قرن كارآفريني زنان
اگر عضو یکی از شبکههای زیر هستید میتوانید این مطلب را به شبکهی خود ارسال کنید:
[23 Jun 2015]
[ ترجمه: محمدعلي آذرينيا]
تحقيقات نشان ميدهد طي يك دههء گذشته بهويژه از سال 2000 تاكنون دو تحول عمده در تجارت و اقتصاد بينالمللي در حال وقوع است. تحول نخست رشد چشمگير و انفجارگونهء زنان كارآفرين و تحول دوم رشد حجم تجارت بينالمللي است. اين دو تحول در كنار هم باعث ارتقاي سطح اقتصادي زنان و در مجموع رشد چشمگير اقتصادي بسياري از كشورهاي بزرگ شده است و ابعاد اين دگرگوني تاحدي وسيع است كه صاحبنظران آن را آغاز عصر جديد تجاري در جهان ميدانند.
به اعتقاد آنها امروزه زمان براي خروج زنان از حياط خلوت اقتصاد جهان بسيار مساعد است و از پيش، اين قشر از جمعيت جهان با نگاه فرامنطقهاي و بينالمللي وارد تجارت جهاني شدهاند. چند عامل اصلي زمينهها را براي نقشآفريني فراگير زنان فراهم كرده است.
-در اروپاي غربي و ايالات متحده و كلا كشورهاي عضو سازمان توسعه و همكاري اقتصادي (OECD) جمعيت در حال پير شدن است و استفاده از نيروي كار زنان براي حفظ رشد اقتصادي ضروريتر از هر زمان ديگري است.
دولتها براي استفاده از زنان بايد آنها را با مهارتهاي مختلف آشنا كنند و براي اين كار بودجه اختصاص دهند. زنان نيز با فراهم شدن زمينهها در ثبتنام دانشگاهها از مردان جلو زده و بدون ترديد طي يك دههء آينده بسياري از مشاغل سطح بالا در اختيار زنان تحصيلكرده خواهد بود.
2-در كشورهاي با اقتصاد نوظهور از جمله چين و هند، رشد چشمگير اقتصادي، صدها ميليون نفر را از فقر رها كرده و درآمد متوسط مردم به شدت رشد كرده است. طبيعي است كه اين روند به افزايش تعداد زنان با تحصيلات بالا و حضور فراگيرتر آنها در اقتصاد كشورشان منجر شده است. طي يك دههء گذشته تعداد دختران در مدارس از 30 درصد كل دانشآموزان به حدود 48 درصد رسيده است و امكانات فراواني براي ادامهء تحصيل اين گروه فراهم است.
3-در كشورهاي نفتخيز ثروت عظيم حاصل از فروش نفت، تحولات اجتماعي بزرگي را موجب شده و اكنون شاهد رشد حضور زنان در فعاليتهاي اقتصادي هستيم. در كشورهاي عرب اين رشد كند است اما تحول آغاز شده و مطالبات زنان افزايشيافته است. در اين كشورها زنان به سبب دسترسي به رسانهها، حضور زنان ديگر كشورها در اقتصاد كشورشان را شاهد هستند و اين آگاهي انگيزهاي قوي محسوب ميشود. از پيش تغييراتي در قوانين مربوط به فعاليت اقتصادي زنان صورت گرفته است.
اگرچه در بين 500 شركت بزرگ آمريكا، مديريت 10 شركت در دست زنان است اما روند تصاحب شغلهاي مديريتي و سطح بالا در اين كشور و اقتصادهاي پيشرفته بسيار سريع است. هنوز هم ميزان اعتماد به توانايي شغلي زنان كمتر از مردان است و شركتهايي كه چند سال توسط زنان اداره شده در برقراري ارتباط تجاري با ديگر شركتها موفقتر از شركتهايي هستند كه تحت مالكيت يا مديريت مردان است. رشد تواناييهاي آكادميك زنان در بسياري از كشورها باعث شده مديران نگاهي جديد به سرمايهء انساني شركت خود پيدا كنند.
آمارها نشان ميدهد طي پنج سال گذشته نرخ تشكيل شركتها و كسب و كارها توسط زنان دو برابر مردان است و زنان در حال تبديل شدن به نيرويي عظيم هم در ساختار سنتي تجارت جهاني و هم در تجارت مدرن و الكترونيك جهان هستند. واقعيت اين است كه زنان نيمي از نيروي كار جهان را تشكيل ميدهند اما تنها از 20 درصد اين نيرو به نحو صحيح استفاده شده است. در اغلب موارد انرژي زنان صرف امور روزمرهء خانه يا شغل كشاورزي در روستاها ميشود كه جايي محاسبه نميشود.
در ايالات متحده 1/9 ميليون كسب و كار توسط زنان اداره ميشود و 5/27 ميليون نفر در اين شركتها و كسب و كارها به كار اشتغال دارند. ارزش كالاها و خدماتي كه اين_ 1/9 ميليون كسب و كار را توليد ميكنند، در سال 2005 چهار هزار ميليارد دلار بوده است. طبق گزارش مركز تحقيقات تجاري زنان در آمريكا از هر 18 زن در سن كار يك زن از طريق تشكيل كسب و كار و كارآفريني از لحاظ مالي مستقل است.
تحقيقات نشان ميدهد روند كارآفريني مردان رشد ثابت دارند زيرا پتانسيل اقتصاد هر كشوري براي كارآفريني مردان ثابت است و مورد استفاده قرار گرفته است اما در مورد زنان وضعيت كاملا فرق دارد. زنان به سبب فراهمنبودن زمينه تاكنون از بسياري از پتانسيلها براي كارآفريني بهره نبردهاند به همين دليل در هر اقتصاد كه اين نوع زمينهها فراهم ميشود شاهد رشد شديد نرخ كارآفريني زنان هستيم. يك چهارم كسب و كارهاي جهان در تملك زنان است. گزارش ادارهء شركتهاي كوچك حاكي است طي يك دههء گذشته تعداد كسب و كارهاي تحت مالكيت زنان 90 درصد افزايش يافته است.
همچنين شركتهاي كوچك با كمتر از 10 نيروي كار به استخدام زنان تمايل بيشتري دارند تا شركتهاي بزرگ. در حال حاضر تنها 13 تا 15 درصد زنان كارآفرين در سطح بينالمللي فعاليت ميكنند و اين در حالي است كه ساختار كنوني تجارت جهاني با ابزارهاي گستردهاي كه وجود دارد فرصت عظيمي براي نقشآفريني فراملي زنان كارآفرين دارد. در بسياري از كشورهاي پيشرفته زنان به ضرورت فعاليت اقتصادي و تجاري فراملي پي بردهاند. در ايالات متحده و ديگر كشورهاي توسعه يافته، مديران 41 درصد از هزار شركت برتر حضور در صحنهء بينالمللي را عنصر و عامل حياتي براي ادامهء بقاي شركت دانستهاند.
در ايالات متحده 31 درصد شركتهايي كه بيش از نيمي از محصولاتشان را صادرميكنند، تحت مالكيت زنان هستند. به سبب شناخت بهتر بازار كالاهاي مصرفي زنان در توليد كالاها و خدمات پرمصرف موفقتر از مردان عمل ميكنند. در ساختار كنوني اقتصاد جهان، شركتهاي كوچك به طور متوسط بيش از 90 درصد كل شركتها را تشكيل ميدهند. در بين كشورهاي عضو سازمان توسعه و همكاري اقتصادي 40 درصد شركتهاي كوچك و متوسط تحت مالكيت يا مديريت زنان است و به سبب نقش بزرگ شركتهاي كوچك و متوسط در اقتصاد ملي و صادرات، زنان تاثير بزرگي در رشد اقتصادي دارند.
تحقيقات انجام شده از سوي كميتهءكارآفريني سازمان توسعه و همكاري اقتصادي نشان ميدهد طي پنج سال گذشته تقريبا تمام كشورهايي كه فعاليت اقتصادي چشمگير و تعداد بسيار زياد كسب و كار داشتهاند كشورهايي بودهاند كه در آنها ميزان مشاركت اقتصادي زنان بالا بوده است. در كانادا 43درصد شركتهاي كوچك و متوسط تحت مالكيت زنان دو سال پس از آغاز فعاليت به صادرات كالا و خدمات خود ميپردازند. اين مدت براي مردان صاحب كسب و كار بيش از هفت سال است.
انگيزههاي جهاني انديشيدن زنان و مردان كارآفرين تقريبا يكسان است: افزايش فروش، كاهش هزينهء توليد، رشد سود، تبادل نظر با كساني كه در ديگر كشورها فعاليت مشابه دارند، كمك به ادامهء بقا در شرايط به شدت رقابتي، استفاده از تواناييهاي تجاري و... جزو اين گونه انگيزهها هستند. در اقتصاد جهاني شدهء امروز فرقي نميكند شما چه كالا يا خدمتي توليد ميكنيد، در هر حال رقبايي داخلي و خارجي داريد كه به شكل مستقيم يا غيرمستقيم بر فعاليت شما تاثير ميگذارند. به اين ترتيب شركتهايي كه بهطور جدي افق جهاني را در نظر نميگيرند دير يا زود با بحران روبهرو خواهند شد. براي داشتن تفكر جهاني بايد بياموزيد چطور كشتي خود را در آبهاي ناآشنا هدايت كنيد. براي اين منظور چارچوب ذهني مناسب و آگاهي از روندهاي جهاني ضروري است، همچنين عمل طبق قواعد قديمي غلط است زيرا ساختار تجاري عوض شده است.
زناني كه در حوزهء كارآفريني جهاني ميانديشند بايد خلاق، پرانرژي و پايبند به اهداف باشند و با دنياي جديد تجارت آشنايي داشته باشند. با اين ويژگيها اعتماد شركا به آنها جلب ميشود و نخستين مرحلهء پراهميت يعني برقراري ارتباط طي خواهد شد. به طور ذاتي زنان در عرصهء كارآفريني برتريهايي نسبت به مردان دارند كه به آنها كمك ميكند شانس بالاتري براي موفقيت داشته باشند.
1- حس حمايتگري زنان بيش از مردان است. در اجتماع زنان ركن اصلي خانواده هستند و حضور آنها از لحاظ حمايت عاطفي كه ارايه ميدهند ضروري است. اين حس حمايتگري در امور تجاري نيز ديده ميشود و تحقيقات نشان ميدهد حس همكاري و كمك در زنان كارآفرين قويتر از مردان است.
2- زنان در زمينهء شناخت ديگران، درك رفتارها و قضاوت سريع بسيار تواناتر از مردان هستند. همواره به اين پرسش فكر ميكنيم كه چرا ديگران چنين رفتاري دارند و اينگونه سخن ميگويند. مردان اغلب توجهي به زبان بدن ندارند در حالي كه زنان در اين امور بسيار دقيق هستند. در تجارت بينالمللي هنگامي كه با فرهنگ طرف مقابل آشنا نيستيد، همين توجه به رفتارها راهگشاي شما در تصميمگيري صحيح است.
3- صبر زنان و ظرفيت بخشش آنها بسيار بالاست. دنياي تجارت بينالمللي به كساني تعلق دارد كه به ديگران اجازه ميدهند شك كنند و دچار سوء تفاهم شوند. در اين جهان رفتارهاي تجاري گاه بسيار ناراحتكننده است و برندهء نهايي كسي است كه لبخند ميزند و با حوصله به رفع مشكلات ميپردازد. در اين حوزه بدون شك زنان از مردان موفقتر هستند.
4- رفتار اجتماعي زنان به سبب دقت آنها در درك موقعيتهاي گوناگون، مناسبتر است. درك آداب و رسوم و فرهنگهاي خارجي براي موفقيت ضروري است در اين زمينه هوش اجتماعي زنان بالاتر است. از سوي ديگر چون تعداد كارآفرينهاي زن نسبت به مردان كارآفرين كمتر است، توجهات بيشتر به آنها جلب ميشود.به اين ترتيب سدهء بيستويكم، سدهء رشد سريع كارآفريني زنان محسوب ميشود و اين امر نويدبخش رشد اقتصادي بالا براي تقريبا تمام كشورها به خصوص كشورهايي است كه زمينه را از هر جهت براي ارتقاي سطح زندگي زنان فراهم ميكنند.
منبع: موسسه تحقيقاتي كارآفريني زنان، كانادا_ نيمه ي دوم سال 2006
مطلبهای دیگر از همین نویسنده در سایت آیندهنگری: