را نخواهد داشت و شايد بزرگترين دستاوردهاي پزشكي معاصر از جمله مهندسي ژنتيك جاي خود را به علوم و فناوريهاي تركيبي نوپديدي بدهند كه شكل نهايي آنها هنوز براي ما كاملاً قابل تصور نيستند. همچنين، تسلط و تصرف انسان بر طبيعت و آفرينش طبيعت غير طبيعي يا مصنوعي نوعي ساختگي شدن انسان و طبيعت را به همراه مي آورد كه خود سرچشمهي شكلگيري هويت متفاوتي خواهد بود.
شاخص دوم را بايد در چرخش يا استمرار روندها جست. در اين كه مقاطع تاثيرگذار تاريخ بشر دستاورد تراكنشهاي مرتبط با يكديگر است، ترديدي نيست. اما در اين كه آيا تلقي هويتي نيز از روند يكساني برخوردار است يا خير، ترديدهايي جدي وجود دارد. برخي از انديشمندان مانند استوارت هال تاكيد ميكنند كه سنت تاريخ همواره اين گونه بوده كه هويت در حال و آينده به نوعي، تكرار هويت در گذشته بوده است. بنابراين، در گذشته استمرار هويتها امري قابل فهم بود، اما امروز نوعي "تغيير" به جزء ذاتي حركت تاريخ تبديل شده است. به همين دليل، ديگر مفاهيم بزرگ مانند گذشته شكل نميگيرند و سيل تغييرات نوعي "خرده گرايي" را به وجود آورده است. اين نگرش اشارهايي است به دوران گذار. اما شواهدي از ظهور گذشته در آينده و يا بازگشت به گذشته و سنت هاي قديم در جامعهي معاصر نيز ديده مي شود. ظهور "فرهنگ مخالف" يا "ضد فرهنگ" در قالب جنبشهاي اجتماعي مانند "مبارزه با فقر"، "گروههاي طرفدار صلح" و "جنبشهاي بازگشت به اديان ناب و راستين" و به طور مشخص پديداري بزرگ ترين جنبش اجتماعي تاريخ معاصر، يعني "نهضت اجتماعي محيط زيست گرا" نمودهاي برجستهي بازگشت به زندگي طبيعي و به نوعي فرار از تصرفهاي تخريبكنندهي "هويت انسان" هستند.
اين روند يعني زايش فضاي دو جهاني. همان گونه كه مدرنيته و صنعتي شدن، نوعي از خود بيگانگي را به دنبال داشت، اين روند در زندگي دو جهاني جديد، افسوس فزايندهايي براي گذشته را پديدار خواهد كرد و انسان گريزي جز بازگشت به خويشتن نمي يابد.
شاخص سوم نيز عبارت است از لايهايي شدن و همزمان شدن هويتها. گستردگي دو جهاني شدن و فرايندهاي بومي-جهاني در وهلهي نخست، تماميت فرهنگي را به تجزيهي فرهنگي تبديل كرده است. اين روند فرهنگي موجب پديداري ساختارهاي جديدي شده كه روندهاي همزمان و در همان حال متضاد فراواني را در جهان معاصر پديد آورده است. ظهور پسا مدرنيسم در كنار مدرنيسم، ظهور روندهاي غيرسكولار در كنار سكولار شدن جوامع و به وجود آمدن هويت هاي سنت گرا در كنار هويت هاي مدرن گرا و يا به وجود آمدن هويتهاي دوگانه در نسلهاي جديد، نمودهايي از پديداري همزمانيهاي برخورد يا دوگانگي فرهنگي و هويتي است.
جهان مجازي، با تاثير گرفتن از صنعت ارتباطات، سرچشمهي پيدايش "فرهنگ هاي آني" و به دنبال آن آفرينش هويتهاي آني شده است كه در دوره محدودي شكل مي گيرند و با ظهور "هويتهاي جديد" به سرعت از ميان مي روند. ما ديگر با هويتهاي فردي و اجتماعي رو به رو نيستم، بلكه يك انسان واحد، با استقرار در دو يا چند مكان هويت چندگانهايي را يافته است. بنابراين، هنگامي كه از چيستي فرد پرسش به ميان ميايد، در پاسخ از معيار و سنجهي چيستي و جهت چيستي بايد سووال كرد. به عنوان نمونه: "شغل شما چيست؟"، "احساس ملي شما چيست؟" و يا "احساس جهاني شما چيست؟".
ميتوان گفت دو جهاني شدن، هر سه شاخص ياد شده را گسترش داده و هويتهاي چند لايهايي را در خود پديد آورده است. از يك سو، ظرفيت انسان از محلي بودن، محلي زندگي كردن و محل گرايي به جهاني بودن، در جهان زندگي كردن و خود را عضوي از جهان شش ميليارد نفري دانستن، منتقل نموده و از سويي ديگر فشرده شدن جهان واقعي تحت تاثير وسايل نقليهي تندرو و "يكي شدن" جهان مجازي تحت تاثير صنعت ارتباطات، ظرفيت فزايندهايي را براي انسان فراهم آورده است. بر اين پايه، "خود فردي" افق جهاني پيدا كرده است. انسان امروز مفهمومي جهاني به گستدگي جهان مجازي يافته است. با توجه به پارادايم تازهي دو جهاني شدن، ميتوان گفت هويتهاي منفرد پيشين كه ساختهي جهان اول (جهان واقعي) بودند، در رويارويي با سرشت تراكنشي جهان دوم (جهان مجازي)، هويتهاي جديدي را بنيان ميگذارند كه ظرفيت ايجاد تضادهاي گسترده ميان زندگي، فرهنگ و هويت در جهان واقعي و مجازي را خواهند داشت.
دوران گذار انسان از زندگي در جهان واقعي به زندگي در فضاي دو جهاني، دوراني پر از چالشها، ناهنجاريهاي گسترده و بحران هويتها است. با وجود اين، به نظر مي رسد با استقرار و هنجاري شدن جهان دوم در كنار جهان اول، دست كم تا دو دههي آينده، شاهد شكلگيري جغرافيا و نهادهاي شناخته شدهي جهان مجازي در كنار جهان واقعي باشيم، به گونهايي كه فرد در آن فضا احساس آشنايي، تسلط و هويت مشخص داشته باشد. شكلگيري نهادهايي مانند پليس اينترنت و دادگاههاي اينترنتي و نهادهايي كه پشتيباني كنندهي حقوق فردي كاربران خواهند بود، به اين امر كمك خواهند كرد.
ميتوان گفت جهان آينده، جهان تسلط يافتن انسان بر روندهاي دو جهاني شدن خواهد بود. فرجام و سرانجام اين فرايند پيوسته خواهد بود كه شكل نهايي تمدن آينده را رقم خواهد زد. اين احتمال را نيز بايد در نظر گرفت كه ادامهي اين روند ميتواند به نوعي "بازگشت به سادگي" در اوج پيچيدگي فناورانهي جهان آينده بيانجامد. روندهاي بازگشت، كه سرچشمهي آنها خستگي مفرط انسان در جهان فناوري و ضعيف شدن لايههاي معنا و معنويت است، انسان را به سمت تعريفي طبيعي تر و ساده تر از خود خواهدكشاند.
لايههاي جديد "فرا هويت" لزوماً از منابع گذشته يا كاملاً فناورانه سرچشمه نميگيرند، بلكه اشتراكات جهاني و سرشت انساني در يك همگرايي شگفتانگيز فراهويت تازهايي را به وجود خواهند آورد كه از ويژگيهايي مانند معنويت گرايي و پيوند با متافيزيك، طبيعت گرايي، سادگي، سنت گرايي و محوريت يافتن مفهوم "عدالت" با نگرشي جهاني يعني "عدالت براي همه" برخوردار خواهد بود. به راستي كه زندگي در چنين تمدني بسيار شگفتانگيز و لذتبخش خواهد بود.
مطلبهای دیگر از همین نویسنده در سایت آیندهنگری:
|
بنیاد آیندهنگری ایران |
شنبه ۱ دی ۱۴۰۳ - ۲۱ دسامبر ۲۰۲۴
سید علیرضا حجازی
|
|