مايتوپيا: آرمانشهري به وسعت انديشههاي فردي
اگر عضو یکی از شبکههای زیر هستید میتوانید این مطلب را به شبکهی خود ارسال کنید:
[07 Feb 2009]
[ سید علیرضا حجازی]
آرزوي ديرپا و هميشگي انسان در ايجاد آرمانشهرها يا همان مدينههاي فاضله صرف نظر از بنيانهاي فلسفي و نظري، به نوبهي خود تلاشي آيندهگرا به شمار ميآيد. با وجود آن كه امكان تاسيس عيني و ملموس چنين شهرهايي در هنگام شكلگيري ايدهي آنها همواره در هالهاي از ترديد شناور بوده، تكاپوي ذهني صاحبان اين گونه ايدههاي آرمانگرايانه و آيندهمدار نشانهاي انكار ناپذير از كوشش و تمناي ديرينهي بشر در ايجاد فضا و محيطي است كه در آن تحقق ايدهآلها امكانپذيرتر از هر محيط ديگري است. آرمانشهرها پيش از آن كه بتوانند در جهان مادي و فيزيكي به واقعيت بپيوندند، در قلمروي ذهني صاحبان خود به ويژه متفكران و فيلسوفان فرصت تحقق پيدا ميكنند و بر اين اساس هر انديشمندي ميتواند به جاي آن كه منتظر تاسيس آرمانشهرهاي (Utopia) نه چندان واقعي بماند، آرمانشهر شخصي يا مايتوپياي (My-Topia) مورد نظر را در گسترهاي به وسعت انديشهي خود تاسيس نمايد.
از هنگام شكلگيري دانش آيندهشناسي در اواسط قرن بيستم، حجم قابل توجهي از ادبيات آرمانشهري در اين رشتهي نوپا نمايان شد كه نشانهاي از تعامل انديشههاي فردي آيندهگرا با ساحت علمي اين رشته بود. بر اين اساس اهميت قلمروي انديشههاي فردي و ايجاد آرمانشهرهاي ذهني افراد روشن شد. با تداوم كنكاشهاي گستردهي آيندهشناسي و نگارش آثاري مانند "به سوي افقهاي تازه" توسط تئودور كادمان در سال 1947 نمونههايي از انديشههاي فردي و آرمانگرايانه در خصوص آينده در قالب پيشبينيهاي دانشبنيان فرصت بروز يافتند. اين روند به تدريج يك واقعيت را روشن ساخت، اين كه متفكران و انديشمندان آيندهگرا اميدها و آرزوهاي شخصي خود را از آينده در قالب تحليلهاي آيندهنگرانه و آيندهشناسانه و حتا پيشبيني مطرح ميكنند.
آفرينش ايدههاي تازه در افق آيندهانديشي همواره ميتواند مرزهاي تفكر پيرامون آينده را گسترش دهد. هنگامي كه اين ايدهها قالبهاي فردي پيدا ميكنند خواسته و ناخواسته متاثر از انديشههاي فردي ميشوند و با نگاهي گذرا به اين انديشههاي فردي به آساني ميتوان سلايق و ترجيحات فردي را در آنها شناسايي نمود. تجربهي موجود در مطالعات آيندهنگري و به طور كلي آيندهپژوهي نشان داده كه ترسيم آيندههاي اميدبخش و امكانپذير زماني به بهترين شكل محقق خواهد شد كه انديشههاي فردي دست به دست يكديگر داده و در قالب خرد جمعي نمايان شوند. شايد چنين رويكردي در توصيف يكي از ويژگيهاي آيندهپژوهي راهبردي بتواند مد نظر قرار گيرد، اما در نگاهي عميقتر در مييابيم براي دستيابي به خرد جمعي چارهاي جز شكلگري انديشههاي فردي جداگانه و متمايز نيست و در وهلهي نخست اين افراد هستند كه با انديشههاي متفاوت خود زمينههاي بروز و نمايان شدن خرد جمعي را فراهم ميسازند.
انديشههاي فردي و حتا جمعي در تفكر پيرامون آينده همواره با اين پرسش رو به رو هستند كه آيندهي جهان از آن كيست و جهان آينده چگونه جهاني خواهد بود؟ در سالهاي نخستين شكلگيري آيندهپژوهي در مقام يك رشتهي علمي و دانشگاهي اين پرسشي تعيينكننده به شمار ميآمد، اما به تدريج و با افزايش مطالعات آيندهگرا روشن شد كه اين خود ما هستيم كه صاحبان آيندهايم و آينده برآيند تلاشهاي امروز ما براي ساختن آن خواهد بود. روندهاي شتابان جهاني در حوزههاي اقتصاد، فرهنگ، دانش، فناوري و سياست به گسترش اين شناخت كمك كردند و گذر زمان درك اين واقعيت را تقويت نمود كه سرنوشت جهان در اين سده و شايد در سدههاي آينده در همان نيمهي نخست آن مشخص ميشود، هر چند كه ظهور عوامل شگفتيساز گاهي اين برداشت ساده را با چالشي جدي رو به رو ساخته و آن را در معرض بازنگريهاي منطقي و واقعگرايانه قرار داده است.
يافتن پاسخي روشن و مستدل براي اين پرسش كه آيندهي جهان از آن كيست و جهان آينده چگونه جهاني خواهد بود، امروز تمامي ملتها را به تلاش و تكاپو واداشته است. شايد بزرگترين آرزوي آنها آگاهي از اين موضوع باشد كه در آيندهي رازآلود اين جهان كه هر روز با هزاران جلوه نمايان ميشود، چه جايگاهي خواهند داشت و آرمانهاي فردي و مشترك آنها به كجا خواهد انجاميد. در هيچ برههاي از تاريخ و حيات ملل و تمدنها، يافتن پاسخ براي اين پرسش، تا اين اندازه مهم نبوده است.
طبيعي است كه يكي از علل اين اهميت ماهيت و تغييرات برقآساي عصر حاضر است. در سالهاي اخير، جهان در حال سازماندهي مجدد خويش و ايجاد موازنههاي جديدي بوده كه نقش و اهميت هر ملتي در آن تعيين و ترسيم ميشود. رشد آگاهيهاي ملي، اضمحلال نظام دوقطبي، تشكيل كانونهاي نوين قدرتهاي منطقهاي و جهاني و تقويت سامانههاي ارتباطي، مؤثرترين عناصر در پيدايش و ترويج چنين انديشهاي بوده است.
از منظر خرد و انديشه، ممكن است واپسين روز سال 2000 ميلادي با نخستين روز سال 2001 تفاوتي نداشته باشد؛ اما رويكرد آيندهگرا يا به بيان بهتر آيندهآفرين چند ماه پس از آغاز سال 2001 نشان داد كه چگونه ميتوان با آفرينش يك شگفتيساز مانند حادثهي 11 سپتامبر چرخش ايام را به نقطهي عطفي در تغيير سرنوشت ملتها مبدل ساخت.
ميل وافر انسان معاصر براي يافتن بهترين پاسخ، خلق زيباترين چشمانداز و معماري قصر آمال فردا يا همان آرمانشهرها، آيندهپژوهي را به عنوان راهبردي اميدبخش مطرح كرده است. آرمانها و آرزوهاي مشترك، تمامي ملتها را به شوق آورده تا براي حفظ و برتري موقعيت خويش، تصوير روشني از تحولات آيندهي جهان را پيش از هر جاي ديگري در اذهان خود ترسيم كنند.
انسان همواره در پي آن بوده كه آينده را مطيع خود نمايد و يا حداقل بتواند آنچه را كه در آينده روي خواهد داد، پيشبيني كند. به همين دليل آيندهنگري تاريخي به قدمت خودآگاهي تاريخي بشر دارد. از آن هنگام كه انسان به زندگي تاريخ مدار و سپس تاريخ مدار بودن هستي پي برد، پيشبيني رويدادهاي آينده، از اهميتي سرنوشتساز برخوردار شد. اما رويكردهاي غيرعلمي و فراطبيعي يا فراحسي قادر به شناخت واقعيات طبيعت و اجتماع نبودند. انسان در عصر دانش به دنبال ارايهي طرحي واقعگرايانهتر از سير رويدادها، روند تكاملي آيندهشناسي را در عرصهي دانش و فناوري پيگيري نمود تا تبييني عقلانيتر و مرتبط با واقعيات گذشته و حال از رويدادها و مسير آيندهي آنها ارايه كند.
در اين مسير همواره اين انديشههاي فردي بودهاند كه به تكاپو در گسترهي تفكر پيرامون آينده مبادرت كردهاند. و همين انديشههاي فردي زمينهي شكلگيري دانشهاي طبيعي و فلسفهي دانش را فراهم نمودند و در هر گام به كشف عرصهاي جديد نايل آمدند. به اين ترتيب دانش با آيندهنگري و پيشبيني آينده همراه شد و توانمندترين مكتبهاي فلسفهي دانش در سدهي بيستم، قدرت پيشبيني را از ويژگيهاي دانش طبيعي و گزارههاي دانشبنيان دانستند.
بي شك هر انديشمندي مجموعهاي از پيشفرضهاي ذهني را در انديشه پيرامون آينده به كار ميگيرد و صرف نظر از تاثيرات مثبت و منفي چنين پيشفرضهايي، شكلگيري شرايط و ويژگيهاي لازم براي تحقق انديشههاي آيندهگرا نوعي الگوي آرمانگرايانه را در در فضاي ذهني اين انديشمندان پديد ميآورد كه ميتواند به ساخته شدن آرمانشهرهاي شخصي و انفرادي بيانجامد. اين آرمانشهرهاي فردي با وجود تفاوتهايي كه با يكديگر دارند، امكان يكپارچه شدن و اتحاد و انسجام در قالبي بزرگتر يعني كشورهاي آرمانگرا و حتا جهاني آرماني را دارند چرا كه همگي از عنصر مشترك "آيندهگرايي" برخوردارند. چه خوب است كه از همين امروز طراحي و ساخت آرمانشهرهاي ذهني خود را براي ساختن آيندهاي بهتر آغاز كنيم.
مطلبهای دیگر از همین نویسنده در سایت آیندهنگری:
|
بنیاد آیندهنگری ایران |
شنبه ۱ دی ۱۴۰۳ - ۲۱ دسامبر ۲۰۲۴
سید علیرضا حجازی
|
|