مائده صداقت، دانشجوي دکتري مدیریت منابع انسانی
پژوه مفهوم، فرایند و دیدگاه
با درنظرداشتن آینده نگري به عنوان یک ویژگی انسان، آلفرد نورث وایتهد آن را به عنوان "توانایی دیدن از میان سردرگمی آشکار، شناسایی تحولات قبل از تبدیل شدن آنها به روند، دیدن الگوها قبل از ظهور آنها، و درك ویژگی هاي مربوط به جریان هاي اجتماعی که به احتمال زیاد جهت حوادث آینده را شکل می دهند" تعریف کرده است. آینده نگري استراتژیک اغلب به عنوان یک کارکرد و شایستگی مدیریتی بیان شده است که سازمان را قادر می سازد تا فراتر از مرزهاي ایجاد شده نفوذ کند و از فرصت هایی که توسط دیگران نادیده گرفته می شود بهره گیرد. روربک و شوارتس ( 2013 ) آینده نگري استراتژیک را به عنوان توانایی اجراي اقدامات مهم ترسیم کرده اند که منعکس کننده تصمیم گیري هاي مهم؛ تشخیص، درك و تفسیر سیگنال هاي ضعیف و استنباط جریانات اقداماتی است. آینده نگري استراتژیک سازمان را در یک حالت آمادگی قرار می دهد، چشم اندازش را براي بررسی روندهاي اجتماعی و فناوري در حال ظهور به شیوه اي توسعه می دهد که منجر به نوآوري هاي پاسخگو به محیط کسب و کار به سرعت در حال تغییر می گردد. پس سازمان ها چگونه می توانند آینده نگري استراتژیک را ترویج دهند؟ در یک چارچوب سازماندهی مداخله اي و عقلانیت علمی، روش هاي گوناگون مانند تفکر سناریو، بازي جنگ کسب و کار (شوارتز، 2009 ) و اقدامات برنامه ریزي سناریو توسعه یافته اند (توسط دانشمندان و دست اندرکاران آینده نگري ترویج داده شده اند) تا به سازمان در افزایش سودمندي آینده نگري کمک کنند. با پشتیبانی مجموعه اي از روش ها و فرآیندهاي تعاملی، هر کدام شامل اقدامات گسسته متوالی و مراحل تجویزي، اقدامات آینده نگري آیین سالانه اي را در بسیاري از سازمان ها نمایش می دهد. با این حال، ماهیت اپیزودیک و خطی خود آنها موجب می گردد تا آنها در ظاهر شناختی و فوق العاده منطقی به نظر برسند. علاوه بر این، سطح مشارکت کارکنان در این اقدامات نامشخص است بنابراین مدیران به عنوان تصمیم گیرندگان غالبا به عنوان قهرمانان برجسته و رویایی، منبع آینده نگري سازمانی هستند .براي بررسی عوارض ناشی از نسبت دادن آینده نگري سازمانی صرفا به مدیران، آینده نگري استراتژیک در قالب استراتژي اغلب به عنوان یک قابلیت توزیع شده اي مفهوم سازي می شود که سازمان را به تولید دانش معنی دار، آینده گرا قادر می سازد. این تغییر در نامیدن و نظریه پردازي آینده نگري استراتژیک، مدیران میانی و گاهی اوقات، کارکنان عادي را به عنوان افرادي که اقدامات و اعمال شان ممکن است سودمندي آینده نگري سازمانی را تحت تاثیر قرار دهد در اولویت قرار می دهد. پیشرفت هاي اخیر در ادبیات آینده نگري با توجه به نظریه پردازي آینده نگري استراتژیک به عنوان یک اقدام اجتماعی، حاکی از ارتباط میان سازماندهی روزانه فعالیت و تعاملات خرد فعالان سازمانی جهت درك آینده نگري استراتژیک است . با تاکید بر اقدام به عنوان نقطه پدیدار شدن آینده نگري استراتژیک، این جریان از مطالعات، هستی شناختی آینده نگري را مفهومی انعطاف پذیر دانسته که به طور دائمی در حال به رسمیت شناخته شدن است که موقتی بودن ذاتی سازماندهی، اغلب گذشته حال، و آینده را به عنوان استمراري غیرقابل تفکیک می داند .در این راستا، آنها در تلاشند تا نوظهوري، بداهه بودن و پتانسیل براي تغییر ناشی از اقدامات جمعی براي آینده نگري را ترویج دهند. در حالی که چشم انداز اقدام ایده هاي قانع کننده و مفید ارائه می دهد، اما این امر با چالش روش شناسی، نقشه برداري و تفسیر ساختار غایت شناختی بالقوه اقدامات گذشته هنجاري و آینده نگري حال حاضر مواجه است .جدول 1 خلاصه اي از حوزه هاي اصلی تفاوت بین این دو رویکرد به منظور ترویج آینده نگري استراتژیک ارائه می دهد. جهت پیشبرد پژوهش هاي آینده نگري، به خصوص رویکرد اقدام که در یک مرحله پیش از پارادایمی باقی مانده است، رویکرد رابطه اي بر تاثیر روابط مسلم و سازماندهی توافقات در ترویج آینده نگري استراتژیک تاکید دارد .بنابراین، ظهور آینده نگري استراتژیک نه تنها بر سازماندهی اقدامات، بلکه بر اقدامات رابطه اي ناشی از روابط متقابل و تعامل اعضاي سازمان در اقدامات مشخص شده شان متکی است .تجارب به دست آمده از طریق تعاملات و انعطافات می تواند حاکی از پاسخگویی منطقی آینده نگري استراتژیک در سازمان باشد .در ادامه، به رویکرد رابطه اي در آینده نگري استراتژیک و منطق نهفته در آن پرداخته می شود.
رویکرد رابطه اي به آینده نگري استراتژیک
این مفهوم که تمامی کنش هاي اجتماعی در زمینه هاي رابطه اي رخ می دهد به ظهور رابطه گرایی به عنوان یک دیدگاه متا نظري در نظریه پردازي روابط ناهمگون در سازمان منجر شده است که بر نفوذ شان در مورد چگونگی سازماندهی کار تمرکز دارد. « چرخش » ، با توسعه مفهومی آن که ریشه در روانشناسی فرهنگی دارد معاصر به سمت رابطه گرایی مبتنی بر نظریه میدانی است و با تجزیه و تحلیل دیالکتیکی اندیشه و عمل ارتباط دارد .این امر پیکربندي ناهمگن روابط و شیوه هاي بررسی ارتباطات بین ساختارهاي اجتماعی و روابط مرتبط سازمانی در حال حاضر را به عنوان یک چارچوب روش شناسی برتر می داند که بر روابط و فعالیتی که توسط آن افراد و نهادهاي سازمانی به عنوان مظاهر جنبش پنهان، و یا زمینه ارتباطات درك می شوند که همچنین مجزا از مجموع جمعی از اجزا است. با استخراج معنا از روابط و تعاملات، رابطه گرایی می تواند درك ما از نظریه و شیوه آینده نگري استراتژیک را با ارائه یک روش باز - پویا براي ظهور آینده نگري استراتژیک غنی سازد. به تبعیت از دوژوونل( 1967 ) و شوارتز ( 2007 )، که آینده نگري را به عنوان یک نتیجه رفتاري قالب بندي کردند، آینده نگري استراتژیک به عنوان یک محصولی از فعالیت هاي انسانی سازمان، متشکل از سازماندهی، گوناگونی فضایی اقدامات مفهوم سازي شده است که به زندگی اجتماعی نفوذ کرده است. آینده نگري استراتژیک می تواند به عنوان یک عمل اجتماعی در نظر گرفته شودکه ظهورش در جریانی ثابت است، در کار روزانه یک گروه از فعالین با صلاحیت به عنوان تحقق یک فرایند مداوم مناسب نقش دارد. این دیدگاه، تعبیه انفرداي در یک مجموعه از اقدامات را به رسمیت می شناسد، که بینشی مهم در روابط و تعاملات درونش ارائه می دهد و بیان می دارد که چگونه این امر اقدامات آینده نگري را توانمند و یا محدود می سازد. آینده نگري استراتژیک به عنوان پیکر بندي مجدد و خلاقانه پتانسیل هاي گذشته و حال به درون منابع و نتایج مولد در آینده تعریف می گردد که با بهره گیري از تعدد سازماندهی روابط و تعاملات در عمل ممکن می شود. در نظریه پردازي آینده نگري استراتژیک، ضروري است که مجددا سمت و سوي توجهات از فرد یا مجموعه اي از افراد به روابط و تعاملات اجتماعی آنها که با هم زندگی اجتماعی خود را تعریف می کنند، تغییر یابد. از این رو، در مبحث پیدایش آینده نگري استراتژیک، تأکید بر روي" تناسب اقدامات مبتنی بر الگو است که از چنین تعاملاتی در حال پدیدار شدن است به جاي آنکه از خرده فعالیت هاي نمایندگان انفرادي نشات گیرد. در حقیقت سامرز ( 1998 ) آن را "فرآیندهاي رابطه اي بین و میان نهادها " می نامد.