فرهنگ آيندهنگري را تقويت کنيم
اگر عضو یکی از شبکههای زیر هستید میتوانید این مطلب را به شبکهی خود ارسال کنید:
[19 May 2016]
[ مصطفي عابدي]
آيا تاکنون به اين نکته توجه کردهايم که اگر گمان کنيم مسايل و مشکلات پيش روي ما چنان ابعاد گسترده و عميقي دارد که قادر به حل آنها نخواهيم بود، در اين صورت واکنش ما در برابر اين واقعيت چه خواهد شد؟ وقتي که ما در راه خود با يک مشکل مواجه شويم چه ميکنيم؟ يک واکنش احتمالي، پا پس کشيدن و عقبنشيني است. يک واکنش ديگر، کوشش براي برداشتن مشکل از سر راه خودمان است. يک شيوه ديگر نيز، توقف و انفعال به اميد حل خودبهخودي مشکل است، يا اميد بستن به اينکه؛ «دستي از غيب برون آيد و کاري بکند». نگاه به بيرون نتيجه اين شيوه است. يک واکنش نيز دور زدن و ناديده گرفتن مشکل است. شيوه واکنش ما به روانشناسي شخصي هرکدام از ما مربوط ميشود، ضمن اينکه به شدت متاثر از تجارب پيشين ما و نيز ابعاد مشکل پيشروست. براي مثال اگر در جاده کوهستاني مواجه با ريزش کوه شويم، و مقدار سنگها کوچک و اندک باشد، خودمان جاده را باز خواهيم کرد. اگر زياد و سنگين باشد، منتظر کمک مينشينيم، اگر بسته شدن جاده اساسي باشد، از همان راه که آمدهايم برميگرديم، و شايد هم آنجا بنشينيم، به اميد آنکه فرجي حاصل و راه باز شود.
مسألهاي که امروز با آن درگير هستيم، تعداد زياد مشکلات پيشروي جامعه ايران براي گذر کردن از مرحله فعلي است. برخي از اين مشکلات چنان بزرگ و غيرقابل حل به نظر ميرسند که اصولاً فکر کردن درباره آنها را نيز اتلاف وقت ميدانيم. نه ميتوانيم راه آمده را برگرديم و نه ميتوانيم مشکل را دور بزنيم، فقط منتظر سررسيد آن هستيم. دو نمونه آن موضوع زلزله احتمالي تهران و بحران پيش روي سالمندي در کشور است. اين دو مورد را فقط برحسب نمونه، مورد بحث قرار ميدهيم، چرا که در روزهاي اخير درباره آنها بحث شده است.
پديده سالمندي به حادترين شکل آن در دهههاي آينده خود را نشان خواهد داد. ولي ما چه اقدامي براي مواجهه با اين پديده کردهايم؟ حداکثر کاري که شده، کوشش براي رشد جمعيت است، آن هم کوششي که چندان موثر نخواهد بود، زيرا مبتني بر شناخت عوامل موثر بر زاد و ولد نيست ضمن اينکه در مرحله فعلي هيچ ربطي به مسأله سالمندي و پيري ندارد. ولي ساير اقدامات ما نهتنها کمکي به حل اين مسأله نميکند، بلکه آن را تشديد هم ميکند. يک نمونه کوچک آن، وضعيت بيمههاي بازنشستگي و درماني است که با ادامه روند کنوني، حتي قادر به تأمين نيازهاي سالمندان موجود نيست. سالمنداني که تعدادشان هنوز زياد نيست، ضمن آنکه تحت حمايت فرزندانشان هستند، در حالي که در آينده نه چندان دور، نهتنها تعداد آنان به صورت تصاعدي بيشتر ميشود، بلکه تنهاتر و بدون حاميان خانوادگي نيز خواهند شد. به لحاظ آموزهها و آموزشهاي رواني و ايجاد نهادهاي اجتماعي نيز آمادگي مواجهه با اين معضل را در آينده نخواهيم داشت و وقتي به فکر حل آن خواهيم افتاد که عملاً دستمان براي حل بسيار بسته است. مثل بيمار سرطاني که وقتي براي معالجه و برداشتن غده اقدام ميکند که عملاً دير شده باشد.
قضيه زلزله تهران نيز کمابيش همين است، هرازگاهي و بهويژه وقتي يک زلزله شديد در جهان يا ايران بيايد همه نگران ميشويم. مثل آن حکايت قرآني است که وقتي کشتي افراد در دريا دچار طوفان ميشود به ياد خدا ميافتند و از او کمک ميخواهند و هنگامي که به ساحل ميرسند، همه چيز را فراموش ميکنند. ما نيز کمابيش در همين وضع هستيم. طي سه دهه اخير، حداقل ١٠ بار و بيشتر مسأله زلزله تهران بهطور جدي مطرح شده و دوباره فراموش کردهايم، و کسي هم نگفت و نپرسيد پس اقدامات لازم براي مقابله با آنها کي انجام شد و چرا انجام نشد؟
پرسش اين است که چرا چنين هستيم؟ بهطور قطع پاسخهاي گوناگوني براي توضيح اين رفتار وجود دارد، که هرکدام از يک منظر درست هستند، ولي همه اين پاسخها را ميتوان در ذيل عنوان فقدان فرهنگ يا قدرت آيندهنگري خلاصه کرد. ما جامعه آيندهنگري نيستيم. جامعه آيندهنگر مترادف با داشتن يک فرهنگ پويا و شهرونداني خلاق و کارآفرين و حتي جاهطلب است. اعتمادبهنفس کافي دارند و گمان ميکنند که متغيرهاي زندگي و جامعه را ميتوانند تحت کنترل خود درآورند. آينده براي آنان موهوم نيست، نگاه به آينده تعيينکننده زندگي امروز آنان است. آنان براي فتح و کنترل آينده زندگي ميکنند. مسايل آينده مسايل امروز آنان است، و تنها از طريق حل مشکلات آينده است که ميتوانند امروز خود را بسازند. جهتگيري آنان چون به آينده معطوف است، فراز و نشيبهاي رفتاري آنان نيز کمتر است. افراد آيندهنگر معتقدند که در پرتو حل مسايل آينده است که امروزِ آنان هم درست و روبهراه خواهد شد. بنابراين اگر جهتگيري علمي، اجتماعي و سياسي خود را معطوف به آينده، اعم از ميانمدت يا بلندمدت کنيم، در اين صورت نگاه ما به مسايل امروز نيز تغيير خواهد کرد و اولويتهاي آنها نيز فرق خواهد کرد. در چنين شرايطي زلزله تهران، سالمندي، مذاکرات هستهاي، مسأله انرژي و آب، مشکلات زيست محيطي و... براي ما رنگ و بوي ديگري پيدا خواهد کرد.
مطلبهای دیگر از همین نویسنده در سایت آیندهنگری: