شگفتيسازها
اگر عضو یکی از شبکههای زیر هستید میتوانید این مطلب را به شبکهی خود ارسال کنید:
[05 Jun 2009]
[ سید علیرضا حجازی]
اين مقاله را با درج خبري آغاز ميكنم كه ماريان موت خبرنگار نشريهي مشهور نشنال جئوگرافيك در 25 ژانويه 2005 گزارش داد. داستان از اين قرار بود كه گروهي از دانشمندان شروع به كم رنگسازي و محو مرز موجود ميان انسان و حيوان از طريق توليد شيمرها (حيواني اساطيري با سر شير، تن بز و دم مار) كردهاند كه درواقع مخلوقي تركيبي است؛ بخشي از آن انسان و بخشي ديگر حيوان است. دانشمندان چيني در سال 2003 در دانشگاه پزشكي شانگهاي به شيوهاي موفقيتآميز اقدام به تركيب سلولهاي انساني با تخمكهاي خرگوش كردند. نتيجهي كسب شده، اولين تركيب انسان ـ حيوان بود كه به شيوهاي موفقيتآميز خلق شد. به اين مخلوقات پيش از نابودي آنها، جهت كسب سلولهاي بنيادين اجازه داده شد تا چند روزي در ظرف آزمايشگاه رشد و نمو كنند. يك سال پيش از آن نيز پژوهشگران در مينهسوتا در درمانگاه مايو (Mayo) خوكهايي به وجود آوردند كه در بدن آنها جريان خون انسان وجود داشت.
با شنيدن چنين خبرهايي چه احساسي به شما دست ميدهد؟ آيا اندكي يا شايد بسيار موجب شگفتي شما نميشود؟ ما هر روز از طريق رسانهها اخباري را ميشنويم كه موجب شگفتي ما ميشوند. البته ميزان اين شگفتيها متفاوت است، با شنيدن بعضي خبرها بيشتر و با شنيدن برخي ديگر كمتر شگفتزده ميشويم. شگفتي ما حاصل مشاهدهي تفاوت چشمگير نسبت به آن چيزي است كه تاكنون ميپنداشتهايم. نگرش، انديشه و باورهاي ما حاصل شكلگيري الگوهاي ثابت و هميشگي هستند كه بر اثر تكرار براي ما طبيعي و عادي شدهاند و با مشاهدهي پديدهاي كه از روال هميشگي پيروي نكند به طور طبيعي و خودكار شگفتزده ميشويم.
در دانش آيندهپژوهي نيز همواره با عوامل و پديدههايي رو به رو ميشويم كه نقشي شگفتي ساز دارند و با تغيير چشمگير روندهاي كنوني و جاري شكل نهايي آينده را به گونهاي كاملاً متفاوت از آن چه كه در پيشبينيهاي خود احتمال دادهايم، رقم ميزنند. ايليا پريگوگين، برندهي جايزهي نوبل گفتهي مشهوري دارد: “نميتوانيم آينده را پيشگويي كنيم اما ميتوانيم براي آن آماده باشيم”. صرف نظر از اين كه اين آمادگي چگونگي حاصل ميشود، پيش شرط اساسي آيندهپذيري گام اول در مسير كسب چنين آمادگيهايي ميتواند به شمار آيد. فرآيند تكامل آينده، بسيار پيچيدهتر از آن است كه بتوان آن را پيشگويي كرد. هنگامي كه به هرنقطهاي در آينده برسيم، ميتوانيم به گذشته نگاه كنيم و خطي را تعقيب كنيم كه به ما نشان ميدهد چگونه رويدادها، روندها و وقايع غيرمنتظره ما را به آن آيندهي خاص رساندهاند.
شگفتی ساز یکی از اصطلاحاتی است که در بازی ورق و به ویژه پوکر به کار می رود. چنین ورق هايی مانندجوکر میتوانند جایگزین هر ورق دلخواه و مورد نیاز شوند. بر اساس تعريف اين اصطلاح در لغتنامه انگلیسی مریام وبستر امروزه از این اصطلاح برای «نام بردن از هر عامل پیش بینی نشده در هر حوزهای» استفاده می شود. معادل رسمی تر این اصطلاح در نظریهي تصمیم «رخدادهايی با احتمال پايین و تاثیرات زیاد» است.
در زبان انگلیسی عموما از اصطلاح شگفتی ساز در بازی پوکر و همچنین در تهیه نرم افزارهای رایانهای استفاده می شود. به عنوان نمونه در بازی پوکر می توان برخی ورقها را (وحشی) نامید. تنها تفاوت چنین ورق هايی با بقیه ورقها این است که میتوانند جایگزین هر خال یا عکس خاصی که به نفع بازیکن ميباشد شده و دست او را کامل کنند. در واقع انعطافپذیری چنین ورقهايی زیاد است. بر این اساس شگفتیساز عاملي است که میتوان آن را کنترل کرد و داشتن یا نداشتن آن به نفع شماست و ضرر دیگری یا بر عکس به ضرر شما و نفع دیگری. از سوی دیگر امروزه در بین جوامع انگلیسی زبان اصطلاح شگفتی ساز کاربرد فزايندهاي برای توصیف اشخاصی دارد که با کارهای خود بقیه را شگفت زده یا غافلگیر میکنند.
هدف از معرفی و کاربرد چنین مفهومی در تصمیمهای آیندهنگر افزایش توانايی سازمانها برای سازگاري با شگفتیهايی است که معمولاً از محیط های پویا و آشفته کسب و کار سر بر می آورند. چنین رویدادهای ناگهانی و بی نظیری (مانند حادثه یازده سپتامبر) نقطه بازگشتی در مسیر تکامل یک روند یا سیستم به شمار میروند. شگفتی سازها شاید توسط علايم و سيگنالهاي ضعیف اعلام شوند و شاید هم نشوند. این علايم در واقع دادههای پخش، پراکنده و ناکاملی هستند که میتوان از درون آنها اطلاعات لازم جهت آینده نگاری را استنباط کرد.
واقعيت مسلم و انكارناپذير اين است كه ما همواره به پيشبيني نياز داريم، اما بايد محدوديتهاي پيشبينيهاي خود را نيز درك كنيم. هرگز نميتوانيم انتظار داشته باشيم يك وضعيت خاص براي هميشه به همان منوالي كه تاكنون تداوم داشته است، باقي بماند. رانندگي شبانه با اين فرض كه جادهي پيش رو تاكنون مسيري مستقيم بوده و پيچي در آن به راست يا چپ وجود نداشته، در صورت خرابي چراغهاي اتومبيل و عدم برخورداري جاده از نور كافي كاري بسيار خطرناك خواهد بود؛ چرا كه هر لحظه امكان دارد جاده به راست يا چپ منحرف شود و موجب شگفتي و شايد غافلگيري ما گردد.
درك واقعبينانهي شگفتيسازها در پي بردن به عدم قطعيتها بسيار مهم است. به طور کلی اصطلاح شگفتیسازها پیوند نزدیکی با اصطلاحات دیگری مانند ناپیوستگیها، تغییرات رادیکال یا شگفتانگیز، و رویدادهای بحرانی دارد. ایگور آنسوف از جمله نخستین کسانی است که مفهوم «شگفتی استراتژیک» را تبيين کرد. وی در تعریف خود آن دسته از تغییرات ناگهانی، فوری، و ناآشنا در چشمانداز سازمان را که از لحاظ کاهش سودآوری یا از دست دادن فرصتهای بزرگ
تهدیدزا باشند، شگفتیهای استراتژیک به شمار میآورد. چنین مفهومی شباهت زیادی با مفهوم شگفتی سازها دارد که بعداً در محافل آیندهپژوه مطرح شد. مندوسا و همکاران او در ميان مقالات حوزهي آیندهپژوهی معادلهای گوناگوني مانند رویدادهای نظام گسل، شکستهای ساختاری، ناپیوستگیها، شگفتیها، دو شاخهشدن، و تحولات بی سابقه را برای اصطلاح شگفتی سازها فهرست کردند. مندوسا و همکاران او در تعریف خود شگفتی سازها را حادثههای ناگهانی و بیظیری میدانند که در مسیر تکامل یک روند خاص نقطههای بازگشت ایجاد میکنند. به نظر آنها فرض بر این است که شگفتی سازها غیر محتمل هستند اما در صورت رخداد، پیامدهای بزرگ و فوری برای ذینفعان سازمان خواهند داشت. مندوسا و همکاران به طور کلی بر این باورند که مولفه های اساسی تغییر عبارتند از: روندها، چرخه ها، موضوعات نوپدید، و شگفتی سازها. در ميان اینها پیش بینی ناپذیرترین و بالقوه خسارت بارترین جرقههای تغییر همان شگفتی سازها هستند.
جان راکفلو در سال ۱۹۹۴ در مجلهي فیوچریست، شگفتی سازها را به صورت رخدادهايی با احتمال وقوع پايین اما با اثرات شدید تعریف کرد. راکفلو معتقد است که در طول قرن بیستم جوامع انسانی شگفتی سازهای زیادی را تجربه کردهاند. به عنوان نمونه در سال ۱۹۰۰ تقریباً هیچ کسی انتظار رخداد تحولات زیر را نداشت: سلاحهای هستهای، رایانهها، مسافرت فضايی، ماهواره، انقلاب کمونیستی در روسیه، سقوط کمونیسم، جنگ جهانی اول، هولوکاست، مهندسی ژنتیک، تلویزیون و رادیو، اضمحلال امپراتوریهای اروپا، رشد ناگهانی جمعیت کره زمین، موشکهای قارهپیما، عمل جراحی پیوند عضو، هواپیما، بزرگراهها، تلفن همراه، اينترنت و ...
جان پترسن در سال ۱۹۹۹ در کتاب معروف خود به نام «کاملاً غیر منتظره: چگونگی پیشبینی شگفتیهای بزرگ آینده» افزون بر استفاده از اصطلاح شگفتیسازها آنها را به صورت رخدادهايی با احتمال پايین و تاثیرات زیاد که به سرعت اتفاق میافتند و عواقب ویرانکنندهی بزرگی دارند، تعریف میکند. به نظر پترسن شگفتی سازها همه را غافلگیر میکنند چرا که آنقدر سریع اتفاق میافتند که نظامهای اجتماعی زیربنايی قادر به پاسخگويی اثربخش به آنها نیستند.
به نظر ادوارد کورنیش نیز یک شگفتی ساز عبارت است از یک رخداد شگفتانگیز و ناگهانی که پیامدهای مهمی در پی دارد. وی میافزاید که شگفتیسازها آنقدر قوی هستند که بسیاری از امور را زیر و رو کرده و تفکر و برنامهریزی اکثر مردم را دچار تغییرات رادیکال میکنند. کورنیش تاکید میکند که هر چقدر شگفتی یک رخداد خاص بر حسب برهم زدن انتظارات کنونی ما فوقالعادهتر باشد، بیشتر شایستهي عنوان شگفتیساز خواهد بود. جیمز دوار نيز در آثار خود فقط از سناریوهای شگفتیساز صحبت میکند که به تعبیر او نسبت به دیگر آیندههای باورکردنی کمتر محتمل است. دوار میافزاید که سناریوی شگفتیساز در صورتی که آیندهای را توصیف کند که پیامدهای وخیم نامتناسبی در برداشته باشد حايز اهمیت خواهد شد.
راکفلو در سال ۱۹۹۴ در مقالهای که در مجلهي فیوچریست چاپ کرد به رخدادهايی در سال ۲۰۰۰ اشاره می کند که اگرچه به نظر او احتمال وقوع آنها بسیار کم است ولی در صورت وقوع تاثیرات عمیقی در بر خواهند داشت از جمله: حکومت کردن هنگ کنگ بر چین، ضعیف شدن دولت – ملتها در اروپا و تشکیل یک واحد یکپارچه جدید سیاسی – اقتصادی، اقتصاد نوین بدون تکیه به انرژی کربن، خروج زنان از بازار کار، رسیدن به امید به زندگی ۱۰۰ ساله، و مهاجرت گسترده از جهان سوم به کشورهای پیشرفته. راکفلو در بین نمونههای تاریخی شگفتی سازها به جهش از اسب به خودرو، از قلم به ماشین تحریر، و از ماشین تحریر به رایانهها نیز اشاره میکند. پترسن در ميان نمونههای ملموس شگفتی سازها از یک تندباد بسیار بزرگ یاد میکند که میتواند ظرف مدت یک روز یک شهر را به طور کامل ویران کند. او همچنین در کتاب خود تقریباً هشتاد شگفتیساز را که شاید در آینده اتفاق بیافتد مثلاً جابجايی قطبهای مغناطیسی کره زمین یا تبدیل شدن پیش بینی آینده به عنوان یک شغل یا کسب و کار جاافتاده نام می برد.
ادوارد کورنیش نیز برخی از نمونههای تاریخی شگفتی سازها را مرور میکند که به اعتقاد او میشد آنها را تا حدودی پیشبینی کرد اما در نهایت به صورت رخدادهای غافلگیر کننده ظهور کردند. مثلاً حملهي آلمان نازی به شوروی در سال ۱۹۴۱. اگرچه انگليس به شوروی درباره برنامهي تهاجم هیتلر هشدار داده بود اما استالین این هشدار را نادیده گرفت. یا نمونه ملموس تر دیگر حادثه یازده سپتامبر و حمله به برجهای دوقلوی مرکز تجارت جهانی بود. کورنیش در دفاع از ادعای خود به دو مقاله چاپ شده در مجله فیوچریست اشاره میکند که در آنها برایان جنکینز و ماروین سترون درباره امکان حملات انتحاری هوايی و همچنین مورد هدف قرار گرفتن برجهای مرکز تجارت جهانی بحث کرده بودند.
منابع:
1.پيترسن، جان ال. پيشنگري رويدادهاي غيرمنتظره در رفتار سامانههاي پيچيده، موسسهي آرلينگتن
2. دانشنامه آيندهانديشي، موسسه آتينگار
مطلبهای دیگر از همین نویسنده در سایت آیندهنگری:
|
بنیاد آیندهنگری ایران |
شنبه ۱ دی ۱۴۰۳ - ۲۱ دسامبر ۲۰۲۴
سید علیرضا حجازی
|
|