با تغیرات چند روز گذشته در میان سیاست گذاران آمریکا، امکان عملیات نظامی بر علیه ایران به مرحله عمل نزدیک می شود. چنین بنظر می رسد که کار از مرحله ی تهدید که برای تغییر رفتار بکار می رود، گذشته است. تحولات اخیر در آمریکا را اخطاری بسیار شدید هم به ایران و هم به اروپا که خواستار عملیات نظامی بر علیه ایران نمی باشد، باید به شمار آورد. برای تندروهای آمریکا، اسرائیل، عربستان، امارات و حتا آران، همراه با دست پروده های آنان مانند مجاهدین خلق و همه ی تجزیه طلبان، وزیر جدید خارجه، رئیس سیا و مشاور امنیت ملی که تیم همگنی را تشکیل می دهند، پیروزی بزرگی به دست آمده. نظامیان حرفه ای با آگاهی و تجربه شخصی از عواقب منفی غیرقابل پیش بینی جنگ، با وجودی که بشدت از رفتار نظام اسلامی نگران هستند، به طور کلی بیش از گروه های دیگر با احتیاط بیش تر بسوی جنگ گام برمی دارند، جای خود را بسود منادیان جنگ در کانون سیاست گذاری آمریکا، خالی می کنند. حتا در اسرائیل نیز اکثریت روسای سابق ستاد و دستگاه های امنیتی با جنگ بر علیه ایران مخالف می باشند. تکیه بر قدرت سخت در سیاست و به ویژه در رابطه با ایران، به مهم ترین ابزار سیاست خارجی آمریکا، بدل شده است. باید انتظار لغو توافق "برجام"، فشار مضاعف برای تحدید برنامه موشکی همراه با دست اندازی به برنامه های مورد نظر نظام اسلامی در منطقه را داشت. بالاتر از همه امکان فوری حمله نظامی مستقیم و یا نیابتی از جانب آمریکا به خاک ایران می باشد. حتا در مقایسه با دوران فعالیت های هسته ای ایران، تهدید تا این اندازه محتمل و فوری بنظر نمی رسید.
افزون بر دگرگونی در میان سیاست سازان آمریکا، چند عامل منفی در رابطه با ایران نیز شکل گرفته. نخست وضعیت متزلزل شخص ترامپ است. هر روزه مطالب جدیدی که بر حیثیت رئیس جمهور در این کشور می تواند لطمه زند، افشا می گردد. با سقوط محبوبیت حتا میان طرفداران پروپا قرص خود، احتمال ایجاد بحران خارجی افزایش می یابد. کره شمالی که در اولویت قرار داشت، تا مقدار زیادی کنار گذارده شده. بخاطر وضع تعرفه ی گمرکی و هم نیاز به همراهی چین در رابطه با کره شمالی مجهز به جنگ افزار هسته ای، خواستار سرد شدن رابطه بیش از آنچه که هست، نمی باشد. روابط شخصی ترامپ با پوتین نزدیک است و شخص ترامپ مایل نیست که بیش از این این رابطه صدمه بیند به ویژه که تحقیقات در باره مداخله آن کشور در انتخابات آمریکا، هنوز در جریان است. مسمومیت جاسوس پیشین روس در انگلستان، آمریکا را مجبور کرد که به مقابله دیپلماتیک همراه با دیگر کشورهای غربی دست زند، باید تیرگی بیش تر در روابط با روسیه ایجاد کند. تیرگی بیش از این در رابطه با روسیه مد نظر ترامپ نیست. همه ی کشورهای نامبرده دارای جنگ افزار هسته ای هستند و عملیات نظامی بر علیه آنان بشدت مخاطره آمیز. می ماند ایران (پس از کره شمالی کشور دوم در لیست)، با رژیمی بشدت منفور هم در داخل و هم در خارج، با اوضاع داخلی بشدت بهم ریخته که روشن نیست چه مقام و چه نهادی برکدام بخش فرمان می راند. مناسب ترین نامزد حمله، اگر عملیات نظامی بخواهد انجام شود در حال حاظر ایران بدون متحد است. حال اگر به برنامه تجزیه در خاورمیانه که در جریان است و نظام اسلامی نیز در ایجاد آن شرکت اساسی داشته است نظری افکنیم، برای هواداران و اجرا کنندگان، حمله نظامی به ایران، این برهه حتا جذاب تر می گردد. خاورمیانه جدید که در حال ایجاد است، از واحدهای سیاسی حتا کوچک تر از گذشته، تشکیل خواهد شد. ایران هم در مقایسه و هم از نظر قدرمطلق، با جمعیتی سرزنده و با تخصص، چند سروگردن از همه بالاتر خواهد ایستاد. ایران بدون دخالت نظامی خارجی، قابل تجزیه نیست. پس دلایل بسیار برای حمله به ایران وجود دارد و به ویژه در این زمان که شرایط داخلی نیز آماده است و نم کرده های تجزیه طلب آماده بخدمت نیز در صحنه حضور دارند. البته اگر چنین برنامه ای اجرا گردد، پس از ایران، عربستان (با تولید 9 ملییون بشکه نفت در روز که آنهم بسیار بزرگ است) را بسادگی می توان به چند بخش قسمت کرد.
در چند روز گذشته، پرونده نظام اسلامی در افکار عمومی آمریکا سیاه تر هم شده است. دستگیری فردی که در جزیره مالت دست به تاسیس بانک زده و پدر او نیز در ایران صاحب بانک می باشد، بجرم پول شوئی بیش از سد ملیون دلار برای ایران (همانند رضا ضراب) و همچنین "هک" کردن کامپیوتر استادان دانشگاه در آمریکا و دیگر نقاط جهان که ادعا می شود سه میلیارد و چهارسد میلیون می باشد و شلیک موشک های جدید از یمن به عربستان که به درست و یا غلط همیشه به ایران نسبت داده می شود، همه بر سنگینی پرونده ایران می افزاید.
در تمام دوران نظام اسلامی، ایران با تهدید حمله ی نظامی روبرو بوده است. جنگ قابل پیش گیری با عراق به کشته و مجروح شدن سدهاهزار ایرانی پس از هشت سال، خاتمه یافت. در تمامی دوران نزدیک به چهل سال حکومت اسلامی، ماندگاری ایران براثر وجود نظام اسلامی، با تهدید جدی روبرو بوده. اما شاید هیچیک از تهدیدهای انجام شده، از موقعیت سیاسی مناسبی که امروز وجود دارد، برخوردار نبوده است. سال ها عربستان از حمله به ایران که می توانست بر تمام خاورمیانه اثر منفی داشته باشد، حمایت نمی کرد. اکنون به سردمدار حمله نظامی به ایران مبدل شده است. روابط عربستان و اسرائیل به اندازه ای گرم شده است که دستکم در مورد ایران و تاثیر بر سیاست داخلی آمریکا در این رابطه، آنان را متحد می توان بحساب آورد. اسرائیل سال های دراز از نفوذ بالا در سیاست آمریکا، سود برده است. عربستان و متحد نزدیک آن امارات پس از دوران سرد در زمان اوباما، اکنون جای خود را در میان صاحب نفوذان در آمریکا باز کرده اند. پول کلان این دو واحد سیاسی برای خرید متحد در داخل آمریکا، هیچگاه به اندازه کنونی موثر نبوده است. تمام شواهد از استواری یک جبهه ضد ایران در آمریکا حکایت می کند. در برابر این جبهه نه اروپا و نه چین و روسیه و نه حتا همسایگان مانند ترکیه و پاکستان، نه تنها نمی توانند خیلی موثر باشند، بلکه بخاطر ایران آمادگی سرمایه گذاری بیش تر بر اسب بازنده را ندارند. ترکیه و پاکستان در همسایگی، ایران ضعیف را بسود خود می بینند تا ایرانی قوی. ترکیه در کردستان، عراق و سوریه رقابت از جانب ایران کم تر احساس خواهد کرد که می تواند آن کشور را ساده تر به رهبر جهان سنی بدل نماید. پاکستان هم امتیاز و هم خاک ایران را ساده تر در دسترس خواهد دید. روسیه دور از مرزهای خود، نمی تواند اقدام موثر انجام دهد. اگر نظام اسلامی و به تبع آن ایران، روی متحد بالقوه حساب می کند، بشدت به خطا رفته است.
یک واقعه، حتا ساده، می تواند به عنوان انگیزه و یا بهانه برای حمله نظامی باشد. وجود تنش شدید در منطقه، "واقعه" ساز است و کمبود بهانه برای حمله وجود ندارد. احتمال جنگ نیابتی محدود وسیله ی عربستان و متحدین در خلیج فارس بیش از احتمال حمله مستقیم آمریکا به ایران در مرحله نخست می باشد. اما روشن است که هر حمله ای با تائید و حمایت کامل آمریکا و اسرائیل انجام خواهد شد با آمادگی کامل برای بدل شدن به جنگ فراگیر. در برابر حمله ی برنامه ریزی شده این چنین، واکنش ایران چه می تواند باشد؟ دو راه وجود دارد: یا به حمله با تمام قوا پاسخ داده خواهد شد و یا با دادن امتیاز و نازکشی (appeasement) تلاش خواهد کرد که از وقوع جنگ فراگیر حذر نماید. (1) جنگ فراگیر با وجود خساراتی که ایران می تواند بر دشمنان خود وارد آورد، به ویژه با پرتاب موشک به هدف های مورد نظر به عربستان، امارات و کویت و شاید هم برخی پایگاه های آمریکا در منطقه، برای ایران تا حد تجزیه کشور پرهزینه خواهد بود. چون حزب الله در لبنان هم قابل خرید و هم مایل به حفظ دست آوردهای خود در سیاست داخلی لبنان می باشد، به احتمال زیاد، پای خود را از ماجرا کنار خواهد کشید و اقدام شدیدی برعلیه اسرائیل بعمل نخواهد آورد. در هرحال چنین احتمالاتی بایستی در محاسبه جنگی گنجانده شده باشند. توان وارد آوردن آسیب بر دشمن شاید مهم ترین عامل باز دارنده از حمله در تمام جنگ ها باشد. در مورد ایران نمی توان مطمئن بود که با تمام فداکاری ملت، توان آسیب رسانی ایران برای پیش گیری از حمله نظامی کافی باشد. از سوی دیگر، جنگ فراگیر که تمرکز آن بر سپاه پاسداران خواهد بود، تمامی مراکز فرماندهی، ارتباطات و موشکی همراه با پدافند هوائی را از میان خواهد برد. از نیروی دریائی ایران اثری باقی نخواهد ماند. به احتمال تاسیسات زیر بنائی مانند برق، پل و جاده ها، پایانه های نفتی و مراکز نیروی انتظامی هدف بعدی خواهند بود. شرایط برای تجزیه ایران با گستردگی بی قانونی در داخل، فراهم می شود. گذیدار (2) دادن امتیاز و نازکشی است به امید خرید وقت. همان طور که بارها ثابت شده و برجام یکی از موارد است، هرنوع امتیازدهی ناشی از ضعف، به درستی موقعیت آسیب پذیری آن کشور را روشن می کند. سیاست کشور نبایستی برپایه های خود بزرگ بینی بنا شود بلکه بایستی با درک توان کشور، برپایه واقعیت تعیین گردند. خود بزرگ بینی و توان خود را بییش از واقعیت برآورد کردن، هر رژیم و کشوری را در بن بست قرار می دهد. اگر نظام اسلامی نتوانست این اصل روشن را در رابطه با "صدور انقلاب" و تلاش در راه به دست آوردن جنگ افزار هسته ای درک کند، دلیلی ندارد که دیگران نیز از درک آن عاجز هستند. از این رو عقب نشینی بی منطقان در جهان، اشتهای دیگران را تحریک خواهد کرد. واکنش منفی و شدید ملت در برابر امتیازدهی به ویژه در برابر قدرت هائی که به طور تاریخی در موازنه قوا فرودست بوده اند، عامل تعیین کننده دیگری ست که باید در نظر گرفته شود. حال اگر ملت رژیم را مقصر تحقیر خارجی تشخیص دهد، راه نجاتی برای آنان نخواهد ماند. از این رو، گذیدار نخست یعنی جنگ فراگیر با تمام مصیبتی که به بار خواهد آورد، گرایش رژیم می باشد.
چه باید کرد؟ زمان توافق و به سخن گفتن بسر رسیده است. هیچ کشوری در جهان به سخنان نظام اسلامی و تعهدهای آن اطمینانی ندارد. شاید و بازهم شاید، تنها دگرگونی اساسی در داخل کشور که بدون چون و چرا ثابت کند که نظام اسلامی از قدرت برکنار شده و رژیمی با هواداری از جانب ملت به قدرت رسیده، بتواند ایران را نجات دهد. باید برای تمامی قدرت های خارجی روشن شود که دگرگونی در داخل کشور، واقعی و از حمایت ملت برخوردار است. همزمان با تحولات در رابطه با منطقه، در داخل ایران بی سامانی، تضاد اجتماعی، فساد و جاسوسی رو به افزایش است. آمادگی جامعه ایران برای انفجار از داخل توسط همه در داخل و خارج کشور دانسته است. شاید هم قدرت های خارجی به امید دگرگونی اساسی از داخل کشور، تا مدتی در برنامه های ایران ویران کننده خود، دست نگاهدارند. اگر از ایران پیام روشن و صریح دال بر برکناری نظام اسلامی بگوش رسد، می توان امیدوار بود که ایران شاید بتواند نجات یابد. هیچیک از گروه های وفادار به نظام اسلامی از موقعیتی که بتواند چنین پیامی را به جهان به رسانند برخوردار نیستند. البته بخش هائی از هئیت حاکمه می توانند به ناجیان ایران پیوسته و از این رو تا اندازه ای از خشونت های پرهیز ناپذیر و قابل انتظار در دوران گذار بکاهند.
----------------------------------
۱ - تهدیدهای توخالی نظام اسلامی که برنامه هسته ای را از نو آغاذ می کنیم، با در نظر گرفتن نابودی کامل آنان دیگر خریداری حتا برای نادانان هوادار خود نیز ندارد. مدت هاست که نظام اسلامی دیگر لاف پیش رفت های موشکی را کنار گذارده.
۲ - "رهبر" نظام که با کودتا و "بصیرت" از ریاست جمهوری احمدی نژاد در سال 88 هواداری کرد، در پیام نوروزی از وجود آزادی کامل بیان در ایران سخن راند. احمدی نژاد در بیانیه بیست و سوم مارس خود در مفهوم او را به دروغ گوئی متهم کرد. شایع شده که شهردار تهران براثر تهدید اطلاعات سپاه، استعفا داده است. قدرت در ایران پخش شده و در تصرف افراد و گروه های گوناگون بدون روشن بود مرزهای هریک، در آمده است.
۳ - شوربختانه در سیاست خارجی، نمی توان پرونده ایران را از پرونده رژیم اسلامی جداکرد.
۴ - رادیو فردا 23 مارس 2018
۵ - ترکیه اعلان کرده که در سنجار پاکسازی گروه های مخالف خود را در حالی آغاذ کرده که این منطقه در کنترل دولت عراق می باشد.
۶ - برای هر قدرت خارجی نخستین شرط بدام اندازی برای جاسوس از میان افراد و گروه هائی ست که اعتقادی به وطن و حفظ آن ندارند. اسلام به سرزمین معتقد نیست. شرط دوم که فساد باشد، در نظام اسلامی با کمبود نامزد مناسب روبرو نیست. نفس آخوند، می تواند شایسته ترین داوطلب جاسوسی باشد.