راه یک طرفه سپاه
اگر عضو یکی از شبکههای زیر هستید میتوانید این مطلب را به شبکهی خود ارسال کنید:
[14 Nov 2015]
[ فرهاد یزدی]
سیزدهم نوامبر 2015
در اخبار روز 12 ماه نوامبر دو گفته جلب نظر می کند: نخست رئیس جمهور اعلان می کند که برای ما در سوریه شخص مهم نیست و دوم معاون نخست او از هدر رفتن 950 میلیارد دلار درآمد نفت در دوره ریاست جمهوری احمد نژاد خبر می دهد. در نگاه اول بنظر می رسد که این دو گفته ربطی بهم ندارند. اما هردو، از شدت گرفتن مبارزه قدرت در درون رژیم حکایت می کند.
تاکنون سیاست اعلان شده رژیم حمایت بدون چون و چرا از شخص بشار در سوریه بود. در حالی که هیچگاه منطق این حمایت حتا از نقطه نظر منافع رژیم، نیز درک نگردید. باید یادآوری گردد که سیاست عربی نظام اسلامی از سال ها پیش وسیله ی آخوندهای سپاه منصوب رهبر در راه ایجاد کمربند شیعی، تعیین می گردید. تغییر نظر روسیه و به فوریت، گردش 180 درجه ای رژیم از حمایت از شخص بشار اسد، می تواند اشاره به تحولی مهم کند. گروه عملگرا در داخل کانون تصمیم گیری که در برگیرنده بخش بزرگی از سپاه نیز می باشد، بنظر می رسد که بالاخره قادر گردیده اصل حمایت تا آخر از اسد را کنار گذارده و بنوعی توافق بدون رسیدن 100% بهدف ها، رضایت دهد. چنین برداشتی بنوبه خود اشاره بر درک و قبول دو تحول در سوریه می کند: 1- پیروزی اسد بمعنای حکومت دوباره او بر سراسر آنچه که سوریه نامیده می شد، انجام پذیر نیست. حتا وزارت خارجه نظام، احترام به رای اکثریت که معنای بجز حکومت اکثریت سنی ندارد، به طور علنی پذیرفته است. در این مورد به احتمال، گروه عمل گرا ادامه دخالت مستقیم ایران در جنگ داخلی سوریه را، در درازمدت بسود خود و متحدین شیعه در عراق و سوریه، برآورد نمی کنند. 2 - روسیه و نظام اسلامی با درک نکته بالا، خواستار حفظ دستکم بخشی از امتیازات خود در آن سرزمین می باشند که با تجزیه آن سرزمین به دو بخش می تواند حاصل گردد. به سخن دیگر حفظ هر امتیاز بهتر است تا هیچ چیز. حتا می توان این منطق را یک گام نیز پیش تر برد و آن قبول واقعیت تجزیه عراق به سه بخش می باشد که تعیین مرزهای آن، به ویژه در نقاط نفت خیر، رقابت اقلیم کردستان، ایران، ترکیه و عرب ها را تشدید خواهد کرد. امکان پیوستن سنی نشینان مستقر در سوریه و عراق بایکدیگر نیز وجود دارد که با تسخیر نفت موصل وسیله ی سنی ها، عملی تر خواهد شد.
داستان کهن رقابت شیعی و سنی که می رفت فراموش گردد (دستکم در ایران، عراق و سوریه)، با ایجاد نظام اسلامی و تلاش در راه ایجاد امپراتوری شیعی، دوباره جان تازه گرفت. پس از سال ها تلاش رویای نظام اسلامی که با دست خود در ایجاد تندروی مذهبی سنی نقش اساسی را ایجاد کرد، می رود که با کابوس اتحاد همه جانبه سنی ها حتا با شرکت مصر نیز، بدل شود. با این واقعیت درک شده، می توان تصور کرد که نشست آینده در وین درباره سوریه، با برخورد کم تری از سوی نظام انجام پذیرد. نظام اسلامی برخلاف گذشته، به طرز حیرت آوری با گردش سریع نقاط ضعف خود را اقرار می کند. در حالی که رهبر نظام دون کیشوت وار، جنگ با آمریکا را اینبار خوشبختانه و بدور از حمله ی نظامی در سطح بسیار کوچک تر "نفوذ" ادامه می دهد، دیگر سرآمدن رژیم تنها با یک پوزش امکان برقراری روابط سیاسی را نیز مطرح کرده اند که پاسخ صریحی است به گروه تندرو و حامیان سپاهی آنان. روابط با آمریکا که می بایستی محدود به توافق هسته ای باشد، اکنون روشن شده که از مدت ها پیش و با شرکت "مشاور بین المللی رهبر"، مساله سوریه و برنامه مشارکت مستقیم نظام اسلامی در جنگ داخلی آن سرزمین را نیز در بر می گرفت. این مذاکرات که مشابه آن در فرآیند توافق هسته ای نیز انجام شد، ما را به این نتیجه می رساند که مساله ی عراق، عربستان، لبنان، نفت، امنیت عربستان و خلیج فارس و بسیاری از مطالب دیگر نیز، مورد مذاکره قرار گرفته باشد. تمامی این تحولات نمی توانست انجام گردد اگر موافقت سپاه، و یا دستکم آگاهی کامل آنان ندست نیامده بود. گروه تندرو که خود قادر به انجام چنین اعمالی به طور آشکار نبود، یا با این گام ها موافق است و یا بخاطر ناتوانی، چاره ای برای جلوگیری ندارد.
خبر دیگر، که اقرار به درآمد $950,000,000,000 از محل نفت و هدر دادن آن بهر نوع در دوران ریاست جمهوری احمدی نژاد می باشد، ابعاد "بی بصریتی" رهبر نظام و همراهان تندروی او در سپاه را روشن می کند. اصرار رهبر برای حفظ احمدی نژاد که ریشه ای در نظام ندوانده بود، به کودتای سال 88 انجامید. می توان تصور کرد که اگر پایداری ملت در خیابان ها همراه با تظاهرات میلیونی و آنهم در مدتی دراز نبود، ابعاد کودتا بسیار گستردتر و وحشتناک تر می شد. بدون تردید سطح جنایت، ترور، اعدام و دستگیری بسیار بزرگ تر می بود که بخش بزرگی از عملگراهای رژیم را نیز در بر می گرفت. تظاهرات عظیم ملت نه تنها اعتماد بنفس گروه تندرو را بشدت لرزاند بلکه همزمان عدم توانایی آنان برای بسیج همگانی سپاه و نیروی انتظامی را روشن کرد. در حالی که حمله خارجی فوری بر ایران سایه افکنده بود و ملت خواستار از میان برداشتن کانون قدرت مرکزی در آن شرایط نبودند، با این وجود چندین ماه بدرازا کشید تا توانستند بتدریج آرامش شکننده را برقرار کنند. نمایش قدرت ملت در آن روز، بدون تردید سرنوشت جانشین آینده دستچین رهبر و انتخابات چهار سال بعد را نیز رقم زد. اگر آن تظاهرات که نمایش زنده بودن ملت بود، در نمی گرفت، سرنوشت ایران از آنچه که هست حتا بیش تر اسفناک می بود. توان تاثیر گذاری ملت و ناتوانی نیروهای امنیتی در مقابله با آن، در تظاهرات چندماهه که رنگ سبز بخود گرفت، روشن شد. برای همگان ثابت شد که امکان کودتا در ایران وجود ندارد و ساختار قدرت بسود ملت در حال شکل گیریست.
اکنون پس از گذشت پنج سال از وقایع سال 88 که اوج تلاش گروه تندرو در بازپس گرفتن قدرتی که دوره آن به پایان رسیده بود، گرچه به آهستگی اما با تضمین بیش تر مسالمت آمیز بودن فرآیند خلع ید از نظام اسلامی، به مراحل نهایی خود نزدیک می شود. یک جرقه کوچک بدون انتظار می تواند میلیون ها نفر را به خیابان های کشور، بازگرداند. حتا در میانمار با سطح اقتصادی و فرهنگی پایین تر از ایران، نظامیانی که سال ها قدرت را در دست داشتند، با درک شکست خود در زمینه های توسعه سیاسی، اقتصادی و اجتماعی، بنظر می رسد که آمادگی پذیرش روند جهانی به سوی آزادی را داشته باشند. در حالی که همسایگان مانند تایلند، ویتنام و حتا فلیپین با رشد اقتصادی بالاتری روبرو بودند، میانمار در حال درجا زدن بود و نمی توانست آینده روشن تری را ارایه دهد. نظامیان میانمار قادر بودند که با تکیه بزور، چند صباحی دیگر در مسند قدرت مخرب خود باقی بمانند. بی نتیجه بودن اصرار آنان بر قدرت حتا برای آنان نیز روشن شده بود. همان طور که برای تندروهای سپاه درایران نیز روشن شده است. گذر مسالمت آمیز از دیکتاتوری بسوی آزادی بیش تر با همراهی دستکم بخش بزرگی از هیئت حاکمه، نمونه های برجسته ای داشته است: اسپانیا پس از فرانکو، شیلی در دوره پس از جا افتادگی پینوشه، شوروی در دوره گورباچف و اروپای خاوری در دوران فروپاشی کمونیسم و اکنون میانمار در این راه گام بر می دارد. حال چگونه می توان انتظار داشت که سپاه پاسداران در ایران نخواهد و یا نتواند وظیفه خود را درک و یا انجام دهد. باید برای آن نهاد، آشکار شده باشد که راهی بجز پیوستن به ملت در پیش ندارند. اگر فرآیند گذر از نظام اسلامی همراه با مسالمت و بدون خون ریزِی انجام نگردد، با خنثی بودن رهبر نظام، بار گناه تنها و تنها بر دوش نهاد سپاه پاسداران خواهد بود.
---------------------------------
- حتا می توان تصور کرد که بعدها با این دستاویز که مادلین آلبرایت این پوزش را سال ها پیش انجام داده، نیازی به پوزش خواهی دوباره نیز نباشد.
- احمدی نژاد که بدست رهبر وسیله ی کودتا به قدرت رسید، رفته رفته بخاطر اوهامی که دچار آن بود، بدست و پای رهبر بسیار پیچید و در بی آبرو کردن او نقش بزرگی را بازی کرد.
مطلبهای دیگر از همین نویسنده در سایت آیندهنگری: