آیا دموکراسی هم مراقبت می خواهد؟
اگر عضو یکی از شبکههای زیر هستید میتوانید این مطلب را به شبکهی خود ارسال کنید:
[11 Mar 2012]
[ امین جلالوند]
حالا شمشيرها غلاف شده است و ديگر بوي خون از جوي هاي سرزمين اهرام بر نمي خيزد. فرعون ها بر سرميز محاکمه نشسته اند و خانواده هاي عزادار و انقلابي، از خونخواهي فرزندان شهيدشان سخن مي رانند. بي گمان، فصل جديدي در تاريخ مردمان دلير مصر رقم خورده است. پرجمعيت ترين کشور عربي، حالا ديگر نه رئيس جمهور شاه مسلک دارد و نه شاهزاده هايي که خون مردم را در شيشه کنند. حسني مبارک 86 ساله که يقين داشت با عنوان رئيس جمهور مصر از دنيا خواهد رفت و پسرانش نيز ميراث پدر را به ارث خواهند برد، حالا بي تاج وتخت بر سرميز محاکمه سکته مي کند و به خوبي مي داند که آيندگان نيز در کتاب هاي تاريخ خواهند خواند که فرعون ستم پيشه مصر، توسط مردم خودش و نه نيروهاي بيگانه، از تخت سلطنت به زير کشيده شد. بي ترديد، ديکتاتورهاي منطقه نيز بايد از سرنوشت رقت بار حسني مبارک ، ده ها بار مشق عبرت بنويسند تا بلکه به خود آيند و ببينند که اراده مردم، قدرتمندترين سلاحي است که زبانه هاي آتشش ، به هيچ وجه با ايجاد رعب و هراس و حرکت هاي قلدر مابانه ، خاموش شدني نيست. مصري ها اولين گام را براي حرکت به سوي جامعه اي مردم سالار برداشته اند و بي شک ، شهامت مردمان ساحل نيل ستودني است; اما سوال اين جاست که آيا اين طفل نوپاي دموکراسي در مصر به مراقبت و تيمار نياز دارد يا اين که اين پروسه دموکراسي در مصر به طور اتوماتيک وار به راه خود ادامه مي دهد و ديگر قابل بازگشت به گذشته هم نيست؟ بهترين پاسخ را شايد بتوان از رخدادهاي مشابه تاريخي گرفت و از نتايج اتفاق هاي همسان در کشورهاي ديگر استمداد طلبيد .
تاريخ به خود کم نديده است انقلاب هاي مردمي که در آن مردم با پرداخت هزينه هاي سنگين، حکومتي توتاليتر و خودکامه را از ارابه هاي قدرت پياده کردند اما پس از گذشت چند صباحي، خودکامه اي ديگر از دل نيروهاي انقلابي سابق، زمام حکومت را به کف گرفته است. انقلاب هاي کمونيستي کوبا، چين، شوروي و ده ها نمونه مشابه ديگرکه با همراهي و اتفاق نظر مردم نيز همراه بوده است، اين حقيقت تاريخي را اثبات مي کند که انقلاب هاي مردمي همچون مصر و تونس نيز به راحتي اين پتانسيل را دارا هستند که به هرز روند و گونه اي جديد از تک صدايي را بيافرينند.
به واقع مي توان گفت تجربه هاي تلخ تاريخي از انقلاب هاي بر باد رفته در کشورهاي نامبرده تائيد مي کند که انقلاب ودموکراسي هاي متولد شده از انقلاب هم به مراقبت نياز دارند و در صورت اهمال در نظارت بر اعمال رهبران انقلاب ها، احتمال دارد که رفته رفته دموکراسي به حاشيه رانده شود.
حتي گاه شرايطي پديدار مي شود که در صورت تثبيت ديکتاتوري انقلابيون سابق، هرگونه اعتراضي به مثابه مخالفت با اهداف و آرمان هاي آن انقلاب شناخته مي شود. گرچه همه انقلاب ها به چنين سرنوشتي ختم نشده اند اما مردمان انقلابي مصر و تونس بايد آگاهانه اين حقايق تاريخي را تحليل کنند و به دور از انفعال و بي خيالي، سرنوشت انقلاب نوپايشان را دنبال کنند و تنها به صرف رفتن يک ديکتاتور، انقلاب سخت و متولد شده در غرقاب خون و عرق را به حال خود رها نسازند.
در هر حال، امروزه در کشورهاي ديکتاتوري، ديگر صلاح مملکت خويش را خسروان نمي دانند بلکه خسروان و شاهان، در بهترين حالت تنها صلاح خود را مي بينند. در شرايط امروز، صلاح هر ديار دموکراتيک را نمايندگان قانوني آن ها مي دانند که اين نمايندگان نيز بايد هم به مردمشان پاسخگو باشند و هم اجازه ندهند که دموکراسي که با هزار مشقت به دست آمده است، دوباره به دست نااهلان و خسروان خوشگذران بيفتد.
مطلبهای دیگر از همین نویسنده در سایت آیندهنگری: