فقر آموزشي: ريشهها و پيامدها
اگر عضو یکی از شبکههای زیر هستید میتوانید این مطلب را به شبکهی خود ارسال کنید:
[01 Feb 2016]
[ علی دینیترکمانی]
علی دینیترکمانی.استادیار مؤسسه مطالعات و پژوهشهای بازرگانی
اولین پیامد مهم کوتاهمدت فقر آموزشی، افزایش احتمال وقوع انواع ناهنجاریها و جرائم اجتماعی است؛ رشد جرائم اجتماعی و نیز رشد تکدیگری رابطه مستقیمی با فقر آموزشی دارد. دومین پیامد نیز تضعیف پایه اساسی تحولات توسعهای بلندمدت یعنی «سرمایه انسانی» است.
ابعاد مختلف فقر آموزشي
اولين جنبه از فقر آموزشي كه در بدو امر به نظر ميرسد، ترك تحصيل از مدرسه در سن تحصيل و آموزش است. بر مبناي اين شاخص، فقر آموزشي در جامعه ما عميق است. بيش از يك ميليون كودك در رده سني شش تا ١٣ و دوميليونو ٢٠٠ هزار كودك و نوجوان در رده سني ١٤ تا ١٨ ترك تحصيل كردهاند كه درمجموع ميشود سهميليونو ٢٠٠ هزار نفر. اين تقريبا ٢٠ درصد از كل جامعه آماري موردنظر است كه در مقاطع مختلف ترك تحصيل كردهاند.
دومين جنبه از فقر آموزشي، مرتبط با كيفيت ضعيف آموزش است. درصد زیاد ديگري كه ترك تحصيل نميكنند به دليل نبود زيرساختهاي آموزشي مناسب، با فقر آموزشي مواجه ميشوند. اتفاقاتی كه در مكانهايي مانند شينآباد كردستان يا آن روستايي كه انگشتان كودكان لاي ابزار عهد عتيق مورداستفاده براي عبور از رودخانه قطع شد، مصاديقي از كمبود شديد امكانات آموزشي در برخي از مناطق كشور است. تحصيل و آموزش در چنين شرايطي هم براي كودكان سخت است و هم براي آموزگاران.
سومين جنبه فقر آموزشي، مرتبط با محتواي نظام آموزشي است. نظام آموزشي ما به كودكان چه ميآموزد؟ آنچه به كودكان آموخته نميشود حقوق شهروندي و لزوم رعايت آن است. آنچه آموخته نميشود كار گروهي و تمرين مداراكردن با هم است. در مهدكودكهاي ژاپن ٩ صندلي ميگذارند و به بچهها ميگويند اگر كسي بدون صندلي بماند همه بازنده هستيد. بچهها بهگونهاي روي صندليها مينشينند كه همه، جا بگيرند. بعد يك صندلي كم کرده و همان حرف را ميزنند. بازي ادامه پيدا ميكند تا جايي كه چهار يا پنج صندلي باقي ميماند و بچهها ناچار ميشوند كه به هر صورتي شده گروهي بر روي صندليها بنشينند. ما چه ميكنيم؟ ٩صندلي ميگذاريم و به ١٠ كودك ميگوييم اگر كسي جا پيدا نكند بازنده است. بازي كه شروع ميشود همه با حداكثر تلاش سعي ميكنند فقط جايي براي خود پيدا كنند. نتيجه، تقويت فردگرايي افراطي و تضعيف كار گروهي است. نظام آموزشي ما نهتنها حقوق شهروندي و كار گروهي را آموزش نميدهد بلكه تاجاييكه ميتواند استرس و اضطراب و دلشوره نيز چه براي دانشآموزان و چه براي والدين آنان توليد ميكند. همینطور کنترلهای بيشازاندازه موجب شده كه كودكان و نوجوانان احساس شادی و فرحبخشي از حضور در مدرسه نداشته باشند. فشار درسي براي كسب نمرههاي بالاتر و آمادگي بيشتر براي ورود به كنكور كه از ابتداي دوره راهنمايي شروع ميشود مدرسه را براي کودکان به قفس تبديل ميكند.
چهارمين جنبه فقر آموزشي را ميتوان بر مبناي رابطه ابزاري نظام اداري آموزشوپرورش با دبيران و معلمان تعريف كرد. وقتي اين رابطه صحيح نيست و با آموزگاران و دبيران بهعنوان پيچ و مهره برخورد ميشود، آنان انگيزه لازم براي تأمين محيط مناسب و انتقال قوي مطالب را نخواهند داشت. خودشان نيز احساس خواهند كرد كه در شرايط نامناسبي مشغول فعاليت هستند. چندي پيش براي يكي از آشنايان ما كه از دبيران بسيار خوب مدارس تهران هستند اتفاقي افتاد و كمرشان آسيب ديد. پزشك معالج گفته بود نياز به يك استراحت مطلق چهارماهه داريد درغیراینصورت احتمال قطع نخاع و فلجشدن وجود دارد. وي براي گرفتن مرخصي استعلاجي پيش پزشك آموزشوپرورش رفته بود. پزشك با ديدن عكسها گفته بود به شش ماه استراحت مطلق نياز داريد درغیراینصورت دچار مشکل جدی خواهيد شد. وي درخواست ميكند كه اين گواهي را در نامهاي به اداره آموزشوپرورش منطقه اعلام كند. پزشك ميپرسد دبير هستید؟ و وقتي پاسخ مثبت میشنود امتناع ميكند و ميگويد بهجاي مرخصي استعلاجي ششماهه، بهتر است عمل كنيد و بعد از دو هفته سر كلاس بازگرديد و در برابر چرايي چنين تجويزي ميگويد مرخصي استعلاجي ششماهه براي آموزشوپرورش بار مالي دارد. دبيري كه ميتواند با مرخصي ششماهه بهبود پيدا كند بايد تن به عملي تقريبا خطرناك دهد تا براي آموزشوپرورش مشكل مالي پيش نيايد. با اين نگاه ابزاري به نيروي کار، چگونه ميتوان نظام آموزشي خوبي داشت كه ماحصل آن غناي آموزش و ارتقاي كرامت آدمي باشد؟
جنبه پنجم فقر آموزشي مرتبط با فرار مغزهاست. مطالعات مختلف انجامشده، نشان ميدهد كه متوسط ضريب هوشي در جامعه ما كاهش يافته است؛ بايد نيز چنين باشد. چراكه وقتي افراد باهوشتر مهاجرت کرده و در كشورهاي ديگر زندگي خود را ادامه ميدهند، تأثير مثبتي را كه ميتوانند در بازتوليد كودكان باهوشتر بگذارند نيز با خود ميبرند. چنين خروجي بر متوسط ضريب هوشي جامعه اثر منفي خارجي دارد. فرار مغزها موجب غربالگري اجتماعي در جهت منفي ميشود.
علل فقر آموزشی
اين موارد در اصل اجزاي مختلف مرتبط به هم هستند که كل واحدي را تشكيل ميدهند. اين كل واحد، در چارچوب رويكرد توسعهاي بنده، همانا حكمراني ضعيف و ناكارآمدي دولت است. اين حكمراني ضعيف، خود را به اشكال مختلفي بازتاب ميدهد. ضعف مديريت نيروي انساني يكي از جنبههاي آن است؛ توزيع نامناسب جغرافيايي امكانات زندگي در سطح كشور جنبه ديگر آن است؛ نبود انطباق با شرايط روز و درنتيجه اعمال كنترلهاي بیشازاندازه در مدارس و بهنوعي فراريدادن دانشآموزان جنبه ديگر آن است؛ رابطه نابرابر قدرت ميان نهادهاي ذيربط با آموزشوپرورش و ساير دستگاهها، جنبه ديگر آن است كه موجب تخصيص كم منابع به فصل آموزشوپرورش در بودجه ميشود؛ رابطه نابرابر ميان مناطق مختلف كشور در جذب منابع تخصيصيافته نيز جنبه ديگر آن است كه موجب محروميت عميق استانهايي مانند سیستانوبلوچستان، كهگیلويهوبويراحمد، ايلام و ... ميشود؛ استفادهنکردن از سرآمدان جامعه در حوزههای مختلف ازجمله ادبيات، روانشناسي، جامعهشناسي، پزشكي، ورزشي و غيره در تدوين مطالب درسی و نظام آموزشي جنبه ديگر آن است؛ بيتوجهي به نخبگان و فرار مغزها نيز جنبه ديگري از اين كل واحد است. اگر اين كل يعني نظام حكمراني اصلاح شود دراينصورت نظام آموزشي از تمام زوايايي كه عرض کردم بهبود پيدا کرده و كژكاركرديهايش اصلاح ميشود.
پیامدهای فقر آموزشی
پيامدهاي آنچه بهعنوان فقر آموزشي از زواياي مختلف تعريف كردم چيست؟ اولين پيامد مهم كوتاهمدت آن، افزايش احتمال ابتلای افراد به جرائم اجتماعي است؛ جرائم اجتماعي و تكديگري رابطه مستقيمي با فقر آموزشي دارد. دومين پيامد مهم آن تضعيف پايه اساسي تحولات توسعهاي بلندمدت يعني سرمايه انساني است. تحولات فناورانه، منبع اصلي پايدارسازي رشد و توسعه در بلندمدت است. عامل اصلي تحولات فناورانه نيز سرمايه انساني است، سرمايه انساني قوي فقط مرتبط با تحصيلات عالي نيست، بلكه بخش مهمي از آن در دوران كودكي و نوجواني شكل ميگيرد. اگر نظام آموزشي پيش از دانشگاه توانايي شخصيتسازي قوي را نداشته باشد، اثر آموزش در مراحل بعدي افت ميكند. سومين پيامد مهم فقر آموزشی نیز كاهش همبستگي اجتماعي و شكلگيري نيروهاي گريزازمركز در مناطق پيراموني و حاشيهاي كشور است. فقر آموزشي شديد بهويژه بر مبناي شاخص امكانات آموزشي به معناي نبود عدالت اجتماعي است. نبود عدالت اجتماعي نيز به تعبير فيلسوف سياسي بزرگ، جان راولز، به معناي نبود فضيلت اخلاقي در عرصه نظام اجتماعي است. در چنين شرايطي، بخشي از جامعه احساس مطلوبي از حضور در جامعه نخواهند داشت و سوداي خروج از آن را در سر خواهند پرورد. از اينجا ميتوانم آخرين پيامد مهم فقر آموزشي را كاهش همبستگي اجتماعي و تضعیف سرمايه اجتماعي ذكر كنم كه بر رشد اقتصادي تأثير منفي ميگذارد و مانع پايدارسازي فرايند توسعه ميشود.
راهكارها
راهكار اساسي اول از این قرار است: اصلاح و ارتقاي نظام حکمرانی بر مبناي اين شعار راهبردي كه «جهاني فكر كن و ملي عمل كن». ما بايد الزامات زندگي در دنياي مدرن را بهخوبي درك کرده و بر مبناي آن قواعد نهادي رسمي جامعه را سامان دهيم. دراينصورت، هم محيط شادتر و مناسبتري براي دانشآموزان فراهم ميشود، هم محتواي دروس در جهت مثبت تغيير پيدا ميكند و هم با توجه خاص به اصل شایستهسالاري و تخصصگرايي به نيروهاي كيفي انگيزه بيشتري برای خدمتگزاري به دانشآموزان داده ميشود، همينطور با چنين توجهي از شايستهترين نيروها در تدوين نظام آموزشي استفاده و از مهاجرت آنان جلوگيري ميگردد.
راهكار اساسي دوم این است که رابطه قدرت، چه ميان نهادهاي مرتبط با آموزشوپرورش و ساير دستگاهها و چه ميان مناطق محروم و كلانشهرها، بايد اصلاح شود تا سهم بيشتري از بودجه به فصل آموزشوپرورش و مناطق محروم اختصاص يابد.
و راهكار اساسي سوم این است: ميداندادن بيشتر به نهادهاي غيردولتي که بهعنوان حلقه واسط ميان دولت و مردم هستند. تقويت و رشد اين نهادها به معناي تأمين منابع مالي موردنياز براي زيرساختسازي در مناطق محروم است. درعينحال، بهمعناي شكلدادن به سازوكار اعتراضي مناسبي براي انعكاس صداي دانشآموزان و دبيران نزد مسئولان ذيربط است. نهادهاي غيردولتي در اصل ميتوانند در مقام نيروي فشارِ سازنده و متوازنكننده برای اصلاح كژكاركرديهاي دروني نظام آموزشي عمل كنند.
مطلبهای دیگر از همین نویسنده در سایت آیندهنگری: